eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.2هزار دنبال‌کننده
32.6هزار عکس
17.8هزار ویدیو
223 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️دوران زندگی آدم را 4 دوره میدونند: ♦️1 ) دوران ژست: تا 24سالگی ست.در این دوران آدم هر جا میره هی دماغشو باد میکنه ژست میگیره و فکر میکنه از همه بهتره ♦️2) دوران قسط: دورانی ست که تا 50سالگی ادامه داره.و با قسط ازدواج شروع و همینطور فقط باید قسط وقسط و قسط بده ♦️3) دوران تست: تو این دوران که از 50تا 60سالگی ست باهجوم بیماریها مواجه میشیم و هی باید بریم دکتر تست بدیم ♦️4) دوران فست: که از 60سال به بالاست.و آدم به فس فس و... میفته ♦️پس منتظر روزگار خوش نباشید.از همین لحظات زندگی لذت ببرید 😃
👆 🌟 آیت‌اللّه بهجت ره؛👇👇 براے رفع هر گرفتارے و گره ڪورے، 《 》✨ را خالصانہ بخوان 📚 به نقل ازحجت‌الاسلام‌حیدری کاشانی @shamimrezvan ღگشا👆
ا🕊🌫🌫 ا🌫🌫 ~﷽~ ↬ ↫ ✅ ختم اسم شریف مصوّر جهت ختم389(ازکتاب هزار و یک ختم م.الف.) 🌺حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) فرمود که اگر زنی طالب فرزند باشد هفت روز روزه بگیردودر وقت افطاراسم 🌱« »🌱را بیست و یک بار بخواند و از آن افطار کند حق سبحانه و تعالی او را فرزندی شایسته کرامت فرماید. ✅خلاصی از کلیۀ شدائد وگرفتاریها 📚در جواهر مکنونه آمده است که جهت خلاصی از شدائد و ها در یک مجلس پانصد و پنجاه و چهار بار بگوید: 🌱«یا رَئُوفُ یا رَحیمُ»🌱 از آن گرفتاری خلاص می شود،(ان شاءالله) مجرّب است.🌺 @shamimerezvan
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ☝ ️حتی فکر گناه هم نکنید! 🌸 امام صادق علیه السلام می فرمایند: 🔹روزی حضرت عیسی (علیه السلام) در جمع حواریون نشسته بودند. حواریون به عیسی علیه السلام عرض کردند: آموزگار راه هدایت! ما را از نصایح و پندهایت بهره مند ساز. 🌸 عیسی علیه السلام: پیامبر خدا موسی علیه السلام به اصحاب فرمود؛ سوگند دروغ نخورید، ولی من می گویم سوگند خواه دروغ و خواه راست نخورید. 🔹آنها عرض کردند: ما را بیشتر موعظه کن. 🌸 ایشان به حواریون فرمود : برادرم موسی می گفت :‌ زنا نکنید ولی من به شما میگویم : حتی فکر زنا نکنید ؛ زیرا فکر گناه مثل این است که در اتاقی آتش روشن کنند که اگر خانه را هم به آتش نکشد، دیوارها را سیاه میکند. 📚 سفینه البحار، ج ۳، ص ۵۰۳ 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
❣" آیه الکرسے"رابخوان وبین دو(یَشْفَعُ عِنْدهُ)محبت شخص موردنظرراقصدڪن، شکی نیست که محبت ایجادخواهد شد 📚تحفة الرضویه۱۳۷ ─═༻✵🌺✵༺═─ @shamimrezvan ღگشا👆
♻️تغذیه کم خونی ✍️ با خوردن عسل در مدت بسیار ڪمی به تعداد گلبولهای قرمز افزایش میابد ✍️ پسته موجب افزایش خون میشود ✍️ فندق خون را افزایش داد و رنگ چهره را میگشاید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ ✨ گاهی اعتماد کن گاهی فراموش کن گاهی زندگی کن گاهی باور کن گاهی فرشته باش گاهی فریاد کن گاهی دریا باش گاهی برکه و گاه همه چیز اما همیشه انسان باش این است رسالت تو: انسانیت
