eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.4هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
17.8هزار ویدیو
223 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خانواده بهشتی
همسرتان رابرهمه مقدم بشمارید 💍وقتی ازدواج کردید،اولین و پراهمیت ترین شخص بعدازخودتان،همسرتان خواهد بود. ❌هیچکس وهیچ چیزحتی فرزندتان رابه او ترجیح ندهید @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👨‍👩‍👦‍👦 کار خوب رو به فرزندتان بیاموزید فرزندتان را به اشتباهاتش نیاویزید با مجازات هیچکس تبدیل به انسان بهتری نخواهد شد. @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔴🔵 امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وارد مرحله قیام شده است. ♦️ میرزا ابوالفضل قهوه چی به ظاهر پيرمردي عامي و ساده اما در واقع يكي از شيفتگان و شرف يافتگان آستان مقدس امام زمان روحي فداه بود آن جناب نسبت به مسجد جمكران علاقه فراوان نشان مي داد و چه بسا تشرفات مكرر و توفيقات بي مثالش را از رهگذر انس با آن مسجد شريف به دست آورده بود . 🔷 از آن جناب نقل شده است كه در يكي از تشرفاتم به جمكران در عالم مكاشفه ، خدمت امام زمان رسيدم و آن حضرت خطاب به من فرمود : 🔶 ميرزا ابوالفضل ! از اين همه جمعيت كه مي بيني به جمكران آمده اند حتي يك نفر به خاطر من نيامده ، بلكه هر يك از ايشان به خاطر حاجت خويش آمده است . 🌹 ميرزا ابوالفضل ، در بازار قم قهوه خانه اي داشت ، اما هر چهار شنبه و هر جمعه آن را تعطيل مي كرد و به زيارت مسجد مقدس جمكران مي شتافت . روزي عده اي از بازاري ها به او گفتند : ميرزا ابوالفضل ! جمعه ها را براي خودت به جمكران برو ! و چهارشنبه ها را براي ما نرو ! بمان و به ما چايي بده ! در جوابشان گفت : براي چاي دادن به شما جمكران را رها نمي كنم . برخي از بازاري ها او را تهديد كردند و گفتند : اگر چنين كني قهوه خانه ات را مي بنديم . در جواب آنها گفت : ببنديد ! خيال مي كنيد كه به خاطر فروش چاي از امام زمانم دست بر مي دارم ؟! مگر من يوسف فروشم ؟! سرانجام عده اي از بازاري ها تهديد خود را با زدن قفل به در قهوه خانه او ، عملي كردند تا شايد وي را از عادت خويش باز دارند . اما آن مرد خدا ، هنگامي كه ديد به در قهوه خانه اش قفل زدند ، بلافاصله خودش نيز قفلي ديگر تهيه كرد و صدا زد : قهوه خانه ! خداحافظ ! 🔺آن جناب خود نقل كرده است : در همان شب كه فردايش در قهوه خانه را قفل زدند ، آقا امام زمان را در خواب ديدم . حضرت فرمودند : ميرزا ابوالفضل ! بازاري ها تصميم گرفته اند بر در قهوه خانه ات قفل بزنند . گفتم : آقا جان ! قربانت گردم ! بگذار بزنند . مگر من بزغاله ام كه بع بع كنم و بگويم جو مي خواهم ؟! خدا ناظر است و رزق مرا مي دهد . من جمكران تو را به هيچ قيمتي رها نمي كنم . آقا لبخندي زدند . در همان حال از خواب پريدم و ديدم كه نزديك اذان صبح است ... صبح كه به قهوه خانه رفتم ، ديدم به در آن قفل زده اند. 🔴 میرزا ابوالفضل مدتی بعد از دنیا رفتند، یکی از خوبان قم او را در خواب دید که در همان عالم قبر(برزخ) یک کوله پشتی روی دوشش دارد و به آن شخصی که خواب می دید نزدیک شد و گفت آقا وارد قم شده و رد شد و رفت. این آقا وقتی از خواب برخواست، گفت: یعنی چه؟ میرزا ابوالفضل از دنیا رفته کوله پشتی یعنی چه؟ آقا واردقم شده یعنی چه؟نفهمید. برای تعبیر خوابش پیش کسی رفت. گفتند این که دیدید کوله پشتی بر روی دوشش بود به این خاطر است که او عاشق ولی عصر(عج)بودند، عاشقی که از دنیا برود، عشق را از یاد نمی برد، یعنی برای رجعت آماده است و زمانی که امام زمان(عج) ظهور کند او نیز برمی گردد 🌺 و اما اینکه دیدید به تو گفت حضرت وارد قم شد، یعنی حضرت وارد مرحله ی قیام شد. پس واقعیت این است که قیام حضرت نزدیک است. 🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺 @tafakornab @shamimrezvan
