eitaa logo
شراب و ابریشم...
2.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
473 ویدیو
7 فایل
تنفس در هوای واژه‌ها اینجا هر چه که هست دستنوشته‌های شخصی من است، لطفا فقط با نام خودم و لینک کانالم نشر بدهید. امضا: ملیحه سادات مهدوی| @mehmane_quran مدیر و بنیانگذار مؤسسه شراب و ابریشم نویسنده‌ی کتاب #من_اگر_روضه‌خوان_بودم مدرس دانشگاه مربی نوجوان
مشاهده در ایتا
دانلود
این روزها، روزهای فاطمه و این شب‌ها، شب‌های علی ست. بارها با خودم می‌گویم: «یک لحظه و این همه ارزش؟! نُه سال و این همه استمرار؟!» همین لحظه از همین بلندگوهای دور و خسته می‌شنوم: «فَاطِمَةُ امُّ ابِیهَا» و در جواب فرشته‌ها در مورد اصحاب کساء می‌شنوم: « هُمْ فَاطِمَةُ وَ ابِیهَا وَ بَعْلُهَا وَ بنو‌ها » رسالت و ولایت و امامت را فاطمه رابط است و پیوند. اگر بیشتر گوش بدهیم می‌توانیم صدای حزن‌آلود علی را از مدینه‌ی رسول بشنویم که با چشم اشک و نوای غربت می‌گوید: « امَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ امَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ » راستی این فاطمه در کجا ایستاده که علی از او این گونه می‌گوید؟ که ای فاطمه! از این مصیبت اندوه من همیشگی و شب‌هایم همه بیداری است. این چه انس عمیقی است که این گونه حزن سرمد می‌آورد؟ این چه خورشید در خاک نشسته‌ای است که این گونه شام دیجور به دنبال می‌کشد؟ من از فرزندان فاطمه، از آن کهکشان‌های حلم و حماسه و فریاد و از آن خانه‌ی مبارک، حرفی نمی‌زنم. من فقط از فاطمه می‌پرسم؟ راستی در او چه درخششی است که تا امروز در چشم‌ها و دل‌های ما نشسته است و راه‌ها را نشانه میزند... استاد صفایی حائری، با قلب و قلمی روشن شما را از دریچه‌ای دیگر به تماشای معارف می‌بَرَد. یکی از بهترین کتابهایی که در رابطه با وجود نازنین حضرت زهرا سلام الله علیها خوانده‌ام روزهای فاطمه استاد صفایی حائری است. خودتان را از لذت همنشینی با این کتاب بی‌نصیب نگذارید. @sharaboabrisham .
. سلام صبح فاطمی‌مون بخیر چند وقته زیارت نیابتی نذاشتم براتون! خب قدیمی‌های کانال که کامل می‌دونن موضوع از چه قراره... شما هر مبلغی که دوست دارید و در توانتونه از طرف خودتون و یا هر کس که دوست دارید هدیه می‌کنید به حضرت زهرا... فیش می‌فرستید و اسمتون رو می‌دید به ادمین: در ازای هدیه‌ای که تقدیم کردید به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به نیابت از شما در حرم مطهر رضوی زیارت امین‌الله قرائت میشه و در کاظمین زیارت به جا آورده میشه و مجموعِ پولهای واریزی خرج روضه‌ی حضرت زهرا می‌شه ان‌شاالله شماره کارت جهت واریز (لطفا فقط همین کارتی که اینجا می‌ذارم)
6037997290421321
ادمین جان به جهت ارسال فیش و نامِ مبارکتون: @Mohad3jamali .
. همه‌ی جان و قلب و عمر ما فدای فاطمه‌ی زهرا... ‌.
هدایت شده از  شراب و ابریشم...
