eitaa logo
بصیرت علوی....
891 دنبال‌کننده
73.3هزار عکس
18.6هزار ویدیو
758 فایل
✔درباره پروژه 2020چه میدانید؟؟🔎⚠⚠ پروژه براندازی نظام و رهبری باکمک70مجتهد⁉ ------------------------------------------- آیدی ادمین : @hosseinaryan
مشاهده در ایتا
دانلود
⛓👿⛓ اگر شیطان در ماه رمضان، غل‌ و زنجیر است، پس این گناهان که در این ماه اتفاق می‌افتد از کجاست؟ آیت الله ناصری (ره): ❇️ ماه رمضان، ماه ضیافت و مهمانی خدا است. معنای ضیافت چیست؟ 🗃 ضیافت به معنای بایگانی کردن پرونده‌ها، عفو و بخشش گناهان و نزول رحمت و برکات الهی و کنترل شدن شیطان است. یگانه ماهی که شیطان در آن، غل ‌و زنجیر می‌شود، ماه مبارک است. شیطان و بچه‌هایش را غل‌ و زنجیر می‌کنند که سراغ ناصری نروند. کسی می‌پرسید: 🔹 «شما که می‌فرمایید شیطان در ماه مبارک، غل‌ و زنجیر است، پس این گناهان که در این ماه اتفاق می‌افتد از کجاست؟» ▫️ گفتم: ⚙ «شیطان قبلاً برای این‌ها سرمایه‌‌گذاری کرده است. این‌ها خودکار شده‌اند. قبلاً شارژشان کرده است؛ لذا دیگر خودشان دنبال گناه می‌روند». 💡 لکن این کید شیطان و این شارژی که کرده، ضعیف است. 📿 همین‌ که فردی واقعاً «یا الله» که بگوید، یا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را صدا بزند، درست می‌شود. به این صحبت‌ها نباید اعتنا کرد و نباید ناامید شد. ✨ خدا تمام خطاهای چندین ساله ما را با یک شب که برویم در خانه او و بگوییم اشتباه کردیم، می‌بخشد. 🌙 این ماه، یک سکوی پرش به سوی حضرت حق می‌شود که باید آن را غنیمت شمرد. حیف است این ماه با ماه‌های قبل و بعد، برای ما فرقی نکند. 🕯 مقتضی موجود است و حضرت حق هم آماده پذیرش می‌باشد و فقط رفتن ما لازم است تا او هم بفرماید: 🌸 خوش آمدی. ⬅️ اپلیکیشن آثار آیت الله ناصری 🏷
❇️ توسل به امام زمان (عج) و نجات از زندان و رسيدن به مقصد با طی الارض ✅ همچنين جناب مولوى (قندهاری) نقل فرمود: ▪️ جوان خوش سيماى شانزده ساله‌اى به نام آقاى زبيرى در مدرسه پايين‌پا مشهدمقدس - كه حالا از بين رفته است نزد شيخ قنبر توسلى مى‌آمد، اين جوان زاهد عابد غالباً روزه بود جز عيد فطر و قربان. خيلى به زيارت حضرت حجت - عجل اللّٰه تعالى فرجه - و زيارت اصحاب كهف علاقمند بود براى رسيدن به مقصد زحمات زيادى را متحمل مى‌شد؛ از آن جمله گويد: 🔹 چهل شبانه‌روز غذا نمى‌خوردم مگر به وقت افطار آن هم به اندازۀ كف دست آرد نخود مى‌كوبيدم و مى‌خوردم، غذايم همين بود. ▪️ از صفات نيك او اين بود اگر پول مختصرى به دستش مى‌رسيد آن را به فقرا مى‌داد، از يتيمها دلجويى مى‌كرد، كچلها را حمام مى‌برد و مواظبت مى‌كرد. ⏳ا و را پس از سه چهار سال در كربلا ملاقات كردم، لطف الهى بود كه در ابتداى ورودش به نجف‌اشرف از پدرم سراغ گرفت و منزل پدرم ميرزا على‌اكبر قندهارى نزد مسجد طوسى بود، آقاى زبيرى را در آنجا ملاقات كردم و قضيۀ خود را چنين تعريف كرد: ▫️ خداى را شكر كه به مراد خودم رسيدم پيش از آنكه به ملاقات اصحاب كهف يا جزيرۀ خضراء بروم با مادرم از مشهدمقدس به مقصد عراق حركت كردم. مدت نُه روز پياده در راه بوديم تا به منظريۀ مرز عراق رسيدم. ⚠️ آنجا ما را گرفتند و هفده روز در منظريه محبوس بوديم، مى‌گفتيم ما فقير هستيم، زاهديم، مشهد بوديم و به كربلا مى‌رويم ولى از ما نپذيرفتند. 