(امام عسکری)
میــلاد امـام عسکـــری شد که جهــان
چون گل شده از نسیم رویش خنـدان
زیـــرا رسد آن لحظــه که نـــور دل او
بر ظلمـت این جهــان ببخشد پــایــان
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi
وفات حضرت فاطمهی معصومه (س)
#دریای_رحمت
در و دیوار «قم» از غم به تن، رخت عزا کرده
چنانکه «شهر قم» را در غمت، ماتمسرا کرده
تو مهمان بودی ای دریای رحمت! در کویر قم
ولی قم را غم جانسوز تو ، صاحبعزا کرده
به دیدار برادر راهی مشهد شدی ؛ اما...
به ساوه دشمنت مَسموم با زهر جفا کرده
سعادت داشت شهر قم که باشد میزبان تو
چنانکه مَرقدت این شهر را دارالشِفا کرده
ببالد قم بهخود که هرکه آمد در حریم قم
غبار بارگاهت را به چشمش توتیا کرده
تویی اسطورهی عصمت پس از زهرا درین عالم
که حق، نام تو را همشأن دختِ مصطفا کرده
تو هستی فاطمه، معصومه، دخت حضرت موسیٰ
که از تو فخر بر عالم، علی موسی الرضا کرده
نه تنها خواهر هشتم امام و، دخت موسایی
که ایزد شافعت از رتبه در روز جزا کرده
اگرچه عشّ آل مصطفیٰ باشد یقیناً قم
ولی قم را کرامات تو فارغ ، از بلا کرده
چو در تقوا و زهد و عِلم ، دارای مقاماتی ـ
چنین کشف و کراماتی، خدا بر تو عطا کرده
چو هستی مَظهر عِلم و فضیلت «حائرییزدی»
جوار بارگاهت، «حوزهی قم» را بنا کرده
که قم شد مرکز عِلم و فقاهت در همه عالم
بسی عالِم که زیر سایهات کسب ضیا کرده
خوشا آنکس که بوسد آستانت را به قم زیرا
عنایات تو ، زُوّار تو را از غم ، رها کرده
ببالد (ساقی) ای بانوی آب و آینه! بر قم
که از بَدو ِ تولد ، با تو ، او را آشنا کرده...
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1403/07/06
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
«اَلسَّلامُ عَلَیكِ یٰا فاطِمَةَ المَعصومَه»
#حریم_جانفزا
از آنروزی که چشمم را درین غمخانه وا کردم
نگاه خویش را ، با گنبد تو آشنا کردم
غمی که جای خود را در درون سینه وا میکرد
چو دیدم گنبدت را ، از دلم او را جدا کردم
شدم چون پایبند گنبد و صحن و سرای تو
دلم را از غم و از بند این دنیا رها کردم
ضریح دلنوازت شد انیس و مونس جانم
که کم کم دردهایم را در آغوشت دوا کردم
زیارتنامه خواندم در حریم جانفزای تو
دو رکعت هم نماز عشق را آنجا ادا کردم
مریضان و گرفتاران عالم را به درگاهت
به یاد آوردم و بر مشکل آنها دعا کردم
چو هستی دختر بابالحوائج، موسیِ جعفر
گره، از مشکلات خویش با دست تو وا کردم
خلاصه هر زمان هر مشکلی پیش آمد ای بانو
توسّل بر تو جستم از دل و جانت صدا کردم
عزاداران ثارالله (ع) را در صحن آیینه
چو دیدم یاد آن شاه شهید سر جدا کردم
از او آموختم ایثار و درس جانفشانی را
که هم خود، هم قلم را وقف در راه خدا کردم
سخن گفتم به عشق آل طاها در تمام عمر
بدون مُزد و مِنّت، حق جدّم را ادا کردم
نبودم چون پی نام و نشان؛ در گوشهی عزلت
نشستم کار خود را عاری از روی و ریا کردم
شدم دردیکش (ساقی) کوثر، با دلی آگاه
چنانکه خویش را سرمست، از جام ولا کردم
نبستم دل بهجز آل عبا (ع) در زندگی هرگز
از آنروزی که چشمم را درین غمخانه وا کردم
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1403/07/23
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
#شهید_عباس_نیلفروشان
شد کشـته اگرچه به جفــا نیلفــروشان
ایـران شده مـوّاج تر از نیــلِ خـروشان
با لشکر شـیران نتــوان گشت همــاورد
این است پیامی که رسانیم به مـوشان
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi
#مــــادر 😭😭😭
بـار سفــر را بست از دنیـا چو مـــادر
در پنجــم آبـــان، بــزد بــر قلبـــم آذر
از بعـــدِ مـَـرگِ او شــده ورد زبــانــم:
نفرین به این دنیا و این چرخ ستمگر
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1400/08/05
#شمس_ساقی
@shamssaghi
(ای وای... مادرم!)
امـروز اگـر کـه خســته و زار و مشـوّشـم
ای زنـدگـی!... گــــدازهای از کــــوه آتشـم
مــن پــاکبــــاز عشـق و وفـــا بودهام ولی
اکنون میان شعلهی غـــم چون سـیاوشـم
مــن آن ســتارهسوختــهی زندگی که غـم
بـــر لــوح درد و رنـــج ، نمـــوده مُنقشـم
امّیــد من بـرفـت و مــرا کــرد نــا امـیــد
چون دست سرنوشت رقـم زد : بـَلاکشـم
مـادر که رفـت ، روح مـرا بـُـرد با خودش
ای وای، مـادرم! که نـدانـی چـه میکشـم؟
ای «زهـرهی» به ابر بلا گشته در خسوف!
«شمسم» اگرچه بی رخ تو ، رفته تـابشـم
رفتـی و روزگــار مــن اکنــون ســیاه شد
ای مــادر، ای فــروغ دلــم، ای پـریوَشـم!
(ساقی) مـن تـو بـودی و مســتانگـی مـن
سـنگ اجــل شکست تو را جـام بیغشـم!
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(رهایی از شبِ اندوه)
#مرگ_بر_اسراییل
بیا بیا که به سوی سَحر قدم بزنیم
رهایی از شبِ اندوه را ، رقم بزنیم
صدای فتنهی دجّال میرسد بر گوش
مباد آن که به راهِ خطا قدم بزنیم
اگر که منتظر آن عزیز دورانیم ـ
که خطّ بُطلان، بر مِحنت و اَلم بزنیم
به پایمردی و همّت، به دفع لشکر کفر
مَدد کنیم و بکوشیم و حرف، کم بزنیم
درین زمانه که بیداد، میکند دشمن
بیا که «لشکر بیداد» را بههم بزنیم
چقدر دم بزنید از عربستیزیتان
بیا که دم، ز وفاداری عجم بزنیم
مباد آنکه شود حق مسلمین پامال
بیا به وحدت، بر لشکر ستم بزنیم
اگر که بیم تقابل بوَد به دل ما را
چگونه میشود آیا دم از جَنم بزنیم؟
چنانکه پیرو مولای شیعیان هستیم
علیه ظلم، بیا تا که دل، به یَم بزنیم
شود که گردن کفّار را به وحدتِ مان
بهوقت مَعرکه با تیغهی دو دم بزنیم
سپس به نقشهی جغرافیا به لطف خدا
به روی «کشور صِهیونیان» قلم بزنیم
به «اهتزاز» درآریم «پرچم حق» را
چو بر فراز جهان و زمان، عَلَم بزنیم
سپس بهشوق و بهشکرانهی ولایت حق
به طبل شادیمان، تا سپیدهدم بزنیم
ز جام (ساقیِ) کوثر زنیم بادهی عشق
اگر قدم، به رهِ «شاهِ ذوالکرم» بزنیم.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
(زبانحال هر ایرانی غیرتمند)
#اسراییل_نابود_است.
گر که طوفانی شده دریا ، چه باکی از بلا
تا که هستم سرنشین کشتی آل عبا (ع)
چونکه هستم شیعه و دلبستهی عشق علی
غم ندارم گر دَهَم جان، در مَصاف اشقیا
دشمنی که عاری است از مِهر و لطف و عاطفه
آنکه کرده در تمام عمر ننگیناش، جفا
آنکه باشد بیخبر، از حق و از انسانیت
بلکه از غفلت شده بر خودپرستی مبتلا
از شقاوت میکُشد از طفل، تا برنا و پیر...
چونکه داند خویش را شایسته بیچون و چرا
بسته دل بر این جهانِ دون و از فرط غرور
بیخبر باشد که باشد زندگانی بی بقا
عاقبت مرگ است و عمر ما نباشد پایدار
مرگ در پیش است فرقی نیست بر شاه و گدا
او نمیداند که هرچه حق بخواهد آن شود
هست غافل از دو روزِ عمر بی قدر و بها
وقتِ رو در رو شدن با این پلید ددسرشت
میکنم بر حق توکل، با دلی غرق خدا
تا شود نابود با لطفِ خدای لایزال
بیگمان آن ظالمِ نابخردِ پُرمدّعا
چون خدا فرموده در آیات قرآن مُبین:
«مٰا رَمَیتَ اِذْ رَمَیتَ لٰکِنّ اللهَ رَمیٰ» ۱
(ساقیا) روزی رسد که پاک میگردد زمین
از وجود ظالمان، با دستِ ختم الاولیا (عج)
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1403/08/05
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
۱ـ «هنگامی که به سوی دشمنان تیر پرتاب کردی، تو پرتاب نکردی، بلکه خدا پرتاب کرد [تا آنان را هلاک کند.]»
«سورهی انفال ـ آیهی 17»
(شهادت مرزبانان غیور تسلیت باد)
اَمنیـّت کشـور است مَــدیــون شمــا
آرامـش ملّـت است مَــرهـــون شمــا
سرســبز بـوَد درخـت آسـایـش خلـق
از همّـت و اِسـتادگـی و خــون شمــا
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا قائِمِ آلِ مُحَمّد (عج)
#صبح_امید
اسیر زلف کمند تو ، گلعذارانند
خراب نرگس مست تو هوشیارانند
قرار برده نگاهت به غمزه از دل خلق
که در مسیر عبور تو رهسپارانند
بشوق آنکه کنی جلوه از کرانهی غیب
به رهگذار تماشا ، امیدوارانند
چه چشمها که به در خیره ماند و در حسرت
به گور رفته و اکنون خوراک مارانند
چه سَروها که نشد خم شکوهِ قامتشان
به نزد ظلم، که تندیس شرمسارانند
به تنگ آمده دلها ز موسم پاییز
که خیل منتظران، در پی بهارانند
بهار فصل شکوفایی اَست و شادابی
که نغمهساز فلک، چهچه هَزارانند
چو شام غم به سرآید بهشوق صبح امید
به کنج میکدهی عشق، میگسارانند
بیا و پرده ز رخ گیر و دلربایی کن
که مضطرب ز ظهورت گناهکارانند
قیام کن که بگیری تقاص مظلومان!
که در رکاب تو آماده، جان نثارانند
پیادهایم و حریفان سواره گرچه ولی
ز عزم راسخ مان مات، شهسوارانند
بزن به تیغ عدالت، تمام سرهایی
که در مدارِ دیانت، ز کجمدارانند
امید نیست کسی را به غیر درگه تو
«که بستگان کمند تو رستگارانند» ۱
بریز (ساقی) هجران کشیده جامی را
که تشنگان وصالت چو من هِزارانند .
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
eitaa.com/shamssaghi
۱ـ حافظ
(دروغ)
دروغ، منشأ و سرچشمهی فَساد بوَد
که خوی و عادتِ افرادِ بَدنهاد بوَد
دروغ، علّت پَستی و خوی اهرمنیست
نفاق، حاصل این خلق و خوی حاد بوَد
دروغگوی ، اگرچه برادرت باشد
ولی برادریاش بدتر از شغاد بوَد
کسی که بهرهور است از دروغ، بیتردید
دروغگویی او ، رو به ازدیاد بوَد
دروغ، عقدهگشای دل حقیران است
شبی بوَد که به دنبال بامداد بوَد
دروغگوی چو بر نفع خویش میکوشد
گمان کند که سوارِ خرِ مُراد بوَد
ولی دریغ نداند که راه هموارش
چو نیست راهِ سعادت، در انسداد بوَد
اگرچه هست تنور دروغگویان داغ
دروغگوی، ولیکن در انجماد بوَد
دروغگویی امری قبیح و شیطانیاست
که موجبات پلیدی و ارتداد بوَد
کسی که در همه حالت دروغ میگوید
چگونه قابل تأیید و اعتماد بوَد ؟
به دشمنی خدا بسته همت خود را
اگر به ظاهر امر ، اهل اعتقاد بوَد
دروغ موجب خواری و ذلّت بشر است
تفاوتی نکند ، گر کم و زیاد بوَد
دروغِ مصلحتآمیز هم بدون گمان
حرامنطفهی در حال انعقاد بوَد
خوشا کسی که نگوید دروغ در همه حال
اگرچه موجب تحقیر و انتقاد بوَد
ولی به نزد خداوند و اولیا و رسول (ص)
عزیز هست و رها از غم مَعاد بوَد
بهصدق کوش و حذر از دروغ کن (ساقی)!
که در طریق خدا ، بهترین جِهاد بوَد.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
#شمس_ساقی
@shamssaghi
«هفتهی کتاب و کتابخوانی گرامی باد» 🌹
#گنج_جاوید
نیست بهتر به جهان هیچ چو گفتارِ کتاب
عالمان بهرهورستند ز پندارِ کتاب
گر که خواهی شوی آگاه، از اسرار جهان
سیر کن در دل گنجینهی اسرار کتاب
باغ و بستان جهان، سبز اگر هست، یقین
برگِ زردند همه ، در برِ گلزار کتاب
غرق در خواب جهالت بشود بی تردید
هرکه غافل شود از دیدهی بیدار کتاب
هست تاریک اگر خانهی اندیشه، ولی
نورباران شود از پرتوِ انوار کتاب
بالِ پرواز خٍرد را به تن خویش مجوی
که بوَد هر پَرِ آن، برگِ سبکبار کتاب
نوکِ شاهین ترازوی عَدالت، شده اَست
در توازن، همه از معنی و معیار کتاب
گر بخواهی که تورا پشت و پناهی باشد
تکیه کن در همهی عمر، به دیوار کتاب
گنج جاوید نیابد به جهان هیچ کسی
گر که غافل شود از گنج گهربار کتاب
ایخوش آنکس که به بازار فضایل گردد
بهر آموختن خویش، خریدار کتاب
ایخوش آندل، که درین عصر مَجازی بشود
به حقیقت، همهی عمر، گرفتار کتاب
(ساقیا) مستی جاوید اگر میخواهی!؟
جرعهای نوش کن از بادهی سرشار کتاب.
سید محمدرضا شمس (ساقی)
1403/08/19
#شمس_ساقی
@shamssaghi