شراب و ابریشم...
و اما رونمایی از طرح عزیز و نازنینِ پَرِ چادرِ زینب💚 به مناسبت ایام اسارتِ عمه جانِ امام زمان، رو
.
طرحِ پَرِ چادرِ زینب رو یادتونه که پارسال گذاشتیم؟
این طرح رو با کمکِ خانم رضاییِ عزیزِ صاحبِ کسب و کارِ پینک اسکارف اجرا کردیم.
ایشون برای عید غدیر امسال هم به ما لطف کردند و تعدادی روسری به عنوان عیدی برای دختران مسجدیِ ما ارسال کردند.
به پاسِ محبت و اعتمادی که ایشون به تیم شراب و ابریشم داشتند و دارند، کانال خوبشون رو معرفی میکنم و تضمین میکنم که قیمتهاشون واقعا منصفانهاس.
فعلا روسریهای مناسب ماه محرم رو در ویترینِ کانالشون دارن.
پیشنهاد میکنم حتما کانالشون رو ملاحظه کنید.
آدرس:
https://eitaa.com/joinchat/1474953413Ce2f9eaaacc
.
شراب و ابریشم...
طیبه میگفت تو میتوانی از هر موقعیتی خندهدارترین حالتِ ممکن را برداشت کنی و از هر چیزی یک طنزِ جذا
از ابتدای تبلیغات از دکتر پزشکیان دفاع کردم و اجازه ندادم کسی به ایشان توهین کند یا تخریبی صورت بگیرد، علیرغم اینکه با تمام وجودم تلاش کردم که پزشکیان انتخاب نشود، ولی جلوی تخریبها هم ایستادم تا جایی که حتی همین راضیهی خودمان که من را مثل کف دستش میشناسد گفت یک جاهایی خیال میکردم واقعا طرفدارِ پزشکیانی!
مخصوصا این آخرها که با رصدِ میدان و در تبلیغاتِ حضوری برای خودم روشن شده بود پزشکیان رأی میآورد، جلوی همه ایستادم و به تخریبها جواب دادم چون نمیخواستم منتخبِ ملت پیش از انتخابش بیحرمت شده باشد.
من معتقدم پزشکیان متعلق به انقلاب است. و نیروهای سالم و صالح باید گِردَش را بگیرند و سادهدلیاش را به نفعِ وطن هدایت کنند و اجازه ندهند غربگراهای بیمایهای که امتحانشان را پیش از این پس دادهاند، در تصمیماتش اثر بگذارند و کرسیِ ریاستجمهوری را از پشت پرده مصادره کنند.
دیشب خبر۲۱ متنِ پیامِ پزشکیان به سید حسن نصرالله را که خواند با تمام وجود خدا را شکر گفتم و از سه سالهی اباعبدالله خواستم که مدد برساند و اجازه ندهد اصلیترین پایگاهِ دفاع از حقوقِ سه سالههای غزه با جریان غربگرا درآمیزد و جبههی مقاومت را به انزوا بکشد.
ما بچههای انقلاب، منتخبِ ملت را هم دعا میکنیم که در این مواضع ثابتقدم باشد و هم مدد میرسانیم که در کشورداری موفق باشد انشاالله.
و این تفاوتِ روشنِ بین ما میهندوستان و آن قدرتپرستانیست که از هر انتخاباتی فقط در پِیِ منافعِ شخصیاند و برای داراییهای وطن کیسه میدوزند.
✍ملیحهساداتمهدوی
این نوشته را هم ملاحظه کنید.
@sharaboabrisham
.
همین دو سه شب پیش بود.
بعد از نماز همانجا توی صف نشسته بودیم و با دو سه تا از خانمهای مسجدی، گرمِ صحبت که یکمرتبه یک نفر از پشت بغلم گرفت و دو سه تا بوسه حواله کرد.
با خنده برگشتم سمتش، خانم طحان بود.
همسایهی باصفا و بیریا و عزیزمان.
همسایهای که در تمام سالهای همسایگی جز خوبی و نیکی هیچ خاطرهای از او ندارم.
زنی پاکطینت و صالح که همیشه در صفِ خدمت به مسجد و هیأت و روضه از همه پیشتر بود.
امروز صبح بابا از مسجد که آمدند، خبرِ فوت خانم طحان را آوردند و من شبیهِ کسی که یکی از نزدیکترینهایش را از دست داده باشد در غم فرورفتم و یک لحظه تمامِ خاطرات خوبم با آن همسایهی قدیمی از جلوی چشمم گذشت.
چاییریز و کفشجفتکنِ مجلسهای اباعبدالله، عمرش به محرمِ امسال نبود و صبحِ روزی که متعلق به سه سالهی ارباب است، آخرین سهمش از تباکیها و گریههای بر حسینابنعلی را برداشت و برای همیشه از میانِ گریهکنهای اباعبدالله رفت...
ممنون میشوم اگر همسایهی باصفای ما را به آیهی قرآنی، فاتحه یا صلواتی و شیرینتر از هر چیز به ذکر یا حسینی، مهمان کنید.🙏
مرحومه طاهره طحان، همسر مرحوم جعفرزاده
.
شراب و ابریشم...
. همین دو سه شب پیش بود. بعد از نماز همانجا توی صف نشسته بودیم و با دو سه تا از خانمهای مسجدی، گرمِ
یکی از داراییهای من اینجا، اعضای خوبی هستند که اونقدر به من محبت دارن که من اینجا حتی اگه از فوت یک همسایه صحبت کنم، بی توجه از کنارش نمیگذرن...
الحمدلله رب العالمین💚
ممنونم که هستید و میخونید و محبت دارید.🙏🌱
.
من روضهخوانِ سکولار نیستم.
و این سکولار نبودن را از عمه جانِ حرم، یاد گرفتهام!
همان بانوی بلندمرتبهای که از صبح یازدهم که کاروان اسرا را راه انداختند تا یک سال و نیمِ بعدش که عمرش به این دنیا بود، هر جا که نشست هم روضه خواند و هم ظالمان را رسوا کرد و هم توی گوش ظلم خواباند...
نمیشود که یک محرم و صفر روضه بنویسم و آدمها را دور خودم جمع کنم و بگریَم و بگریانم و یک کلمه از فلسطین ننویسم!
این لندهورهای توی عکس روی دوچرخهی بچههای فلسطینی نشستهاند و آن خندهی کثیفِ پیروزمندانه حاصلِ فائق آمدن بر دو کودک هفت هشت ساله است!
اسرائیل گُندهلاتهایش نهایت حریف دو تا بچه شوند، دو تا سیلی بزنند توی صورت پسربچهها و بعد انگار که مِرکاوا شکار کرده باشند روی دوچرخه سوار شوند و به نشان پیروزی اسلحه روی دست بالا ببرند.
این دیگر تَهِ تَهِ شجاعت و مردانگیِ سربازان اسرائیلیست.
هزار ننگ به عربستان سعودی که دلارهای حاصل از فروش نفتهایش را توی جیب اسرائیل میریزد تا او بتواند به کشتارِ بچههای غزه ادامه بدهد...
داشتم کلمههایم را میچیدم تا روضهی تازهای بنویسم که این عکس را دیدم و باز یادِ آن👈 سخنرانیِ پرحرارتِ شهیدمطهری افتادم و با خودم گفتم الان اگر زینب کبری هم اینجا بود حتما برای دفاع از بچههای فلسطین خطبه میخواند....
.
✍ملیحه سادات مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من این چند ثانیه مداحی رو خیلی دوس دارم.
هم صدای مداح خیلی قشنگه
هم شعری که میخونه
هم آهنگ و لحن خوندنش.
هم اون حلقه اشک تو چشماش
حال آدمو خیلی خوب و اشکی میکنه
میدونید مداحش کیه؟
کاملش رو دارید برام بفرستید؟
@sharaboabrisham
شراب و ابریشم...
من این چند ثانیه مداحی رو خیلی دوس دارم. هم صدای مداح خیلی قشنگه هم شعری که میخونه هم آهنگ و لحن خون
رهام نکن . . .
عشقید بچهها
ممنونم که انقدر سریع جواب دادید☺️🙏
گفتید مداح روحالله رحیمیانه به همراه محمدحسین حدادیان
در کسری از ثانیه پیوی پر شد: روحالله رحیمیان... و فیلم و صوت مداحی...
خیلی حس خوبی گرفتم
ممنونم ازتون.🙏💚
.
34793رهام-نکن-تو-خونواده-منی-حسین (1).mp3
9.16M
تو خونوادهی منی حسین...
چه تعبیری
چه تعبیری
آخ چه تعبیری...
تو خونوادهی منی...
خونواده یعنی همه کس، یعنی همه چیز...