🔻خواص سبزی خوردن ✔️ترخون جانشین نمک ✔️گشنیز کاهش قند خون ✔️تره کاهش فشار وکلسترول ✔️تربچه ضد سرطان ✔️ریحان آرامبخش و خواب آور ✔️شاهی محرک فعالیت کلیه ها ✔️جعفری خون ساز @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ ✨ بهترین چیزهای زندگی رایگان هستند دوستان خوب خانواده خاطرات خوش خنده،عشق قدرشونو بدونیم♥️ ‎‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨🌹برای افراد : اگر می خواهی مردم یا فردی را مسخر خود گردانی و همه در حقت محبت داشته باشن در وقت ظهر ۲۰۰ مرتبه این اذکار را بخوان یقینا در عرض سه روز آن شخص مطیع تو خواهد شد و هر حاجتی که از او داشته باشی برآورده خواهد کرد و آن ذکر این است اللهُمَّ اَنْتَ الْقادِرُ وَ اَنَا الْمَقْدُور فَمَنْ یَدَعُ الْمَقْدُورَ وَ اِلَّا الْقادِرُ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ نویسنده کتاب ذکر کرده این عمل مجرب است و تا به حال خلافی از آن ندیده ام 📚منبع : کنز الحسینی صفحه۸ @shamimrezvan ღگشا👆👆
🌸 قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَیًّا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِكَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَلِكَ سَبِیلًا ﴿110﴾ وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَم یَكُن لَّهُ شَرِیكٌ فِی الْمُلْكِ وَلَمْ یَكُن لَّهُ وَلِیٌّ مِّنَ الذُّلَّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِیرًا ﴿111﴾🌸 ⬅️ از نبی مكرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده 👈 خواندن آیات 110-111 مایه امان از سرقت از امت من می شود. 📚منبع : مكارم الاخلاق،ص443 ┅┄🍃┄┄🍃┄┄🍃┄┅ @shamimrezvan ღگشا👆👆
🍃🍂 🍃🍂 ☄ ختم "هوالحی" صبح ها براے حیات بدن و روح و دفع سڪته مفید و موثر است 📚 روح و ریحان ۸۷ مطالب مشابہ ↩️ @shamimrezvan ღگشا👆👆
🔸فایده درحصول ثروت وغنی شدن🔸 🌿✨ برای رسیدن به ثروت و غنی هنگام خوابیدن سوره های شمس و لیل و کافرون و توحید ناس و فلق را به ترتیب هر کدام هفت (7)مرتبه بخواند سپس هفت (7)مرتبه بگوید 🌻بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم اللهُمَّ اَجْعَلْ لی مِنْ اَمْرِی فَرَجَاً وَ مَخْرَجاً 🌿✨ سپس بخوابد بخواست خدا مال فراوانی به او خواهد رسید.ان شاالله 📚دعاهای رزق وروزی 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 @shamimrezvan ღگشا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خدایا 🌙به حرمت این شبهای محرم ✨عزیزانم را دربهترین 🌙و زیباترین و پر‌آرامش ترین ✨مسیر زندگیشان‌ قرارده! 🌙مسیری که ✨خوشبختی و آرامش 🌙و خوشحالی قلبی را ✨درلحظه لحظه 🌙زندگی‌شان بچشند.. شبتون بخیر 🌙🌟 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸 مطابق ✴️ شنبه👈 22 شهریور 1399 👈23 محرم الحرام 1442👈12 سپتامبر 2020 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی . 😭 تخریب حرم عسگریین علیه السلام (1427 ه.ق) توسط ایادی استکبار . 😵 بیداری اصحاب کهف بعد از خواب ۳۰۹ ساله . 🌹 اول ماه ایلول رومی . 🌙⭐️احکام دینی و اسلامی. ❇️ روز خوب و خوش یمنی است برای : ✅ داد و ستد و تجارت. ✅ نقل و انتقال و جابه جایی . ✅ و انجام انواع تجارت ها نیک است . 👶مناسب زایمان و نوزادش عاقل و عابد می شود . ان شاءالله 🤕بیمار امروز زود شفا یابد ان شاءالله. 🚖 مسافرت خیر و سود فراوان دارد . 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است . ✳️ کندن چاه و کانال . ✳️ امور زراعی و کشاورزی . ✳️ و بذر افشانی نیک است . 📛 برای انجام ازدواج خوب نیست . 📛 و آغاز بنایی و ساخت و ساز نیز خوب نیست . 🔲این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید. 💑 امشب .. برای مباشرت (شب یکشنبه ) دلیل خاصی مبنی بر استحباب و کراهت مباشرت وارد نشده است . 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، سبب روبراه شدن امور می شود . 💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری، باعث شادی دل می شود. 😴😴 تعبیر خواب امشب. خوابی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه ۲۴سوره مبارکه ی "نور" است. یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم ..... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را با شخصی دعوا یا خصومتی پیش آید و خواب بیننده علیه او شاهد و دلیل بیاورد و بر خصم خویش غالب شود.ان شاءالله. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید . 💅 ناخن گرفتن شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست. 🙏🏻 وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد . 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 💫ذات الکرسی عمود ۲۳:۵۲ ❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است. 🔴ذات الکرسی مخصوص روز است 📚 منبع مطالب: تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان انتشارات حسنین قم 🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 شنبه 🌸مي تواند رويايى ترين روز براى شروعِ تصميم هاى جديد باشد امروزتون سرشار از اتفاقات مثبت🌸➕ 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 ☘الهی به امیدتو☘ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍🌸شروع هفته تون معطر به ذکر شریف 🌸صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ و خاندان پاک و مطهرش 🌸 🌸اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌸وَ آلِ مُحَمَّدٍ 🌸وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
( إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَعِيمٍ ) الطور (17) At-Tur بی گمان پرهیزگاران در باغها (ی بهشت) ونعمتها (ی فراوان) هستند. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❣ 🌹عمری به 🌱بیهوده گفتن سر نکردیم ها گفتند 🌹و ما نکردیم 🌱دل در تب لبیک زد ولی ما💔 🌹لبیک گفتن 🌱را لبی هم تر . . . 🌹تعجیل درفرج صلوات @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔اول با دو چشمِ پرآب 🌹السلام علیـڪ یـا حسین😔 💔دلِ من مانده از حرم محروم😔 🌹السـلام علیـڪ 😔 ✨اَلـسـَّـلٰامُ عـَلـَيْكَ يٰـا اَبٰـا عَــبْـدِ اللهِ ✨وَعـَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِـنـٰائِكَ ✨عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ ✨و َبَقِىَ اللَّيْلُ و َالنَّهٰارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ ✨ آخــِر َ الْـعَـهْـدِ مـِنّـى لـِزِيـٰارَتـِكـُمْ 💚اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 💚وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 💚وَعَـلىٰ اَوْلادِ الْـحـُسَـيـْنِ 💚وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن  💚اللهم ارزقنا زیارت الحسیــــن عليه السلام @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز ٢٢ شهریور ماه ١٣٩٩ 🌞اذان صبح: ٠۵.٢٠ ☀️طلوع آفتاب: ٠٦.۴۵ 🌝اذان ظهر: ١٣.٠٠ 🌑غروب آفتاب: ١٩.١٦ 🌖اذان مغرب: ١٩.٣۴ 🌓نیمه شب شرعی: ٠٠.١٨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
یـا رب العـالمیــــن... شنبــه... صـدمرتبـه... ⚜﷽⚜ ❣ذكر روز شنبه 🥀يا رَبَّ العالَمين 🌸اي پروردگار جهانيان هرڪس روزشنبه این نماز را بخواند خدا او را در درجه پیغمبران صالحین وشهدا قرار دهد [۴رڪعت ودر هر رڪعت حمد، توحید، آیة‌الکرسے] 📚مفاتیح الجنان @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💥⚡️💥⚡️💥⚡️💥⚡️ ⚡️💥⚡️💥⚡️💥⚡️ 💥⚡️💥⚡️💥⚡️ ⚡️💥⚡️💥⚡️ 💥⚡️💥⚡️ ⚡️💥⚡️ 💥⚡️ ⚡️ 🌅 🌅 «نـــــهـــــج الـــــبـــــلاغـــــة» حکمت 325- 《در رثای محمد ابن ابےبکر》 وَ قَالَ (عليه السلام) لَمَّا بَلَغَهُ قَتْلُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ: إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَي قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ ، إِلَّا أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِيضاً وَ نَقَصْنَا حَبِيباً و درود خدا بر او فرمود (آنگاه كه خبر كشته شدن محمد بن ابی بكر را به او دادند): همانا اندوه ما بر شهادت او، به اندازه‌ی شادی شامیان است. جز آنكه از آنان دشمن، و از ما دوستی كاسته شد. 🌅 🌅 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❗️عدم مصرف صبحانه به فاصله ی ۲ ساعت پس از بیدار شدن از خواب باعث بهم خوردن هورمون های سیری و گرسنگی شده و باعث می شود بدن شما برای جبران انرژی از دست رفته بیشتر از قبل در طی روز گرسنه شود. 🔸در نتیجه عدم صرف صبحانه با افزایش وزن همراه خواهد بود. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این شــ🌺ــنبه ی زیبای شهریورماه یه آرزوی قشنگ تقدیم شما الهی ڪه همیشه خبراے خوب وعالی بهتون برسه و نامه ی زندگیتون پر باشه از اتفاقات خوشایند دلتون پراز شادی 🌹شروع هفته تون عالی🌹 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
═══✙🍃✨🍃✨🍃✙═══ هفت مبین برای زندگی ✅این ختم را رو باید هر روز صبح انجام بدید به این طریق که در سوره یس هفت مبین قرار داده شده و هر مبین برای یکی از روزهای هفته هست:   ♨️در روز شنبه از اول یس تا مبین اول بخوانید ( از آیه اول تا آیه 12) ♨️در روز یک شنبه از اول یس تا مبین دوم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 17 ) ♨️در روز دوشنبه از اول یس تا مبین سوم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 24 ) ♨️در روز سه شنبه از اول یس تا مبین چهارم بخوانید ( از آیه اول تا ایه 47 ) ♨️در روز چهاشنبه از اول یس تا مبین پنجم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 60 ) ♨️در روز پنج شنبه از اول یس تا مبین ششم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 69 ) ♨️در روز جمعه از اول یس تا مبین هفتم بخوانید ( از آیه اول تا آیه 77 )   @shamimrezvan ღگشا👆👆
