#جلسه_پنجاه_چهارم
#شروط_عوضین
@shamim_fegahat
باسمه تعالی
🔰دو نکته در فک رهن، اسقاط حق و إبراء ذمه
🔹نکته اول:
حکم فکّ رهن، اسقاط حق و إبراء ذمه
اگر راهن مال مرهون را فروخت چهار حالت پس از آن متصور است:
حالت اول: (اجازه مرتهن)
مرتهن بعد اطلاع از بیع رهن، آن را اجازه دهد.
حالت دوم: (فکّ رهن)
راهن بعد از بیع، قرضی که گرفته بود و در مقابل آن رهن گذاشته بود را پرداخت کند یا چیزی که کرایه کرده بود، برگرداند که اصلاحا میگوییم فکّ رهن محقق شود.
حالت سوم: (اسقاط حق)
بعد از بیع، مرتهن بگوید حق خودم نسبت به مال مرهون و صاحب اجازه بودن خودم را اسقاط کردم.
حالت چهارم: (إبراء ذمه)
بعد از بیع، مرتهن اعلام کند به راهن که دیگر لازم نیست قرضش را پرداخت کند و قرض را به او بخشیده و ذمه راهن را بریء کرده است.
👈نسبت به حکم حالت اول بحث شد و فرمودند اجازه مرتهن مصحّح عقد بیع مرهون است.
👈نسبت به سه حالت بعدی و اینکه آیا مانند اجازه میتوانند بیع قبلی را تصحیح کنند یا نه دو احتمال است:
احتمال اول:
در حکم اجازه مرتهن است.
جمعی از فقهاء فک رهن و اسقاط حق و ابراء ذمه را در حکم اجازه مرتهن میدانند لذا بعد از بیع رهن، چهار راه برای تصحیح بیع مرهون وجود خواهد داشت.
احتمال دوم:
در حکم اجازه مرتهن نیست.
قائلین به احتمال دوم معتقدند فک رهن، اسقاط حق و إبراء ذمه از جانب مرتهن در حکم اجازه مرتهن نیست و اثر آن را ندارد.
🔹 نقد و بررسی ادله قول دوم
👈دلیل اول:
اجازه مرتهن که میتوانست سبب تصحیح بیع مرهون شود به این جهت بود که کاملا ناظر بر بیع واقع میشد یعنی اجازه مرتهن متعلق میخواهد و متعلق آن هم بیع مرهون است یعنی مرتهن همان بیع مرهون را اجازه میدهد و بیع تصحیح میشود چنان که اجازه مالک در عقد فضولی چنین اثری داشت، اما فکّ رهن، اسقاط حق و إبراء ذمه هیچ نگاهی به بیع مرهون ندارند لذا نمیتوانند سبب تصحیح بیع مرهون شوند. لذا شبیه این است که غاصبی مالی را به عنوان مالک و برای خودش بفروشد و ثمن را هم تملّک کند که جمعی از فقهاء در بحث عقد فضولی فرمودند چنین بیعی باطل است و اجازه مالک هم نمیتواند آن را تصحیح کند زیرا انشاء عقد ناقص است و غاصب فقط میتوانسته به نیابت از مالک بیع را انجام دهد.
👈دومین دلیل
تمسک به استصحاب
در عام غیر أزمانی عند الشک، حکم خاص را استصحاب میکنیم و به عموم عام نمیتوان تمسک نمود.
مستدل میگوید قبل از فک رهن توسط راهن یا اسقاط حق یا إبراء ذمه توسط مرتهن یقین داشتیم بیع راهن لازم نشده بود (چون ملک طِلق او نبود و لابیع الا فی ملک میگفت بیع لازم نشده) بعد فک رهن شک داریم آیا بیعی که راهن انجام داده بود لازم شد یا نه؟ عدم لزوم را استصحاب میکنیم.
سؤال: چرا به عموم أوفوا بالعقود تمسک نمیکنید که حکم کنیم به وجوب وفاء در عقد بیع رهن و در نتیجه بیع راهن را لازم الوفاء بدانیم.
جواب: دلیل خاص عدم لزوم (طِلق نبودن ملک راهن) حاکم و مقدم است بر عموم أوفوا بالعقود و اینجا محل تمسک به عموم أوفوا بالعقود نیست زیرا أوفوا بالعقود عام أزمانی نیست. اگر أوفوا بالعقود عام أزمانی بود میگفتیم وجوب وفاء فی کلّ زمانٍ و فی کل یومٍ را شامل است یک فردِ از زمان (بیع راهن تا قبل فکّ رهن) یقینا خارج شده بود و وجوب وفاء نداشت، نسبت به بعد فکّ رهن شک داریم به عموم عام تمسک میکنیم و میگوییم عموم وجوب وفاء به عقد از همان ابتدا تمام زمانها از جمله بعد فکّ رهن را شامل شده بود لذا نسبت به فرد مشکوک به عموم عام تمسک میکردیم اما این تمسک صحیح نیست زیرا عام ازمانی نیست پس استصحاب حکم خاص جاری است.