رحمت به شاعری که این رو گفته...
تو خونوادهی منی حسین
چقدر میفهمم این حرفو
چقدر انگار از ته قلب من گفته اینو...
این تعبیر، خاصِ ما عاطفیهای خانوادهدوسته...
مایی که خونواده برامون همه چیزه و اگه قرار باشه یه نفر برامون همه چیز باشه با هیچ جملهای قشنگتر از این نمیتونیم بهش بگیم که همه چیزه برامون، همه چیز:
آخ تو خونوادهی منی حسین...
@sharaboabrisham
شراب و ابریشم...
امشب شب اول قبر همسایهی باصفای ماست...
ممنون میشم اگه به آیهی قرآنی، به ذکر فاتحه یا صلواتی مدد برسونید از این شب پر حادثه به سلامت گذر کنه....
مرحومه طاهره طحان فرزند محمد
.
از حسینابنعلى به مرد فقیه، حبیبابنمظاهر...
اما بعد...
اى حبیب!
قرابت ما را با پیامبر مىدانى و تو بهتر از دیگران ما را مىشناسى و شخص آزادمرد و غیرتمندى هستى. از جان خود بر ما مضایقه مکن، رسول خدا در قیامت پاداش آن را به تو خواهد داد.
.
ثبتِ این طلوعِ سحرانگیز یک دوربین عکاسیِ حرفهای میخواست و یک عکاسِ کاربلد که خب دستِ برقضا نه عکاسِ بَلَدش من بودم و نه دوربینِ حرفهایش را داشتم.
در تماشای این طلوع، پروردگارِ این آسمان را به هزار هزار حمد ستایش کردم، این عکس را خاصِ نگاههای شما ثبت کردم تا شما را هم در این شُکر و شِکر با خودم همراه کنم.
.
.
امروز چند تا عکس خوب از هیأت ثبت کردم.
فرصت بشه برای هر عکس یه تیتر خوب بنویسم انشاالله.
عکاسی و نویسندگی، صورتی از ثبت وقایع و بیان حقایقه، که میراثِ حضرت زینب کبری برای بَشَره...
زینبِ کبری صادقترین سخنور و خبرنگار و تصویرگرِ عالَمه که هزار و چهارصد ساله اخباری که ثبت کرده تو گوشِ عالَم میپیچه و فرزندِ آدم رو بیدار میکنه...
@sharaboabrisham
.
شراب و ابریشم...
درست میگید، اصلا این صحبتِ امام رضا جانه که فرمودن: فَإِنَّ النّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحاسِنَ کَلامِنا
برای بیان زیبایی، راهی جز بهره از هنر نیست. تنها و تنها با هنر میشود زیبایی را مجسم کرد...
لطفا فقط هنرمندان برای ما از اهلبیت بگویند.
مثلا شما آقای حاج محمود
شما که هم از شعر سردرمیآورید، هم از سَبک هم از موسیقی، هم خدا حنجره از بهشت به شما داده.
شما برای ما از اهلبیت بگویید و بخوانید.
اجازه بدهید ما از مسیرِ هنرِ شما جلوهای از آن زیباییها را ببینیم...
.
رحمت به حنجرهات مَرد
.
ولی بقولِ ریحانه ابراهیمی:
تنها چیزی که نسخهی مناطقِ محرومش نسخهی بهتر و باکیفیتتریه "روضههایخونگیه"...
.
.
بفرمایید چای روضه☺️
@sharaboabrisham
.
از صبح که چشمهایم را باز کردهام چند روضهی نصفه نیمه نوشتهام و هیچ کدام را به سرانجام نرساندهام.
چند عکس ثبت کردهام و چند سرخط به خودم دادهام اما دستِ آخر از دل هیچ کدام چیزی درنیاوردهام.
کلمهها و سوژهها پیش چشمم در حرکتند و من دست، سمت هیچ کدام نمیبرم.
دلتنگم و خسته؛ و آدم برای اینکه بنویسد باید هیچ کدام از این دو تا نباشد، نه دلتنگ و نه خسته.
کلمهها اگر کم آمدهاند برای آن است که دلتنگِ توأم و خسته از دوریِ تو، اباعبدالله...💚
.
13.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من با این روضه خیلی گریه کردم.
مخصوصا اونجاش که آقا میگه: کاری هم ازش برنمیاد...
