eitaa logo
شمیم ملکوت
373 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
268 ویدیو
125 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ارتباط موثر
📋 چند نکته برای ارتباطات بهتر در خانواده 1️⃣ وقتی گمان می‌کنید همسرتان ناراحت است، منتظر نمانید او حرف زدن را آغاز کند. وقتی شما باب گفتگو را آغاز می‌کنید؛بخش قابل توجهی از بار ناراحتی و مشکلات او می‌کاهید. 2️⃣ وقتی شما مجال حرف زدن را به همسرتان می‌دهید، بدانید ناراحت شدن و ابراز ناراحتی از عان ناراحتی او ، هیچ کمکی به حل مسائل نمی‌کند. خوب گوش دهید و به جای زیر سوال بردن نارحتی و علت ناراحتی او سعی کنید بیشتر او را بفهمید. 3️⃣ هروقت احساس می‌کنید که می‌خواهید صحبت‌های او را قطع کنید و یا آنها را اصلاح کنید، فورا خود را از این کار منع کنید. قطع کردن سخن دیگران، تاثیر منفی زیادی در ارتباط شما می گذارد. 4️⃣ وقتی نمی‌دانید چه باید بگویید، به هیچ وجه حرف نزنید. اگر در شرایطی هستید که نمی‌توانید مثبت و یا محترمانه حرف بزنید لطفا سکوت کنید. 5️⃣ اگر او نمی‌خواهد صحبت کند، با طرح سوالات مهربانانه بیشتر او انگیزه او را به حرف زدن ترغیب کنید. 6️⃣ تلاش کنید احساسات همسر خود را درک کنید. هر گونه قضاوت در مورد احساسات و یا قصد تغییر آنها را کنار بگذارید. 7️⃣ تا جایی که امکان دارد آرام و متمرکز باشید و جلوی واکنش‌های منفی خود را بگیرید. به خاطر داشته باشید اگر کنترل خود را ازدست بدهید اوضاع بدتر می‌شود و شما هم بازنده می‌شوید. @ertebatmoaserdini .
هدایت شده از ارتباط موثر
یک خاطره آموزنده: هوی گوسفند هی گوساله بزغاله اینها افتخاراتی بود که دیشب از سوی یک راننده‌ی جوان که ماشین خیلی محترمی داشت، نثارم شد. به او گفتم بزن کنار، کارت دارم. با حالت تهاجمی پیچید جلوی من، مثل جومونگ در را باز کرد و هیکل گنده‌اش را به بیرون پرتاب کرد. آدرنالینم زده بود بالا. دستانم کمی می لرزدید. فقط شانس آوردم که داشتم آدامس می جویدم. وقتی آدامس می جوم هم اعتماد به نفسم بیشتر است و هم اضطراب کمتری دارم. با پرخاشگری زد روی سینه ام و گفت: هاااا چیه؟؟ گفتم: ببین داداش. من یه چک از تو بخورم یه ماه دیگه جاش تومور مغزی درمیاد. اصلا تو بروسلی، تو آرنولد، تو مرحوم داداشی. منم وروجک توی استاد ادر. دعوایی ندارم. فقط خواستم یک جمله بگم و برم. کمی آرام شد و با لاتی گفت: بفرما گفتم: ببین اخوی؛ من بچه که بودم روستا زیاد می‌رفتم. گاهی هم چوپانی می‌کردم. باور کن هیچکدام از گوسفندها و گوساله‌ها رانندگی نمی‌کردند، و هیچ بزغاله‌ای هم مثل من سه چهار تا مدرک فوق لیسانس و دکترا نداشت. ازینا مهم‌تر، باور کن هیچ گوسفندی هم به اون یکی نمی‌گفت که هوی گوسفند، چرا مثلا راهت را کج کرده‌ای. سرش را پایین انداخت. گفت: آقا ببخش. این دهن لعنتی به لجن عادت کرده. از بچگی توی دهنم فحش بوده. بابا و ننه ام هم همین بودن. عادت شده برام. گفتم: آقا لامشکل. ولی خدایی به کسی فحش نده. عادت که بشود ترک کردنش سخت است. 🔻وقتی رفت با خودم فکر کردم، حالا فحش دادن، بد؛ ولی تو چرا باید کاری کنی که کسی فحش نثارت کنه. ✍️ دکتر محسن زندی/ روانشناس ___________ یادآوری و تامل: ۱) ناسزاگویی، بددهنی و فحش در اخلاق الهی جایی ندارد‌. اگر دهان ما به الفاظ ناپسند آلوده می‌شود سرچشمه‌های ذهنی و روحی خود را بازبینی و اصلاح (و بلکه ضدعفونی و گندزدایی) کنیم. ۲) با مهارت می توان حتی در مخاطب خشمگین و تندخو و بدزبان ، تاثیر گذاشت. .