👈دلیل سوم:
روایت مربوط به نکاح فضولی عبد
در باب عبد روایاتی داریم که اگر عبد نکاح فضولی و بدون اذن مولایش انجام دهد سپس آزاد شود این عتق باعث نمیشود نکاح فضولی او تصحیح شود بلکه نیاز به اجازه مولایش هست و لو اجازهای که از سکوت مولا فهمیده شود.
از این روایات یک ملاک کلی به دست میآید که تصحیح هر عمل و هر عقدی که نیاز به اجازه فرد دیگری دارد محقق نمیشود مگر با اجازه صاحب اجازه، پس در ما نحن فیه هم به صرف فکّ رهن و آزاد شدن مال مرهونه از رهن، بیع راهن تصحیح نخواهد بود بلکه نیاز به اجازه مرتهن است.
الحمدلله رب العالمین
#جلسه_پنجاه_پنجم
#شروط_عوضین
@shamim_fegahat
باسمه تعالی
🔹نقد ادله احتمال دوم:
👈نقد دلیل اول:
مانع از لزوم بیع ساقط شده
از أدله باب بیع و رهن به روشنی استفاده میشود که مقتضی تحقق بیع، ایجاب و قبول است که در ما نحن فیه محقق شده و فقط یک مانع وجود دارد به نام حق مرتهن، پس هرگاه این مانع به هر دلیلی مرتفع شد مقتضی بیع اثر خودش را که لزوم بیع رهن باشد میگذارد.
👈نقد دلیل دوم:
موضوع استصحاب باقی نیست
در استصحاب، بقاء موضوع لازم است در حالی که در استصحاب مذکور موضوع از بین رفته است لذا باید به عام أوفوا بالعقود تمسک نمود.
أوفوا بالعقود میگوید وفاء به عقد واجب است، تا قبل از فکّ رهن، یقین داریم حق مرتهن مانع از وفاء به عقد بود، اما این موضوع یعنی مانعیت حق مرتهن را نمیتوانیم استصحاب کنیم زیرا یقین داریم این موضوع بعد از فکّ رهن، از بین رفته است. نتیجه اینکه بعد فکّ رهن، استصحاب عدم لزوم جاری نیست بلکه باید به عموم أوفوا بالعقود تمسک نمود و بیع رهن را لازم دانست.
فافهم
اشاره به دقت.
👈نقد دلیل سوم:
قیاس باب نکاح فضولی عبد به باب بیع راهن مع الفارق است زیرا در باب عبد، نقصان عقد نکاح مربوط به مقتضی نکاح است زیرا اجازه مالک جزء مقتضی و تحقق عقد نکاح است و تا اجازه نیاید اصلا نکاحی شکل نگرفته است به این دلیل که عبد مالک خود نیست، اما در باب بیع رهن، مقتضی موجود است و ایجاب و قبول محقق شده چون راهن مالک بوده، فقط حق مرتهن مانع اثرگذاری بیع بود که آن هم با فکّ رهن یا اسقاط حق یا إبراء ذمه، رفع شده است.
نتیجه نکته اول
بیع رهن صحیح است در صورتی که یا راهن فکّ رهن کند یا مرتهن اجازه دهد یا حقش را اسقاط کند یا ذمه راهن را (از بدهکاری) بریء کند.
🔹نکته دوم: فکّ، اسقاط و ابراء ناقلهاند نه کاشفه
طبق توضیحاتی که در نکته اول بیان کردیم، فکّ رهن توسط راهن یا اسقاط حق یا ابراء ذمه توسط مرتهن و یا غیر از اینها مانند صلح، کاشف از صحت بیع رهن از ابتدای تحقق نیستند بلکه ناقلاند یعنی وقتی بیع رهن روز دوشنبه واقع شد و چهارشنبه فکّ یا اسقاط یا ابراء محقق شد چون فکّ، اسقاط و إبراء ناظر به بیع رهن نیستند لذا تحقق آنها نمیتواند کاشف از صحت بیع باشد زیرا همان اشکال اجتماع دو مالک (مشتری و راهن) بر ملک واحد (مال مرهونه) در فاصله بین بیع رهن تا فکّ رهن، که جلسه قبل تبیین شد وارد خواهد بود.
پس با تحقق فکّ، اسقاط یا ابراء، صحت بیع رهن انتقال پیدا میکند به لحظه تحقق این امور نه اینکه کاشف باشد از صحت بیع من حین العقد.
بله اجازه مرتهن را کاشفه دانستیم زیرا ناظر به بیعِ واقع شده توسط راهن صادر شده بود.
البته فقهاء عموما تفاوتی بین اجازه با فکّ، اسقاط و ابراء قائل نشدهاند و همه اینها را کاشفه دانستهاند.
الحمدلله رب العالمین
#جلسه_پنجاه_ششم
#شروط_عوضین
@shamim_fegahat
🔰بررسی دو حکم فسخ و امتناع راهن از فکّ رهن
🔹نکته اول: عدم حق فسخ بیع توسط راهن
لازمه مبنای کشف در اجازه مرتهن در بیع رهن این است که وقتی راهن مال مرهون را فروخت عقد بیع از طرف راهن لازم شده است و او دیگر حق فسخ ندارد حتی حق ندارد به مرتهن اجازه بیع بدهد که به واسطه بیع مرتهن، بیع راهن إبطال شود.
