May 11
272.5K
#پیام_مخاطب
بین تمام پیامهای پر مهرتون از این یکی نشد که بگذرم، بخاطر اون لهجهی قشنگ یزدی و البته اون حجم از محبتی که توی این پیام موج میزنه.😍
این مدت به برکت اباعبدالله پیامهای پر مهر زیادی از شما عزیزان دریافت کردم
چقدر پیام دادید و گفتید با این نوشتهها اشک ریختید، با حضرت زینب ارتباط گرفتید...
حتی بعضیها گفتید هیأت هم که میرفتید این نوشتهها رو میخوندید و رزق اشکتون رو از شراب و ابریشم میگرفتید.
واقعا با تمام وجودم ممنونِ لطفِ اباعبدالله هستم.
ممنونم از همهی شما عزیزان که با من و نوشتههام مهربانید.🙏
ملیحه سادات مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
امسال شب هشتم تب کردم و افتادم.
به روضهها نرسیدم.
نشد بروم هیئت، تکیه، مسجد، حتی پای تلویزیون...
مثلِ عزیز از دستدادهای شدهام که به مراسم تدفین نرسیده باشد، بعد هِی بیتابی کند، هِی باور نکند، هِی بگوید من که نبودم، من که ندیدم...
هِی نشستم برای خودم روضهی اکبر خواندم، هی اشک ریختم، هی نوشتم...
بلند شدم رفتم توی مجلسها نشستم، و هی دعا کردم مداح به روضهی اکبر هم گریز بزند، اما بعد از هشتم هیچ جا دیگر حرف اکبر نبود...
هیچ روضهای آرامم نکرد، هیچ مداحی حق مطلب را ادا نکرد....
این اشکها و گریههای تنهایی هم آدم را آرام نمیکند! بیتابتر میکند...
آخر برای اکبر کمِکمَش باید توی یک جمعیت هزار نفری باشی که همهشان توی سر و رویشان بکوبند و برای آن لحظه که ابی عبدالله با هزار حسرت و دریغ شبهِ پیمبرش را فرستاد میدان، ضجه بزنند و هِی پشت هم صدا بزنند: وای حسین...
وای حسین...
وای حسین...
باید حتما شب هشتم توی یک محفلی باشی که مداحش خودش فهمیده باشد بعد از اکبر چه بر سر حسین آمد...
یک مجلسی که آدمهایش، کنایه فهم باشند، مثلا لازم نباشد کسی برایشان بگوید ارباً اربا یعنی چه!
خودشان بدانند اباعبدالله بالای سر اکبر غش کرد، یا بدانند صدای ضجههایش آنقدر بلند بلند بود که لشکر ابن سعد را اول به سکوت و بعد هم به گریه واداشت...
آدم باید توی مجلسی بنشیند، که تا مداح گفت حسین رسید بالای سر اکبر، همانجا چند نفر از هوش بروند، بعد مداح صدایش را بالا ببرد و بزند توی سرش و بگوید حسین هم غش کرد، حسین هم غش کرد، حسین هم غش کرد...
آنقدر این حسین غش کرد را تکرار کند تا همهی مستمعها از حال بروند...
بعد بگوید، زینب اگر نمیرسید حسین حتما همانجا مُرده بود!
زینب خودش را رساند، حسین را بلند کرد، زینب اگر نبود، حسین همانجا جان داده بود...
بعد مردم توی سرشان بزنند: وای زینب
وای زینب
وای زینب...
روضه برای اکبر جز این جواب نمیدهد،
باید با حسین شروع شود و با زینب تمام...
و گرنه حق مطلب ادا نمیشود که نمیشود...
وای زینب...
✍ملیحه سادات مهدوی
@sharaboabrisham
این ایام که مُحرّمنوشتهام رو منتشر میکردم خیلی واضح و روشن به این نتیجه رسیدم که باید از حضرت زینب بیشتر نوشت و بیشتر گفت.
چقدر پیام از شما دریافت کردم که امسال با این خردهنوشتهها نگاه تازهای به حضرت زینب پیدا کردید و البته چقدر به وضوح دیدم که هر جا اسم حضرت زینب رو بردم برکت گرفت و نور پاشید.
این روزها که ایام اسارت خاتون کربلاست، حتما باید بیشتر و بهتر به شخصیت حضرت پرداخت، زحمات و خدمات حضرت رو بیان کرد و شرح داد و مطمئنم این خواستهی اباعبدالله هست که این زحماتِ فراوانِ نادیده بازگو بشه و بهش پرداخته بشه.
کمکم براتون مینویسم و البته گاهی با پیام صوتی توضیحاتی میدم.
گاهی فکر میکنم متنهای طولانی رو مخاطب نمیخونه، صوتها رو مخاطب باز نمیکنه و همینه که همیشه فکر میکنم از چه راهی باید پیام رو رسوند واقعا؟
پیشنهاد شما چیه؟
@sharaboabrisham
40.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
غالبا بهترین خوانِش برای هر شعر و هر متنی توسطِ خودِ شاعر و نویسنده صورت میگیره، چون این خودِ شاعره که فراز و فرود کلام و احساس نهفته در کلمات رو میشناسه.
یکی از بهترین دستنوشتههام با اجرای خودم:
نویسنده و اجرا: ملیحه سادات مهدوی
●❥ ●❥ ●❥ ●❥ ●❥●❥ ●❥ ●❥ ●❥ ●❥ ●❥●
داشتم برایش توضیح میدادم.
فرق بین عنصر و ترکیب؛
بحث رسید به اینجا که عالم از چهار عنصر تشکیل شده است: آب، آتش، خاک، هوا.
یکباره دیدم راست گفته اند! عالم از چهار عنصر تشکیل شده است: آب، آتش، خاک، هوا.
عالم از چهار عنصر تشکیل شده است: آب، آتش، خاک، هوا:
آبی که از تو دریغ کردند...
آتشی که در خیمه گاهت افتاد...
خاکی که شد سجدهگاه و طبیب دردها...
و هوایی که عمری است افتاده در دلها...
ترکیب این چهار عنصر میشود: ک...ر...ب...ل...ا...
کربلا...
یک ترکیب شش گوشه که نظم تمام عالم را به هم ریخته...
راست گفته اند عالم از چهار عنصر تشکیل شده است:
آب، آتش، خاک، هوا...
✍ملیحه سادات مهدوی
❌ با احترام به جهت رعایت حق مؤلف نشر مطالب بدون نام نویسنده و لینک کانال جایز نیست🙏🌱
مهمان شراب و ابریشم باشید👇
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
امروز که به روایتی شهادت حضرت امام زینالعابدین علیهالسلام و همچنین روز ورود کاروان اسرا به کوفه هست خیلی دوست دارم انشاالله یکسری مباحث خیلی مهم و جدی رو کلید بزنم.
ولی بقول آقای قرائتی اینجا رو باید زیادی گوش بدید، چون مطلب واقعا مهمه و نیاز به دقت داره تا کامل برامون جابیفته.
سعی میکنم در قالب نوشتههای کوتاه با بیان محاوره و ساده بنویسم و اگه جایی نیاز بود با صوت توضیح بدم.
نوشتن و گفتنش با من، نور و برکتش با اباعبدالله، زیادی گوش دادنش با شما انشاالله 💚
آمادگی زیادی گوش دادن دارید؟
@sharaboabrisham
سلام اینو دیروز گذاشته بودم که حذف شد.😒😤 حالا دوباره گذاشتم.🙂
.
. مطلب شمارهی یک
.
دنیا تا دنیاست، کل عالم به چهار نفر مدیونند! کل عالم!
اول: خدیجهی کبری
دوم: زهرای اطهر
سوم: علیِ اکبر
چهارم: زینب کبری!
.
چند جای تاریخ خواستند، اسلام را دفن کنند، رویَش خاک بریزند و صدایش را هم درنیاورند که اصلا پیغمبری بوده، اسلامی آورده، دینی آمده....
.
.
یک بار در آغاز بعثت خواستند این خیزش را در نطفه خفه کنند که خدیجه این اجازه را نداد!
بار دیگر بعد از رحلت پیغمبر...
اینجا زهرا قیام کرد و نگذاشت،
جانش را داد، اما اجازه نداد اسلام دفن شود...
یک بار در صحرای کربلا...
خواستند حسین را بکشند، و امامِ بعدش را هم،
و قصه امامت را همانجا، در همان دشت پایان دهند و یک بار برای همیشه همه چیز را تمام کنند...
اینجا علیِ اکبر، وارد میدان شد، تا نخ تسبیح امامت پاره نشود!
حرامی ها گمان داشتند، وصیِ حسین، اکبر است،
اکبر جانش را داد تا حضرتِ زین العابدین حفظ شود...
.
.
یک بار هم در مسیر اسارت!
خواستند خاندان نبوت را خار کنند، به ذلت بکشند به اسارت ببرند و بعد از آن اسلام را یک جایی در همان مسیر شام خوار و ذلیل رها کنند تا از تاریخ محو شود...
اینجا زینب برخاست!
خطبه خواند، رسوا کرد، بر بادشان داد، اسم اسلام را بالا برد...
و بعد از خطبههای زینب دیگر هیچ جای تاریخ، هیچ جای عالم، هیچ تحرک و هیچ جنایتی نتوانست اسلام را تا دمِ نابودی پیش ببرد...
.
دنیا تا دنیاست
کل عالم به زهرا و بچههایش مدیون است...
.
✍ملیحه سادات مهدوی
نوشت:
شرح این مطلب همون مطلبیه که گفتم باید زیادی گوش بدید. خیلی مسئله ظریف و دقیقه و نیاز به شرح داره. کمکم مطلب رو باز میکنم ولی باید حواسها حسابی جمع باشه. لطفا عجله نکنید، لطفا پیشداوری و قضاوت نکنید، فقط صبوری کنید تا مطلب بیان بشه، بعد اگر سوال و اشکالی بود با هم گفتوگو میکنیم انشاالله.
نوشت:
دِینِ ما به زهرا ادا شدنی نیست، هیچ جوره ادا شدنی نیست...
تا قیام قیامت به ایشان مدیونیم...
@sharaboabrisham
شراب و ابریشم...
. مطلب شمارهی یک . دنیا تا دنیاست، کل عالم به چهار نفر مدیونند! کل عالم! اول: خدیجهی کبری دوم: زه
مطلب شمارهی دو
.
قبل از هر چیز باید نسبت اسلام با بشریت رو درست فهم کنیم.
تا زمانی که جایگاه اسلام در منظومهی آفرینش برای ما درست جا نیفتاده، میزان اهمیت عملکرد اونهایی که ناجیِ اسلام بودند بر ما روشن نمیشه!
آیا از نظر ما اسلام صرفا یک برنامهی دینیه که از پدرانمون به ما رسیده؟ یک شریعته که بخشی از مردم کرهی زمین پذیرفتنش و بخشی دیگر نه؟ آیا اسلام تنها یکسری مناسک و اعماله که قراره بهشت و جهنمی از پیِ خودش بیاره؟
اینها نازلترین تعریفهاییه که میشه از اسلام داشت!
اسلام ریشه و تنهی اصلیِ درختِ خلقته! همهی مخلوقات شاخ و برگها و انشعابات این درخت تنومندی هستند که از خاک عرش سربرآورده.
اسلام چارچوب و ساختار اصیلیه که خداوند متعال خلقت کائنات رو درون قالبش ریخته و هیچ چیز خارج از اون قالب نمیتونه حیات داشته باشه و هست باشه! همه چیز بدون این قالب نیست میشه.