🌸✨هرڪس ده مرتبه سوره 《 قل یا أیها الکافرون 》 را در وقت طلوع آفتاب بخواند و بعد از آن، هر دعائے ڪہ بکند مستجاب شود✨ 📚تسهیل الدواء،ص۳۱۴ @shamimrezvan ღگشا👆👆
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و هشتم ✍ بخش دوم 🌹تا یک روز مینا زنگ زد و گفت فردا تو دانشگاه نتایج کنکور رو میدن .. من یک دفعه دلهره به جونم افتاد و نگران شدم احساس می کردم هیچی بلد نبودم و امکان نداره قبول شده باشم …. تا صبح یا بیدار بودم یا خوابهای بدی می دیدم …… یک بار دیدم که ورقه ای سفید بهم دادن .. پرسیدم این چیه؟ گفتن برگه آزمون توس که سفید دادی … یک بار می دیدم که همه دارن میرن دانشگاه و من پشت در موندم ….. بیدار می شدم و دیگه دلم نمی خواست بخوابم تا از اون خواب ها ببینم …… صبح زود حاضر شدم تا برم … با مینا جلوی در دانشگاه قرار گذاشته بودم ….اون زمان نتایج رو دست نویس برای داوطلب می فرستادن و این خیلی طول می کشید پس بهترین راه این بود که خودمون مراجعه می کردیم …. وقتی اومدم پایین ایرج هنوز نرفته بود ….. از دیدن من ترسید پرسید : چی شده مریضی ؟ گفتم نه برای چی ؟ گفت حالت خیلی بده چرا این طوری شدی ؟ گفتم راستش امروز نتیجه ی کنکور اعلام میشه می ترسیدم بگم چون می دونم قبول نمیشم ……. گفت خوب نشی فدای سرت سال دیگه طوری نمیشه که …. داشت گریه ام می گرفت … گفتم تو رو خدا اینطوری نگو .. خیلی سخته… نمی خوام بهش فکر کنم حالا برم ببینم چی میشه …. گفت وایسا خودم می برمت ….. 🌹گفتم :نه ، نه , چه کاریه تازه اگر قبول نشم خیلی خجالت می کشم ….. به حرفم گوش نکرد و رفت به علیرضا خان گفت : شما با اسماعیل برین من رویا رو ببرم دانشگاه نتیجه رو اعلام کردن … گفتم: نه به خدا خودم میرم علیرضا خان یک نگاهی به من کرد و گفت : نه ببرش حالش خوب نیست … نکنه می دونی قبول نمیشی …. عمه پرید بهش که این چه حرفیه می زنی ؟ چرا قبول نشه ؟ گفتم آره به دلم افتاده اسمم نیست ، دیشب هم خواب دیدم هر چی گشتم اسمم نبود … کاغذ نتیجه آزمون سفید بود یکی هم بهم گفت اصلا کنکور ندادی…. خودم می دونم وقتی این طوری میشم ، یعنی به دلم یک چیزی میفته حتما همون میشه ….. عمه گفت : این مزخرفا چیه می گی دلشوره داری این طوری فکر می کنی .. برو منم دعا می کنم انشالله قبول شدی … می خوای منم بیام ؟ گفتم نه می ترسم قبول نشده باشم خجالت بکشم …. ایرج گفت این قدر بزرگش نکن ….. الان بهش فکر نکن ….بیا زودتر بریم …. تمام راه رو تا دانشگاه ایرج منو نصیحت کرد ولی حال من بدتر و بدتر می شد…….. انگار وقتی دلداریم می داد مطمئن می شدم که قبول نشدم … بدنم یخ کرده بود و می لرزیدم شونه هام تکون می خورد … 🌹دم دانشگاه خیلی شلوغ بود و ماشین رو دورتر نگه داشتیم و با هم پیاده رفتیم ….مینا جلوی در منتظر بود … اونم حال خوبی نداشت نگاهی به من کرد و گفت : تو دیگه چی میگی اگر من استرس داشته باشم حق دارم تو که قبول میشی ، اگر تو قبول نشی پس کی می خواد قبول بشه …. بریم؟ گفتم نه من نمیام ایرج تو با مینا برو من اینجا منتظر میشم …اصلا نمی تونم راه بِرم ….. ایرج گفت پس بزار ببرمت تو ماشین اونجا بشین ، گفتم نه اینجا تکیه میدم تا تو بیای …. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و هشتم ✍ بخش سوم 🌹کمرم درد گرفته بود و پاهام از حس رفته بود تا همین دیروز که نمی دونستم نتیجه رو دادن عین خیالم نبود ، یک دفعه این همه دل شوره به جونم افتاده بود که از اختیارم خارج بود و یقین داشتم که بی دلیل اینطوری نشدم ………. کمی کنار در وایسادم ولی دیگه نمی تونستم خودمو نگه دارم رفتم کنار خیابون و زیر سایه ی یک درخت تکیه دادم به یک ماشین ولی کمرم درد می کرد و پاهام سست شده بود ….. همون جا کنار جوی آب نشستم رو زمین و شروع کردم به گریه کردن ……… 🌹هر کس که رد می شد یک چیزی به من می گفت ، یکی دلداریم می داد ، یکی می گفت: این چه کاریه خوب حالا سال دیگه منم قبول نشدم . یکی دیگه می گفت: چقدر تو ضعیفی ای بابا ؛؛این دخترا چقدر لوسن الان زن و بچه ات گشنه موندن ، این بد بخت رو نگاه کن قبول نشده … نزدیک سه ربع ساعت طول کشید تا اونا برگشتن واین زمان طولانی برای من انگار یکسال شد … تو این مدت به من چی گذشت خدا می دونه… از دور ایرج رو دیدم آشفته بود مینا هم ناراحت بود …. دیگه مطمئن شدم …. ایرج داشت دنبال من می گشت وقتی منو ندیده بود پریشون شده بود از جام بلند شدم تا اون منو ببینه ……. مینا زودتر دید و ایرج رو صدا کرد و اومدن طرف من…….. ایرج با خوشحالی گفت : سلام خانم دکتر و پرید و منو بغل کرد ….. 🌹گفتم راست میگی همین طور که منو به سینه اش فشار می داد . گفت : بله عزیزم قبول شدی تموم شد اینم مدرکش قبول شدی ….. قبول شدی …. حالا گریه ی خوشحالی امونم نمی داد ….. بعد اومدم مینا رو با خوشحالی بغل کنم یک دفعه دیدم چقدر صورتش بهم ریخته … موندم چی بگم … پرسیدم قبول نشدی ؟ نه ؟ هیچی ؟ سرشو به علامت نه تکون داد …. چقدر بد شد من خود خواهانه فقط به خودم فکر کرده بودم …ولی اون خیلی از من شجاع تر بود چون گفت عیب نداره من خودم می دونستم خراب کردم سال دیگه قبول می شم اشکالی نداره تو خودتو ناراحت نکن …… من که دیگه تمام دردهام به قرار اومده بود اونو بغل کردم و بوسیدم ……. با هم رفتیم سوار ما شین شدیم …. 🌹مینا زیاد ناراحت نبود شاید خودشو آماده کرده بود ولی من خیلی خوشحال بودم و نمی تونستم اینو پنهون کنم ….. گفتم : این که میگن به دلم افتاده و دلشوره دارم و خواب دیدم همه دورغ بود و فکر کنم از ترس قبول نشدن این طوری شدم ……. ایرجم خیلی خوشحال بود انکار داشت پشت فرمون می رقصید اول رفتیم مینا رو رسوندیم … بعد از ایرج خواهش کردم تا بانک منو ببره پول بگیرم…….. و رفتیم خونه تا خبر خوش رو به عمه و حمیرا بدیم سر راه ایرج شیرینی خرید … از در که رفتیم تو اون شروع کرد به بوق زدن مثل اینکه داشت عروس می برد هر دو از خوشحالی رو پا بند نبودیم با صدای بوق همه اومدن بیرون و یک مرتبه …. تورج رو دیدم که داره به استقبال ما میاد با سر و صدایی که ایرج راه انداخته بود همه فهمیده بودن که قبول شدم …. دیدن تورج تو اون شرایط خیلی خوب بود همه براش دلتنگ بودن و با اومدنش شادی ما رو بیشتر کرد …. وقتی ما نزدیک شدیم تورج با صدای بوق شروع کرد به رقصیدن … عمه اشک تو چشمش نشسته بود و حمیرا هم جلوی پله منتظر بود اول اونو بغل کردم و همدیگر رو بوسیدیم و بعد عمه ، هی منو به سینه اش فشار میداد و قربون صدقه می رفت تورج گفت میشه باهات دست بدم …… ایرج نفهمید چجوری از ماشین پیاده بشه دو برادر چنان همدیگر رو بغل کرده بودن انگار سالهاس از هم دور بودن ……. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○