eitaa logo
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
300 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
317 ویدیو
3 فایل
✍️ خاطرات #شهید_سعید_شاهدی_سهی (جمع آوری و تدوین؛ به همت #خانواده شهید) ✅ ارسال مطالب با آدرس کانال 🔸خاطرات ، عکس و ... درباره سعید را می توانید به این شناسه ارسال نمایید 👇 @moameni66shahedi 🔹آدرس کانال در بله ؛ https://ble.ir/shalamchekojaboodi
مشاهده در ایتا
دانلود
‌توجه خاص به نوشته‌ی پشت پاکت نمایید: برادر پستچی! دستت بشکند، گردن صدام را. خسته نباشید.✔️ پستچی بنده خدا فقط قسمت اول نوشته‌ی پشت پاکت را خوانده بود و ناراحت شده بود. وقتی برایش کل خط را خواندیم، خنده‌اش گرفته بود.😂 برای آقای محمد خطیبی @shalamchekojaboodi
سلام محرمانه است به کسی نگو تو روحت محمد نی قلیون! جواب نامه را چرا نمی دهی؟ به پدر و مادرت و حسن و علی و تقی و نقی و حسین و غیره ذلک سلام برسان. والسلام علیکم و من الله توفیق یا مهدی امام را دعا کنید ✅ ارباب شما سعید 😂 ۶۷/۱۲/۳ برای آقای محمد خطیبی @shalamchekojaboodi
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
سلام محرمانه است به کسی نگو تو روحت محمد نی قلیون! جواب نامه را چرا نمی دهی؟ به پدر و مادرت و ح
در جواب این نامه‌ی سعید، من هم دو صفحه ورق سفید بدون هیچ نوشته ای را برایش فرستادم. آن هم با پست سفارشی.😂 راوی؛ آقای محمد ________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
1_10368904637.mp3
3.78M
‌ نماهنگ قشنگیه❤️ به یاد اذان شهدا؛ اذان ابراهیم هادی در تیررس دشمن که باعث شد تعدادی عراقی اغفال شده توسط حزب بعث، متوجه بشن اینا شیعه هستندو به ایرانی ها بپیوندند... به یاد اذان سعید و بقیه شهدا بر مأذنه های شهر و هر جا ... @shalamchekojaboodi
‌ ‌ هر کس در شب‌ جمعه شهدا را یاد کند، شهدا او را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می‌کنند. (شهید مهدی زین الدین) ‌شهدا را با یاد کنیم ♥️ ‌ @shalamchekojaboodi
یه شب ساعت ۱۱ _۱۲ با بچه‌های پایگاه انصار الحسین جمع شدیم و آقا سعید یه دونه از این تویوتاهای کابین‌دار آورد که بچه‌های پایگاه رو برداره بریم بهشت زهرا(س) قطعه شهدا، یه صفایی کنیم. اون موقع‌ها رسم بود بچه‌های بسیج شبا می‌رفتن اونجا. رفتیم تو جاده بهشت زهرا(س) یه زیرگذری بود بارون زیاد اومده بود، آب جمع شده بود و سطحش اومده بود بالا. من و یکی دو تا از بچه‌ها گفتیما؛ گفتیم آقا سعید نرو! گیر می کنی‌ها! گفت بابااا تویوتا شاسیه هااا... ما گفتیم و گوش نکرد. راه افتاد، یه خورده که رفت تو آب، یعنی به دربهای ماشین که رسید، دیدیم آب همین جوری داره میاد بالا تو‌ ماشین، گفتیم آقا سعید برگرد! هنوز به وسطاش نرسیده بودیم که ماشین خاموش شد. گفتیم؛ چیکار کنیم چیکار نکنیم؟! آقا سعید! پیاده شیم؟! گفت نه بشین. ماشین رو گذاشت تو دنده عقب شروع کرد استارت زدن، استارت که می‌زد ماشین می‌اومد عقب و کم کم از آب اومدیم بیرون. گفت موسی جون! راضی باش، منو دست کم گرفتیا. گفتم چه عرض کنم آقا سعید! خداوکیلی خیلی زرنگی! خیلی ... راوی؛ آقای موسی ______ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
و مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً ... ‌ رزقِ مِن حَیثُ لا يَحْتَسِب مان آرزوست و توکلی چنین 🤲
هدایت شده از شبهای با شهدا
درست روز جمعه بود. خبرش پیچید سیل آمده و خانه و زندگی مردم را با خودش برده. جلسه اضطراری گذاشتیم برای هماهنگی. آقای پلارک زنگ زد به حاج قاسم و گفت: «حاجی حالا که سیل اومده شما نمی خواید برید اونجا؟» نه تنها خودش بلند شد رفت آنجا، اطلاعیه داد و از موکب های اربعین خواست بروند برای کمک به سیل زده ها. بی معطلی بخشنامه زدیم برای استان ها. موکب های اربعین رفتند مناطق سیل زده. توی این مدت موکب ها هفت میلیون و پانصد پرس غذای گرم دادند دست مردم؛ روزها و شب ها قالی می شستند، وسایل برقی و خودروی مردم را تعمیر می کردند. خودش برایمان تعریف کرد. گفت: «حضرت آقا وقتی شنیدند، فرمودند: خوشحالم که موکب ها به کمک مردم سیل زده رفتند.» نمی دانید حاجی چقدر از خوشحالی حضرت آقا و مردم خوشحال شده بود. راوی: یوسف افضلی _______ 📚 برگرفته از کتاب ⚘هدیه به روح سردار دلها ؛ صلوات شب جمعه https://eitaa.com/shabhayebashohada
‌ 🤲 جهت سلامتی و فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، نجات مردم غزه و نابودی هر چه سریعتر رژیم منحوس اسرائیل و حامیانش؛ 💐 به نیابت از شهدا (تا آخرین لحظات امروز؛ که ثواب صلوات در روز جمعه چندین برابر است) هدیه می کنیم به حضرات معصومین علیهم السلام. ثوابش برسد به روح گذشتگان و اموات 👇👇 https://EitaaBot.ir/counter/hqo7f
آقا سعید جمعه عصرها جلسات زیارت آل یاسین حاج حسین آقای سازور را در دخمه شرکت می کرد ...⬇️⬇️ @shalamchekojaboodi
‌ آقا سعید جمعه عصرها جلسات زیارت آل یاسین حاج حسین آقای سازور را در دخمه شرکت می کرد و اولین بار که باهاش رفتم دیدم آقا سعید خیلی واله و شیدای اون جلساته و زمزمه‌هایی که حاج حسین سازور می‌خوند، اینقدر خوشش می‌اومد که تا یه هفته می‌دیدیمش اونها رو با خودش زمزمه می کرد. یه بار من تازه از خدمت سربازی اومده بودم مرخصی و بعد از نماز مغرب و عشا همدیگرو تو مسجد ابوذر دیدیم. گفت موسی جون! راضی‌ام بیا با هم بریم جایی. گفتم باشه کجا بریم؟ سوار موتورش شدم و رفتیم یه جلسه ای، تو همین ۱۰ متری جعفری برگشت به من گفت موسی جون راضی باش هر موقع می‌خوای تو جلساتت (مداحی) بخونی، حتماً دعای فرج بخون بعد هم یه دو سه بیت برای امام زمان(عج) بخون. به غیر از هیئت هم هر روز صبح یه دو بیت برای امام زمان(عج) بخون، بعد گفت؛ همین الان برای من بخون. گفتم چشم، برای امام زمان بخونم یا برای تو ؟! گفت از امام زمان(عج) برای من بخون، یه لبخندی هم زد که هیچ وقت یادم نمیره، با اون لبخند گفت داری مسخره‌م می‌کنی؟ ازم سوتی می‌گیری؟! گفتم نه آقا سعید می‌خواستم سر به سرت بزارم. بعد رو همون موتور، من شروع به خواندن کردم و یه ابراز محبتی به امام زمان(عج) کردیم ... یه خورده که رفته بودیم برگشت به من گفت موسی جون! هر موقع گیر داشتی سوره نصر و سه بار بخون. گفتم چشم، ولی تو دلم می‌گفتم بابا تو مثلاً نسخه پیچی؟! ... بعدها فکر می کردم می دیدم اینایی که یه وقت از دهن یک نفر می‌شنوی اینا رزقه که به ما عطا میشه و اینها رزق هایی بود که به دهان سعید جاری شد و به من رسید. راوی؛ آقای موسی _______ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi