eitaa logo
اشعار شادروان شمس قمی
190 دنبال‌کننده
14 عکس
1 ویدیو
1 فایل
شاهان جهـان را به گـدایی نپـذیریم تا خاک کف پای علی تاج سر ماست (شمس قمی)
مشاهده در ایتا
دانلود
(مَحرم راز) چشم مشکین تو گر کعبهٔ ناز است هنوز دل من طائف نازت، ز نیاز است هنوز صوفی‌ات دید چو محراب دو ابرو به الست مانده در رکعت آغاز نماز است هنوز شوق وصل تو ز سر، شور عِراقم بِرُبود که دلم، طالب آهنگِ حجاز است هنوز عارف از راه حقیقت، سوی مقصد پویید زاهد از عُجب، فرا راهِ مَجاز است هنوز نام محمود بُوَد در صفِ عشّاق از آنک عشق او در گروِ زلفِ ایاز است هنوز بیمی از بستن میخانه نباشد ما را... که در میکدۀ چشم تو باز است هنوز سوخت پروانه و آسوده شد از شمعِ ستم این دل ماست که در سوز و گداز است هنوز ناسپاسی نکنم در غم هجران حبیب... که بدان سخت‌دلی دوست‌نواز است هنوز روز وصل‌ات! چو وفای تو اگر کوتاه است همچو زلفت! شب هجر تو دراز است هنوز (شمس قم) را نظری کن که درین ظلمت محض گرچه رسوای تو شد مَحرم راز است هنوز شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(زندگی) چون گشته‌ام اسیر و گرفتار زندگی تا روز مرگ می‌کشم آزار زندگی شوق بقا به جبر تنازع مرا کشید کاین‌سان شدم اسیر و گرفتار زندگی مغلوب زندگی شدم از جبر روزگار در گیر و دارِ صحنه‌ی پیکار زندگی ما را فریب داده خط و خال دلکشش کودک‌فریب گشته عجب مار زندگی چون باشدم نژاد ز گلزار ماسَوا از گل شدم سَوا که شدم خار زندگی در ماورای عالم خاکی بُدم مقیم خاکی شدم ز بختِ نگونسار زندگی در کشور وجود، مرا قدر و جاه بود کز مکر اهرمن شده‌ام خوار زندگی بارِ گرانِ معصیتم بر زمین فکند چندان که لَنگ ماندم و سربار زندگی جُرم پدر کشید به خاک سیه مرا آدم که بود: قافله‌سالار زندگی تحمیل شد به دوش پسر لغزش پدر این است جبر مطلق و اجبار زندگی آغشته خشت زندگی‌ام را به خون دل روز الست، قالب معمار زندگی مغبون شدم به صحنه‌ی بازار روزگار با نقد جان شدم چو خریدار زندگی شرح جِنان و قصّه‌ی حور و قصور آن تسکین دهد تألم بیمار زندگی کابوس شهر مرگ عذابم دهد از آنک کوته چو من نیافته دیوار زندگی نی زندگی که مردن و هر لحظه مردن است این مرگِ دیرپای، به پندار زندگی نی زندگی که دغدغه‌ی خنده‌آور است خودخوردن است لغلغه گفتار زندگی اِدبار روزگار ز اقبال جهل ماست اقبال مرگ ماست ز اِدبار زندگی اصل توحّش است و تمدّن گرفته نام از شرق تا به غرب جهانخوار زندگی خشنود اگرچه نیستم از زندگی ولیک هستم امیدوار به دادار زندگی شاید ز لطف و رحمت بی‌منتهای خود سازد رهایم از غم دشوار زندگی اسرار مرگ را چو ندانی خطا بوَد خواهی اگر مصالح و اسرار زندگی انکار مرگ و حشر و معاد ار کند کسی از ابتدا نداشته اِقرار زندگی بیع و شرای زندگی و مرگ ابلهی‌ست سودی نباشدت چو به بازار زندگی چون باغبان که شاخه‌ی پُربارش آرزوست کن آرزوی شاخه‌ی پُربار زندگی زنهار، شوق زندگی از سر برون فکن! کن زندگی، ولیک به زنهار زندگی دل زنده دار زنده‌دلی نان و آب نیست این نان و آب، باشدت ابزار زندگی آنانکه زنده‌اند و بدین زندگی خوش‌اند بگزیده‌اند شیوه و هنجار زندگی رمز حیات و راز بقا دانش است و بس مرگ و فناست دِرهم و دینار زندگی فقر