3.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سیره_علما
🔹گنجشکی که در دست بچهها گرفتار شده بود.
🌸علامه طباطبائی (ره)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
2.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سیره_علما
#احترام_به_والدین
🎥 تواضع علما در برابر پدرشان را مقایسه کنید با رفتارهای خودمان در برابر پدرهایمان
┈••✾•▪️🏴▪️•✾••┈
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
🔹[حضرت آیتالله بهجت قدسسره] شیر آب حیاط را بهاندازۀ یک شیر سماور باز کرده بودند و داشتند وضو میگرفتند.
گفتم: آقا، محرم دارد میآید و من یک ماه برای تبلیغ میروم. سفارشی کنید که آویزه گوشم کنم.
همانجور که وضو میگرفت، تکیه داد به دیوار و آهسته گفت:
☑️ «آسید محمد! سعی کن هر شبانهروزی یکمرتبه برای امام حسین علیهالسلام گریه کنی...» .
📚ردپای سپید، ص۵٧
(براساس خاطره یکی از شاگردان)
#سیره_علما
🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
┄┅◈🌼☘️🌼◈┅┄
#خاطره
#سیره_علما
🔹خاطرهای کوتاه از سیرهی اخلاقی و اجتماعی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️مراسم ختم که تمام شد، جمعیتی دور آقا حلقه زدند؛ دوست داشتند به آقا نزدیکتر شوند، التماس دعا بگویند، دستش را ببوسند.
وسط شلوغی، جوانی آمد جمعیت را کنار بزند که ناخواسته با آقا برخورد کرد؛ آقا محکم به زمین خورد، طوری که عمامه از سرش افتاد.
جوان ترسید؛ هاجوواج نگاهش را به سمت مردم چرخاند؛ از خجالت سرخ شد؛ مردم نگران آقا بودند.
آقا بلند شد، بدون معطّلی؛ عمامهاش را که بر سر گذاشت، گفت: «این عبای ما کمی بلند است، بعضی وقتها زیر پایمان گیر میکند و ما را به زمین میزند.»
جمعیت خندید، آقا هم.
جوان به عبا نگاه میکرد.
بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا
📚 منبع: این بهشت، آن بهشت، ص 46
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena