eitaa logo
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
349 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
399 ویدیو
6 فایل
✍️ خاطرات #شهید_سعید_شاهدی_سهی (جمع آوری و تدوین؛ به همت #خانواده شهید) ✅ ارسال مطالب با آدرس کانال 🔸خاطرات ، عکس و ... درباره سعید را می توانید به این شناسه ارسال نمایید 👇 @moameni66shahedi 🔹آدرس کانال در بله ؛ https://ble.ir/shalamchekojaboodi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صبح حسینی
بی دست کاری از عمویت برنیامد بامشک راهی شد ولی دیگر نیامد خیلی دعا کردم مگر باران بگیرد خیلی دعا کردم علی آخر نیامد ناخن کشیدی بی قرار شیر بودی جز خون ولی از سینه مادر نیامد درحیرت از اینم چرا وقت تلظی صبرخدا از دیدن تو سر نیامد تیر سه شعبه نقشه هایی در سرش داشت اصلا به قصد و نیت حنجر نیامد دادم که سیرابت کند برگردی اما از تو برایم غیر مشتی پر نیامد بابا تمام سعی خود را کرد افسوس جسمت به شکل سابق خود در نیامد دیدم که وقت دفن پلکت باز مانده از این بلایی بر سرم بدتر نیامد تو یک تنه پرچم بدوش عشق بودی کاری که ازتو آمد از لشگر نیامد سید پوریا هاشمی علیه السلام https://eitaa.com/sobhehoseini
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
بی دست کاری از عمویت برنیامد بامشک راهی شد ولی دیگر نیامد خیلی دعا کردم مگر باران بگیرد خیلی دعا کر
‌ به قول سعید ؛ این هم امروز به یاد شهدای مظلوم غزه ، یه یاد طفلان شیرخوار غزه ، به یاد بچه های معصوم و مظلوم که به آتش کشیده شدند ... یا باب الحوائج شش ماهه مددی ...😭 ‌
هدایت شده از شبهای با شهدا
⚘به نیابت از 🍃🍃🍃🍃🍃 🤲 جهت سلامتی و (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و 🤲 ⏰ تا روز جمعه ۲۸ مهر ماه ۱۴۰۲ ✅ هزاران با 👇 💌 هدیه می کنیم به علیهم السلام، و همه و 📣 کسانی که می خواهند در این ختم شرکت کنند در آدرس زیر، تعداد صلوات را وارد کنند 👇👇👇 https://iporse.ir/6159060) https://eitaa.com/shabhayebashohada
من تازه رانندگی یاد گرفته بودم و محسن از سوییچ ماشین، یکی دیگه زده بود و به من داده بود . بعضی دوستانش که این را شنیدند بهش گفتند ،این چه کاریه ؟! چرا سوییچ برای خانومت زدی ؟ چرا ماشین دست خانومت دادی؟! اما سعید وقتی مرا در حال تمرین رانندگی در حیاط مجتمع مان دید که مسافت زیادی را دنده عقب می رفتم و دور می زدم ، همانطور که کنار محسن ایستاده بود ، کلی ذوق می کرد و فریاد می زد ؛ ماشالا حاج خانم ... ماشششششالا ... خیلی خوبه ... این تشویق های برادرانه اش برایم آنقدر انگیزه بخش بود که هیچ وقت آن لحظات را فراموش نمی کنم. واقعا از ته دل فریاد می زد و ماشالا می گفت. راوی ؛ (همسر جانباز حاج محسن شیرازی، دوست و همرزم سعید که یک پایشان را در جنگ از دست داده اند و بدنشان پر از تیر و ترکش است )   _________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
@Maddahionlinمداحی آنلاین - یه سلام که میدم رو به حرم - طاهری.mp3
زمان: حجم: 5.43M
‌‌ ‌ ⚘هر کس در شب‌ جمعه شهدا را یاد کند ، شهدا او را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می کنند ( شهید مهدی زین الدین) شهدا ! ما شما را شب جمعه یاد کردیم ، ما را کربلا یاد کنید. ‌
هدایت شده از شبهای با شهدا