بشر اگرچه بوَد منبع فساد فخر است با توازن و معیار زندگی با عزّت قناعت و بی ذلّت طمع آسان بپوی راهِ سبکبار زندگی از ثبت و سیر شمس و قمر زندگی بپاست بیهوده نیست ثابت و سیّار زندگی باری اجل، چه شاد و چه ناشاد می‌رسد پیچد مرا‌هر آینه طومار زندگی روشن بوَد چو (شمس قمی) چشم دل تو را روشن شود چو روز، شبِ تار زندگی شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(بی وفا) دلبر دلم ز حلقه‌ى گیسو رها نکرد رحمی بر این شکسته‌دل آن دلربا نکرد ما را به درد فرقت خود کرد مبتلا... عیسیٰ_دَمی، که درد دلم را دوا نکرد مرغ دلم به ناوکِ مژگان چو کرد صید از کشتنم به خنجر ابرو ، اِبا نکرد بشکست عهد دلبری آن یار سنگدل یکدم وفا به عهد خود آن بی‌وفا نکرد سعی صفا چه سود به جلوت که بی صفاست با اهل دل، هرآن که به خلوت صفا نکرد آن بی‌وفا که راه جفا برگزید و رفت دم از وفا بسی زد و غیر از جفا نکرد آن مدّعی که خدمت یاران ، شعار اوست خدمت به غیر کرد و به یار اعتنا نکرد عمری خدا خدا کند آن بی خدا که خود یک کار خیر، بهر رضای خدا نکرد دعوی زهد و ترکِ خطا در عیان خطاست زاهد کسی بود که خطا در خفا نکرد برگ و نوا و ساز و نوایش ز بی‌نواست آن محتشم که رحم به یک بی نوا نکرد مضمون طبع من همه تصویر آشناست هر چند یک نظر به من آن آشنا نکرد دیباچه‌ی کتاب غمم هر که دید و خواند بوسید همچو مصحف و از غصّه وا نکرد آزادگی ز سرو بیاموز، کز ثبات ــ خود را چو تاک در صف اشجار تا نکرد هرگز مبند دل به سرای سپنج دون کاین عاریت‌سرای، به اهلش وفا نکرد (شمس قمی) موافقِ صائب بُود که گفت: «خرّم کسی که قصر اقامت بنا نکرد» شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(زخم ناکامی) عارفان را محنت دنیاست شامل بیشتر می‌کشد بار ستم را ، مَرد عاقل بیشتر بر حذر از سنگ طفلان است شاخ بی ثمر راحت گیتی بوَد از بهر جاهل بیشتر جاهلان را علم و دین کمتر بوَد از مال و جاه حرف حق کمتر بوَد، الفاظِ باطل بیشتر بلبل از خار جفای گل بوَد زخمش به دل عارفان را زخم ناکامی‌ست بر دل بیشتر زاهدا منع می آخر کرد ما را می‌گسار شور عاشق را کند در عشق، حائل بیشتر عاشق مسکین خود را از سر کویت مران ردٌ سائل می‌کند اصرار سائل بیشتر تُرک مستت خون قلبم ریخت شد سرسخت تر خون چو بیند می‌شود بیدادِ قاتل بیشتر کاروان عمر ما را گو شتابد بی‌دریغ چون به مقصد نیست ما را یک دو منزل بیشتر کامیابی زانقلاب فکر حاصل می‌شود کشتی از طوفان رسد بر طرْف ساحل بیشتر آدمی در سوز و ساز زندگی یابد کمال زر شود در التهاب بوته، کامل بیشتر تا نگردد علم و دین حلّال مشکل در جهان خلق گیتی را شود هرلحظه مشکل بیشتر مردم صاحب_‌هنر ، نافع_ترند از بهر خلق زآنکه بخشد خاکِ حاصل‌خیز، حاصل بیشتر از شرار ظلم سوزد ظالم از مظلوم بیش شمع از پروانه سوزد صد مقابل بیشتر آتش خشم ابتدا سوزد خدای خشم را چوب کبریت ابتدا سوزد به محفل بیشتر زآتش هجران بسوزد جمله اعضا ، لاجرم جان و تن سوزد ازآن آتش ولی دل بیشتر (شمس قمّی) قدر گفتار تو دانند اهل ذوق چون بوَد هم‌جنس بر هم‌جنس مایل بیشتر شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السّلامُ عَلیكِ یا فاطمةالزهراء) سروش عقل دوش آمد به