eitaa logo
درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
23.5هزار دنبال‌کننده
32.7هزار عکس
17.8هزار ویدیو
223 فایل
کانالی جهت آگاهی ازمفاهیم قرآن وذکر وحدیث https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چادری ‌سوخت، سری ‌سوخت، گلی ‌پرپرشد وسط فاجعه بی‌بال و پری گفت علی میخ و دیوار و دری دست به یکی کردند با لگد، سوخت گلی ریخت دری، گفت علی ▪🏴
👆 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 9 آذر ماه 1398 🌞اذان صبح: 05:25 ☀️طلوع آفتاب: 06:54 🌝اذان ظهر: 11:53 🌑غروب آفتاب: 16:51 🌖اذان مغرب: 17:11 🌓نیمه شب شرعی: 23:08
☝️ ۰۰۰۰۰۰☝️ 🌸 یکشنبه ۱۰۰ مرتبه 💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐 🌸ای صاحب جلال و بزرگواری 💗این ذکر موجب فتح و نصرت می‌شود 👇 ✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛ رکعت اول⇦حمد و 3 ڪـوثر رکعت دوم⇦حمد و 3 توحید 📚جمال الاسبوع۵۴
بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند قاب عکس توست اما شیشه ی عمر من است 🌷شهید جاویدالأثر محمد ذوالفقاری🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 بــسم الله الرحـــمن الرحیــــم اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضـِيَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّــتُهَا التَّــقيّةُ النَّــقيـَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيــَّتُهَا الزَّكِيَّةُ الــْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَــهِيَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَيْكِ وَعَلى رُوحِكِ وَبَدَنِكِ. ‌‌ ‌🌹 ‌الســّـلامُ عَـلـیـکَ یـا 🌹 یـا ‌ ▪ایام سوگواری حضرت زهرا ▪سلام الله علیها تسلیت باد . 👐 التماس دعا
☕️چای دارچینی دارچین👇👇 کم خونی را درمان می کند. اگر حس کردید که ضعیف شده اید و ممکن است مریض شوید، چای دارچینی را فراموش نکنید. ‎‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای نام تو از نام خدا يا حضرت زهرا (س) ذكر تو شفای دردها يا حضرت زهرا (س) از بهر خدا به ما كن نظری یا حضرت زهرا (س) حاجات همه روا نما يا حضرت زهرا (س) ▪ ایام فاطمیه و شهادت ▪حضرت فاطمه (س) فاطمه تسلیت 🌸سلام 🍃یکشنبه 9 آذر ماهتون زیبا الهی خدا پشت وپناهتون باشه و یه روز خوب یه روز عالی یه روز موفق یه روز پر برکت یه روز پراز آرامش رو براتون مقدر کنه آمیـــن❣
✅هر کس این دو آیه را با نیت خالص و توجه به خدا و معنی آن بنویسد و با خود دارد ٬ اگر عزب ( مجرد ) باشد زوجه صالحه ای او را پیدا شود . و اگر کسی کار بود ٬ حافظه او زیاد شود و اگر کسی بود ٬ شفا یابد و اگر کسی باشد توانگر شود . آیات ۱۳۱و ۱۳۲ سوره طه : وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴿۱۳۱﴾ وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى ﴿۱۳۲﴾ 📚منبع : خواص آیات قرآن کریم ص ۱۰۹ ┅┄🍃┄┄💕🍃💕┄┄🍃┄┅
: 🍁محمد بن مسلم می گوید : این تعویذی است که 🍂امام صادق علیه السلام فرموده و من  یادداشت کردم و یادآور شدند که سحر را باطل می کند : ‏ قالَ مُوسى‏ ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَ‏ اللَّهَ‏ لا يُصْلِحُ‏ عَمَلَ‏ الْمُفْسِدِينَ‏ وَ يُحِقُ‏ اللَّهُ‏ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ‏ أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها رَفَعَ سَمْكَها فَسَوَّاها الْآيَاتِ‏ فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِينَ وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ‏ 📖منبع : بحارالانوار ج 95 ص 127  
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و یکم ✍ بخش سوم 🌸قبل از شام مینا گفت من دیگه باید برم تورج فورا جواب داد نه نمیزارم بری؛؛؛ خودم آخر شب میبرمت سوری جون خبر داره که اینجایی دیگه ، می خوای زنگ بزن بگو تورج منو می رسونه می خوام اونا رو هم ببینم … بعد از شام تورج چمدون هاشو که هنوز کنار حال بود کشید جلو و یکی از بزرگترین اونا رو آورد و جلوی من گذاشت و گفت : این مال خانواده ی شما ببخشید که بیشتر مال جیگر ای عموِ بعد یک چمدون رو گذاشت جلوی عمه و گفت : این مال شما و بابا و یک مقدارم من توش چیزای اضافه گذاشتم که با اجازه بر می دارم …. اون چمدون هم درسته مال میناس …. بره خونه شون باز کنه ، هان مینا جان یا می خوای همین جا باز کنی ؟ 🌸گفت نه دستت درد نکنه میرم خونه مرسی ممنونم …. عمه در چمدون رو باز کرد و گفت : بیا خودت بگو کدوم مال ماس کدوم نیست ….. تورج نشست روی زمین و هفت تا از اون بسته ها رو جدا کرد و گفت : مرضیه خانم بیا ؛؛؛؛؛؛لطفا ……. ببخشید اینا مال شماس قابلی نداره ….. 🌸برای نوه هات هم توی چمدون خودمم بازش که کردم بهت میدم اینا مال خودتو عروس هاتو پسرا….. و یک پیرهن مردونه هم در آورد و داد به عمه و گفت اینم مال آقا کریم ….حالا بقیه اش مال شما و بابا ……من در چمدون رو باز کردم؛؛ لباسها و اسباب بازی هایی که اون برای دخترا آورده بود بی نظیر بود …. ولی دوتا عروسک توی اونا بود که اونقدر خوشگل بود که بعد ها جون و عمر ترانه و تبسم شد …… 🌸برای ایرج و منم بطور مساوی لباس و عطر آورده بود البته یک کم لوازم آرایش هم برای من گذاشته بود ……. وقتی تورج رفت مینا رو برسونه ما هم رفتیم بخوابیم ….. و من مثل آدمهایی که یک خطای بزرگی کرده بودن منتظر حرف یا سرزنش یا تنبیه از طرف ایرج بودم… 🌸تمام اونشب رو می ترسیدم چیزی بگم که اون بهش بر بخوره و یا به منظور بدی بر داره ولی وقتی دیدم حالش خوبه و از اومدن تورج خوشحاله خیالم راحت شد …… تا یک هفته بعد همه ی ما به خواستگاری مینا رفتیم …. هیچ جلسه ی رسمی نبود علیرضا خان که عاشق بازی بود به محض اینکه چایی شو خورد با آقای حیدری نشستن به تخته بازی کردن ….تورج هم تمام مدت یکی از دخترا بغلش بود و باهاش بازی می کرد و اون می گفت و ما می خندیدم …. من که از شوخی های اون نمی تونستم جلوی خودمو بگیرم…..بالاخره بعد از شام نشستن و قرار مدارهاشونو گذاشتن و به خوبی و خوشی برگشتیم ….. 🌸وقتی اومدم تو اتاق خودمون و من مشغول عوض کردن لباس بچه ها بودم ایرج رفت و روی تخت دراز کشید …گفتم ایرج جان کمک نمی کنی ؟ میشه ترانه رو بگیری تا من تبسم رو عوض کنم ؟ گفت : نه امشب بهت خیلی خوش گذشته یک کم کار کن …….. انگار سقف روی سرم خراب شد انقدر عصبانی بودم که اگر یک کلمه دیگه می گفت چشممو روی همه چیز می بستم و حالشو جا میاوردم …. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○ " "بر اساس داستان واقعی و یکم ✍ بخش چهارم 🌼بچه ها رو خوابوندم ولی هر کاری می کردم نشونه ی این بود که عصبانیم با غیض راه می رفتم و دیگه نمی تونستم خودمو کنترل کنم و آخر سر منفجر شدم و اون می دونست که وقتی من به اون حال میفتم دیگه کسی نمی تونه جلوی منو بگیره و داد زدم پس می خواستی بشینم عزا بگیرم اینو می خواستی من آدم نیستم… 🌸بسه دیگه داری منو خفه می کنی ….. ولم کن؛؛ دیگه نمی تونم مثل احمق ها رفتار کنم ، هر کس برای خودش شخصیت داره…….. و بعد دستم گذاشتم روی گوشم و نشستم روی زمین ……… ایرج ترسیده بود اومد منو گرفت نمی خواست صدای ما رو تورج بشنوه اون درست بغل اتاق ما بود …… 🌼منو گرفته و می گفت الهی فدات بشم ببخشید منظوری نداشتم … عزیزم ببخشید تو رو خدا آروم باش …… گفتم : ولم کن تو حق نداری با من این طوری رفتار کنی … نمی خوام دیگه …. ولم کن …. ایرج منو از زمین بلند کرد و من تلاش می کردم که دست به من نزنه…. 🌸و همین باعث شد که بچه ها هر دو بیدار بشن و گریه کنن …..اون منو به زور کشوند تا لب تخت و با فشار روی بدنم نشوند روی تخت و در عین عجز و بیچارگی ؛؛هی عذر خواهی می کرد …….با گریه ی بچه ها به خودم اومدم یک کم آروم شدم……… و اون خودش رفت سراغ دخترا و با هزار زحمت هر دو رو بغل کرد و آورد توی تخت خودمون و گذاشت کنار من …و گفت : ببین ..بببین چقدر گناه دارن عصبانی نباش مامان رویا ایرج دوستت داره …. 🌼تو رو خدا مامان عزیزم ؛؛ ببین ما سه تا چقدر دوستت داریم …… رویا جان ؟ رویا ؟ول کن من یک چیزی گفتم دیگه ……. بیا بچه ها رو آروم کنیم …… من حالا دیگه گریه افتاده بودم ….با همون حال بلند شدم و بچه ها رو بردم سر جاشون و به هردو پستونک دادم تا بخوابن ….. و خودم پشتمو کردم به اونو هر کاری کرد باهاش حرف نزدم چون می دونستم در اون موقعیت ممکن بود حرفی بزنم که پشیمونی بیاره …….. 🌸و متاسفانه من فهمیدم که این چیزی نیست که هرگز از زندگی من بیرون بره و من باید یک فکر درست و حسابی براش بکنم …….. سال ۱۳۵۷ : بیست و ششم اردیبهشت بود روز تولد ترانه و تبسم اونا الان چهار سال داشتن و خونه ی ما بر و بیای عجیبی بود …. عمه داشت برای اونا سنگ تموم می گذاشت حدود پنجاه نفر دعوت شده بودند که عده ای هم از فامیل علیرضا خان بودن ……… 🌼اون خیلی دلش می خواست که فامیلش هم توی این تولد شرکت کنن و مخالفت عمه و ایرج و تورج فایده نداشت و اون اونقدر گفت تا موافقت عمه رو گرفت ….. 🌸ایرج و تورج داشتن اتاق پذیرایی رو تزیین می کردن و مینا هم به عمه کمک می کرد برای تهیه ی شام پسر مینا تازه راه افتاده بود و باید یکی همش مراقبش باشه تا از جایی نیفته همین مسئله ای که ما با دخترا داشتیم پله ها رو از بالا و پایین در گذاشته بودیم …………. 🌼علی هم مثل دخترا عاشق این بود که از پله ها بره بالا و بیاد پایین …. حالا هر سه تایی توی اتاق علیرضا خان بودن و مشغول بازی ….. راستی یادم رفت بگم مینا و تورج دو ماه بعد از اون خواستگاری ازدواج کردن و طبق خواسته ی تورج عروسی بی سر و صدا و ساده ای داشتن …. و از همون اول توی آپارتمان عباس آباد که خیلی هم بزرگ نبود زندگی مشترکشون رو شروع کردن …. 🌸ظاهرا خیلی خوب و خوش بودن ولی مینا همون تردید رو هنوز نسبت به تورج احساس می کرد …. و هر وقت حرف میشد به من می گفت : باور کن رویا هنوز نمی دونم واقعا چه احساسی نسبت به من داره …………. وقتی خدا به اونا یک پسر داد تورج عرش آسمون رو سیر کرد…….. و حالا با اینکه علی فقط یک سال داشت مینا دوماهه بار دار بود …. تورج شوخی می کرد و می گفت من تو رو گرفتم که برام بخونی؛؛؛؛حالا تو اومدی هی بچه میاری ….. 🌸البته ما که می خندیدیم ولی مینا تازگی نسبت به بعضی شوخی های اون حساس شده بود……. ○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
💎حضرت علی(ع) از لغزش دیگران خوشحال نباش زیرا نمیدانی روزگار با تو چه خواهد کرد 📚غررالحکم ص ۷۵۱ 〰➿〰➿〰➿〰➿〰 🔅 : 🔸 لا تَعُدَّنَّ صَديقا مَن لا يُواسي بِمالِهِ . 🔹«كسى را كه تو را در مال خود سهيم نمى كند، هرگز دوست مشمار.». 📚 غرر الحكم: ح ١٠٢٧٦
💬 سوال:  🔰 آرایش و اصلاح زنانه براى مردان چه حکمى دارد؟ ✅ پاسخ:  ✍ جایز نیست مردان خود را شبیه زنان کنند، ولى اصلاح جزیى و مرتّب کردن بعضى از قسمت ها که منظره خوشایندى ندارد، اشکالى ندارد. [1] 🔶 حدیث: امام علی (علیه السلام) به مردی که در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود فرمود: از مسجد رسول خدا بیرون شو، ای کسی که رسول خدا لعنتش کرده است. سپس فرمود: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید: لعنت خدا بر مردانی که خود را شبیه زنان می‌کنند و بر زنانی که خود را به شکل مردان در می‌آورند. [2] پی نوشت: [1]. پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی، احکام پوشش. [2] علل الشرائع ج 2 ص 602
✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا ﴿۴۱﴾ ✨اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد ✨خدا را ياد كنيد يادى بسيار (۴۱) 📚سوره مبارکه الأحزاب ✍ آیه ۴۱
🍃💔🍃 همین‌ یک عکس! و‌ این‌ یعنی‌ خدا‌ اگر‌ بخواهد کسی‌ را عزیز کند با یک عکس‌ هم‌ کار‌ خودش‌ را‌ میکند انگار‌ همه‌ محسن‌ها‌ فقط‌ یک قاب‌ دارند یکی در‌ سوریه غریب‌ و اسیر یکی در تهران‌ ناشناس‌ و‌ سر‌به‌زیر یکی در‌ مدینه‌ کنار‌ دست‌ بسته‌ امیر 💔 مگر‌ ما‌ از محسن‌بن‌علی فقط‌ همان‌ قاب‌ پشت‌ در‌ خانه‌ فاطمه‌ را نداریم؟ و‌ مایی‌ که‌ نمی‌شناختیمت و‌ تو‌ داشتی یک عمر برای ما‌ خدمت‌ می کردی نه مصاحبه‌ای‌ داری نه‌ عکس‌ دیگری فقط‌ چند‌ ساعت‌ است‌ که با‌ همین‌ یک عکس‌ افتاده‌ای‌ سر زبان‌ها مرد‌ حسابی! همین‌ یک عکس‌ هم‌ به‌ دوربین‌ نگاه‌ نکردی چشم‌هایت‌ را‌ چرا‌ از‌ ما‌ گرفتی؟ نگفتی‌ ما‌ چطور‌ از‌ خجالت‌ نشناختنت‌ آب نشویم؟ مگر میشود‌ این‌ همه گمنامی و‌ این‌ همه خدمت باور کنیم‌ یا‌ نکنیم همه‌ چیز‌ در‌ گمنامی است....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيدَةِ، ▪شهادت مظلومانه حضرت زهرا سلام الله علیها بر حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و محبان آن حضرت تسلیت باد ▪رسول الله صلى الله مودند : ▪دخترم فاطمه، فاطمه نامیده شد چون که خدا او و محبّان او را از آتش دور گردانیده است. 📚 ارشادالقلوب دیلمی، ج2، ص55
🔮امام صادق(ع): تسبیحات اربعہ 👈چہل بار بعد از نماز بخوانید، هرحاجتی از خدا بخواهید روا گردد.🍃🌻 📘شیخ عباس قمی،ج۲،ص۵۸
📿🕊📿🍃🕊📿🕊🍃📿🕊 🍃🌹 🌹🍃 ☘از پیـامبر اڪرم(ص) روایـت شـده: ✅اگـر سـوره مـؤمنـون را نـوشتـہ و بـر شخصـے ڪہ شـرب خمـر مےڪند آویـختہ یـا همـراه ڪنند، شـراب را بـد دانستـہ و بـہ آن نزدیڪ نمےشـود.☘ 📚تفسیـرالبـرهـان، ج۴،ص٩ 📿🕊📿🍃🕊📿🕊🍃📿🕊
هدایت شده از خانواده بهشتی
🚫 خطرناک ترین جمله 🚫 من همینم که هستم ! گفته می شود خطرناک ترین جمله این است: «من همینم که هستم.» در این جمله کوتاه می توانیم غرور، لجاجت، خودرایی، خودخواهی، درجا زدن و به تدریج راندن آدم ها از اطراف خود را حس کنیم. اگر من و شما هم به طور غیرمستقیم یا ناخواسته این جمله در ذهن مان نقشی دارد، باید بسیار مراقب باشیم که از دام رکود، سکون و فسیل شدن رهایی یابیم. انسان های بزرگ حتی از کودکان هم درس می گیرند. همراهان مهربانم انسانهای مهربان ،حتی اساتید خبره و باتجربه بیشتر از واژه «نمی دانم» استفاده می کنند. دانشمندان توانمند در بسیاری از موارد می گویند: «در تخصص من نیست» و انسان های وارسته بیشتر اوقات سکوت می کنند و می گویند: «نظر شما چیست؟»🤔🤔 @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
هدایت شده از خانواده بهشتی
✅کودکی که فراوان توبیخ و سرزنش شود،احساس حقارت میکند. و برای جبران این احساس، دروغ میگوید تا با دروغش خود را بزرگ نشان دهد؛ پس سرزنش را قطع کنید ❤ ❤ @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‎‌‌‌
هدایت شده از بنرها
🔴 زندگی مشترک به روی دو پایه و بنا شده است با همسران بهشتی راه و روش زندگی عاشقانه را بباموزید http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21 👆لطفا عضو بشین
💎 درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: "هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی" اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در می‌آورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود. زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: من به این درویش ثابت می‌کنم که هرچه کنی به خود نمی‌کنی. کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: من بازی کرده و خسته و گرسنه‌ام کمی نان به من بده. درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش می‌زد و شیون می‌کرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم . آنچه را که امروز به اختیار می‌کاریم فردا به اجبار درو می‌کنیم. پس در حد اختیار، در نحوه‌ی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل کنیم! @shamimerezvan @azkarerouzaneh
آیامیدانید⁉️ سیب میزان کاهش وزن را دو برابر میکند! 🍎مصرف سیب قبل از غذا باعث میشود میزان صرف غذا ۱۵% کاهش یابد. برای درمان یبوست نیز آخر شب دو عدد سیب🍏میل کنید....
✨﷽✨ ✨ 🌸هوای یکدیگر را داشته باشید 🌺دل نشکنید ، قضاوت نکنید 🌼هنجارهای زندگی کسی را 🌸مسخره نکنید 🌺به غم کسی نخندید 🌼به راحتی از یکدیگر گذر نکنید 🌸به سادگیِ آب خوردن بر دیگری 🌺تهمت ناروا نبندید 🌼و حریم آبروی دیگری را 🌸بدون اجازه وارد نشوید ... 🌺آدم‌ها ، دنیا دو روز است ! 🌼هوای دل یکدیگر را 🌸بیشتر داشته باشیم ...