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨ مطابق ✴️ سه شنبه 👈 25 آذر 1399 👈 29 ربیع الثانی 1442👈 15 دسامبر 2020 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . ❇️ امروز روز شایسته ای است برای امور زیر : ✅ خواستگاری و عقد و ازدواج . ✅ خرید حیوان . ✅ حرکت و مهاجرت از شهری به شهر دیگر . ✅ خارج ساختن خون از بدن . ✅ و انتقال و جابه جایی نیک است . 📛 اغاز نگارش کتاب و قسم دادن و وصیت نامه نوشتن خوب نیست . 👶 زایمان مناسب و نوزادش مبارک و شجاع خواهد گردید . ان شا ء الله 🤕 بیمار امروز نیز زود خوب شود. 🚘 مسافرت : مسافرت خوب و مفید و سودمند است . 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز برای امور زیر نیک است . ✳️ عمل جراحی . ✳️ وام و قرض گرفتن و دادن . ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ درو و برداشت محصولات . ✳️ و تشکیل شرکت نیک است . 💑 حکم مباشرت امشب (شب چهارشنبه ) ، مباشرت و زفاف عروس مکروه است و ممکن است فرزند جن زده شود . 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)دراین روز از ماه قمری، باعث پرهیز از خلق می شود . 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، باعث نجات از بیماری می شود . ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد . 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید. ( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب چهار شنبه دیده شود طبق ایه ی 30 سوره مبارکه " روم " است. فاقم وجهک للدین حنیفا .... و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را امری پیش آید که جماعتی می خواهند او را از آن کار منصرف کنند و او سخن آنان را گوش نکند و همین درست است . ان شاء الله و شما مطلب خود رادراین مضامین قیاس کنید . ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 💫ذات الکرسی عمود ۱۶:۳۲ ❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است. 🔴ذات الکرسی مخصوص روز است 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع ما👇 تقویم همسران تالیف:حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙خورشیـد ⭐️جایش را به ماه میدهد 🌙روز به شب ⭐️آفتاب به مهتاب 🌙ولی مهـرخدا ⭐️همچنان با شدت میتابد 🌙امیدوارم قلب هاتون ⭐️پر از نور درخشان 🌙لطف و رحمت خدا باشه ⭐️شبتون بخیر و شادی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨به نام گشاینده کارها 🌸ز نامش شود سهل دشوارها ✨با توکل به نام الله 🌸سلام صبح شما بخیر ✨لطف خدا همیشه 🌸شامل حالتـان باد 🍃🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🍃 🍃🌸 الهی به امید تو 🌸🍃 ‎‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 الهی ❣ امروز به برکت صلوات بر محمد و آل مطهرش (ع) به من و همه ی دوستان و عزیزانم، خیر و برکت و روزی فراوان وحلال عطا بفرما، الهی آمین سلام دوستان صبح سه شنبه تون پر خیر و برکت با ذکر شریف صلوات 🌸 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 🌸 وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹سه شنبه خوبی داشته باشید .🌹 ‎‌‌‌‌‌‌‌
السلام علیک یا ابا صالح(عج) 🌼جمالت را کجا باید زیارت 🌼نماییم ای گل زیبای نرگس 🌼که ما در کوچه های ظلمت شب 🌼فقط در انتظار آفتابیم 🌼أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
🍁🍂در این روزهای آخر که صدای به گوش میرسد🍁 🍁🍂 امسال برای عاشقان ارباب رنگ به خود دارد.. 🍁گویی داغ بر شانه‌های فصل نشسته...😭 🌹"السلام علیک یا اباعبدالله"🌹
☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 25 آذر ماه 1399 🌞اذان صبح: 05:37 ☀️طلوع آفتاب: 07:07 🌝اذان ظهر: 12:00 🌑غروب آفتاب: 16:52 🌖اذان مغرب: 17:13 🌓نیمه شب شرعی: 23:15
☝️ "سه شنبه"﷽" "۱۰۰مرتبه" ✨یا ارحم الراحمین✨ ✨ای مهربان ترین مهربانان✨ 🌙دیگرگناه نمی کنم 🌙 🌻 ✅هرکس نمــازسه‌شنبه را بخواندبرایش هزاران شهرازطلا دربهشت بسازند↯ دورکعت؛ درهر رکعت بعد از حمد یک بارسوره تین توحید فلق ناس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا... قصه وکالت را زياد شنيده ام اما قصه وکیلی چون تو را نه ... تو که وکیل باشی همه حق ها گرفتنی است پرونده ای که تو وکیلش باشی قصه اش ستودنی است از روزی که ایمان آوردم، تو وکیل منی و تنها پناهم و تو در این عشق بازی، پرده از رازی بزرگ برداشتی، رازی که اسمش را می دانستم اما رسمش را ... رازی بنام "توکل" ... "توکل" قصه ای است که از روز ازل برایمان خواندی و گفتی در هر تاریکی و پیچ و خم دنیا و حتی در تمام لحظات روشنایی، دستانت در دست من است ... بنده من، نگران نباش و به من اعتماد کن... "توکل" ... و فهمیدم : " "🌸
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ❣خدا رو چه دیدی شاید شد... ✍ دوم راهنمایی یه معلم ریاضی داشتیم تیکه کلامش این بود «خدا رو چه دیدی شاید شد». 🔸 یادم میاد همون سال یکی از بچه ها تصادف کرد و دیگه نتونست راه بره... دیگه مدرسه هم نیومد. فقط یه بار اومد واسه خداحافظی که شبیه مراسم عزاداری بود. همه گریه می کردیم و حالمون خراب بود. 🔸 گریه مون وقتی شروع شد که گفت به درک که نمی تونم راه برم، فقط از این ناراحتم که نمی تونم بازیگر بشم. آخه عشق سینما بود. سینما پارادیزو رو صد بار دیده بود. سی دی ۹ تایتانیک رو اون برای همه ی ما آورده بود. 🔸 معلم ریاضی مون وقتی حال ما رو دید اون تیکه کلام معروفش رو به اون رفیقمون گفت... « خدا رو چه دیدی شاید شد ». 🔸 وقتی این رو گفت همه ی ما عصبی شدیم چون بیشتر شبیه یه دلداری مزخرف بود برای کسی که هیچ امیدی برای رسیدن به آرزوش نداره. 🔸امشب تو پیج رفیقم دیدم که برای نقش اول یه فیلم با موضوع معلولیت انتخاب شده و قرارداد بسته... مثل همون روز تو مدرسه گریه م گرفت. 👈 فکر می کنی رسیدن به آرزوت محاله؟! «خدا رو چه دیدی شاید شد» 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشکلات زندگی هر کسی به اندازه ی ظرفیتشه... به اندازه ی تحملشه... وقتی یکی از درداش واست میگه، نگو خوشی زده زیر دلش... نگو اگہ زندگی فلانی رو داشت چی کار می کرد... شاید اون درد یا اون مشکل کوچیک باشہ، اما امونشو بریده که به زبون اومده! وقتی یکی از درداش واست میگه نگو چی بگم والا... بگو میفهممت... درسته که نمی فهمی، یعنی نمی تونی بفهمی دردی رو که تجربه نکردی... ولی بگو می فهممت! حداقل فکر می کنه تو هم اون درد رو داشتی و فقط خودش نیست که اون رو تجربه کرده. دلداری دادن که هیچ، کاش حداقل یاد بگیریم چطوری به درد دل دیگران گوش کنیم.
مضرات نخوردن صبحانه❗️ 👈چاقی 👈لرزش دست 👈بوی بد دهان 👈کاهش حافظه 👈کاهش قند خون 👈بی نظمی قاعدگی 👈افزایش ضربان قلب 👈کاهش سطح خلق و خو 👈احساس گرسنگی مداوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺سه شنبه تون عاااااالی 🍃به نیت 5 روز مانده 🌺 تا پایان پائیز 🍃5اتفاق خوب 🌺5 خبر خوش 🍃5موفقیت عالی نصیبتون بشه 🌺وخوشبختی 5 بار 🍃دَرِ خونه تونو بزنه 🌺الهی آآآآآآآمین ❣
🌟دعــــــــــــــاے گشـایــــش کـ🔐ـار 🔰شیخ بهایی فرموده  هر کس به مدت 10 روز ، هر روز صد مرتبه این دعا را بخواند به حاجت خود می رسد ✔✨«بسم الله الرحمن الرحیم: یا مُفَتِّحَ الاَبواب ،یا مُقَلِّبَ القُلوبِ وَالاَبصار، یا دَلیلَ المُتَحَیِّرین، یا غِیاثَ المُستَغیثین، تَوَکَّلتُ عَلَیک، یا رَبِّ اِقضِ حاجَتی وَلاحَولَ وَلاقُوَّةَ اِلّآ بِاللهِ العَلِیِّ العَظیم، وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَجمَعین.»✨  همچنین ✔✨هر کس با طهارت وحضور قلب بمدت هفت روز ، هر روز دوهزار مرتبه(2000) بگوید(یا هادی) حاجت روا گردد ودر کارهایش گشایش ایجاد می گردد✨ ⬅ ڪلیــڪ ڪنید
☝️ ۰۰۰۰☝️ ‍ 💰 🌸✨ویژه امروز ✨🌸 💎گویند برای حصول غنی و دولت و ثروت ، در روز سه شنبه این ختم را شروع نموده💎 🛡تا ده روز هر روز 1000 مرتبه : 🌛یا قَوِیُّ یا غَنِیُّ یا وَلِیُّ یا وَفِّیُّ🌜 🌀را بر مویز بخوانید و بخورید و در روز دهم نان و حلوا به مستحقان بدهید ✅ ان شاءالله موثر خواهد بود. 📚جمال الاسبوع
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و هشتم ✍ بخش دوم 🌸دکتر رفت… پرونده توی دستم بود …..همین طور مونده بودم ، می ترسیدم تو اون حالتِ روحی خطایی ازم سر بزنه …. نمی دونستم چیکار باید بکنم؟ کاش می گفتم باشه بعدا ولی نتونستم این حرف رو بزنم ….. استرس و نگرانی نمی گذاشت خوب روی کارم تمرکز کنم ….. حالا قدر روزایی که ایرج کمکم می کرد رو می فهمیدم ….. آخه من چطوری می دونستم وقتی ایرج توی کارخونه مونده و می دونم داره چی می کشه و چقدر بهش سخت می گذره،،با خیال راحت برم و یکی رو عمل کنم … 🌸تازه توی خونه هم از دست سئوالهای عمه و علیرضاخان کلافه می شدم …. و دخترا یک طور دیگه فکر منو مشوش می کردن . اونا ایرج رو می خواستن و نمی تونستم اونا رو قانع کنم ؛؛… .چطوری توان اینو داشتم که روی یک همچین کار سختی تمرکز کنم ؟ ….. راستش نگران تورج هم بودم ازش خبری نشده بود……. 🌸ساعت دو رسیدم خونه ….عمه با نگرانی ازم پرسید می دونستی ایرج شب رو تو کارخونه می خوابه ؟ گفتم بله چون نگرانه …..به خاطر جنگ …… سرشو تکون داد و گفت : بگو ببینم سر چی دعوا کردین ؟ خوب بگو منم بدونم …. گفتم : به خدا قسم اگر منم بدونم خودتون که اخلاقشو می دونین از چیزی که ناراحت میشه حرف نمی زنه قهر می کنه ……. با ناراحتی گفت : خوب چرا خونه نمیاد ؟ با تندی گفتم …. من از کجا بدونم ، نمیاد که نیاد…. من عمه جون کاری نکردم که سزاوار همچین کاری باشم …پس بزارین خودش هر وقت دلش خواست بیاد …… 🌸و رفتم بالا ….. مینا دست مریم رو گرفته بود و از پله ها میومدن پایین …. چشمش به من که افتاد گفت : رویا جان فکر می کنم تبسم تب داره ..خیلی بدنش داغه …پرسیدم کجان ؟ گفت : تبسم خوابیده و ترانه هم داره با علی بازی می کنه …. خودمو رسوندم به بچه ها …. تبسم تب داشت .ولی خیلی بالا نبود فورا بهش یک قاشق سرما خوردگی دادم ولی خودم حدس می زدم که بازم اون برای ایرج ناراحته …کنارش نشستم و سرشو نوازش کردم و گفتم : دختر خوشگل من برام تعریف کن امروز چیکار کردین تو مدرسه …… گفت : بیشتر بازی کردیم ولی با مداد هم روی دفتر مون خط کشیدیم باید یک صفحه هم تو خونه این کارو بکنیم …من بلدم خانمه به من گفت آفرین ولی به ترانه گفت خیلی بازیگوشی …. ایرج امروزم نمیاد ؟… 🌸گفتم تبسم جان من میگم ایرج چون زنش هستم تو باید بگی بابا ….. خندید و گفت آخه دوست دارم مثل تو بهش بگم ایرج خودشم دوست داره …. گفتم خوب بگو بابا ایرج …چطوره ؟ با بی حوصله گی گفت حالا دعا کن بیاد من مریضم؛؛؛منو ببینه و خودشو بکشه ….. گفتم چرا خودشو بکشه ……گفت آخه هر وقت من یا ترانه مریض میشیم اون می گه مریض نشین که من خودمو می کشم …. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و هشتم ✍ بخش سوم 🌸دیدم این طوری نمیشه باید یک فکری بکنم…. اون باید برمی گشت خونه ….. فردا صبح من عمل داشتم و از همه مهمتر این بود که باید خیال خودم رو راحت می کردم ….. و به هزار دلیل غرورم رو زیر پا گذاشتم و لباس پوشیدم …. بچه ها رو به مینا سپردم برای خودمو و ایرج غذا کشیدم و با اسماعیل رفتم بطرف کارخونه ….. عمه که فهمیده بود می خوام چیکار کنم خوشحال بود و می گفت : خوب کاری می کنی مادر برو ببین بچه چی شده من داشتم خودم می رفتم …. می خوای منم بیام ؟ گفتم نه عمه جون من میارمش …… 🌸توی راه فکرم خیلی مشغول بود ، خبر های جنگ هم خوشایند نبود و بر نگرانی من اضافه میکرد …. با وجود تشکیل پایگاه های بسیج و اعزام جوون ها به جبهه معلوم می شد که این ماجرا هم به اون سادگی ها نیست …. دلم خیلی گرفته بود برای اولین بار از این دنیا بدم میومد و دیگه دلم نمی خواست ادامه بدم …. منی که همه از دور به زندگیم نگاه می کردن و غبطه می خوردن …از زندگی سیر بودم احساس می کردم تحت فشارم و دلم می خواست فرار کنم … 🌸اون همه کار و تلاش با دل خوش امکان داشت ولی وقتی آدم غمگین میشه هر کاری براش سخته …… بیشتر از همه چیز این جنگ تحمل منو تموم کرده بود عواقب اونو می شد حدس زد……. نزدیک کارخونه که شدم فکر می کردم حالا چی باید به ایرج بگم ؟ خوشرو باشم و عذر خواهی کنم؟؟ و التماس کنم که برگرده؟….. یا دعوا و مرافه راه بندازم تا متوجه ی عمل زشت و ناپسندش بشه؟ ….نمی دونستم ….. چون واقعا هیچکدوم از اون راه ها برای من راه درست نبود …… 🌸وقتی وارد کارخونه شدیم دیدم که دربان با تلفن به ایرج خبر داد ….. جلوی در پیاده شدم ماشینشو دیدم …. و به اسماعیل گفتم تو برو من با آقا میام …… و رفتم تو هنوز عده ای از کارگر ها داشتن کار می کردن ….. بالا رو نگاه کردم بطرف اتاق ایرج ، اون می تونست منو از اون بالا از پشت پنجره ببینه ولی نبود …. از پله های آهنی باریک رفتم بالا …. و در و باز کردم اون سرش پایین بود و روی یک کاناپه که یک بالش و یک پتو هم روش بود نشسته بود و یک چراغ والر گذاشته بود جلوش که روش قوری و کتری داشت می جوشید برای خودش چایی ریخته بود و انگار منتظر من بود ولی بهم نگاه نکرد …. منم بدون یک کلمه حرف رفتم و ظرف غذا رو گذاشتم روی میز و کنارش نشستم ….. 🌸ایرج همون طور سرش پایین بود و حرفی نمی زد …. منم صبر کردم تا خودش سر حرف رو باز کنه … بالاخره بدون اینکه نگاهی به من بندازه گفت : چایی می خوری ؟ گفتم بدم نمیاد چون از راه که رسیدم خونه ، اومدم اینجا …تو نهار خوردی ؟ …. گفت : آره ی ساندویج خوردم کارگر ها برای خودشون می گیرن برای منم گرفتن …. بلند شد و یک استکان رو خوب شست و برای من چایی ریخت و گفت : نبات دارم بندازم تو چاییت ؟ گفتم: آره بنداز بهش احتیاج دارم …….. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
هنگامى كه از «اُدرى هپبورن» خواسته شد از رمزهاى زيبايى‌ زنان بگويد، او متنى كه در زير مى خوانيد نوشت كه بعد از مراسم تشييع جنازه‌اش خوانده شد...👇🏻👇🏻👇🏻 «براى داشتن لب‌هاى جذاب، كلمات محبت آميز تلفظ كن. براى داشتن نگاه پرعاطفه و عاشقانه، در اشخاص خوبی‌هايشان را جستجو كن. براى داشتن هيكل خوش فرم و نه چاق غذايت را با گرسنگان تقسيم كن. براى داشتن متانت، با دانستن اينكه هرگز تنها نيستى راه برو، چون كسانى كه تو را دوست دارند، تو را همراهي مى‌كنند. زيبايى یک زن نه در لباس، نه در چهره و نه در مدل آرايش كردن او است، زيبايى یک زن در چشم‌هايش است، چون آن، درِ بازِ روى قلبش و سرچشمه عشقش است.»