وحیّ این دل شیدا که تا کِی بسته‌ی دام جهانی ای دل رسوا چرا داماد ایمان را سپاری بر عجوز دهر چرا عقل جوان را ره دهی در حجله‌ی دنیا به طبع سرکش خود زن لگام دانش و بینش که در صحرای خودکامی نتازد مست و بی پروا ره گمراهی و بی رهنمایی ، ترک کن آری به عزم راستی برخیز و زین پس راه حق پیما درین صبح سعادت طبع مظلم را منوّر کن به مولود سعید دخت پیغمبر ، شه بطحا بگو از مولد زهرای اطهر ، مظهر داور که بر یمن قدومش آفرین زد کون و مافیها به یاد آمد مرا آنگاه که در این شب میمون تولد یافت نور دیده‌ی ختم رسل ، زهرا به روز بیست از ماه جمادی الثانی مسعود معطّر گشت دامان خدیجه زآن گل حَمرا تفضّل کرد ایزد بر پیمبر ، دختری کاو را به خدمتکار‌ی‌اش فخریه کردی مریم و حوّا زهی دختی که حورانش ز جان و دل کنیزانند زهی زهرا که دربانش بوَد چون هاجر و لعیا زهی آن دختری کز عصمت و فضل و کمال او ستایش کرده او را بارها پیغمبر والا زهی دختی که باشد همسرش پور ابی‌طالب که بستوده ورا در مصحف خود ایزد دانا زهی دوشیزه‌ی عصمت که بر هم‌کفو او ایزد بگفتا « لافتیٰ الا علی ، لا سیف الّا... » را اگر همچون علی همسر نبودی بهر او الحق چو ذات بی‌مثال حق بماندی فرد و بی‌همتا زهی زهرا که فرزندی به‌سان مجتبیٰ آرد و دیگر چون حسینی کآیت حق است در دنیا زهی زهرا که پیغمبر وصیّت کرد با امّت که بعد از خود گذارم بین‌تان دو گوهر یکتا یکی قرآن که باشد رهنمای خلق تا محشر دگر زهرا که آثارش بماند تا ابد بر جا هرآنکو زجر و آزاری روا بر فاطمه دارد همانا زجر و آزارش رسد بر خالق یکتا عجب دارم ز جور آن گروه ظالم و جابر که محنت‌ها رسید از دست‌شان بر حضرت زهرا ز مظلومی زهرا (شمس) آن‌سان شعله‌ور گردد که عالم را بسوزد اخگر آن نیز برق آسا مدام از درگه باری‌تعالیٰ آرزو دارم به وصف و مدح آل الله کند طبع مرا گویا شادروان سید علیرضا شمس قمی 1336 https://eitaa.com/shamseqomi
(السّلامُ عَلیكِ یا فاطمةالزهراء) اَلا امام مبین! پادشاه جنّ و بشر ولیّ و قائم دین، دادخواه دین‌گستر خدیو مُلک امامت ، دلیل عصر و زمان امیر تخت ولایت ، زعیم حق مظهر بشارت از تو به ما تهنیت ز ما بر تو مهین ولادت مامت ، صدیقه‌ی اطهر به زادروز سعید بتول ، دخت رسول به عرض تهنیت این چامه را دهم زیور به یُمن مِهر جمال جمیل این مولود ز مِهر ، بر شده ماه جمادی الآخر طلوع زهره‌ی زهرا، جهان ظلمت را ز جلوه کرد منوّرتر از کرور اختر ز شرم طلعت رخسار فاطمه خورشید کند نزول و سرآرد فرود در محشر همین بس‌است که در شأن فاطمه فرمود: مقام ( امّ ابیها ) جناب پیغمبر همین فضیلت زهرا بس است در دوجهان که هست دختِ پیمبر به مرتضی همسر گواه عصمت زهراست زینب و کلثوم نشان رفعت زهرا بوَد شُبیر و شَبَر زهی مقام بنی فاطمه ز فخر و شرف که بنت احمد مختارشان بوَد مادر زهی سعادت سادات ، کز علوّ مقام شده‌ست فاطمه‌شان مادر و علی‌ست پدر علی و فاطمه از فیض حق به بحر شرف صدف بوَد به مَثل این و، آن ثمینه گهر چو نور طلعت‌شان زامر حق تنزل یافت به آسمان جهان‌اند همچو شمس و قمر علی‌ست شمس ولایت به برج فضل و کمال که هست فاطمه‌اش همسری قمر پرور یقین مراست که تبریک احسن الخالق ز خلق فاطمه فرموده حضرت داور به رسم تحفه عطا چون کنند شی‌ءِ نفیس عطای حق به رسولش بوَد چنین دختر چه دختری که لقب داده کوثرش یزدان که چون علی بُودش کفوّ و ساقی کوثر نزول سوره‌ی کوثر، بشارت عظماست از این ولادت فرخنده بر جهان و بشر مقام فاطمه را ، جز خدا نمی‌داند که فاطمه‌‌ست فقط فاطمه، بریده ز شر سُرور (شمس قمی) در سرود او می‌جوی چنانچه پی به مؤثر ، توان بری ز اثر شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(السّلامُ عَلیكِ یا فاطمةالزهراء) مژده یاران! جهان ، منوّر شد که جنان در جهان مصوّر شد شاد زی ای‌دل از چنین شاباش که ملایک به شادی اندر شد شادی و شور و شوق خلق جهان به سُرور زمانه منجر شد سبب عیش و نوش و جشن و سُرور زادروز عزیز داور شد روز میلاد حضرت زهرا (س) دخت ختم رسل پیمبر شد عید پر افتخار این مولود بر رسول و خدیجه مفخر شد بیستِ ماه جمادی الثانی زادروز بتول اطهر شد پرتو طلعت رخ ماهش روشنی‌بخش هفت اختر شد بر پیمبر ، عطا نموده خدای بهترین هدیه‌ای که کوثر شد این بهین نور چشم پیغمبر کوری چشم خصم ابتر شد بر رسول و خدیجه حق بخشید همچو زهرا که زهره پرور شد روشنی‌ بخش عالم هستی که فروغش ز مهر و مه بر شد زینت عرش و فرش و ارض و سما آن جمال جمیل و انور شد این شرافت بس است فاطمه را که علی را امین و همسر شد نه فقط بود با علی همسر که علی را معین و یاور شد مادر یازده ، امام مبین کز امامان بجز علی سر شد نیست اغراق اگر بگویم فاش فاطمه با علی برابر شد فضل و تقوای وی ز بعد پدر همه جا هم‌تراز شوهر شد بلکه می‌گویم افتخار نبی است که بتولش یگانه دختر شد باز هم پا فرا نهم زین قول فاطمه ، افتخار داور شد آنکه خواندش رسول، مادر خویش کز وفا بر پدر چو مادر شد فاطمه فاطمه‌است کز پاکی مَهد خیر و بریده از شر شد پرتوش از فروغ یزدان بود خلقتش از جهان دیگر شد فاطمه، طاهره، صدیقه، بتول که کنیز خدای اکبر شد تهنیت بر زنان که فاطمه‌شان زینت و فخر (روز مادر) شد اسوه‌ی صبر و عصمت و پاکی بر زنان ، تا به روز محشر شد بهر نسوان شاهوار عفاف فاطمه تا به حشر رهبر شد آری از فیض خالق ازلی فاطمه مُظهِر است و مَظهر شد (شمس قم) از فروغ آن مه دین پرتو افشان چو شمس خاور شد شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(الجنة تحت اقدام الامهات) مادر فدای رأفت و مهر و وفای تو ! قربان فیض و رحمت و لطف و صفای تو مادر به جان پاک تو جان بی بها بود ریزم اگر به خاکِ رهِ پر بهای تو ! قدر تو ناشناخت به دریای زندگی ای ناخدای کشتیِ جان! جز خدای تو نبوَد عجب اگر چو دعای پیمبران پروردگار ، کرده اجابت دعای تو آوخ ! که : پاس مهر و وفا و محبتت جور و جفا و غم شده اجر و جزای تو درب بهشت هستی و از فضل مادری فرموده حق: "بهشت بوَد زیر پای تو" گر آدمی به فضل و شرف مفتخر بوَد یابد شرف ، ز دامن تشریف‌زای تو (شمس قمی) چو لب به ثنایت گشود گفت: مادر فدای رأفت و مهر و وفای تو ! شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ای نســیم سحــــر از مــن بــرسـان هـــر سحـــرگــــاه ، ســـلامِ مــــادر بوسه زن جای من از صـدق و صفا بــــر رخ حـــوریــــه فـــــام مــــادر بـا سرانگشـت عطـــوفــت بـنــــواز قــــامـــت ســــرو قــــــوام مــــادر