‌ مگر می شد ژنرال را نشناسند. از خیلی وقت پیش برایشان نام آشنایی بود. زیر نظرش داشتند. درباره نقش و نفوذش تحلیل می کردند برنامه می ساختند، مقاله می نوشتند. اما وقتی مقابل غول آدمکشی که فرستاده بودند تا منطقه را ناامن کند ایستاد و پوزه اش را به خاک مالید از سلیمانی بیشتر گفتند و بیشتر نوشتند. هم غربی ها، هم آمریکایی ها. مجله آمریکایی نیوزویک عکس حاج قاسم را زده بود روی جلد و تیتر زده بود: « اول با آمریکا جنگید، حالا دارد داعش را له می کند.» _________ 📚 برگرفته از کتاب ⚘هدیه به روح سردار دلها ؛ صلوات شب جمعه https://eitaa.com/shabhayebashohada
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
‌ مگر می شد ژنرال را نشناسند. از خیلی وقت پیش برایشان نام آشنایی بود. زیر نظرش داشتند. درباره نقش و
‌ ‌ کاش ساعت ۱ و ۲۰ دقیقه امشب خبرهایی در راه باشد ... خبرهایی از نوعِ انتقامی سخت ‌ ‌
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ امروز دقیقا هفت هفته از ایجاد این کانال می گذرد ... کانالی که خودت خواستی تا هر روز با خاطره ای از تو مزینش کنیم و نامش را چیزی گذاشتیم که مادرت به عنوان نام کتابت پیشنهاد داد. نمی دانیم دقیقا این چه رسالتی ست که سالها بر دوشمان گذاشته ای ، ولی دیگر شکی نداریم که باید به اتمامش برسانیم. گاهی که کار به یک وقفه ای می خورد و مصاحبه ها پیش نمی رود ، دقیقا حضور خودت را می طلبد که بیایی و کار را راه بیندازی. مطمئن هستیم که هستی و کمک مان می کنی. خودت دستی به دعا بردار و کار را از زمین بلند کن ... این بار نیامده ایم که باز توقف کنیم ...😔 سعید جان ! ظهور نزدیک است و شاید این ایام، هوای رجعت در سر داری که پس از ۲۸ سال اراده کرده ای تا در یادها زنده شوی ... کار خودت را دریاب ... @shalamchekojaboodi
آقا سعید خیلی دوست داشت به دیگران کمک کند. تا آنجا هم که می توانست ، حتی با قرض گرفتن از دیگران و دادن به شخصی که احتیاج داشت، کمک می کرد. به خاطر همین، خیلی مواقع خودش پول نداشت و جیبش خالی بود. یادمه یه مواقعی که با هم بودیم و می خواستیم بنزین بزنیم یا چیزی بخریم، اون می گفت: تو پول داری؟ می گفتم: نه. من می گفتم تو چی؟ او هم نداشت. این نداری برای من زیبایی خاصی داشت. راوی ؛ آقای جعفر   _________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
سعید کم سن و سال بود که وارد جبهه شد و در ابتدای ورودش، به واحد تسلیحاتِ لشگر اعزام شد. یه مدتی زیر نظر یکی از بچه ها که رابطِ موتوریِ(تعمیرگاه) ما بود کار می کرد. یه بار بچه ها برگشتن گفتن بابا این تویوتائه سقفش خورده، داغونه، داره اذیت می‌کنه، خیلی باد توش می‌پیچه و سروصدا می‌کنه، بدیم سعید ببره تعمیرگاه سعید برد تعمیرگاه و گذاشت اونجا. یه کمی هم رانندگی یاد گرفته بود. وقتی اومد آقای داداشپور بهش گفت سعید گفتی رابط بیاد ببره؟ سعید گفت نه! گفتم خودم می یام می برم. آقای داداش پور گفت سعید جان! تو که رابط تعمیرگاه نیستی که، سعید با لحن شوخی برگشت گفت حالا می‌شییییم دیگه بعد از یه مدتی رفت و آمد به تعمیرگاه ما دیدیم مث بچه لاتا حرف می‌زنه؛ بهش رسیدم گفتم سلاااااام آقا سعید گل!! حالت چطوره؟! برگشت گفت آااامُ علییییکم😁 گفتم آمُ علیکم یعنی چی؟😁 گفت کمال همنشین در من اثر کرده به اون دوستمون که با هم کار می کردند، گفتم این چرا اینجوری شده؟ گفت از بس رفته تعمیرگاه اومده اینطوری شده.😁 به سعید گفتم خب تو که نباید اینطوری حرف بزنی. با یه حالتی برگشت گفت حااااالا دییییگه...😁 یه روز که رفته بودم تعمیرگاه، به بچه های اونجا گفتم که سعید چرا اینطوری شده با کی گشته؟ گفتن آقا جمشیدی سعید با این راننده‌ها گشته اینطوری شده.😂 خلاصه یه پا لاتی شده بود برای خودش و بچه ها می خندیدند از دستش. راوی : آقای غلامرضا   ____ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi