فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا 💙
ذکرت، نامت سپری است که
تمام دردهایمان را پس میزند
و تمام نداشتههایمان را
پایان می دهد
و تمام داشتههایمان را
اعتبار میبخشد.
پس با نام اعظمت
آغاز می کنیم روزمان را
💙بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 💙
💎 الهی به امیـد تو💎
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر جا سخن از
رقیه جان می آید
صوت صلوات
عرشیان می آید
در مجلس این
سه ساله من معتقدم
عطر خوش
صاحب الزمان می آید
💙 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و
💙 آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#سلام_امام_زمانم💙
دوست داشتنَت
سحـرخیـزترین حسِ دنیاست
ڪہ صبــــحها
پیش از باز شدنِ چشمهایم
در من بیدار میشود...
💙اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💙
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💙 #سلام_ارباب_خوبم💙
نام حـــسین آمد و از خــود بدر شدم💖
گویی از این جهان به جهان دگر شدم😔
نام حـسین آمد و چشمم وضو گرفت😢
آب از سرم گذشت و دلم آبـرو گرفت❣
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن
💙 #صبحتون_حسینی💙
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪🍃▪
🍃▪
▪
🖤سلام برحضرت رقیه..(س)
طفلی که همراه کاروان به اسارت رفت اما دیگر به کربلا برنگشت...
🖤سلام بر حضرت رقیه(س)
و دلی که میان خرابه های شام برای پدر تنگ بود... و فقط دختر پدر از دست داده می داند دلتنگی برای بابا یعنی چه ؟؟؟
🖤سلام برحضرت رقیه(س)
بر چشمهای خسته ای که خواب پدر را دید و دستهای کوچکی که سربریده و به خون آغشته ی پدر رادرآغوش
گرفت تا آرام بگیرد....
🖤سلام برامام حسین(ع) و بردردانه اش
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنـا رُقَيَّةَ،عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ
▪
🍃▪
▪🍃▪
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#آیه_روز☝️#به_بندگانم_بگو۰۰۰۰۰☝️
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #چهارشنبه ٢ مهر ماه ١٣٩٩
🌞اذان صبح: ٠۴.٢٩
☀️طلوع آفتاب: ٠۵.۵٣
🌝اذان ظهر: ١١.۵٧
🌑غروب آفتاب: ١٧.۵٩
🌖اذان مغرب: ١٨.١٧
🌓نیمه شب شرعی: ٢٣.١۴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
یـاحـــی یـا قیــوم...
چهارشنبه... صدمرتبه..
🌺 #ذکرروز چهارشنبه ۱۰۰ مرتبه
🌼اى زنده ، اى پاينده
🌺يــا حــيُّ يــا قَــيّــوم
🌼این ذکر موجب عزت دائمی
میشود
#نماز_روز۴شنبہ
✍هرڪس این نماز را روز 4 شنبه بخواند خداوند توبه
او را از هر گناهے باشد مےپذیرد 4 رکعتست
درهر رکعت بعد از حمد 1 توحید و1 قدر
📚مفاتیح الجنان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_دعا☝️
🌙دعای هر روز ماه صفر☝️🌙
🌼اگر کسی خواهد که
🌼محفوظ ماند از بلاهای نازله
🌼در این ماه در هر روز
🌼ده مرتبه این دعا را بخواند
💥دعای ویژه ماه صفر نیز از محدث بزرگ مرحوم «فیض کاشانی» نقل شده که مستحب است هر روز 10 مرتبه قرائت شود:
✨یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ.✨
📚مفاتیح الجنان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#پیام_سلامتی
✅همراه با صبحانه ۵ عدد مویز بخورید زیرا
🏵ضد استرس
🏵افزایش حافظه
🏵کاهش ابتلا به سرطان
🏵مفید برای سلامت مو و پوست
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 سلام
رورتون بخیر
شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت
▪به حق سه ساله ارباب
امیدوارم چهارشنبه تون
پر از برکت، سلامتی
موفقیت ،سربلندی
و عاقبت بخیری باشه
🖤 تقدیم به شما
عاشقان اهل بیت(ع)
حاجت روا باشید
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#دعا_درمانے #آرامش_اعصاب_ودرد 💠دعای هنگام مواجهه
با غـــم ها وسختـی ها
🍃🌸 از امام زين العابدين(ع)روايت شدہ است ڪه پدرم امام حسين(ع)در روز عاشورا در حالی ڪه خون ها از بدن او می جوشيد،مرا در آغوش گرفت وفرمود:↯↯↯
🌺 فرزندم،اين دعا را از من حفظ ڪن؛ڪه مادرم فاطمه زهرا(س)آن را به من آموخت و اورا از پيامبرخدا(ص)واو از جبرييل، فراگرفتـه ودر هر حاجت و امر مهم و غم ها و پيش آمدها و معصيت های شديد اين دعا را بخوان:
🌸 بِحَقِّ يس والقُرآنِ الحَكيم،وَ بِحَقِّ طـہ وَ القُرآنِ العَظيمِ،يا مَن يَقدِرُ عَلي حَوائِجِ السّائِلينَ،يا مَن يَعلَمُ ما فِي الضَّمير،يا مُنَفِّسَ عَنِ المَكرُوبينَ،يا مُفَرِّجَ عَنِ المَغمُومينَ،يا راحِمَ الشِّيخِ الكَبيرِ،يا رازقَ الطِّفلِ الصِّغير،يا من لا يَحتاجُ اَلي التَّفسيرِ،صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وََ افعَل بي كَذا وَ كذا 🌸
👈شخص دعا كنندہ به جای گفتن كذا وكذا،بايد حاجت خويش را از خداوند طلب كند.
📚بحارالانوار ج92 ص196
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
#ذکر_درمانے
#اجابت_حاجت_مجرب
🌸✨هر کس در چهارشنبه ۱۰۰ بار
《یا بدیعَ السماواتِ وَ الارض》
را بخواند و ۱۰۰ صلوات فرستد
و به امام باقر هدیه کند به هر
حاجتی نائل گردد✨
📚 گلهای ارغوان ۳۸/۱
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_سی و چهارم ✍ بخش اول
🌹تورج مدتها بود که خونه نیومده بود و عمه و علیرضاخان خیلی براش دلتنگ بودن منو و ایرج هم که معلوم بود نسبت به اون چه حالی داریم …. یادم که میفتاد خیس عرق می شدم …
🌹من اونشب تا سحر پیش حمیرا موندم در حالیکه اون بی قرار بود و نمی گذاشت من بخوابم شاید در کل شب دو ساعت خوابیدم .. ولی نزدیک سحر بیدار شدم و خودمو رسوندم به آشپز خونه تا غذا رو گرم کنم ، وقتی همه چیز رو حاضر کردم عمه اومد …
🌹و گفت آخیش این طوری خوبه آدم روزه بگیره ، رادیو رو روشن کردم ولی چون اول ماه نبود دعای سحر نداشت…. عمه رفت تا ایرج رو صدا کنه ……. و با هم اومدن پایین … دلم براش سوخت خیلی خوابش میومد و چشمش باز نمی شد … با تعجب به غذا ها نگاه کرد و گفت : این موقع صبح چطوری اینا رو بخوریم ..نه این کارو دوست ندارم می ترسم اذیت بشم …من فقط چایی می خورم … ولی وقتی چایی شو خورد و چشمش باز شد ، میلش کشید و شروع کرد به خوردن …. بعد وضو گرفت و از عمه یک مهر خواست … و همین طور که داشت میرفت گفت بعد باید چیکار کنم ؟
🌹عمه گفت : باید موقعی که میای خونه یک جعبه زولبیا بامیه بگیری تا روزه ات قبول بشه …… ولی به من هیچ حرفی نزد و منم سعی می کردم همون طور که اون می خواد رفتار کنم …..
نزدیک اومدن ایرج که شد رفتم بالا کنار پنجره …… و وقتی جلوی ساختمون نگه داشت با سرعت دویدم پایین ایرج و اسماعیل و علیرضا خان هر کدوم با چند جعبه شیرینی اومدن تو….
🌹عمه همین طور که می خندید گفت الهی بمیرم بچه ام گرسنه شده قنادی رو بار کرده آورده ….. مادر برا ی عید هم این قدر شیرینی نمی خرن چیکار کردی ؟
علیرضان خان گفت : یک ساعت تو شیرینی فروشی منو معطل کرد داشت دیگه دعوامون می شد ….. بچه گشنه بود هر چی بود خرید رویا جون این کارو تو کردی ما داشتیم زندگیمونو می کردیم ..
🌹امروز وسط روز رفته روزنامه پهن کرده نماز خونده،، داشتم از خجالت می مُردم آقای مهندس کفششو در آورده بود و نماز می خوند فکر کنین …….(البته اینا رو به شوخی می گفت ولی کاملا معلوم بود که عقیده اش اینه و دوست نداره ایرج تو کار خونه نماز بخونه )
مرضیه شیرینی ها رو از علیرضا خان گرفت و با اسماعیل بردن….. ایرج گفت خوب افطار می خوریم دیگه …… عمه ازش پرسید خیلی گرسنه ای ؟
🌹گفت : راستشو بگم اصلا … من هر روز همین طورم گاهی نهار نمی خورم بعدم که روز خیلی کوتاهه هنوز که چیزی نفهمیدم …فقط این بابا از لج من هی سفارش چای و قهوه می داد و بوشو بلند می کرد ، دلم خواست همین ….من فقط گوش می کردم رفتم تو آشپزخونه تا افطار و حاضر کنم ….
🌹می خواستم برای اولین روز افطار سفره ای تدارک ببینم که ایرج دوست داشته باشه بازم روزه بگیره .. حلوا هم درست کردم چون ایرج خیلی دوست داشت و برای شام هم غذای مورد علاقه ی اون قورمه سبزی …از موقعی که از دانشگاه اومدم تا افطار تو آشپزخونه بودم …. هم عمه و هم ایرج خوابیدن….. مرضیه وقتی سفره ی افطار دید گله کرد که چرا به اون نگفتین که اونم روزه بگیره … می گفت خدا خیرت بده این چیزا رو آوردی تو این خونه به خدا من تا حالا ندیده بودم کسی تو این خونه روزه بگیره …….
🌹اول ایرج اومد …. یک نگاهی به میز انداخت و به من نگاه کرد و گفت تو کردی ؟ در حالیکه از نگاه محبت آمیزش غرق شادی شده بودم آهسته گفتم : آره به خاطر تو …. چشماشو یک بار بست و باز کرد که احساس خوشحالیشو این طوری به من نشون بده …..
#ادامه_دارد
@tafakornab
@shamimrezvan
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان " #رویای_من "بر اساس داستان واقعی
#قسمت_سی و چهارم✍ بخش دوم
🌷صدای اذان که بلند شد و من چایی ها رو ریختم عمه هم خواب آلود اومد …. صورتش مالید بهم و گفت نمی دونم چرا اینقدر زیاد خوابیدم … گفتم خوب چون روزه هستین ، نفس بلدی کشید و گفت : به حمیرا سر زدی ؟ گفتم تازه از پیشش اومدم هم من و هم مرضیه دو بار رفتیم می خواین بازم برم تا خیالتون راحت بشه ….
گفت نه شما ها شروع کنین من الان میام …ایرج گفت حالا چیکار کنیم ؟ گفتم دعا کن چشمتو ببند و برای همه دعا کن بعد هر چی می خوای بخور ….