اسلام صرفا یک دین نیست، اسلام قوّام و تکیهگاهِ خلقته، عمودِ خیمهی آفرینش، یعنی حقیقتی که اگه نباشه کل این مجموعه فرومیریزه و نابود میشه. و اون دستی که این عمود رو نگه داشته، دست وَلیّ هست.
در یک کلام اگر اسلام نباشه، کائنات برجانمیمونه.
چرا؟ چون اونیکه کائنات رو خلق کرده فونداسیون خلقتش رو اسلام قرار داده و پِیِ آفرینش رو با اسلام ریخته.
حتی اونهایی که بظاهر هیچ نسبتی با اسلام ندارن و حتی نام اسلام به گوششون هم نخورده، به واسطهی اسلامه که هستند و حیات دارند.
بارها این جمله رو از من خوندید که نوشتم: خدیجهی کبری بر ما حق حیات داره. این جمله اشاره به همین حقیقته که بودنِ ما (ما بعنوان مسلمان نَه! ما بعنوان جزئی از خلقت) بسته به بودنِ اسلامه و بودنِ اسلام مدیون خدیجهی کبراست.
شاید بپرسید خب پس آفرینش قبل از بعثت پیامبر چطور بود؟ در جواب میگم پیشینهی اسلام به قبل از خلقت برمیگرده، هر بنایی اول پِیاش ریخته میشه بعد بالا میاد.
تموم اونچه که قبل از اسلام بر تاریخ گذشته، صرفا مقدماتی بوده که باید برای عرضهی اسلام چیده میشده.
مثل روزهداری که عطش داره اما وقت افطار نباید یکباره آب سر بکشه و اول باید مزمزه کنه و جرعهجرعه و آرام بنوشه. نَه که آب نباشه، آب هست ولی روزهدار آمادهی نوشیدنش نیست.
نوشیدنِ آب گوارای اسلام هم برای کائناتِ تشنه نیاز به مقدماتی داشته که قبل از بعثت پیامبر اسلام فراهم شده و گرنه اسلام پیش از کائنات بوده همونطور که پیغمبر اسلام پیش از کائنات بوده و اول چیزی که خداوند خلق کرده نور پیغمبر و آلعبا بوده.
امیدوارم تونسته باشم در قالب کلمات نسبت اسلام و خلقت رو کامل و روشن توضیح داده باشم.
این موضوع اگر برای ما روشن بشه، بعدش تازه میتونیم دربارهی اون چهار نور مقدسی که نام بردم صحبت کنیم و تازه بفهمیم چه کردند برای کل کائنات نه که برای مسلمین...
✍ملیحه سادات مهدوی
@sharaboabrisham
این مدت پیامهای خیلی زیادی از شما عزیزان دریافت کردم.
پیامهایی سراسر مِهر و لطف.
و البته که ممنونِ اباعبدالله هستم که اینطور قلبهای محبانش رو بر من مهربان کرده.
بین حجم زیاد پیامها بعضیهاش واقعا حلاوت دیگهای داشت.
شبیه پیام ایشون که از قضا خیلی هم هوشمندانه دعا کردن👌☺️
اینکه بینالحرمین من رو ببینن در واقع دعا هم در حق منه و هم در حق خودشون، یعنی خودشونم اربعین بینالحرمین باشن انشاالله ☺️
الهی هر کی دلش اربعینیه، جسمش هم اربعینی بشه و همین امسال اربعین خودشو ببینه که توی بینالحرمینه💚
ممنونم از محبت تکتک شما عزیزان با خودم و با نوشتههام.
التماس دعا دارم ازتون.
راستی من تمام پیامهای شما رو برای خودم در یک کانال مخصوصِ خودم گذاشتم و هر وقت احساس خستگی میکنم میرم دوباره میخونمش و انرژی میگیرم.
ممنونم از همهتون.
ملیحه سادات مهدوی
@sharaboabrisham
شراب و ابریشم...
. من آقای مداح نیستم! ولی اگر بودم، تمام این ده شب روضهی عمه میخواندم! اینطور رسم است که روضهخو
.
زینب روز عاشورا یک لحظه هم آرام نگرفت.
