eitaa logo
۲۹ آبان ۱۴۰۳
اشعار شادروان شمس قمی
209 دنبال‌کننده
14 عکس
1 ویدیو
1 فایل
شاهان جهـان را به گـدایی نپـذیریم تا خاک کف پای علی تاج سر ماست (شمس قمی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
(خاتم انبیا) بر نخبـه سفيـر مُلک سرمد صــلوات بر خـاتـم انبـيا محمد (ص) صــلوات خاموش مباش و كن دهان عطرآگين بر احمــد و دودمـان احمــد صــلوات شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴ مهر ۱۴۰۳
۴ مهر ۱۴۰۳
(صنع لم یزلی) مرا نظر به فراسوی آسمان بوده‌ست گمان سیر به معراج لامکان بوده‌ست به دست‌یابی اسرار صنع لم یزلی... هماره چشم یقینم به آسمان بوده‌ست به شب‌‌نشینی بزم سپهر پیر ، مرا... نظاره بر فلک و گردش زمان بوده‌ست به لامکان سفری کرده‌ام ز کون و مکان از آن که یار مرا لامکان مکان بوده‌ست نشان منزل معشوق، عاشقان دانند که نقش منزل هستی از او نشان بوده‌ست نگر به دیده‌ی دل، تا رُخش عیان بینی چه حاجتی به بیان، آنچه را عیان بوده‌ست به گردش قدح چشم ساقی ازلی که از ازل دوجهان مست و جاودان بوده‌ست چه حاجت است که پرسند سالکان طریق جهان چگونه؟ جهاندار آن چه‌سان بوده‌ست؟ به لوح نقشه‌ی جغرافیای دل دیدم: که سایه‌ای ز جهاندار خود جهان بوده‌ست ز رَدّ پای سفرکردگان عرش، ببین: غبار مقدمشان نقش کهکشان بوده‌ست بخوان خطوط جبینم که دست پیر زمان نوشته است که: این پیر هم جوان بوده‌ست هدف چو مَعرفت یار بوده عارف را به هر کران نِگرد یار بی‌کران بوده‌ست نزول وحی و ثواب و گناه و جنت و نار مُسَلّم است ز تعلیم و امتحان بوده‌ست عطای رحمت اگر نیست علّت ایجاد چه سود اگر که سرانجام آن زیان بوده‌ست؟ امید (شمس قمی) هست عفو و رحمت حق که حدّ مرحمتش، برتر از گمان بوده‌ست. شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
۲۵ مهر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱ آبان ۱۴۰۳
۱ آبان ۱۴۰۳
(اشکِ بی‌صبری) عیان سازد اگر آن ماه‌سیما ، منظر خود را کشد خورشیدِ رخشان بر سر از شب، معجر خود را به شام هجر، تردامن شدم گر زاشک بی‌صبری به روز وصل سازم خشک، دامان تر خود را به بازار ملاحت از لبش شهد سخن ریزد که قنادان نهان دارند شیرین شکّر خود را چرا با تیر مژگان قلب ما را می‌کند آماج کز ابرو بهر قتلم بُرده بالا خنجر خود را؟ چه حاجت بهر قتلم خنجر خونریز ابرویش که گاهِ بوسه سازد قاتل من حنجر خود را به نرد عشق اگر بربَست دلبر بر رخم شش در به وصلش باختم دل تا گشاید ششدر خود را چو آن سرو چمان سوی چمن گردد روان روزی چمن سازد چو من در پای او قربان، سرِ خود را بتاب ای رشک مَه! در این شب هجران که از دیده کنم در مقدمت ایثار، خیل اختر خود را شود وقت قیامت محشری برپا از آن قامت که عفو ایزدی برپا نسازد محشر خود را به تیغ ابروان تسخیر کن مُلکِ دل یاران نشان دِه! اعتلای کشور پهناور خود را امید عدل نبوَد از ستمکاران مگر ایزد فرستد از ره رحمت عدالت‌گستر خود را چو از سوز دل (شمس قمی) دلبر بوَد آگه چرا از هجر، بر جانم فشاند آذر خود را شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