🌷تا اومدیم شروع کنیم عمه هم برگشته بود سه تایی با هم افطار کردیم و یکی از زیبا ترین لحظات عمرم رو تجربه کردم که در کنار کسی که دوستش داشتم افطار می کردم ….
یک بار یاد مامان و بابام کردم ولی خودمو به خاطر لحظه های خوبی که داشتم کنترل کردم……
🌷ایرج بلند شد و گفت : خوب حالا باید چیکار کنم ؟ عمه جوابشو نداد ولی بهش گفت ایرج این مرضیه معلوم نیست داره چیکار می کنه سرشو می زنی ته شو می زنی به هوای اسماعیل می ره اتاق کریم این همه راه رو میره و میاد دیگه اینجام نهار نمی خوره تو این سرما غذای خودشم میبره اونجا با اونا می خوره ..ایرج خندید و گفت : کی مرضیه ؟ مامان ول کن تازه افطار کردی تهمت نزن این بیچاره پیره دیگه ….
عمه سرشو برد بالا و آورد پایین که نه کجاش پیره از من کوچک تره …تازه من تهمت نزدم خوب برای چی میره ؟ ایرج گفت یادت باشه که وسط دعوا نرخ تعین کردی یعنی شما پیر نیستی … ولش کن مادر من بزار اونم خوش باشه مثل ما ….
🌷عمه تو صورتش نگاه مشکوکی کرد و پرسید مگه ما خوشیم ؟ راستشو به من بگو چی شده تو حالت خوب شده و تو حال خوشی هستی ؟ایرج آب دهنشو قورت داد و با دستپاچگی گفت : فکر کنم مال روزه اس رویا گفت که حال آدم خوب میشه راست می گفت …….
و برای اینکه دیگه عمه ازش چیزی نپرسه بلند شد و رفت تو حال جلوی تلویزیون نشست ولی عمه رفته بود تو فکر ….. منم غذای حمیرا رو کشیدم و به عمه گفتم بریم بهش بدیم؟ امروز خوب نخورده حالشو دارین با من بیان؟ …. آه عمیقی کشید و گفت : بریم ببینیم چی میشه …
🌷فردا هم که روز اول ماه رمضون بود همه با هم روزه گرفتیم علاوه بر ما مرضیه و اسماعیل و اقا کریم هم روزه بودن و فضای خوبی توی خونه ایجاد شد که اون سردی حاکم بر خونه رو از بین برد …. ولی علیرضا خان ناراضی بود و می گفت شما ها که روزه هستی انگار یکی گلوی منو گرفته و هی می پرسید تا کی این وضعیت ادامه داره ؟ و عمه برای اینکه اون بهش نق نزدنه وقتی می خواست بره پیش دوستاش حرفی نمی زد و بد اخلاقی نمی کرد …….
🌷من بیشتر تو اتاق حمیرا بودم روی میز همون جا درس می خوندم و پیشش می خوابیدم اونم گاهی بیدار می شد دستشو می گرفتم و کمی راه می رفت و غذا می خورد و می خوابید …. باید لرزش بدنش کم می شد و حالت چشمش بر می گشت تا قرص ها شو کم می کردیم …. حالا غیر درس تمام حواسم به اون بود …دلیل شو نمی دونستم …. چرا اینقدر حمیرا رو دوست دارم….
🌷با وجود کارایی که با من کرده بود هیچوقت ازش ناراحت نشدم …. وقتی تعطیل می شدم نمی دونستم چجوری خودمو به اون برسونم تا یک وقت حالش بد نشه …..ولی ساعتی که ایرج میومد ، خودمو می رسوندم پشت پنجره و از اون بالا ازش استقبال می کردم ….ولی دیگه جلو نمی رفتم و توی خونه هم زیاد با هم حرف نمی زدیم و گاهی با نگاه و اشاره منظورمونو بهم می رسوندم ….
🌷مثلا منکه داشتم میرفتم تو اتاق حمیرا اون نزدیک اتاقش با دست منو صدا می کرد و بدون اینکه صداش بلند بشه می گفت خودتو خسته نکن برو تو اتاق خودت استراحت کن …. منم همون طور جواب می دادم خسته نمیشم اینطوری راحت ترم دلم براش شور نمی زنه …… و بعد دستشو به علامت شب به خیر تکون می داد و منم جوابشو می دادم …. از این که می دیدم روزه می گیره و نماز می خونه خیلی خوشحال بودم . بیشتر از پیش دوستش داشتم.
#ادامه_دارد۰۰۰
@tafakornab
@shamimrezvan
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
#حدیث
💚إِنّ حُبّنَا لَتُسَاقِطُ الذّنُوبَ كَمَا تُسَاقِطُ الرّيحُ الْوَرَقَ
💚امام حسين (ع) فرموند:
💚محبّت ما اهل بيت سبب ريزش گناهان است،
💚چنانكه باد، برگ درختان را می ريزد
📙حياة الامام الحسين، ج ۱ ص۱۵۶
➖〰➖〰➖〰➖〰➖〰
🔅 #امام_حسین_علیه_السلام :
💚 «حَسبُكَ مِنَ العِلمِ أن تَخشَى اللّهَ ، وحَسبُكَ مِنَ الجَهلِ أن تُعجَبَ بِعِلمِكَ .»
💚 «از دانش، تو را همين بس كه از خدا بترسى و از جهل، تو را همين بس كه از دانشت خوشَت بيايد» .
📚 الأمالي للطوسي : ص ٥٦ ح ٧٨
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
#احکام_شرعی #عکس_نوشته👆
#احکام_شبکه_اجتماعی
نشر مطالب غیر اخلاقی...
نظر مشهور مراجع
╭─═ঊঈ🔻🔻ঊঈ═─╮
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
╰─═ঊঈ🔺🔺ঊঈ═─╯
#هرروزیک_آیه
✨وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا ﴿۵۹﴾
✨و هيچ برگى فرو نمى افتد
✨مگر اينكه آن را مى داند (۵۹)
📚سوره مبارکه الأنعام
✍بخشی از آیه ۵۹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#ذکر_درمانے
#اجابت_حاجت_مجرب
🌸✨هر کس در چهارشنبه ۱۰۰ بار
《یا بدیعَ السماواتِ وَ الارض》
را بخواند و ۱۰۰ صلوات فرستد
و به امام باقر هدیه کند به هر
حاجتی نائل گردد✨
📚 گلهای ارغوان ۳۸/۱
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
▪#السلام_علیک_یاحضرت_رقیه
▪#سه_ساله_امام_حسین_ع
بابا یکی من را
به قصد کشت میزد
هربار گفتم
یا علی با مشت میزد
یک بار گفتم
اسم زهرا مادرت را
دیدم که نامردی
لگد از پشت میزد
▪شهادت دردانه سه ساله
▪اباعبدالله الحسین تسلیت باد.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
#همسرانه
اگر می خواهید یک رابطه موثر داشته باشید، روی صفات قابل تحسین در طرف مقابلتان تمرکز کنید نه روی شکایت هایتان. وقتی روی نقاط قوت تمرکز کنید، بیشتر می شوند.
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
❣مامان، باباها
فرزندتون،شما رو جای خدا،
رازق خودش ميدونه.
پس؛
درایفای نقش خدا،بهترین باشید😊
عمل کردن به قول وقرارتون،
از اوانسانی راستگو وشجاع ميسازه!
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#ملائکه_نقاله
داستان #تازه_عروس_روس
#کرامات_امام_حسین_ع
قسمت آخر
😭من حزن و اندوهم بعد از مفارقت او زيادتر شد و با خود گفتم: شب که بشود، ميروم و جسد او را از قبر بيرون ميآورم و در بهترين شهرها [کربلا] دفن ميکنم!
چون شب شد، رفتم و قبرش را نبش کردم. ولي با کمال تعجب ديدم مردي با سبیل بلند و ريش از ته تراشيده، در آنجا مدفون است.
از اين سانحه ي عجيب در تبديل پیکر عيالم به اين پیکر خبيثه متحير شدم. بالاخره در آن شب در عالم رؤيا ديدم که کسي ميگويد: خوشحال باش و خوشحالي تو زياد شود! زيرا پیکر عيالت را ملائکه حمل کردند و در زمين کربلاي معلي او را دفن کردند و قبر او در ميان صحن مقدس حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) در طرف پايين پاي آن حضرت، نزديک مناره ي کاشي واقع شده است. نشاني قبر هم به من داده شد. سپس آن شخص گفت: اين پیکر هم فلان مرد عشار (گمرکچي) است که امروز او را در کربلا دفن کردند ولی (چون لیاقت آن مکان مقدس را نداشت) #ملائکه_نقاله او را به قبر عيال تو نقل کردند و پیکر عیال تو را به جای قبر او رساندند و زحمت حمل و نقل جنازه از تو برداشته شد!
من خوشحال شدم و از خواب برخاستم و فورا عازم حرکت به کربلا شدم و خداوند توفيق کرامت فرمود و به زيارت حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) نايل و مشرف شدم.
بالاخره از محافظين و خدام صحن مقدس حضرت امام حسين (عليه السلام) سئوال کردم که در فلان روز (همان روزي که عيالم را دفن کرده بودم) در پاي منار سبز، چه کسي را دفن کردند؟ خدام گفتند: فلان مرد عشار (گمرکچی) را دفن کرده اند. پس من قضيه ي نبش قبر و رؤيايم را براي آنها نقل کردم. آنها آمدند و قبر را شکافتند و من به جهت روشن شدن مطلب به قبر داخل شدم.
👇👇👇
ديدم عيالم به همان صورتي که او را در شهر خودش به خاک سپرده اند، در ميان لحد خوابيده است. پس من زر و زيور او را که به گردن و دستش بود برداشتم و اينها طلاهاي اوست که به خدمت شما آورده ام.
مرحوم آيت الله العظمي وحيد بهبهاني طلاها را گرفتند و براي فقراي کربلا مصرف نمودند.
🌐 منبع:
- کرامات الحسينيه (چاپ اول) ج 1، ص 108 به نقل از جامع الدرر.
- ترجمه ي دارالسلام مرحوم نوري ج 2، ص 173
- سحاب رحمت ص 113 به نقل از دارالسلام مرحوم نوري ج 2، ص 162
- منتخب التواريخ ص 755.
http://eitaa.com/joinchat/1068105750Cf2670e35cc
ڪـانـال تخصصے دلتنگ ڪــღــربــلا👆
#پیام_سلامتی
🌱نخودسبز سرشار از ساپونین بوده که یک ترکیب گیاهی با تأثیرات ضد سرطانی است !🌱
▫️ساپونین، با کاهش رشد تومور #سرطان و افزایش تخریب سلول های سرطانی با این بیماری مبارزه میکند.
+ اضافه کردن نخود سبز به رژیم غذایی به حفظ سلامت و #هضم کمک میکند، #قند_خون را کنترل و حتی برای #کاهش_وزن نیز مفید است.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
☀️ امام سجاد (علیه السلام):
💠 از دروغ كوچك و بزرگش، جدّى و شوخيش بپرهيزيد،
زيرا انسان هرگاه در چيز كوچك دروغ بگويد،
به گفتن دروغ بزرگ نيز جرئت پيدا مى كند.
📚 منبع: تحف العقول ص 278
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#سوره_درمانی
#اجابت_حاجت_مهم
🍃ختم سوره حمد🍃
🌸✨براے رسیدن بہ آرزوها
وحاجات این سوره رادرپنج نوبت
صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا
صد مرتبہ
تلاوت ڪن مجرب است✨
مطالب مشابہ↩️
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا