#جلسه_هفتاد_سوم
#شروط_متعاقدین
@shamim_fegahat
باسمه تعالی
🔹ثمره سوم: جواز تصرف اصیل در مالش
👈طبق مبنای نقل
دو قول بنابر نقل
1⃣ جواز تصرف اصیل در مایملکاش
طرف اصیل تا قبل از اجازه مالک میتواند در ملک خود هر نوع تصرفی انجام دهد.
مثال اول:
بایع اصیل است و مشتری فضولی، بایع جاریهاش را به مشتری فضول فروخته است، مالک ثمن هنوز خرید فضول را اجازه نداده، بایع اصیل چون همچنان مالک جاریه است میتواند با جاریهاش مباشرت کند و اگر این جاریه باردار شود احکام أم ولد را خواهد داشت مثل اینکه دیگر قابل انتقال به غیر نخواهد بود لذا عقد بیعشان هم ملغی است و اجازه دادن مالک ثمن هم لغو و بی فائده است.
مثال دوم:
در عقد نکاح خانم باید صیغه ایجاب را بگوید و مرد صیغه قبول را، در این مثال خانم اصیل است و قبول کننده فضولی، خانم خودش را به عقد زید درآورد و فضول از طرف زید قبول کرد، تا زمانی که زید اجازه نداده و نکاح را نپذیرفته، این خانم میتواند با مرد دیگری ازدواج کند و اگر با مرد دیگری ازدواج کرد عقد قبلی ملغی است و حتی اگر زید هم قبول کند دیگر لغو و بی فائده است.
نتیجه اینکه حتی اگر بر خلاف ثمره دوم قائل باشیم طبق مبنای ناقله، فسخ قولی عقد (فسختُ گفتن) توسط اصیل بی فائده است اما فسخ فعلی او در صورتی که باعث شود مورد معامله باقی نماند مؤثر و صحیح خواهد بود زیرا با فسخ فعلی و انتقال به شخص دیگر، محل و مورد برای معامله باقی نمیماند و اصطلاحا معامله سالبه به انتفاء موضوع است.
2⃣ عدم جواز تصرف اصیل
مرحوم محقق ثانی
چه قائل به نقل باشیم و چه قائل به کشف، طرف اصیل حق ندارد در آنچه به فضول واگذار کرده، تصرف نماید یعنی عقد از طرف اصیل لازم و غیر قابل فسخ است اما از طرف فضول لازم نیست زیرا مالک میتواند عقد را ردّ کند.
دلیل ایشان عموم أوفوا بالعقود است که میگوید وفاء به عقد واجب است، طرف اصیل خودش اقدام به عقد کرده است.
نقد قول دوم:
مبنای ناقله میگوید تا زمانی که مالک اجازه نداده عقدی محقق نشده زیرا عقد اصیل و فضول یا مشروط است به شرط اجازه مالک و یا مقیّد است به قید اجازه مالک و در هر دو صورت تا زمانی که شرط یا قید نیامده، عقدی شکل نگرفته است که آیه شریفه أوفوا بالعقود وفاء به آن را واجب گرداند.
👈 طبق مبنای کشف
دو قول نسبت به ثمره سوم
1⃣ جواز تصرف اصیل
بنابر قول به کشف، عقد از ابتدا محقق شده است فقط نیاز به یک متمّم دارد که اجازه مالک باشد لذا فرد اصیل به محض انعقاد عقد با فضول، دیگر کارش تمام شده و باید به این عقد وفاء کند و حق تصرف در چیزی که در این عقد فضولی به دیگری واگذار کرده را ندارد.
2⃣جواز تصرف اصیل
تا زمانی که اجازه مالک نیامده عقد تمام نشده و مالک هم احتمال دارد اجازه کند و احتمال دارد اجازه نکند، و صرف احتمال اجازه باعث نمیشود سلطنت اصیل بر مالش منتفی شود.
نقد قول دوم:
أوفوا بالعقود دلالت میکند بر اینکه وقتی عقد شکل گرفت وفاء به آن واجب است، از طرف اصیل عقد شکل گرفته یعنی دیگر کاری نمانده که اصیل انجام دهد لذا وفاء به عقد بر او واجب است حتی طبق عموم آیه میگوییم اگر طرف اصیل یقین دارد که مالک اجازه نخواهد داد باز هم حق تصرف و انجام عمل مخالف مقتضای عقد ندارد و بر او حرام است زیرا عموم أوفوا بالعقود میگوید وقتی عقدی محقق شد وقاء به آن واجب است (چه این عقد بین اصیلین باشد و چه بین اصیل و فضولی، حتی اگر مالک هنوز اعلام نظر نکرده و اجازه نداده).
با توجه به این عمومیتی که در أوفوا بالعقود توضیح دادیم روشن میشود که اصیل نمیتواند بگوید قبل از اجازه مالک شک داریم آیا مالک اجازه خواهد داد یا نه، استصحاب عدم اجازه (عدم حادث) جاری میکنیم و میگوییم یقین داریم قبل از عقد فضولی مالک اجازهای نسبت به معامله ملکش را نداده بود الآن بعد عقد فضول شک داریم اجازه میدهد یا نه، همان عدم اجازه را استصحاب میکنیم و میگوییم اجازه نخواهد داد، در نتیجه عقدی تصویر نمیشود لذا لزوم وفاء به عقد از بین میرود.
به این دلیل استصحاب عدم اجازه جاری نیست که با وجود دلیل اجتهادی (آیه أوفوا بالعقود) نوبت به دلیل فقاهتی (اصل عملی) نمیرسد.
الحمدلله رب العالمین