۴ آبان ۱۴۰۳
(انوار هو) به لب، گر مُهر خاموشی به ترک گفتگو دارم چو بلبل در ره گل، خار محنت پیش رو دارم اگر پروانه را پر سوخت، من شمع گدازانم که شب تا صبحگاهان سوز دل بی های‌و‌هو دارم نباشد گر سرشکم جاری از چشمم عجب نبوَد که از طعن حسودان گریه پنهان در گلو دارم چو گل دارم به صورت جلوه و لطف و صفا اما دلی چون غنچه، خون از عقده های تو به تو دارم ز غم های درون، گر شِکوه دارم از دل شیدا از آن باشد که هر درد و غمی از دست او دارم دلم را آشنا بشکست و غم نبوَد مرا زیرا حکایت‌های خویش‌آزاری از سنگ و سبو دارم بماندی در حصار نای، اگر مسعود بود آگه ز زندان حصار قم، که خصم از چار سو دارم الا صیاد! ازین مرغ شکسته بال و پر بگذر که من در آشیان دل، هزاران آرزو دارم رقیبا بر سر و رویم مزن سنگ شماتت را خدا را رحمی آخر، نزد یاران آبرو دارم به محراب جفای دوست میخوانم نماز غم چو از خون دل و اشک بصر غسل و وضو دارم به میدان وفاداری اگر باشد سر یاری سر خود پیش چوگان مَحبت همچو گو دارم اگر چنگال درد و غم دَرَد پیراهن عیشم نخ جان، سوزن مژگان، مهیای رفو دارم بگیرم گر سر زلف بت مویین میان روزی بیان، رنج شب هجران آن مَه، مو به مو دارم مکن مَنعم اگر در جستجوی همدمی همدل - دل خود را روان، منزل به منزل، کو به کو دارم عدو تکذیب شعرم کرد و عالم‌گیر شد نامم بوَد لطف خدا با من که این خیر از عدو دارم فروغ (شمس قم) را مدعی خواهد نهان اما فروزان‌تر شود چون پرتوی ز انوار هو دارم. شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
۹ آبان ۱۴۰۳
(مَحرم راز) چشم مشکین تو گر کعبهٔ ناز است هنوز دل من طائف نازت، ز نیاز است هنوز صوفی‌ات دید چو محراب دو ابرو به الست مانده در رکعت آغاز نماز است هنوز شوق وصل تو ز سر، شور عِراقم بِرُبود که دلم، طالب آهنگِ حجاز است هنوز عارف از راه حقیقت، سوی مقصد پویید زاهد از عُجب، فرا راهِ مَجاز است هنوز نام محمود بُوَد در صفِ عشّاق از آنک عشق او در گروِ زلفِ ایاز است هنوز بیمی از بستن میخانه نباشد ما را... که در میکدۀ چشم تو باز است هنوز سوخت پروانه و آسوده شد از شمعِ ستم این دل ماست که در سوز و گداز است هنوز ناسپاسی نکنم در غم هجران حبیب... که بدان سخت‌دلی دوست‌نواز است هنوز روز وصل‌ات! چو وفای تو اگر کوتاه است همچو زلفت! شب هجر تو دراز است هنوز (شمس قم) را نظری کن که درین ظلمت محض گرچه رسوای تو شد مَحرم راز است هنوز شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
۲۹ آبان ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲ آذر ۱۴۰۳
(زندگی) چون گشته‌ام اسیر و گرفتار زندگی تا روز مرگ می‌کشم آزار زندگی شوق بقا به جبر تنازع مرا کشید کاین‌سان شدم اسیر و گرفتار زندگی مغلوب زندگی شدم از جبر روزگار در گیر و دارِ صحنه‌ی پیکار زندگی ما را فریب داده خط و خال دلکشش کودک‌فریب گشته عجب مار زندگی چون باشدم نژاد ز گلزار ماسَوا از گل شدم سَوا که شدم خار زندگی در ماورای عالم خاکی بُدم مقیم خاکی شدم ز بختِ نگونسار زندگی در کشور وجود، مرا قدر و جاه بود کز مکر اهرمن شده‌ام خوار زندگی بارِ گرانِ معصیتم بر زمین فکند چندان که لَنگ ماندم و سربار زندگی جُرم پدر کشید به خاک سیه مرا آدم که بود: قافله‌سالار زندگی تحمیل شد به دوش پسر لغزش پدر این است جبر مطلق و اجبار زندگی آغشته خشت زندگی‌ام را به خون دل روز الست، قالب معمار زندگی مغبون شدم به صحنه‌ی بازار روزگار با نقد جان شدم چو خریدار زندگی شرح جِنان و قصّه‌ی حور و قصور آن تسکین دهد تألم بیمار زندگی کابوس شهر مرگ عذابم دهد از آنک کوته چو من نیافته دیوار زندگی نی زندگی که مردن و هر لحظه مردن است این مرگِ دیرپای، به پندار زندگی نی زندگی که دغدغه‌ی خنده‌آور است خودخوردن است لغلغه گفتار زندگی اِدبار روزگار ز اقبال جهل ماست اقبال مرگ ماست ز اِدبار زندگی اصل توحّش است و تمدّن گرفته نام از شرق تا به غرب جهانخوار زندگی خشنود اگرچه نیستم از زندگی ولیک هستم امیدوار به دادار زندگی شاید ز لطف و رحمت بی‌منتهای خود سازد رهایم از غم دشوار زندگی اسرار مرگ را چو ندانی خطا بوَد خواهی اگر مصالح و اسرار زندگی انکار مرگ و حشر و معاد ار کند کسی از ابتدا نداشته اِقرار زندگی بیع و شرای زندگی و مرگ ابلهی‌ست سودی نباشدت چو به بازار زندگی چون باغبان که شاخه‌ی پُربارش آرزوست کن آرزوی شاخه‌ی پُربار زندگی زنهار، شوق زندگی از سر برون فکن! کن زندگی، ولیک به زنهار زندگی دل زنده دار زنده‌دلی نان و آب نیست این نان و آب، باشدت ابزار زندگی آنانکه زنده‌اند و بدین زندگی خوش‌اند بگزیده‌اند شیوه و هنجار زندگی رمز حیات و راز بقا دانش است و بس مرگ و فناست دِرهم و دینار زندگی فقر بشر اگرچه بوَد منبع فساد فخر است با توازن و معیار زندگی با عزّت قناعت و بی ذلّت طمع آسان بپوی راهِ سبکبار زندگی از ثبت و سیر شمس و قمر زندگی بپاست بیهوده نیست ثابت و سیّار زندگی باری اجل، چه شاد و چه ناشاد می‌رسد پیچد مرا‌هر آینه طومار زندگی روشن بوَد چو (شمس قمی) چشم دل تو را روشن شود چو روز، شبِ تار زندگی شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
۲ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ آذر ۱۴۰۳
(بی وفا) دلبر دلم ز حلقه‌ى گیسو رها نکرد رحمی بر این شکسته‌دل آن دلربا نکرد ما را به درد فرقت خود کرد مبتلا... عیسیٰ_دَمی، که درد دلم را دوا نکرد مرغ دلم به ناوکِ مژگان چو کرد صید از کشتنم به خنجر ابرو ، اِبا نکرد بشکست عهد دلبری آن یار سنگدل یکدم وفا به عهد خود آن بی‌وفا نکرد سعی صفا چه سود به جلوت که بی صفاست با اهل دل، هرآن که به خلوت صفا نکرد آن بی‌وفا که راه جفا برگزید و رفت دم از وفا بسی زد و غیر از جفا نکرد آن مدّعی که خدمت یاران ، شعار اوست خدمت به غیر کرد و به یار اعتنا نکرد عمری خدا خدا کند آن بی خدا که خود یک کار خیر، بهر رضای خدا نکرد دعوی زهد و ترکِ خطا در عیان خطاست زاهد کسی بود که خطا در خفا نکرد برگ و نوا و ساز و نوایش ز بی‌نواست آن محتشم که رحم به یک بی نوا نکرد مضمون طبع من همه تصویر آشناست هر چند یک نظر به من آن آشنا نکرد دیباچه‌ی کتاب غمم هر که دید و خواند بوسید همچو مصحف و از غصّه وا نکرد آزادگی ز سرو بیاموز، کز ثبات ــ خود را چو تاک در صف اشجار تا نکرد هرگز مبند دل به سرای سپنج دون کاین عاریت‌سرای، به اهلش وفا نکرد (شمس قمی) موافقِ صائب بُود که گفت: «خرّم کسی که قصر اقامت بنا نکرد» شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
۵ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹ آذر ۱۴۰۳
(زخم ناکامی) عارفان را محنت دنیاست شامل بیشتر می‌کشد بار ستم را ، مَرد عاقل بیشتر بر حذر از سنگ طفلان است شاخ بی ثمر راحت گیتی بوَد از بهر جاهل بیشتر جاهلان را علم و دین کمتر بوَد از مال و جاه حرف حق کمتر بوَد، الفاظِ باطل بیشتر بلبل از خار جفای گل بوَد زخمش به دل عارفان را زخم ناکامی‌ست بر دل بیشتر زاهدا منع می آخر کرد ما را می‌گسار شور عاشق را کند در عشق، حائل بیشتر عاشق مسکین خود را از سر کویت مران ردٌ سائل می‌کند اصرار سائل بیشتر تُرک مستت خون قلبم ریخت شد سرسخت تر خون چو بیند می‌شود بیدادِ قاتل بیشتر کاروان عمر ما را گو شتابد بی‌دریغ چون به مقصد نیست ما را یک دو منزل بیشتر کامیابی زانقلاب فکر حاصل می‌شود کشتی از طوفان رسد بر طرْف ساحل بیشتر آدمی در سوز و ساز زندگی یابد کمال زر شود در التهاب بوته، کامل بیشتر تا نگردد علم و دین حلّال مشکل در جهان خلق گیتی را شود هرلحظه مشکل بیشتر مردم صاحب_‌هنر ، نافع_ترند از بهر خلق زآنکه بخشد خاکِ حاصل‌خیز، حاصل بیشتر از شرار ظلم سوزد ظالم از مظلوم بیش شمع از پروانه سوزد صد مقابل بیشتر آتش خشم ابتدا سوزد خدای خشم را چوب کبریت ابتدا سوزد به محفل بیشتر زآتش هجران بسوزد جمله اعضا ، لاجرم جان و تن سوزد ازآن آتش ولی دل بیشتر (شمس قمّی) قدر گفتار تو دانند اهل ذوق چون بوَد هم‌جنس بر هم‌جنس مایل بیشتر شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
۹ آذر ۱۴۰۳
(السّلامُ عَلیكِ یا فاطمةالزهراء) اَلا امام مبین! پادشاه جنّ و بشر ولیّ و قائم دین، دادخواه دین‌گستر خدیو مُلک امامت ، دلیل عصر و زمان امیر تخت ولایت ، زعیم حق مظهر بشارت از تو به ما تهنیت ز ما بر تو مهین ولادت مامت ، صدیقه‌ی اطهر به زادروز سعید بتول ، دخت رسول به عرض تهنیت این چامه را دهم زیور به یُمن مِهر جمال جمیل این مولود ز مِهر ، بر شده ماه جمادی الآخر طلوع زهره‌ی زهرا، جهان ظلمت را ز جلوه کرد منوّرتر از کرور اختر ز شرم طلعت رخسار فاطمه خورشید کند نزول و سرآرد فرود در محشر همین بس‌است که در شأن فاطمه فرمود: مقام ( امّ ابیها ) جناب پیغمبر همین فضیلت زهرا بس است در دوجهان که هست دختِ پیمبر به مرتضی همسر گواه عصمت زهراست زینب و کلثوم نشان رفعت زهرا بوَد شُبیر و شَبَر زهی مقام بنی فاطمه ز فخر و شرف که بنت احمد مختارشان بوَد مادر زهی سعادت سادات ، کز علوّ مقام شده‌ست فاطمه‌شان مادر و علی‌ست پدر علی و فاطمه از فیض حق به بحر شرف صدف بوَد به مَثل این و، آن ثمینه گهر چو نور طلعت‌شان زامر حق تنزل یافت به آسمان جهان‌اند همچو شمس و قمر علی‌ست شمس ولایت به برج فضل و کمال که هست فاطمه‌اش همسری قمر پرور یقین مراست که تبریک احسن الخالق ز خلق فاطمه فرموده حضرت داور به رسم تحفه عطا چون کنند شی‌ءِ نفیس عطای حق به رسولش بوَد چنین دختر چه دختری که لقب داده کوثرش یزدان که چون علی بُودش کفوّ و ساقی کوثر نزول سوره‌ی کوثر، بشارت عظماست از این ولادت فرخنده بر جهان و بشر مقام فاطمه را ، جز خدا نمی‌داند که فاطمه‌‌ست فقط فاطمه، بریده ز شر سُرور (شمس قمی) در سرود او می‌جوی چنانچه پی به مؤثر ، توان بری ز اثر شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
۱ دی ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱ دی ۱۴۰۳
(السّلامُ عَلیكِ یا فاطمةالزهراء) مژده یاران! جهان ، منوّر شد که جنان در جهان مصوّر شد شاد زی ای‌دل از چنین شاباش که ملایک به شادی اندر شد شادی و شور و شوق خلق جهان به سُرور زمانه منجر شد سبب عیش و نوش و جشن و سُرور زادروز عزیز داور شد روز میلاد حضرت زهرا (س) دخت ختم رسل پیمبر شد عید پر افتخار این مولود بر رسول و خدیجه مفخر شد بیستِ ماه جمادی الثانی زادروز بتول اطهر شد پرتو طلعت رخ ماهش روشنی‌بخش هفت اختر شد بر پیمبر ، عطا نموده خدای بهترین هدیه‌ای که کوثر شد این بهین نور چشم پیغمبر کوری چشم خصم ابتر شد بر رسول و خدیجه حق بخشید همچو زهرا که زهره پرور شد روشنی‌ بخش عالم هستی که فروغش ز مهر و مه بر شد زینت عرش و فرش و ارض و سما آن جمال جمیل و انور شد این شرافت بس است فاطمه را که علی را امین و همسر شد نه فقط بود با علی همسر که علی را معین و یاور شد مادر یازده ، امام مبین کز امامان بجز علی سر شد نیست اغراق اگر بگویم فاش فاطمه با علی برابر شد فضل و تقوای وی ز بعد پدر همه جا هم‌تراز شوهر شد بلکه می‌گویم افتخار نبی است که بتولش یگانه دختر شد باز هم پا فرا نهم زین قول فاطمه ، افتخار داور شد آنکه خواندش رسول، مادر خویش کز وفا بر پدر چو مادر شد فاطمه فاطمه‌است کز پاکی مَهد خیر و بریده از شر شد پرتوش از فروغ یزدان بود خلقتش از جهان دیگر شد فاطمه، طاهره، صدیقه، بتول که کنیز خدای اکبر شد تهنیت بر زنان که فاطمه‌شان زینت و فخر (روز مادر) شد اسوه‌ی صبر و عصمت و پاکی بر زنان ، تا به روز محشر شد بهر نسوان شاهوار عفاف فاطمه تا به حشر رهبر شد آری از فیض خالق ازلی فاطمه مُظهِر است و مَظهر شد (شمس قم) از فروغ آن مه دین پرتو افشان چو شمس خاور شد شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
۱ دی ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۵ دی