فدات بشم اباعبدالله به عددِ تمامِ لحظههایی که تو کربلا " کاری ازَم برنمیاد" رو تجربه کردی😭
@sharaboabrisham
.
بین تمام حالِ بدهایی که آدمیزاد میتواند تجربه کند،"کاش میشد یک کاری بکنم" با اختلاف در صدر قرار میگیرد!
این بدترین حالیست که میشود آدم دچارش شود، اینکه در شرایطی قرار بگیرد که بخواهد کاری بکند اما نتواند! که احساس کند باید کاری بکند اما هیچ از دستش ساخته نباشد!
این حالِ "خدا شاهد است میخواهم یک کاری بکنم ولی از دستم هیچ ساخته نیست"، یک جورِ بدی آدم را بیچاره میکند!
قربانِ اباعبدالله شوم، در کربلا نه یک بار و نه دو بار که بارها و بارها به این احوالات دچار شد، هی خواست یک کاری بکند اما مگر میشد؟
مثلا آنجایی که خودش را بالای سر قاسم رسانده بود و قاسم از شدت جراحت پا روی زمین میکشید، میخواست که به فریاد برادرزادهاش برسد ولی خب کاری از او ساخته نبود!
یا مثلا وقتی که اصغر روی دستش بال بال میزد، میخواست که یکجوری نجاتش بدهد اما خب کاری از دستش برنمیآمد!
یا مثلا وقتی عبدالله توی گودی افتاد و داشت جان میداد، ابیعبدالله میخواست که یک کاری بکند ولی خب کاری از او ساخته نبود.
میشود حساب کرد اباعبدالله در کربلا چند بار به این حال دچار شد و توی هر بار تجربهی این احوال چقدر از جانِ عزیزش کاسته شد؟
آه...
بخدا که مَردِ عاطفیِ غیرتمند به حالی بدتر از "کاش میشد کاری بکنم" دچار نمیشود...
جانهای ما به قربانِ آن غیورِ عاطفی، به عددِ تمامِ لحظههایی که میخواست کاری بکند اما خب کاری از دستش برنمیآمد...
✍ملیحه سادات مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
enc_16620652473994818195489.mp3
4.01M
امام حسینِ ما همه...
هیچ حرفی نمیتوانست شبیهِ این، حق مطلب را ادا کند:
امام حسینِ ما همه....
معمولا بعد از اینکه نمرهها را تأییدِ نهایی میزنم اول از همه سراغِ ارزیابیها میروم.
میخواهم ببینم از نگاهِ دانشجوها چه نمرهای گرفتهام.
یکی از واقعیترین ارزیابیها، همین ارزیابیِ دانشجوهاست، چون هیچ گونه دسترسی برای استاد وجود ندارد، استاد تا نمرهها را ثبت نکرده نمیتواند نمرهای را که دانشجوها به کیفیتِ رفتار و تدریسش دادهاند ببیند، تازه بعد از اعمال نمرهها هم فقط معدل نهایی برای استاد قابل نمایش است و استاد هیچ وقت نمیفهمد هر کدام از دانشجوها فرم ارزیابی را چطور پر کرده است و خب دانشجوها چون خیالشان از این بابت راحت است معمولا در ثبتِ ارزیابیها، خیلی راحت تمام فحشهایشان را نثار اساتید میکنند و میروند.
و معدلِ بالای نوزده برای یک استاد، یک نمرهی در ترازِ خیلی بالاست.
معدلِ من در رفتار علمی و اجتماعی ۱۹ و ۷۱ است.
در کلاسهای درس من همه مدل دانشجویی مینشینند از چادریهای سفت و سخت گرفته تا آنهایی که رسما کلاس درس را با عروسی اشتباه گرفتهاند و آخر ترم معدل من در رفتار اجتماعی بالای نوزده شده و این یعنی من بعنوان یک مدرسِ کاملا مذهبی و با بینش سیاسیِ کاملا همسو با جمهوری اسلامی، توانستهام با همه تیپ دانشجو به یک تعاملِ سازنده و مطلوب برسم.
فکر میکنید چطور میشود یک دانشجو که نه به حجاب اعتقادی دارد و نه به جمهوری اسلامی در ارزیابی پایان ترم به استادی مثلِ من بالاترین نمره را میدهد؟
جوابهایتان را برای من اینجا بنویسید تا انشاالله بعدش من به مناسبتِ ۲۱ تیر روز حجاب و عفاف، مطلبی بنویسم.
شراب و ابریشم...