. من اگر روضه‌خوان بودم، روضه‌ی فاطمیه‌ام را می‌گذاشتم دمِ اذان صبح!! آخر آن ساعت، ساعتی است که همه‌ی مریض‌ها و مریض‌دارهای عالم بیدارند. عموما دردها دم سحر تیر می‌کشند، مریض را بی‌تاب می‌کنند و مریض‌دار را بیدار. هر کس که روزی کنار بالین بیماری بوده‌ این را تجربه کرده‌. آدمهای بیدارِ آن ساعت را جمع می‌کردم و برایشان اینجور روضه می‌خواندم: احتمالا حوالیِ این ساعت درد جوری به جان زهرا پیچیده که نفسش بند آمده و رد اشک روی صورتِ تب‌دارش نقش بسته. امیرالمؤمنین سجاده‌اش را کنار بالین فاطمه پهن کرده و بی‌قرار کنار گوش زهرا زمزمه می‌کرده: عزیزم عزیزم عزیزم... زهرا به خودش می‌پیچده و اجازه نمی‌داده ناله از سینه‌ی مجروحش بلند شود، زهرا بزرگوارتر از این حرفها بوده که قرار باشد حیدرش را شرمنده کند. این ساعتها سخت‌ترین ساعتهای امیرالمؤمنین بوده. با چشم خودش می‌دیده که زهرا چطور درد می‌کشد و هیچ از دستش ساخته نبوده. شبیهِ آن حالتی که اباعبدالله بالای سر قاسم تجربه کرده و با صدای بلند ضجه زده و قسم جلاله خورده که سخت است جان کندن قاسم را ببیند و کاری از دستش ساخته نباشد. آه... علی حتی رخصت فریاد و ضجه هم نداشته، همه چیز حتی گریه برای فاطمه باید در خفا می‌بوده و این، حادثه را جانکاه‌تر می‌کرده... فاطمه خسته و مجروح توی بستر جان می‌کَنده و علی کنارش هر لحظه جان می‌داده. فاطمه ناله نمی‌کرده ولی علی که در هم پیچیدنش را به چشم می‌دیده آه... یک نفر به من بگوید اینجا علی بیشتر شهید می‌شده یا که فاطمه؟! اینها را می‌گفتم و اجازه می‌دادم سکوت سحر به گریه‌های بلند بلند مستمعانم شکسته شود، فرصت می‌دادم مستمعها خودشان را بزنند، یا زهرا یا زهرا بگویند و نفهمند که الان دارند برای علی گریه می‌کنند یا که برای زهرا. خوب که گریه‌های بلند حنجره‌ها را زخمی کرد و صداها کمی آرام گرفت ادامه می‌دادم: شما مردهای گُنده فقط گریه کردید و از یک گریه اینجور از حال رفتید، پس حساب کنید سرِ آن بانوی نحیف بارداری که پشت در ماند و به ضرب مشت و لگد کتک خورد، چه آمده بود؟ این را می‌پرسیدم و می‌گذاشتم مردها دوباره صدایشان به گریه بلند شود بعد برای آنکه صدایم وسط آنهمه فریاد شنیده شود بلندتر داد می‌زدم: زهرا دو دستی ریسمان را چسبیده بود و نمی‌گذاشت علی را ببرند، آنقدر محکم و با تمام وجود طناب را گرفته بود که چهل نامرد را کلافه کرده بود، آن دستهای نازک را آنقدر با غلاف شمشیر زدند تا از ریسمان جدا شد. مردها گریه‌هایشان بالا که گرفت می‌گفتم همه‌ی این حادثه‌ها پیش چشم علی اتفاق افتاده و این بدِ ماجراست... و اجازه می‌دادم صدای غیرتی‌ها بلندتر از همه توی مجلس بپیچد و صدای شیون زنها را در خود گم کند. من اگر روضه‌خوان بودم برای روضه‌های فاطمیه آنقدر مستمع‌هایم را می‌گریاندم که زن و مرد از حال بروند و آنقدر پاشیده و درهم به خانه‌هایشان برگردند که هر کس ببیندشان گمان کند از زیر آوار بیرون آمده‌اند، همانقدر درهم شکسته، همانقدر محزون، همانقدر از دم مرگ برگشته... ✍ملیحه سادات مهدوی جهت مشارکت در طرح زیارت نیابتی اینجا رو ملاحظه کنید. https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a ❌با احترام انتشار مطالب بدون نام نویسنده و لینک کانال جایز نیست. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. زهرا در آتش بود، حیدر داشت می‌سوخت...💔 شاعر:حسن بیاتانی .
. من اگر روضه‌خوان بودم فاطمیه که می‌شد، حتما یک مجلس ویژه‌ی لوتی‌های شهر می‌گرفتم! غیرتی‌ها و مرام‌دارها را دور خودم جمع می‌کردم و نوبت روضه خواندن که می‌رسید صحبتم را اینطور شروع می‌کردم: به ابوتراب خبر رسید یک مُشت اوباش و الوات ریخته‌اند توی شهرِ انبار... حضرت سراسیمه خودش را رساند بین مردهای جنگی اول ملامتشان کرد که جهاد را کنار گذاشته‌اند و اراذل را جرأتمند کرده‌اند، وگرنه در شهر مسلمین که اوباش نباید جرأتِ تاراندن داشته باشند! و بعد که خواست اوج مصیبتِ اتفاق افتاده را شرح دهد؛ فرمود: فَقَد بَلَغَنی اَنَّ الرَّجُلَ مِنهُم کانَ یَدخُلُ عَلَى المَراَةِ! به من خبر رسیده یکی از آن اراذل بر زن نامسلمانی وارد شده و خلخال از پای او کشیده! فَلَو اَنَّ امرَاً مُسلِماً ماتَ مِن بَعدِ هذا اَسَفاً ما کانَ بِهِ مَلوما؛ اگر مرد مسلمان از این حادثه، از این خبر، از ‌غصّه بمیرد، مورد ملامت نیست! اینجای حرفم نفس عمیقی می‌کشیدم و اجازه می‌دادم چند لحظه به سکوت بگذرد و لوتی‌ها توی خودشان بروند... بعد ادامه می‌دادم: آخ آخ آخ... آقای تمام غیرتی‌ها، مولای تمامِ جوانمردها؛ خبر خلخال کشیدن از پای زن یهود اینطور شما را به هم ریخته بود... اینجا دیگر لابد لوتی‌ها مجلس رامی‌گذاشتند روی سرشان و من برای اینکه نمک ریخته باشم روی زخمشان می‌گفتم: من که چیزی نگفتم؛ شما مردهای گُنده چرا دارید اینطور ناله می‌زنید؟ من فقط یک جمله گفتم آن زن غریبه بود، اصلا یهودی بود، کتک هم نخورده بود، فقط یک لاتی خلخال از پایَش کشیده بود؛ امیرالمؤمنین اصلا این صحنه را ندیده بود فقط این چیزها به گوشش رسیده بود... حرفم تمام نشده یکی از سبیل‌کلفت‌های جلسه داد می‌‌زد: "بس کن سید مگه می‌خوای بکشی ما رو؟" و پشت‌بندش صدای نعره‌ی مردها بالاتر می‌گرفت... ولی من بی‌اعتنا به حرفش می‌گفتم حالا شما حساب کن زن اگر مسلمان بود، آشنا هم بود و تازه کار فقط به یک خلخال کشیدن خاتمه نگرفته بود؛ چند نفری ریخته بودند سرش و مشت و لگد حواله‌اش شده بود، بدتر از همه اینکه اگر این حادثه‌ها جلوی چشم علی رخ داده بود... و بالاتر از همه اینکه اگر زن، ناموس علی بود... اینجای صحبتم اجازه می‌دادم هق‌هقم توی بلندگو بپیچد و مجلسِ لوتی‌ها را به هم بریزد... غیرتی‌ها صدایشان را روی سرشان ببرند و تا نفس دارند فریاد بزنند... اول اجازه می‌دادم مردها آنقدر گریه کنند که از نا بیفتند و شبیه لشکری شکست‌خورده تار و مار شوند بعد با صدایی آرامتر در گوش مجلس می‌گفتم: حتی یک مرتبه پیش نیامده بود که علی صدا روی زهرا بلند کرده باشد، حالا اوباش