دل نــاشــاد مــــرا ، شـــادان کــــن بـه یکــی طـــرفـــه پیــــام مــــادر روز مـــن شـــام بــــوَد بـــی ‌رخ او شـــام مــــن روز ، ز شــــام مــــادر بـــاغ رضــوان و بهشـت مــوعـــود هســت انـــدر کـــف گـــــام مــــادر در قيــامــت كه قيامی‌ست عظيــم بـــاشـــد از فيــض قيـــــام مــــادر جـان‌فــزا نغمـه‌ی مــرغــان بهشـت هسـت حـــرفــی ز كـــــلام مــــادر مکـتـب تـــربـیـت و تعلیـــم اســت مهـــــد دامــــــانِ هُمــــــام مــــادر در ره پـــــرورش کـــــودک نیـسـت هیــچ نظمـــی چو نظـــــام مــــادر کــودک ار رام شـود نيست عجــب كــه ز احـســـان شـــده رام مــــادر طفـل خود تا كه نبـيـند در خــواب نيسـت در ديـــده ، مَنـــــام مــــادر راحتـی‌های جهــان، گشـته حــــلال لـیـک گــــردیـــده حــــــرام مــــادر پختگـی‌هــای جهــــان، خـــــام بوَد پیـش آن شـــیـره‌ی خـــــام مــــادر بـــــاده‌ای نیـسـت نشــاط آورتـــــر از مـــیِ صــــافـــیِ جـــــام مــــادر گر مرا مسـتی و عشـقی‌ست به سر مسـتــم از جـــــامِ مـــــدام مــــادر گر جهــانی شودم عبــــد و غــــلام مـن شدم عبــــد و غـــــلام مــــادر خـواهــم از درگـه یــــزدان کــریــم عمــــــر بــــا عــــــزّ و دوام مــــادر فرض و واجـب شـده بــــر آدميــان حــرمـت و حـــق و ذمــــام مــــادر آه و افسوس کـه در شهـــر وجــود نیست کــوتـــاه ، چو بــــام مــــادر (شمس قمّی) به ثنــا لب چو گشود این ثنــــا گفـت بـــه نـــــام مــــادر تـا شــناسـند ، جـــوانــــان غـیـــور عــــزّت و جــــاه و مقـــــام مــــادر ‌ شادروان سيد عليرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi
تا جهان باقی بوَد دوران به کام مادر است حکم ایجاد بنی آدم به نام مادر است مظهر ابقای انسان‌ها ز بعد بوالبشر هست حوّا مادر اول که مام مادر است «روز مادر» شد قرین با زادروز فاطمه (س) چونکه زهرا ، اسوه‌ی اعلی‌ٰمقام مادر است بهترین دانشگه ارشاد فرزند از نخست دامن پاک و عفیف و اهتمام مادر است کودکان خسته‌جان را طعم «اَحلیٰ مِن عسل» نوشخند دلکش و شیرین‌کلام مادر است طفل سرکش کی بگردد رام با صد رنگ و دام لیک با اظهار یک لبخند ، رام مادر است پختگی‌‌های بشر ، در رهگذار زندگی حاصل ایثارِ عمر و شیرِ خام مادر است سختی و صبر و تحمّل در ره فرزند خویش ایده و امّید و احساس و مرام مادر است آنچه سازد آدمی را رستگار و شادکام خاطر شاد و دعای مستدام مادر است موجب آمرزش فرزند ، از جرم و گناه ارتضای والدین و احترام مادر است خواهی ار خیر دوعالم، حرمتش را پاس دار ورنه هر محنت که بینی انتقام مادر است شادی و پیروزی و بهروزی و بهزیستی بهر فرزندان خود ، فکر مدام مادر است در مقام و شأن مادر ، از سوی پروردگار گفت پیغمبر که جنت زیر گام مادر است در حیات و در مَمات او را گرامی دار چون در دو عالم منجی ما لطف عام مادر است (شمس قم) را شور و عشق و مستی و قول و غزل از طفیل باده‌ی جانبخش جام مادر است «روز مادر» ، «روز زن» ، با زادروز فاطمه (س) هر سه چون شد مقترن روز سلام مادر است شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/shamseqomi