eitaa logo
شمیم ملکوت
386 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
413 ویدیو
141 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم جایی که فرزندت در آنجا روضه خوان باشد دریایی از رنج و غریبی موج خواهد زد نام حسن در روضه هرجا درمیان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست سقف مزارت هم زمانی آسمان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست وضعت میان خانه چون زندانیان باشد وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست خون دلت از کنج لب هایت روان باشد آری حسن بودی ولی هرگز ندیدی که گلبرگ روی مادرت چون ارغوان باشد سخت است تشنه باشی و لب های لرزانت حتی برای آب خوردن ناتوان باشد هنگام برخورد لبت با کاسه ی آب است وقت گریز روضه های خیزران باشد! محمد علی بیابانی @shamimemalakut
آقا جان ! اسم شهر شما اولش « سُرّ مَن رَأیٰ» بود از بس زیبا و دیدنی بود که هر کس آن را می دید مسرور می شد! اما وقتی رفتم سامرا، غربت بود و خاک بود و تنهایی و بیکسی، با انبوه ترس از داعشی ها! انگار زیر آوار مونده بودم ! این بارِ سنگین « عسکری» هنوز بر قلب شما و ما سنگینی می کند ! باشد عمر ما هم با غربت شما گذشت، شاید این بچه ها دوباره سامرای آباد را دیدند مثل مشهد امام رضا ع!! @shamimemalakut
علیه السلام روايتی پرفروغ از امام حسن عسكری (عليه السلام) آیت الله العظمی جوادی آملی: يكی از بيانات امام يازدهم، حسن بن علی (سلام الله علیهما) كه استاد علاّمه طباطبايی(رضوان الله تعالی عليه) آن را بسيار پرفروغ و روشن و از غُرَر احاديث می دانستند اين است كه فرمودند: «إن الوصول إلي الله عزوجلّ سفر لايدرك إلا بامتطاء الليل» اگرچه همه روايات اهل بيت (سلام الله علیهم) نور است، ولی در بين سخنان آن بزرگان، بعضی نورانی ترند و از غرر روايات شمرده می شوند و اين روايت شريفه نيز از همان سنخ است. آن حضرت (سلام الله علیه) می فرمايد كه سير به سوی الله و حركت به سمت خدا، سفری است كه جز با زنده داشتن شب ميسّر نيست. با مركب روز كه سبح طويل دارد: «إن لك في النهار سبحاً طويلاً» نمی شود اين سفر سنگين را طی نمود. بايد شب را خود در اين سفر الهی قرار داد. تلاوت قرآن و خضوع در حضور خداوند، و محاسبه اعمال گذشته و تصميم قطعی برای آينده، در دل شب تار ميسّرتر است و لذا مردان الهی حدّاكثر بهره را از شب می برند. قرآن در قرآن ص۸۳
11.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام حسن عسکری علیه‌السلام : نَحنُ كَهفٌ لِمَنِ التَجَأَ إلَينا ، ونورٌ لِمَنِ استَضاءَ بِنا ، وعِصمَةٌ لِمَنِ اعتَصَمَ بِنا، مَن أحَبَّنا كانَ مَعَنا فِي السَّنامِ الأَعلى ، ومَنِ انحَرَفَ عَنّا فَإِلَى النّارِ . امام عسكرى عليه السلام : ما پناهگاهى هستيم براى كسى كه به ما پناه آورَد و نورى هستيم براى آن كه از ما پرتو طلبد و موجب مصونيت كسى هستيم كه از ما پناه جويد. هر كه ما را دوست بدارد در مراتب بالا با ما خواهد بود و هر كه از راه ما كج گردد به سوى آتش ره خواهد برد.
حجت‌الاسلام سید مهدی شمس‌الدین از حجت‌الاسلام لاجوردی نقل می‌نمایند: زمانی به حج مشرف شده بودم، یک مسئول کاروان بود که گاهی هم مداحی می‌کرد. مسئول کاروان گفت: یک سال تصمیم گرفتم به نیابت از امام عسکری ع حج بجا آورم. اعمال حج را انجام دادم و روزی کنار بقیع روضه ای خواندم و از شدت خستگی حال رفتن نداشتم و روی ایوان بقیع نشستم. دیدم زوّار با هم حرف می‌زدند و از خرید سوغاتی هایشان با یکدیگر سخن می‌گویند. من در دلم گفتم که همه ساله یک نیابت حج می‌گرفتم و پولی داشتم، برای سوغاتی؛ اما امسال که به نیابت از امام عسکری ع آمده‌ام، پول که ندارم هیچ، بلکه قدری هم از جیب داده‌ام و پول گوسفند را خودم پرداخته‌ام! بلافاصله پشیمان شدم و استغفار کردم. در این وقت یک زن و مرد افغان کنارم آمدند و آن خانم گفت: یک روضه امام مجتبی علیه السلام برایم بخوان! من با آن که خیلی خسته بودم، روضه‌ای خواندم و آنها خیلی گریه کردند. بعد آن خانم تشکر کرد و گفت:ما در لندن ساکن هستیم و از آن‌جا برای زیارت آمده ایم. سپس پول‌هایی در جیب من گذاشتند و گفتند: این هم نذر ما است! وقتی رفتند، پول‌ها را بیرون آوردم و شمردم دیدم دو هزار دلار است!! خیلی منقلب شدم و گفتم: یا امام عسکری! مرا ببخشید آقا! غلط کردم از گفتن آن حرف قلبی و...!
دیروز وقتی وارد حسینیه شدم و این پرچم دیدم، حال عجیبی پیدا کردم . یکبار که سامرا مشرف شده بودم، در حال بازسازی بود و اینطوری با پارچه سبز دور ضریح را پوشانده بودند. با خودم گفتم امروز متوسل به امام حسن عسکری ع می شوم تا عنایتی کنند. هنوز دعا شروع نشده بود که خانم ۷۰ ساله ای از توی جمعیت اومد و منو محکم بغل کرد و شروع به گریه کرد!! اول نشناختم . بعد یادم اومد دوست خانوادگی قدیمی پدرم هستند! زهرا خانوم ! گریه امانش نمی داد. فکر کردم خوشحاله که بعد ۲۰ سال منو دیده، بعدش که آروم شد گفت: حاج خانوم! من خیلی غصه دارم، حاجی فوت کردش ، سه تا برادرم در کمتر از یکسال از دست دادم ، عروسم از دست دادم ، نگهداری از دو تا نوه هام افتاده گردن من ! من که شوکه شده بودم، مات و مبهوت نگاهش می کردم. دقیقا نمیدونستم چه جمله ای را باید بهش بگم و خجالت زده از این همه بی خبری !! وقتی دعا شروع شد دیگه خودم از یاد بردم، همش می گفتم یا امام حسن عسکری ع که فرمودی ملجأ و پناهگاهی، به زهرا خانوم صبر و توان بده !! نشستیم توی خونه مون ، خیال می کنیم از همه بدبخت تریم !!!