شهر ریخته‌اند توی خانه و صدا که هیچ، دست روی زهرا بلند کرده‌اند... این را می‌گفتم و اجازه می‌دادم مردها محکم خودشان را بزنند و تا چند لحظه از مجلسم جز صدای لطمه‌زدنها و زهرا زهرا گفتن‌ها صدای دیگری بیرون نیاید... بعد از منبر پایین می‌آمدم و می‌گفتم من در جمع مردهای غیرتی روضه‌ی بیشتری ندارم؛ همینقدر که به ما خبر رسیده زهرای پیغمبر را کتک زدند برای جان دادن ما کافیست... کسی به کَمّ و کیفِ حادثه کار نگیرد، همینقدرش برای مردن ما کفاف می‌دهد... تا صدای گریه‌ی مردها دوباره بالا بگیرد... بعد همانجا وسط گریه‌ی مردها روی پله‌ی اول منبر می‌نشستم، سر خم می‌کردم و هِی به پیشانی می‌زدم و زیر لب تکرار می‌کردم: آه علی... علی... علی... آه مردِ زخم‌خورده‌ی نامردهای عالَم.... نامردهای عالَم نامردهای عالَم نامردهای عالَم... ✍ملیحه سادات مهدوی https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a جهت مشارکت در طرح زیارت نیابتی اینجا را ملاحظه بفرمایید. @sharaboabrisham ❌با احترام به جهت رعایت حق مؤلف، انتشار مطالب بدون نام نویسنده و لینک کانال جایز نیست. .
01-Karimi-Ashke-Yas.mp3
5.35M
😭😭😭 آه آه آه بمیرم برات زهرا جان😭😭😭 @sharaboabrisham .
شراب و ابریشم...
. سلام صبح فاطمی‌مون بخیر چند وقته زیارت نیابتی نذاشتم براتون! خب قدیمی‌های کانال که کامل می‌دونن م
به طرح زیارت نیابتی‌مون یه زیارت کاظمین هم اضافه شده ای به قربان لطف و کرمت امام رضا جان💚 دشتبانی جان هم الان در حرم مطهر رضویه و امین‌الله رو به نیابت از اسامی ارسالی می‌خونه☺️ .
هدایت شده از حامد کاشانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ غمِ حضرت زهرا سلام الله علیها 🔸 برگرفته از جلسات "خطر غفلت" تلگرام | ایتا | بله | روبیکا | آپارات | سایت | اینستاگرامِ سایت
. روضه‌هایی که می‌نویسم دست به دست می‌چرخند و آدم به آدم از چشم‌ها اشک می‌گیرند... آدم‌ها سراغم می‌آیند، کلمه‌های اشک‌آلود و مِهرآمیزشان را برایم می‌نویسند و من با خودم زمزمه می‌کنم: در این روضه‌خوانی‌ها اجر و پاداشی اگر هست تقدیم به روح مظلوم‌ترین شهیدی که می‌شناسم شهید رئیسیِ عزیز و عزتمندترین شهیدی که سراغ دارم سید حسن نصرالله و قهرمان‌ترین شهیدی که به عمر دیدم یحیی سنوار و سرافرازترین شهیدِ جهان سردار سلیمانی و یار دیرینش ابومهدی المهندس و اولین بانوی ایرانیِ شهیدِ قدس شهیده کرباسی و همسرِ شهیدش و استادِ تمامِ این شهدا خمینیِ استکبارستیز و همیشه‌ پیروز... شادی روح تمام شهدای راه حق بویژه‌ شهدای راه آزادی قدس .
شراب و ابریشم...
ما از آن حجم جان‌فشانی‌های شما در راه خدا، فقط اخبار آخرین ضربه‌‌ای را که خوردید شنیده‌ایم با چند خب
ایشون رو دوباره بخونیم☝️ ثبت‌نام طرح زیارت نیابتی اینجا برای زیارت نیابتی فقط تا فردا حوالیِ یازده صبح مهلت ثبت‌نام هست. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من عاشق این صلوات حضرت زهرا با این لحن دلنشین استاد فاطمی‌نیا هستم. رحمت خدا به ایشون روحشون متنعم باشه از صفای این صلوات. عصر جمعه رو نورانی کنیم به نور صلوات و سلام به پیشگاهِ بهانه‌ی آفرینش، بانویی که به شهادتِ حدیثِ قدسیِ لولاک؛ اگر نبود خدا اصلا دست به آفرینش نمی‌برد! خدا ما رو در دنیا و آخرت با حضرت زهرا محشور کنه ان‌شاالله. ان‌شاالله به آبروی حضرت زهرا اسرائیل ظالم نابود بشه و مردم مظلوم فلسطین پیروز نهایی باشند. https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
شراب و ابریشم...
سلام🌱 برای ثبت‌نام در طرح زیارت نیابتی تا ساعت دوازده فرصت دارید.🙏 .
. کارت رو دادم بچه‌ها برن برای مراسم امشب خرید. بین واریزیها و برداشتها مسابقه‌اس. یه پیامک برداشت میاد برام، پشت‌سرش یه پیامک واریز. ماشالله لاقوه الا بالله العلی العظیم از برکت نام مبارک خانوم، هر چقدر از حساب داره برداشت میشه موجودی تکون نمی‌خوره! الله اکبر به برکت نامِ زهرای اطهر! چون قرار بود برای مراسم امشب خرید کنیم مهلت واریز تعیین کردم تا موجودی دستم باشه ولی ظاهرا حساب و کتاب روضه‌ی حضرت زهرا از یه جای دیگه‌اس من و امثال من کاره‌ای نیستیم تو این دم و دستگاه... این کارت رو اختصاص دادم به هزینه‌های فاطمیه هر چقدر در مراسم این دهه مصرف بشه باقیش رو ان‌شاالله صرف روضه‌های دهه‌ی دوم می‌کنم. برای ثبت‌نام زیارت نیابتی هم با توجه به اینکه کربلایی‌مون هم تا دو هفته‌ی آینده هنوز بغداد هستند امکان ثبت‌نام زیارت کاظمین بازه زیارت امام رضا جان هم که برنامه‌ی ثابت و همیشگی‌مونه الحمدلله رب العالمین .
مادر...mp3
7.42M
بچه‌های رسانه‌ی دانشگاه علوم‌پزشکی همیشه به من محبت داشتند. بارها شده که نوشته‌های من رو تبدیل به پادکست و ویدئوکست کردند و در نشریه‌ی دیجیتال دانشگاه منتشر کردند. پادکستی که می‌شنوید با صدای خانم مریم عارف دانشجوی ترم۷ پزشکی دانشگاه گناباده متن پادکست هم که اینجاست. پادکست فدک هم که از تولیدات بچه‌های علوم پزشکیه اینجاست. . https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
شراب و ابریشم...
. سلام صبح فاطمی‌مون بخیر چند وقته زیارت نیابتی نذاشتم براتون! خب قدیمی‌های کانال که کامل می‌دونن م
. حضرت مادر تحویلتون گرفتن قرار بود یه امین‌الله بخونیم براتون ولی دو تا امین الله تو حرم مطهر رضوی روزی‌تون بود.☺️ نیابتی‌های پربرکتمون🌱 ‌.
شراب و ابریشم...
. کارت رو دادم بچه‌ها برن برای مراسم امشب خرید. بین واریزیها و برداشتها مسابقه‌اس. یه پیامک برداشت م
. چند خطِ اولِ متن بالا رو یه بار دیگه بخونید☝️ خریدها انجام شد‌. شام طبخ شد. روضه برگزار شد. شام توزیع شد. و موجودی کارت نه تنها ذره‌ای کم نشد که حتی خیلی بیشتر از موجودی اول هم شد! برکتِ نامِ زهرای اطهر... .
شراب و ابریشم...