معمولا بعد از اینکه نمرهها را تأییدِ نهایی میزنم اول از همه سراغِ ارزیابیها میروم. میخواهم ببین
.
یکی از مؤلفههای دانشگاهها برای ادامهی همکاری و یا عدم همکاری با یک مدرس، بررسیِ همین سنجههای دانشجوییه و این خودش میزانِ اعتبارِ این ارزشیابیها رو نشون میده، از طرفی اختلاف نمره بین اساتید نشوندهندهی مشارکتِ واقعیِ دانشجویان و دلیلی بر صحیح بودنِ این ارزیابیهاست.
این توضیح در پاسخ دوستی که پرسیدن این ارزیابیهای دانشگاهی و دانشجویی چقدر معتبر هستند؟
فعلا پاسخهاتون رو بررسی میکنم تا انشاالله در فرصت مناسب مطلبی مرتبط با مسئلهی حجاب بنویسم.
ممنونم از دقت و توجهتون🙏
.
شراب و ابریشم...
. یکی از مؤلفههای دانشگاهها برای ادامهی همکاری و یا عدم همکاری با یک مدرس، بررسیِ همین سنجههای دا
.
یک بار شخصی جایی صحبت میکرد و برای اشاره به ارزش حجاب به آیهی ۵۹ احزاب استناد کرد. در خلال صحبتش بیشتر از همه روی فرازِ "أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ" مانور داد و پیرامونش نظریهسازی کرد.
یک جوابهایی به این سوال داد که زن به وسیلهی حجاب به چه چیزی شناخته میشود و بدون آن چطور؟ که خب میشد به هر کدام از صحبتهایش نقدی وارد کرد، اما یک حرفش که برقِ سه فاز از سرم پراند این بود که گفت بیحجابی نماد هرزگیست!
این لفظِ زشت را نمیدانم چه کسی در دهان ما گذاشته و چه کسی اجازه داده که به این راحتی دربارهی دیگران به کار ببریم؟
این فقط یک حرف نیست که به اشتباه از دهان یک نفر بیرون آمده باشد، این یک مدلِ فکریست که البته بیشترین آسیب را برای جامعه دارد.
تا هر زمان که قضاوتِ ما دربارهی آن دخترکی که زلفی بیرون داده و لباس خارج از عرفی پوشیده، این باشد، هیچ وقت نمیتوانیم با او به تخاطب برسیم!
پرسیده بودم فکر میکنید چرا دانشجویی که با من در بینش همسو نیست با من در کلاس همراهی میکند؟ دانشجو در کلاسِ درسِ من به این اعتماد میرسد که من هیچ جوره قضاوتش نمیکنم، بقول خودش تحویلِ حراستش نمیدهم و حرفها و اوپوزیسیونبازیهایش را در نمرهی پایان ترمش دخیل نمیکنم، برای همین گاردش شکسته میشود و در نهایت با هم به یک تعاملِ دوسویه میرسیم و خودِ همین تعامل است که ارزش دارد و میشود از آن امیدِ صلح داشت!
و صلح کارآمدترین چیزیست که در جامعهی دو قطبیِ ما به آن نیاز است.
حقیقت این است که ما در جامعه و در میدانِ فرهنگی به هیچ توفیقی دست نخواهیم یافت تا زمانی که نگاهمان به کسی که حجابش کامل نیست، نگاهی از بالا به پایین یا نگاهی سرزنشگر و قضاوتگر باشد.
من حتی یک بار در راهپیماییِ ۲۲ بهمن از یک نفر شنیدم که میگفت این بیحجابها یک وقتی قصد خرابکاری نداشته باشند!
یعنی در دیدگاه آن فرد یک فرد با حجابِ ضعیف، حتی از دایرهی وطندوستی خارج بود چه رسد به دایرهی دینداری.
دیدگاههایی از این دست برای جامعه بشدت هزینهساز است...
انشاالله دربارهی حلِ تعارضِ بین دو گروهِ حجابمند و ضعیفالحجاب کمکم مطالبی مینویسم.
البته فعلا بیشتر نوشتارهایم رنگ و بوی روضه دارند اما هر جا فرصت کنم انشاالله در خلال مباحث کمی به این مسئله هم میپردازم. فعلا از بابِ اینکه امروز ۲۱ تیر و روز عفاف و حجاب است موضوع را کلید زدم...
شادیِ روحِ شهدای قیام مسجد گوهرشاد صلوات.
.