eitaa logo
اشعار شادروان شمس قمی
206 دنبال‌کننده
14 عکس
1 ویدیو
1 فایل
شاهان جهـان را به گـدایی نپـذیریم تا خاک کف پای علی تاج سر ماست (شمس قمی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(اللهم عجل لوليك الفرج) مرآت تجلّی خدا ، شد مولود مجموعه‌ی شرح «انما» شد مولود مهدی زمان صاحب عصر و دوران آن مظهر عدل کبریا ، شد مولود . شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
(اللَّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الْفَرَج) دی هاتف عشق ، داد بر طبع نوید شد نیمه‌ی شعبان و دل از غصه رهید دل ، علّت آن ز طبع پرسید بگفت : مولود ولیّ حىّ معبود رسيد . شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(موکب دلدار) ای دل از خواب گران خیز که دلدار گذشت کاروان رفت سوی مقصد و دیدار گذشت چند خفتی به رباط غم و حرمان و فراق همت از عشق طلب موکب دلدار گذشت باغبان غافل و طی شد طرب فصل بهار موسم گشت و گذار گل و گلزار گذشت ای که سرگشته‌ی خورشید جمال یاری آفتاب رخ او ، از سر دیوار گذشت کار امروز ، به فردا مگذار از سستی ورنه افسوس خوری کار تو از کار گذشت از گرانباری اوضاع جهان ، دوری جوی ره به پایان ببرد هر که سبکبال گذشت "به عمل کار برآید ، به سخندانی نیست" چونکه کار از سخن و دعوی گفتار گذشت چون بوَد (شمس قمی) ذره‌ای از خاک رهش نورش از مهر و مه و ثابت و سیار گذشت . شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(مناظره‌ی خارکن و تبر) یکی خارکن پای یک بوته خار چنین گفت روزی سخن با تبر : اگرچه بوَد نیش تو سخت و تیز ز شمشیر هم گر بوَد تیزتر ز نیروی بازوی من ‌خارِ سخت شود از بن خاک و خارا به در نباشد اگر زور ِ بازوی من نیاید برون با تبر ، خارِ تر تبر بی تأمل زبان برگشود بگفتا که : ای ابله بی هنر گرت هست نیروی خرطوم پیل و یا زور ِ سر پنجه‌ی شیر ِ نر نخواهی توانست با زور خویش ز بُن برکنی خار را بی تبر اگر من نباشم به کف خار تیز برآرد ز دست تو خون جگر خَلَد بر تن و دست و پایت چنانک سر از پای نشناسی و پا ز سر به یاری تو هیچکس همچو من به خار شررگر نیابد ظفر به همدستی من توان بر کَنی ز بن ریشه‌ی خار و بیخ شجر نشاید کنی سعی ما را تباه نشاید بری قدر ما از نظر بخوان درس همکاری و اتحاد ز خودخواهی و خودسری کن حذر من و تو دو همکار با همتیم تویی کاردان و منم کارگر تو پای مرا هِشته در دست و من کَنم خار ها را به نیروی سر چو یک دست را نیست هرگز صدا نیاز من و توست بر یکدگر کنون وقت کار است و نبوَد مَجال سخن واگذارم به وقت دگر کن اندیشه در شعر (شمس قمی) به فحوای این گفت و گو پی ببر شادروان سید علیرضا شمس قمی 1334 eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
واله ِ عشق تو هستیم خدا می‌داند دل به کس جز تو نبستیم خدا می‌داند با سر زلف تو پیوند دل و دین چو زدیم مِهر اغیار ، گسستیم خدا می‌داند ما نه امروز شده عاشق و شیدای رخت واله ِ از روز الستیم خدا می‌داند ساقیا خوش بنشین! جام بِهل، باده مریز کز مِیِ عشق تو مستیم خدا می‌داند دُردنوشِ دَر ِ میخانهٔ عشقت چو شدیم ساغر باده شکستیم خدا می‌داند دانه و دام نهادی چو ز خال و خم زلف ما ز دام تو نرستیم خدا می‌داند همه دم خون دل از چشمهٔ چشمم ریزد که به خونابه نشستیم خدا می‌داند هوس سلطنتم ، بندگی کوی تو داد سرفرازیم که پستیم خدا می‌داند (شمس قم) در طلبت جان دهد ای مایهٔ جان! فانی عشق تو هستیم خدا می‌داند . شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/shamseqomi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا