eitaa logo
شمیم ملکوت
384 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
412 ویدیو
140 فایل
ساده و صمیمی با ملکوتیان
مشاهده در ایتا
دانلود
2.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عیدتان مبارک ! در ثواب حجاج شریک باشید ان شالله. بحق اهل بیت ، ان شالله سال دیگه ، چنین روزی در منا باشیم . ما از صمیم قلب نیت کردیم که انما الاعمال بالنیات ، ما بقی اش با کرامت حضرت حق ! @shamimemalakut
عید قربان است یا عید عنایات خداست؟ عید عشق و عید ایثار و مناجات و دعاست ذات حق با میهمانانش گرفته جشن عید مرکز این جشن نورانی بیابان مناست هر کجا رو آوریم و هر طرف چشم افکنیم خیمۀ حجاج بیت‌الله پیش چشم ماست نور از هر خیمه می‌تابد به بام آسمان خیمه‌ها بیت‌الله و اشک و مناجات و دعاست حاجیان دارند بر سر شوق ذبح گوسفند قصد هر یک کشتن دیو هوس، گرگ هواست ای خوش آن حاجی که در آن سرزمین کرده وقوف خوش‌تر آن حاجی که جای او در آغوش خداست جان من قربان آن حاجی که زیر خیمه‌ها چشم او گریان به یاد خیمه‌های کربلاست پیش‌تر از دید چشمم خیمه می‌آید به چشم ای منا پاسخ بده، پس خیمۀ مهدی کجاست؟ حاجیان در هر نفس دارند از هم این سؤال پس کدامین خیمه‌گاه مهدی موعود ماست این صدای گریۀ مهدی است می‌آید به گوش؛ یا صدای نالۀ «‌العفو» ختم‌الانبیاست؟ نالۀ جانسوز «یااللهِ» ختم‌المرسلین یا صدای گریۀ شوق علی مرتضاست؟ یا امام مجتبا صورت نهاده بر زمین؛ یا نوای آسمان‌سوز قتیل نینواست؟ یکطرف آماده ابراهیم، بر ذبح پسر یکطرف تسلیم، اسماعیل از بهر فداست . جان من قربان آن حاجی که قربانگاه او گاه نهر علقمه، گه در کنار قتلگاست جان من قربان آن حاجی که ذبح حجّ او طفل شیر و نوجوان و پیرمرد پارساست حاجیان سر می‌تراشند و عزیز فاطمه در منای دوست می‌بینم سرش از تن جداست جان من قربان آن حاجی که در صحرای خون هم قتیل‌الاشقیا و هم ذبیحٌ بالقفاست جان من قربان آن حاجی که بعد از بذل جان سر به نوک نی، تنش پامال سمّ اسب هاست جان من قربان آن حاجی که در این حجّ خون مروۀ او قتلگاه او، صفا طشت طلاست   گریه کن «میثم» بر آن حاجی که اجر حجّ او گاه سنگ و گه سنان، گه تیغ، گه تیرِ جفاست غلامرضا سازگار
علامه طهرانی در کتاب روح مجرد می نویسد: مرحوم آقا سیّد ضیاء الدّین دُرّیّ یکی از وعّاظ و اهل منبر درجه اوّل طهران و استاد علوم معقول بودند؛ و اینک متجاوز از سی سال است که فوت کرده ‏اند. حقیر در پای منبر ایشان کراراً بوده ‏ام؛ مسلک حِکَمی و عرفانی در منبر داشت و بیانش جالب و منبرش محقّقانه بود. در شب سوّم ربیع الثّانی ۱۴۱۲ هجریّه قمریّه، أخ‏الزّوجه حقیر: حجّة الاسلام آقای حاج سیّد حسن معین شیرازی دامت‏ معالیه در بنده منزل در مشهد مقدّس بودند، و از ایشان خواب جالبی را نقل نمودند که ذکرش مقرون به لطف است: معمولًا در طهران، هر واعظی را که برای یک دهه برای منبر رفتن در مجلسی دعوت می کردند، در شب آخر وی را برای همان دهه از سال دیگر نیز دعوت می ‏نمودند. در آخرین سالی که مرحوم دُرّی در قید حیات بود، یک شب از دهه محرّم ، جوانی از ایشان قبل از منبر سوال می کند که: مراد از این شعر چیست؟ مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ                چراکه وعده تو کردی و او بجا آورد مرحوم درّی می گوید: جواب این سوال را در بالای منبر می دهم تا برای همه قابل استفاده باشد. ایشان می گوید : مراد از شیخ در این بیت، حضرت آدم علی نبیّنا و آله و علیه السّلام است‏ که وعده نخوردن از شجره گندم را در بهشت داد ولی به آن وفا نکرد و از امر خداوند سرپیچی نمود و گندم را تناول کرد. و مراد از پیر مغان حضرت أمیرالمؤمنین علیه السّلام است که در تمام مدّت عمر نان گندم نخورد و وعده عدم تناول از شجره گندم را او ادا کرده و به اتمام رسانید. این مجموع تفسیر این بیت بود که وی بر سر منبر شرح داد و منبرش را خاتمه داد.قبل از پایان سال، مرحوم درّی فوت می کند. درست در سال بعد در دهه محرّم در همان شبی که این جوان سوال را از مرحوم درّی می کند، وی را در خواب می ‏بیند که: مرحوم درّی به نزد او آمد و گفت: ای جوان! تو در سال قبل در چنین شبی از من معنی این بیت را پرسیدی و من آن‏طور پاسخ گفتم. امّا چون بدین عالم آمده‏ ام، معنی آن، طور دیگری برای من منکشف شده است: « مراد از شیخ حضرت إبراهیم علیه السّلام است و مراد از پیر مغان حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام؛ و مراد از وعده، ذبح فرزند است که حضرت إبراهیم بدان امر خداوند وعده وفا داد، امّا حقیقت وفا را حضرت أباعبدالله الحسین علیه السّلام در کربلا به ذبح فرزندش حضرت علیّ أکبر علیه السّلام انجام داد! »
حاجیان آمدند با تعظیم شاکر از رحمت خداى رحیم …  مر مرا در میان قافله بود  دوستى مخلص و عزیز و کریم … گفتم او را بگوى چون رستى  زین سفر کردن به رنج و به بیم …  شاد گشتم بدانکه حج کردى   چون تو کس نیست اندر این اقلیم‏  باز گو تا چگونه داشته ‏اى حرمت آن بزرگوار حریم‏   چون همى خواستى گرفت احرام  چه نیت کردى اندر آن تحریم‏؟  جمله بر خود حرام کرده بدى  هر چه مادون کردکار عظیم‏؟  گفت: نى! گفتمش زدى لبیّک از سر علم وز سر تعظیم‏ مى‏ شنیدى نداى حق و جواب  باز دادى چنانکه داد کلیم؟ گفت: نى! گفتمش چو در عرفات ایستادى و یافتى تقدیم‏ عارف حق شدى و منکر خویش  به تو از معرفت رسید نسیم؟  گفت: نى! گفتمش چو مى ‏رفتى  در حرم همچو اهل کهف و رقیم  ایمن از شرّ نفس خود بودى در غم حرقت و عذاب جحیم؟   گفت: نى! گفتمش چو سنگ جمار  همى انداختى به دیو رجیم‏   از خود انداختى برون یکسو همه عادات و فعلهاى ذمیم؟ گفت: نى! گفتمش چو مى ‏کشتى گوسفند از پى اسیر و یتیم‏  قرب حق دیدى اوّل و کردى   قتل و قربان نفس دون لئیم؟  گفت: نى! گفتمش چو گشتى تو   مطّلع بر مقام ابراهیم‏ کردى از صدق و اعتقاد یقین خویشى خویش را به حق تسلیم؟  گفت: نى! گفتمش به وقت طواف که دویدى به هروله چو ظلیم‏  از طواف همه ملائکتان   یاد کردى به گرد عرش عظیم؟ گفت: نى! گفتمش چو کردى سعى از صفا سوى مروه بر تقسیم‏  دیدى اندر صفاى خود کونین   شد دلت فارغ از جحیم و نعیم؟    گفت: نى! گفتمش چو گشتى باز مانده از هجر کعبه دل به دو نیم‏  کردى آنجا به گور مر خود را  همچنانى کنون که گشته رمیم؟   گفت: از این باب هر چه گفتى تو  من ندانسته‏ ام صحیح و سقیم‏  گفتم: اى دوست پس نکردى حج    نشدى در مقام محو مقیم‏  رفته و مکّه دیده آمده باز   محنت بادیه خریده به سیم‏   گر تو خواهى که حج کنى پس از این    این چنین کن که کردمت تعلیم!!