من آقای مجلسی نیستم ولی اگر بودم، مثل امروزی به پله‌ی دوم منبر نرسیده، برمی‌گشتم روی زمین، رها می‌شد
. حالا دیگر همه‌ من را با نوشته‌هایی می‌شناسند که با "من اگر روضه‌خوان بودم" شروع می‌شود و بعدش روضه‌ی یکی از اهل‌بیت می‌آید... من حتی صاحبِ کتابی هستم که عنوانش شده: من اگر روضه‌خوان بودم! شروعِ تمامِ من اگر روضه‌خوان بودم‌های من دهه‌ی آخرِ یک ماه صفری بود که روضه‌ی پیغمبر را قرار بود بنویسم. آن اولین روضه با "من آقای مجلسی نیستم" شروع شد، بعدها و در روضه‌های دیگر به "من آقای مداح نیستم" تغییر شکل داد و دست آخر دهه‌ی محرم پارسال، شد: من اگر روضه‌خوان بودم... آن اولین روضه اینجاست. و جالب اینکه روضه‌ی شهادت پیغمبر است اما من روضه‌ی حضرت زهرا نوشته‌ام... دوست داشتم به همه‌ی آدمهایی که با روضه‌‌نوشته‌های من اشک می‌ریزند و حتی برای من پیغام می‌فرستند که هیأت هم که می‌روند به جای روضه، با نوشته‌های من گریه می‌کنند؛ بگویم هر چه که هست از برکت حضرت زهراست. آن اشکها و لطفها، عنایتی‌های خانوم است که حواله می‌شود سمتِ محبین امیرالمؤمنین. باور کنید در این عالَم خیری جاری نمی‌شود مگر با عنایت حضرت زهرا. حتی اگر رشته‌ی همین چندخط نوشته‌های ناقابل من را بگیرید؛ نوشته‌هایی که باز هم از لطف خودشان است، همین‌ها هم سرش می‌رسد به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها💚 من خودم وقتی برگشتم و سِیرِ نوشته‌ها را دنبال کردم و رسیدم به آن اولین و به اسم حضرت زهرا، تنها چیزی که به قلبم جاری شد همین بود: در این عالَم از خِیر هر چه که هست از صدقه‌سر حضرت زهراست... مادرِ ما همه؛ بچه‌شیعه‌ها💔 . الحمدلله رب العالمین "که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی" زهرا جان .
شراب و ابریشم...
دومین سری از کتابهای اهدایی شما عزیزان امروز در هنرستان غفورزاده‌ی بجستان به دانش‌آموزان اهدا شد.☺️ اجرتون با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها 💚 عکس‌های برنامه هنوز کامل به دستم نرسیده، عکسها برسه ان‌شاالله می‌ذارم براتون... هدایای شما شهر به شهر مدرسه به مدرسه می‌ره و به دست نوجوونهایی می‌رسه که آینده‌ی ایران مال اونهاست... .
دیروز مهمان هنرستان غفورزاده‌ی شهرستان بجستان بودم. یک هنرستان زنده و پویا. از همون در ورودی سالن که وارد ساختمان مدرسه شدم انرژی مثبت مدرسه رو کاملا دریافت کردم. بُردها و دیوارها پر از تزئیناتی بود که نشون می‌داد کادر مدرسه برای امور تربیتی ارزش ویژه‌ای قائلند. مدرسه‌ای با کادر جوان، خوش‌انرژی و دغدغه‌مند و دانش‌آموزانی فوق‌العاده. بعد از برنامه فرصتی پیش اومد کمی فضای مدرسه رو دیدم و با برنامه‌های فرهنگی مدرسه آشنا شدم. بنظرم چیزی که در این مدرسه جاری بود واقعا تحسین‌برانگیزه. واقعا جا داره از کادر خوب مدرسه غفورزاده بجستان تشکر کنم، نَه فقط بخاطر برنامه‌ی دیروز، بلکه بخاطر تمام کارهای مثبتی که برای تربیت و پرورش بخشی از نوجوانهای کشورمون انجام می‌دن و این قطعا اثرات مثبتش برای کل کشوره. مدرسه‌های ارزش‌مدار حقیقتا بخش بزرگی از بار فرهنگی_تربیتی کشور رو به دوش می‌کشند. خداقوت به همه‌ی فرهنگیان متعهد و نازنین🌱 @sharaboabrisham .