مشتریای که کالا را از راهن خریده است اگر میدانسته کالا در رهن است حق فسخ نخواهد داشت و اگر نمیدانسته، حق فسخ دارد.
🔹نکته دوم: حکم اجبار راهن به فکّ رهن
حال که در نکته اول ثابت شد راهن حق فسخ ندارد آیا میتوان او را وادار به فکّ رهن و تحویل کالا به مشتری کرد؟
احتمال اول:
ممکن است گفته شود فکّ رهن بر راهن واجب است یعنی راهن باید با مال دیگری غیر از مال مرهون، حق مرتهن را أداء کند زیرا وفای به عقد دوم یعنی عقد بیع واجب است و مقدمه آن که فکّ رهن است هم واجب خواهد بود. پس وفاء به عقد رهن منافاتی با وفای به عقد بیع ندارد و هر دو قابل جمع است.
احتمال دوم:
ممکن است گفته شود آنچه بر راهن واجب است وفاء به عقد بیع است یعنی حق نقض بیع را ندارد اما دیگر واجب نیست پیش از موعدِ رهن، حق مرتهن را أداء کند که سلطنت مرتهن از مال مرهون دفع شود تا مقدمات تحویل کالا به مشتری فراهم گردد. لذا در باب "من باع مال غیره لنفسه" بایعِ خرده فروشی که هنوز کالا را از عمده فروش نخریده لکن کالا را به مشتری میفروشد فقهاء میفرمایند این بایع فقط حق فسخ ندارد نه اینکه واجب باشد کالا را از عمده فروش بخرد تا به مشتری تحویل دهد، بنا بر اینکه لزوم عقد را وابسته به دفع کالا به مشتری بدانیم (پس تا زمانی که مشتری کالا را تحویل نگرفته حق فسخ خواهد داشت)
❓سؤال:
چه تحویل دادن مال مرهونه به مشتری را بر راهن واجب بدانیم یا واجب ندانیم در هر صورت اگر راهن مال مرهونه را به مشتری فروخت و مرتهن هم بیع را اجازه کرد، اما هنوز مال مرهون نزد مرتهن مانده و موعد پرداخت قرض رسیده اما راهن قرض را پس نمیدهد که رهن آزاد شود، تکلیف چیست؟
✅جواب:
احتمال اول:
حق مرتهن مقدم است.
مال مرهون باید به فردی غیر از مشتری فروخته شود و حق مرتهن داده شود و حق مرتهن مقدم است بر حق مشتری که از راهن خریده است و طبیعتا بیع راهن إبطال میشود.
دلیل: زیرا اصل رهن برای همین است که اگر راهن دین را أداء نکرد رهن فروخته شود و حق مرتهن داده شود. (به مشتری که از راهن خریده نمیتوان داد زیرا آن مشتری پول را به مرتهن نمیدهد)
احتمال دوم:
جمع بین الحقّین.
جمع بین حق مشتری و مرتهن اقتضاء میکند بگوییم حاکم شرع راهن را مجبور کند که دین مرتهن را از مال دیگری بپردازد و مال مرهون را به مشتری که آن را خریده تحویل دهد. و اگر راهن مال دیگری نداشته باشد طبیعتا حق مرتهن مقدم خواهد بود.
از این دو احتمال هم مرحوم شیخ انصاری نظری انتخاب نمیکنند.
پایان کتاب رهن
الحمدلله رب العالمین
روش مقالهنویسی.pdf
1.21M
✅ روش #مقـالهنویـسی
🖋 حسن اسلامپور کریمی
▫️عضو هیئت علمی دانشگاه شهید
محلاتی قم
✔️ #واحد_پژوهشی
#روش_تحقیق
#مقاله
@shamim_fegahat
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ ﴿١﴾
فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ ﴿٢﴾
إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿٣﴾
@shamim_fegahat
13.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دیدار شعر بلدها با شعرشناس
🔹دیدار سالانه رهبر انقلاب با مداحان، همزمان با سالروز میلاد حضرت زهرا برگزار شد. دیداری که از زمره شیرینترین جلسههای رهبری به فرموده خودشان است.
🔹در این دیدار، رهبر انقلاب همانند سالهای گذشته اما اینبار با روحیهای متفاوت به موضوع شعر پرداختند. یک مثال هم از صائب زدند: نسازد لنترانی چون کلیم از طور مأیوسم/ نمکپرورده عشقم، زبان ناز میدانم
🔹با پایان این بیتخوانی جمع حاضر به به و احسنتشان بلند شد. آقا با خنده فرمودند: قشنگ بود؟ جمعیت گفتند بله و ایشان فرمودند اما غلط بود.
🔷گفتم این تحسین کردن هم در دیدارهای مداحان حکایتی دارد. ایشان فرمودند: ممکن است یک شعر خوب باشد اما مضمون اشتباهی داشته باشد.
روایت خبرنگار فارس را اینجا بخوانید.
@shamim_fegahat