عید قربان است یا عید عنایات خداست؟ عید عشق و عید ایثار و مناجات و دعاست ذات حق با میهمانانش گرفته جشن عید مرکز این جشن نورانی بیابان مناست هر کجا رو آوریم و هر طرف چشم افکنیم خیمۀ حجاج بیت‌الله پیش چشم ماست نور از هر خیمه می‌تابد به بام آسمان خیمه‌ها بیت‌الله و اشک و مناجات و دعاست حاجیان دارند بر سر شوق ذبح گوسفند قصد هر یک کشتن دیو هوس، گرگ هواست ای خوش آن حاجی که در آن سرزمین کرده وقوف خوش‌تر آن حاجی که جای او در آغوش خداست جان من قربان آن حاجی که زیر خیمه‌ها چشم او گریان به یاد خیمه‌های کربلاست پیش‌تر از دید چشمم خیمه می‌آید به چشم ای منا پاسخ بده، پس خیمۀ مهدی کجاست؟ حاجیان در هر نفس دارند از هم این سؤال پس کدامین خیمه‌گاه مهدی موعود ماست این صدای گریۀ مهدی است می‌آید به گوش؛ یا صدای نالۀ «‌العفو» ختم‌الانبیاست؟ نالۀ جانسوز «یااللهِ» ختم‌المرسلین یا صدای گریۀ شوق علی مرتضاست؟ یا امام مجتبا صورت نهاده بر زمین؛ یا نوای آسمان‌سوز قتیل نینواست؟ یکطرف آماده ابراهیم، بر ذبح پسر یکطرف تسلیم، اسماعیل از بهر فداست . جان من قربان آن حاجی که قربانگاه او گاه نهر علقمه، گه در کنار قتلگاست جان من قربان آن حاجی که ذبح حجّ او طفل شیر و نوجوان و پیرمرد پارساست حاجیان سر می‌تراشند و عزیز فاطمه در منای دوست می‌بینم سرش از تن جداست جان من قربان آن حاجی که در صحرای خون هم قتیل‌الاشقیا و هم ذبیحٌ بالقفاست جان من قربان آن حاجی که بعد از بذل جان سر به نوک نی، تنش پامال سمّ اسب هاست جان من قربان آن حاجی که در این حجّ خون مروۀ او قتلگاه او، صفا طشت طلاست   گریه کن «میثم» بر آن حاجی که اجر حجّ او گاه سنگ و گه سنان، گه تیغ، گه تیرِ جفاست غلامرضا سازگار
حاجیان آمدند با تعظیم شاکر از رحمت خداى رحیم …  مر مرا در میان قافله بود  دوستى مخلص و عزیز و کریم … گفتم او را بگوى چون رستى  زین سفر کردن به رنج و به بیم …  شاد گشتم بدانکه حج کردى   چون تو کس نیست اندر این اقلیم‏  باز گو تا چگونه داشته ‏اى حرمت آن بزرگوار حریم‏   چون همى خواستى گرفت احرام  چه نیت کردى اندر آن تحریم‏؟  جمله بر خود حرام کرده بدى  هر چه مادون کردکار عظیم‏؟  گفت: نى! گفتمش زدى لبیّک از سر علم وز سر تعظیم‏ مى‏ شنیدى نداى حق و جواب  باز دادى چنانکه داد کلیم؟ گفت: نى! گفتمش چو در عرفات ایستادى و یافتى تقدیم‏ عارف حق شدى و منکر خویش  به تو از معرفت رسید نسیم؟  