8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فاطمیه
بیانات علامه مصباح ره
در مورد بانوی دو عالم حضرت زهرا سلام الله
salim-zaynab.mp3
9.93M
انا لله و انا الیه راجعون
دولت سوریه سقوط کرد !
اَللَّـهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَآخِرَ تابِع لَهُ عَلي ذلِكَ،اَللَّـهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتي جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ، وَشايَعَتْ وَبايَعَتْ وَتابَعَتْ عَلي قَتْلِهِ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً.
#زینب_زینب_موذن_زاده
شمیم ملکوت
انا لله و انا الیه راجعون دولت سوریه سقوط کرد ! اَللَّـهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ مُح
ذکر امروز ما
فقط این لعن است !
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
من چند تا گریه کم دارم تا...؟!
رسول خدا صلی الله علیه و آله:
«... أُوصِيكَ بِكَثْرَةِ اَلدُّعَاءِ فَإِنَّكَ لاَ تَدْرِي مَتَى يُسْتَجَابُ لَكَ»:
به تو سفارش میکنم، زیاد دعا کنی چون نمیدانی کِی دعایت مستجاب میشود».
📚الجعفریات ج ۱، ص ۱۹۹.
🎙حضرت آیةالله حاج آقا رحیم ارباب رضوان الله تعالی علیه:
زمانی که آقای سیّد جعفر کشفی در اصفهان بود، یکی از طلّاب که در اثر زیاد آمدن برف، راه روستایشان بند آمده بود بیپول میشود. او درب خانهٔ سیّد جعفر کشفی میرود و میگوید: در اثر زیادی برف، راه روستای ما بند آمده و من بیخرجی شدهام و الآن هم گرسنهام. سیّد جعفر درون اتاق میرود و چند تا نان برمیدارد و میآید، میگوید: ببین! این نانها در منزل ما هست، ولی یک لقمهاش را به تو نمیدهم! برو سیّد پِیِ کارَت!
🔸 سیّد، بغض گلویش را میگیرد و در مسجدی میرود و گریهٔ فراوان میکند.
تاجری در آن مسجد کار داشته. میبیند که صدای گریهای میآید. نگاه میکند، میبیند یک سیّدی است گریه میکند. میپرسد: شما چرا اینطور گریه میکنید؟ سیّد میگوید: درِ خانهٔ خدا گریه میکنم. تاجر میگوید: نه! این گریه جهتی دارد! برای من بگو جهتش چیست؟ سیّد واقعه را برای تاجر میگوید. تاجر میگوید: حال برخیزید به منزل ما برویم تا امروز با هم ناهار صرف کنیم تا ببینیم چه میشود.
🔹 خلاصه سیّد را به منزل میبرد و باهم ناهار صرف میکنند و میگوید: شما شام هم همینجا بیایید و تا راه روستایتان باز نشده تشریف بیاورید منزل ما. سیّد هم قبول میکند. تاجر میبیند سیّد فاضل است و باتقوا. به زنش میگوید: مایل هستی با حضرت زهرا خویشاوند بشویم؟ زن میگوید: البته! من هم خیلی مایلم! خلاصه به سیّد پیشنهاد ازدواج با دخترشان را میدهند و سیّد هم قبول میکند. آقای تاجر یک خانه به سیّد میدهد و آن را مهریّه قرار میدهد و دخترش را برای سیّد عقد میکند و آنها عروسی میکنند.
🔸روزی سیّد جعفر کشفی به دیدن داماد میآید و سوگند یاد میکند که:
«آن روز، دادن دو نان برای من خیلی آسان بود، ولی دیدم که شما یک گریه باقی دارید که کارتان درست شود؛ لذا آن عمل را انجام دادم».
از این جهت او را سیّد جعفر کشفی میگفتند که امر برای او مکشوف بوده است.
شمیم ملکوت
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا من چند تا گریه کم دارم تا...؟! رسول خدا صلی الله علیه و آله: «... أُوصِيكَ بِكَثْرَةِ
به گمانم
همه مون
گریه لازمیم !!
#طرید
حسن روح الامین هنرمند و نقاش مطرح کشور با انتشار تصویر انگشتری که از رهبر انقلاب هدیه گرفته، نوشت:
هدیهای که رنگ مهربانی گرفت”
پانزده روز پیش بود که برای ارائه تابلوی جدیدم در حسینیه امام خمینی(ره) خدمت حضرت آقا رسیدم.
یادگار این زیارت دلچسب هم انگشتری بود با نگین مشکی که به رسم محبت از این مرد بزرگ به من مرحمت شد.
هدیهای که هربار نگاهش میکنم انگار جریان عشق است که چون خون گرم درون رگهایم میدود.
دیروز نزدیک ظهر بود که گوشی موبایلم زنگ خورد. از آن سوی خط مردی با صدای مهربان گفت: «آقای روحالامین، از دفتر حضرت آقا تماس میگیرم. ایشان به بنده فرمودند: هنرمندها روحیهی لطیفی دارند ؛ انگشتری که دو هفته پیش به ایشان دادم نگینش تیره بود؛ شاید دوست داشته باشند انگشتری با نگین سرخ یا رنگ دیگری داشته باشند که سرزندهتر باشد. با آقای روحالامین تماس بگیرید و بپرسید اگر دوست ندارند آن رنگ سیاه را، عوضش کنید...»
اینهمه محبت، فهم هنر و توجه سرشار حضرت آقا، مرا بهتزده کرد.
در چنین روزهای حساسی برای مسلمانان و یک روز قبل از سخنرانی مهم ایشان به عنوان رهبر شیعیان جهان که چشم تمام رسانههای دنیا به این مواضع دوخته شده، و در عین مشغلههای مدیریت و رهبری کشور و فرماندهی کلقوا که بر دوش ایشان است، یک انسان چقدر میتواند دقیق، لطیف و متوجه جزئیات باشد که فرزند کوچک و بیمقداری مثل من را به اسم و یاد در خاطر نگه دارد؟
این مرد با ایمان اگر نابغه نیست پس چیست؟
هدیهای که از سوی شما میآید گوهر است؛ سفید و سیاه ندارد که آقاجان!
تصدقتان گردم حضرت عشق که هر چه از دوست رسد نیکوست
@hosein_darabi