(یا اباصالح المهدی ادرکنی)
#تا_ظهور
گر ببیند چهره ی آن ماه_منظر آفتاب
چادرِ شب میکشد از شرم بر سر آفتاب
گر ز حسنت آگهی یابد ز پیک باختر
تا ابد هرگز نمیتابد ز خاور آفتاب
در سپهر حسن و زیبایی خلاف کسب نور
گویی از ماه رخت، باشد منوّر آفتاب
خواست تا بیند ز پشت کوه خاور روی تو
زد رکابِ اسبِ شب، تا صبح، یکسر آفتاب
ای مَهِ کنعان حسن! از گرمی بازار تو...
گشته همپای زلیخا، دل پر آذر آفتاب
پردهٔ هجران فکن از چهره، ای ماه زَمن!
تا نیاید از درونِ پرده، اندر آفتاب
گر فروغ مهر تو تابد دمی بر چرخ عشق
حاجتی نبوَد که تابد بار دیگر آفتاب
تا شود نایل به حشرت! نیست شک در نقطهای
میشود محو جمالت! روز محشر آفتاب
تا ظهور ماه رویت، صبح تا شب تا ابد
چون غلامی منتظر اِستاده بر در آفتاب
(شمس قمّی) بیش ازین وصف مَهِ رویش مگو
کز حسد ترسم شود ، از من مکدّر آفتاب
شادروان سید علیرضا شمس قمی
https://eitaa.com/shamseqomi