🔴 ماجرای خواندنی دعای شهید مطهری برای راننده بداخلاق اتوبوس! 🔹در ایامی که در قم بودیم، تازه این شرکتهای مسافربری راه افتاده بود. به قصد مشهد سوار شدم. بعد از مدتی احساس کردم راننده اتوبوس نسبت به شخص من که معمّم هستم، یک حالت بغض و نفرتی دارد. نه من او را می ‏شناختم و نه او مرا می‏ شناخت. در ورامین که توقف کرد، وقتی خواستم از او بپرسم که چقدر توقف می ‏کنید، با یک خشونتی مرا رد کرد که دیگر تا مشهد جرأت نکنم یک کلمه با او حرف بزنم! 🔹پیش خودم توجیهی کردم، گفتم لابد مسلمان نیست، مادّی است، یهودی است. آن طرف سمنان که رسیدیم، من وقتی رفتم وضو بگیرم تا نماز بخوانم، همین راننده را دیدم که دارد پاهایش را می‏ شوید. مراقب او بودم، دیدم بعد وضو گرفت و نماز خواند. حیرت کردم: این که مسلمان و نمازخوان است! ولی رابطه ‏اش با من همان بود که بود. 🔹شب شد. پشت سر من دو تا دانشجوی تربتی بودند. آنها هم می ‏خواستند ایام تعطیلات بروند خراسان (تربت). او برعکس، هرچه که نسبت به من اظهار تنفر و خشونت داشت، نسبت به آنها مهربانی می‏ کرد. شب از یکی از آنها خواهش کرد که بیاید کنارش با هم صحبت کنند تا خوابش نبرد. او هم رفت. دیدم این راننده دارد سرگذشت خودش را برای آن دانشجو می‏ گوید. من هم به دقت گوش می‏ کردم که بشنوم. اولًا از مردم مشهد گفت که از آنهایشان که با آخوندها ارتباط دارند بدم می ‏آید. گفت: خلاصه این را بدان که در میان همه فامیل من، تنها کسی که راننده است منم. باقی دیگر، دکتر و مهندس و تاجر و افسر هستند. 🔹من سرگذشتی دارم. پدر من آدم مسلمان و بسیار متدینی بود. من بچه بودم، مرا به دبستان فرستاد. پیشنماز محلّه از این مطلب خبردار شد، آمد پیش پدرم گفت: تو بچه ‏ات را به مدرسه فرستاده‏ ای؟! ای وای! مگر نمی‏ دانی که اگر بچه ‏ات به مدرسه برود لامذهب می‏ شود؟ پدر من هم از بس آدم عوامی بود، این حرف را باور کرد و دیگر نگذاشت دنبال درس بروم. یک روز بعد از اینکه زن و بچه پیدا کردم فهمیدم که اصلًا من سواد ندارم. 🔹معمّا برای من حل شد که این آدم، بیچاره خودش مسلمان است ولی خودش را بدبختِ صنفِ من می ‏داند، می‏ گوید: این عمامه به سرها هستند که ما را بدبخت کردند. 🔹این یک جور نهی از منکر است، یعنی رماندن، بدبخت کردن مردم و دشمن ساختن مردم با دین و روحانیت. بعد من پیش خود گفتم: خدا پدرش را بیامرزد که فقط با آخوندها دشمن است، با اسلام دشمن نشد؛ باز نمازش را می ‏خواند، روزه‏ اش را می ‏گیرد، به زیارت امام رضا(ع) می ‏رود. 📙 کتاب حماسه حسینی، ج1، ص8-236 (با اندک تلخیص) ✳️ گاهی یک ارتباط می تواند در طول زندگی فرد تاثیر گذارد. پس مراقب ارتباطات ، تعاملات و سخنان خود باشیم. ای بسا با قصد انجام تکلیف(و شاید راهنمایی و هدایت)، رفتاری داشته و یا حرفی بزنیم؛ اما رفتار یا گفتار، به باورهای فرد، آسیب‌هایی وارد می‌کند که شاید بعدها قابل جبران نباشد. در ارتباط با دیگران مسئولیم. @ertebatmoaserdini .