🕯 به امام زمان (عج) متوسل شديم. مى‌ديديم نگهبانان كارهاى ناشايست مى‌كنند، فحشاء و منكر از آنان سرمى‌زد، قلبمان كدر مى‌شد. گاهگاهى نان و خرما كه به ما مى‌دادند از روى اضطرار از ايشان مى‌گرفتيم. ✨ روزى كه توسلم زيادتر و گريه‌ام بيشتر شد. 🚗 يكمرتبه ديدم ماشينى آمد؛ پيش در ايستاد؛ سيدى خيلى نورانى كه نورش نتق مى‌كشيد (=نورش به اطراف پخش می‌شد ) جلب توجهم نمود، به كاركنها نگاه كردم ديدم همه حالت بهت و فروتنى برايشان پيدا شده است. آن آقاى نورانى صدايمان زد، فرمود: 🔸 بياييد اينجا‌. ▫️ نزدش رفتم. فرمود: 🔸 شما چه مى‌كنيد؟ ▫️ من عرض كردم: 🔹 اينك هفده روز است من و مادرم اينجا محبوس هستيم و مى‌خواهيم كربلا برويم. ▫️ فرمود: 🔸 برو مادرت را هم بياور، ميان ماشين بنشينيد. ▫️ مادرم را آوردم. اول جا نبود ولى جاى دو نفر پيدا شد؛ بوى خوشى ساطع بود. كاركن‌ها را نگاه مى‌كردم هيچكدام ياراى سخن گفتن نداشتند. 💫 به اندازه ده دقيقه‌اى از حركت ماشين نگذشته بود كه خود را نزد كاروانسراى فرمانفرما در كاظمين ديديم. ⬅️ داستانهای شگفت (تالیف شهید محراب آیت الله دستغیب (ره))، جلد ۱، صفحه ۲۶۵ 🏷
🏴 فرنگى روضه‌خوانى مى‌كند ✅ جناب شيخ محمد حسن مولوى قندهارى كه داستانهايى از ايشان ذكر شد نقل مى‌فرمايد كه: ▪️ پنجاه سال قبل، ۱۴ محرم منزل آقاى ضابط آستانۀ مقدس رضوى عليه السلام در عيدگاه مشهد، مرحوم مغفور شيخ محمد باقر واعظ حكايت نمود كه: ▫️ در ماه محرمى از جانب تاجرهاى ايرانى مقيم پاريس براى خواندن روضه و اقامه عزادارى دعوت شدم و رفتم. شب اول محرم يك نفر جواهرفروش فرانسوى با زوجه و پسر خود در مركز ايرانى‌ها كه من آنجا بودم آمد و از آنها تمنّا كرد كه: 🔹 من نذرى دارم! شيخ روضه‌خوان خود را به اين آدرس، ده شب بياوريد كه براى من روضه بخواند. ▫️ حاضرين از من اجازه گرفتند. قبول نمودم. چون از روضۀ ايرانيها فارغ بودم، حاضرين مرا برداشته با فرانسوى به خانه‌اش بردند. يك مجلس روضه خواندم. هموطنان استفاده نموده و گريه كردند. فرانسوى و فاميلش مغموم و مهموم گوش مى‌دادند، فارسى نمى‌فهميدند و تقاضاى ترجمه را نمى‌نمودند تا شب تاسوعا به همين منوال بود. شب عاشورا به واسطۀ اعمال مستحبه و خواندن دعاهاى وارده وزيارت ناحيۀ مقدسه، منزل فرانسوى نرفتيم. فردا آمد و ملول بود. عذر آورديم كه: 🔸 ما در شب عاشورا اعمال ويژه مذهبى داشتيم. ▫️ قانع شد و تقاضا كرد: 🔹 پس براى شب يازدهم به جاى شب گذشته بياييد تا ده شب نذر من كامل شود. ▫️ روضه كه تمام شد يكصد ليره طلا برايم آورد؛ گفتم: 🔸 قبول نمى‌كنم تا سبب نذر خود را نگوييد. ▫️ گفت: 🔹 محرم سال گذشته در بمبئى صندوقچۀ جواهراتم را كه تمام سرمايه‌ام بود، دزد برد. از غصه به حد مرگ رسيدم، بيم سكته داشتم، در زير غرفۀ من جادۀ وسيع بود و مسلمانان ذوالجناح بيرون كرده سر و پاى برهنه سينه و زنجير زده عبور مى‌كردند، من هم از پله فرود آمده بين عزاداران مشغول عزادارى شدم، با صاحب عزا نذر كردم كه اگر به كرامت خود جواهرات سرقت شده‌ام را به من برساند سال آينده هرجا باشم صد ليره طلا نذر روضه‌خوانى را مى‌پردازم. چند قدمى پيمودم شخصى پهلويم آمد با نفس تنگ و رنگ پريده، صندوقچه را به دستم داد و گريخت! حالم خوش شد، مقدارى راه رفتن را ادامه دادم و به خانه‌ام وارد شدم. صندوقچه را باز كردم و شمردم يك دانه را هم دزد تصرف نكرده بود. 