گفت: نى! گفتمش چو مى ‏رفتى  در حرم همچو اهل کهف و رقیم  ایمن از شرّ نفس خود بودى در غم حرقت و عذاب جحیم؟   گفت: نى! گفتمش چو سنگ جمار  همى انداختى به دیو رجیم‏   از خود انداختى برون یکسو همه عادات و فعلهاى ذمیم؟ گفت: نى! گفتمش چو مى ‏کشتى گوسفند از پى اسیر و یتیم‏  قرب حق دیدى اوّل و کردى   قتل و قربان نفس دون لئیم؟  گفت: نى! گفتمش چو گشتى تو   مطّلع بر مقام ابراهیم‏ کردى از صدق و اعتقاد یقین خویشى خویش را به حق تسلیم؟  گفت: نى! گفتمش به وقت طواف که دویدى به هروله چو ظلیم‏  از طواف همه ملائکتان   یاد کردى به گرد عرش عظیم؟ گفت: نى! گفتمش چو کردى سعى از صفا سوى مروه بر تقسیم‏  دیدى اندر صفاى خود کونین   شد دلت فارغ از جحیم و نعیم؟    گفت: نى! گفتمش چو گشتى باز مانده از هجر کعبه دل به دو نیم‏  کردى آنجا به گور مر خود را  همچنانى کنون که گشته رمیم؟   گفت: از این باب هر چه گفتى تو  من ندانسته‏ ام صحیح و سقیم‏  گفتم: اى دوست پس نکردى حج    نشدى در مقام محو مقیم‏  رفته و مکّه دیده آمده باز   محنت بادیه خریده به سیم‏   گر تو خواهى که حج کنى پس از این    این چنین کن که کردمت تعلیم!!
عیدتان مبارک در ثواب حجاج شریک باشید ان شاالله. سال دیگه شما هم منا باشید ان شاالله. 🌸🌸🌸🌸🌸
عید قربان است یا عید عنایات خداست؟ عید عشق و عید ایثار و مناجات و دعاست ذات حق با میهمانانش گرفته جشن عید مرکز این جشن نورانی بیابان مناست هر کجا رو آوریم و هر طرف چشم افکنیم خیمۀ حجاج بیت‌الله پیش چشم ماست نور از هر خیمه می‌تابد به بام آسمان خیمه‌ها بیت‌الله و اشک و مناجات و دعاست حاجیان دارند بر سر شوق ذبح گوسفند قصد هر یک کشتن دیو هوس، گرگ هواست ای خوش آن حاجی که در آن سرزمین کرده وقوف خوش‌تر آن حاجی که جای او در آغوش خداست جان من قربان آن حاجی که زیر خیمه‌ها چشم او گریان به یاد خیمه‌های کربلاست پیش‌تر از دید چشمم خیمه می‌آید به چشم ای منا پاسخ بده، پس خیمۀ مهدی کجاست؟ حاجیان در هر نفس دارند از هم این سؤال پس کدامین خیمه‌گاه مهدی موعود ماست این صدای گریۀ مهدی است می‌آید به گوش؛ یا صدای نالۀ «‌العفو» ختم‌الانبیاست؟ نالۀ جانسوز «یااللهِ» ختم‌المرسلین یا صدای گریۀ شوق علی مرتضاست؟ یا امام مجتبا صورت نهاده بر زمین؛ یا نوای آسمان‌سوز قتیل نینواست؟ یکطرف آماده ابراهیم، بر ذبح پسر یکطرف تسلیم، اسماعیل از بهر فداست . جان من قربان آن حاجی که قربانگاه او گاه نهر علقمه، گه در کنار قتلگاست جان من قربان آن حاجی که ذبح حجّ او طفل شیر و نوجوان و پیرمرد پارساست حاجیان سر می‌تراشند و عزیز فاطمه در منای دوست می‌بینم سرش از تن جداست جان من قربان آن حاجی که در صحرای خون هم قتیل‌الاشقیا و هم ذبیحٌ بالقفاست جان من قربان آن حاجی که بعد از بذل جان سر به نوک نی، تنش پامال سمّ اسب هاست جان من قربان آن حاجی که در این حجّ خون مروۀ او قتلگاه او، صفا طشت طلاست   گریه کن «میثم» بر آن حاجی که اجر حجّ او گاه سنگ و گه سنان، گه تیغ، گه تیرِ جفاست غلامرضا سازگار
اینکه اوضاع زندگیت خوب باشه و مناسک و اعمال و مستحبات اعیاد دینی و ایام سوگواری بجا بیاری ، هنر نیست ! مثل اینکه در گرمای تابستان با آب خنک وضو بگیری !! هنر اونه که توی شرایط سخت و نداری و مریضی و ...، مستحبات بجا بیاری و خوشحال باشی به خوشحالی اهل بیت و سوگوار باشی در ایام عزای اهل بیت !! یعنی اصلا اوضاع زندگیت ،ملاک بندگیت نباشه !!!!!!!!!!! عیدتان مبارک !🌸 آرزو می کنم سال دیگه چنین روزی صحرای منا باشید با حج مقبول !
خیلی سال پیش، برای یکی از اقوام، یکدست انارخوری چشم روشنی می بردم. با تاکسی رفتم ، چند مسیر سوار شدم. وقتی رسیدم بعد از تبریک و حال واحوال، میزبان کادو را با به به و چهچه باز کرد. وقتی داشت از کادو تعریف می کرد و ورانداز می کرد، متوجه شدم یکی از پیاله ها لب پرشده، ظاهرا موقع پیاده شدن از تاکسی، وقتی کادو به در تاکسی خورده بود، پیاله لب پر شده بود. با خجالت و شرمندگی گفتم:کادو کردنی این سالم بود، ظاهرا توی راه اینطوری شده! میزبان گفتش : عیبی نداره، خودت ناراحت نکن! دقیقا نمیدونم عیب داشت یا نداشت،ولی هروقت یاد این داستان می افتم شرمنده می شوم! دیروز هم حجاج قربانی کردند! از شرایط قربانی اینکه ، سالم باشد ، کور نباشد و ....! خدا از همگی قبول کنه. در روایت است که نماز هم قربانی هر انسان متقی است. الإمامُ عليٌّ عليه السلام : الصَّلاةُ قُربانُ كُلِّ تَقِي. حالا فکر می کنم این نمازهای من ، چطور هدیه هایی به در خانه ی خدا هستند ؟! همه لب پر و شکسته و ...!! بر سر سجاده می‌افتاد چشمم تا به مِی شیشه‌ی مِی با دهان باز می‌پرسید: کی؟ کاش از اول بر در میخانه می‌خواندم نماز حیف ازآن عمری که شد در گوشه‌ی محراب طی ناله‌ی جانسوز من بود آنچه او فریاد زد آه من بود آنچه عمری زیر لب می‌خواند نِی کاش با ساقی حسابم پاک می‌شد، سال‌هاست او به من جامی بدهکار است و من جانی به وی من خطایی کمتر از بخشایش‌ات دارم، ببخش ای رفیق! ای رازدار! ای حاکم! ای بخشنده! ای...!