🕯 بابى انت وامى يا اباعبداللّٰه! دوستان را كجا كنى محروم تو كه با دشمنان نظر دارى ⬅️ داستانهای شگفت (تالیف شهید محراب آیت الله دستغیب (ره))، جلد ۱، صفحه ۲۶۰ 🏷
❇️ اهمّیت مشارکت در تمام امور خیر ☑️ آیت الله بهجت (ره): 🔸 خوب است انسان در هر کار خیری که پیش ‌می‌آید و ‌می‌تواند آن را انجام دهد، فرصت را مغتنم بشمارد و خود را از آن محروم ننماید. 📜 «أَحْصَلهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ» (۱) 📃 (خداوند به شماره درآورد و آنان فراموشش کردند.) را نباید کوچک شمرد، 🚨 زیرا فردای قیامت به هر یک از آن‌ها شدیدا محتاج خواهیم شد. ✳️ کارهای خیر و امور مهمّ، مسأله رسیدگی به ایتام و تفقّد نسبت به شؤون آن‌ها و لو به صورت مخفیانه، همچنین ارسال طعام حاضر و پخته به مستحقّین، که در میان علما و مراجع سابق و نیز ائمّه ی اطهار علیهم السّلام رایج بوده است. ⬅ در محضر بهجت، جلد اول، نکته ۹۲ (۱). سوره ی مجادله، آیه ی ۶. 🏷
⚠️ روزی به همان یک نخود محتاج ‌می‌شویم ☑️ آیت الله بهجت (ره): ▪️ آن مرحوم در خوابِ موافق اعتبار، گفت: ▫️ همه کارهای ما ردّ شد و مورد قبول درگاه حضرت حقّ قرارنگرفت و به ما گفتند: 🔸 « در کارها محتاط نبودی، تقلید هم نمی‌کردی؛ و در وقت اجتهاد نیز دقّت کافی در استنباط نداشتی، ▫️ حتّی زیارت حضرت سید الشّهدا علیه السّلام را با آن عظمت قبول نکردند و گفتند: 🔸 آن وقتی که از افراد عادی بودی زیارتت مثل دیگران و نظیرانعام و بهایم بود،و آن زمان که معرفت به حق ما پیدا کردی، برای خدا نبود و تنها برای حفظ عنوان و شخصیت خود زیارت ‌می‌کردی. » ▪️ وی ‌می‌گوید: ▫️ به هر حال کاملاً محکوم ملایکه شدیم، ولی مرواریدی به من دادند تا بفروشم، گفتم: 🔹 این چیست؟ ▫️ گفتند: 🔸 هنگام پیاده روی به سوی زیارت کربلا خسته شده بودی، با خود گفتی: 🔷 آیا مثل منی باید پیاده برود؟! 🔸 بعد از آن فکر کردی و گفتی: 🔷 « أَلْحَمْدُللّه » 🔸 این گوهر، همان حمد ‌می‌باشد. ▪️ خلاصه: انسان باید انواع و اقسام مختلف کارهای خیر را استقصا کند و از هر راهی توانست خود را در آن ثبت نام کند و لو به اندازه ی نخود باشد، که روزی به همان یک نخود محتاج ‌می‌شویم. ⬅️ در محضر بهجت، جلد ۱، نکته ۹۳ 🏷
🚨 چه بسا موجب نابودی و هلاک دائمی تو گردد ☑️ آیت الله بهجت (ره): 💡 « اگر در امور دینی و یا عقیدتی اشکالی داری، برو از اهلش بپرس تا اشکالت بر طرف شود. ⚠️ انسان گاهی در امر دین اشکالی به نظرش ‌می‌رسد و یا شبهه ای به او القا ‌می‌شود گمان ‌می‌کند که آن اشکال لاینحلّ است و دیگر جوابی ندارد و پیشِ خود و بدون مراجعه به اهل آن قضاوت ‌می‌کند و ‌می‌گوید: 🔹 پس دین باطل است و ایراد دارد. 💡 چگونه از اهل دین و اهل علم ‌می‌ترسی و نزد آن‌ها نمی‌روی و از آن‌ها سؤال نمی‌کنی، ولی از خود شبهه و اشکال نمی‌ترسی که چه بسا موجب نابودی و هلاک دائمی تو گردد؟! » 🏷