از همان سحرگاه، کارش دویدن بود!
بین خیمهها، بین شهدا، بین زنها و بچهها، و بعد هم بین خارها و آتشها، بین شلاقها و تازیانهها...
زینب روز عاشورا تمامش را یکسره دوید!
جز یک لحظه!
همان لحظهای که صدای پسرهاش را از وسط میدان شنید!
یک لحظه ایستاد، هر چه جان داشت در زانوهاش جمع کرد و بعد سمت خیام شتاب گرفت!
با سرعت دوید تا از حسین که در جهت مخالفش میدوید، جلو بیفتد!
حسین سمت میدان شتاب برداشته بود تا خودش را به آقازادهها برساند، زینب سمت خیمهها شتاب گرفته بود تا خودش را از نگاه حسین پنهان کند!
آرام گرفتن زینب همان یک لحظه بود!
همان لحظهای که ایستاد تا به پاهاش توان بدهد و تا جان دارد بدود و نگذارد حسین شرمندهاش شود...
ایستادنِ زینب همان یک لحظه بود،
و گرنه باقیش را همه دوید...
تا خودِ اربعین فقط دوید...
.
.
آه
عمهی آلالهها...
✍ملیحه سادات مهدوی
🌱 @sharaboabrisham
📸 #گزارش_تصویری
🔺 تهیه و توزیع ۵۵ عدد بسته ارزاق
به ارزش ۲۷ میلیون تومان
برای شیعیان نیازمند شهر زاهدان.
🚩 محرم الحرام ۱۴۰۲
مبلغ هفت ملیون تومن از این کمکها توسط شما عزیزان و از طریق این کانال تأمین شد.
اینجا در این 👈 پیام از شما عزیزان درخواست همکاری کردم که با نیت پاک شما و با مهر و لطف و اعتمادتون مبلغ هفت ملیون تومان جمع شد.
تیم شراب و ابریشم چندین ساله که خیریهی کوچکی رو مدیریت میکنه. الحمدلله رب العالمین بواسطهی قلم زدن برای اهلبیت و نوشتن از اهلبیت پروردگار متعال به تیم ما آبرو بخشیده و همیشه محبین اهلبیت بدون اینکه حتی ما رو دیده باشن به ما اعتماد میکنن و اینها نیست مگر بخاطر اعتباری که خادم اهلبیت میگیره.
دو سه خط نوشتهی ناقابل رو وقتی اینطور به گرانی برمیدارن، اگه قرار باشه واقعا در خدمتشون باشیم اونوقت چهها میکنن...
ممنونِ لطفِ اباعبدالله و عزادراهاش:
تیمِ شراب و ابریشم
@sharaboabrisham
شراب و ابریشم...
مطلب شمارهی دو . قبل از هر چیز باید نسبت اسلام با بشریت رو درست فهم کنیم. تا زمانی که جایگاه اسلام
مطلب شمارهی سه
.
در رابطه با وجود نازنین حضرت خدیجهی کبری و حضرت زهرا و اثر عملکرد این دو بزرگوار بر آفرینش و بر کائنات فعلا قصد صحبت ندارم.
و البته قصه کاملا روشن و واضحه.
در ابتدای بعثت پیامبر که ایشون نه تنها یار و مددکاری نداشتن که زیر هجمههای مشرکان هر لحظه بیمِ نابودیِ ایشون و شریعتِ نوپاشون میرفت، اونیکه با ثروتش به فریاد اسلام رسید، با مهر بیکرانش غم از دلِ پیغمبرِ تنهای ما برداشت، با طبع بلندش به پیغمبر دلگرمیهای فراوان بخشید و با بلندنظری و ژرفنگریش مثل یک یاورِ امین لحظهلحظه کنار پیغمبر بود، اونیکه با تمام مکنت و جلالش خاکستر از سر پیغمبر برمیداشت و مرهم روی زخمهاش میذاشت، اونیکه فاصلهی خانه تا جبلالنور رو بارها و بارها پیموده بود و خودش رو به حرا رسونده بود تا لقمهای در دهان پیغمبر بگذاره و به او جانتازهای ببخشه، اونیکه پیغمبر از سفرش به معراج خبر آورد که خداوند روزی سه مرتبه به وجود تو به عرش فخر میفروشه و مباهات میکنه، کسی نبود جز خدیجهی کبری و اگر نبود خدیجه و اون حجم از سختیهایی که به جان خرید بیشک کائنات از هم پاشیده بود و الان روی این کرهی خاکی خبری از حیات نبود....
در رابطه با دخترِ پر مهابت این بانو یعنی فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها هم که جای هیچ تردیدی نیست که در وقایع بعد از شهادت پیامبر اون کسی که به فریاد اسلام رسید و به دادخواهیِ وَلیّ خدا قیام کرد و جان شریفش رو در این مسیر فدا کرد حضرت زهرا بود، البته که پرداختن به ابعاد مختلف قیام حضرت زهرا خودش قد دهها کتاب حرف داره ولی اینجا چون موضوع صحبتم نیست فعلا بهش نمیپردازم.
الان قراره راجع به دو شخصیت دیگه صحبت کنم:
حضرت علی اکبر
و حضرت زینب
دو شخصیتی که کائنات رو از نابودیِ قطعی رهیدند و حیات دوباره به آفرینش دمیدن.
لطفا بحث رو دقیق دنبال کنید.
میتونید سوالهاتون رو از من بپرسید یا اگر اشکال و نظری داشتید بیان کنید.
✍ملیحه سادات مهدوی
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
شراب و ابریشم...
من اگر روضهخوان بودم برای روضهی شب هفتم، اولش دو تا کلمه را شرح میدادم. دو تا کلمهی ساده که نه ف
.
سَرِ خُمِ مِی سلامت، شکند اگر سبویی...
من فکر میکنم این شعر، اصلش به یک بانو میرسد...
یک بانو که همسرش از شدت استیصال یک قدم جلو میرفت و دو قدم عقب برمیگشت...
یک بانو که مردَش درست نمیدانست الان باید چه کند؟!
به هزار امید بچه را داده بودند دستش،
بیتاب ببَرد و آرام شده برگردانَد،
زنده برده بود و با گلوی پاره پاره برگردانده بود...
خب هر مردی باشد، مستأصل میشود، چه رسد به اینکه آن مرد، خودش، آخرِ همهی مردهای عالم باشد...
اینطور وقتها دیگر از دست مردها کاری ساخته نیست!
حتما باید یک زن، مردانگی به خرج دهد و به دادِ آن مردِ بی چاره برسد...
درست شبیهِ آن بانو که هر چه مادر و هر چه زنِ عاشق بود را روسفید کرد...
به دادِ مردِ مستأصلش رسید...
بی آنکه سراغ بچه را بگیرد
بی آنکه پدر بچه را بیشتر از اینها خجالت بدهد...
فقط یک کلام پرسید: پدرش سالم است؟!
احتمالا این بیت شعر باید همانجا، در همان گیر و دارِ شرم و استیصالِ ابیعبدالله به زبانِ رباب آمده باشد:
سر خم می سلامت، شکند اگر سبویی...
.
✍ملیحه سادات مهدوی
پینوشت:
توی روضههای اباعبدالله، اینجای ماجرا خیلی قلب آدم رو آتیش میزنه...
همینجاش که ارباب واقعا نمیدونستن الان باید چی کار کنن؟!....
پینوشت:
ممنونیم از شما بانو،
ممنونیم که به داد ارباب ما رسیدید و نگذاشتید جای تیر و نیزه، خجالت و شرم کارش را تمام کند...
https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
شراب و ابریشم...
ادامهی مطلب شمارهی چهار ملیحه سادات مهدوی @sharaboabrisham
هنوز بحث ادامه داره.
در مطالب بعدی توضیح میدم که ادامهی ماجرا به چه صورت رقم میخوره و از اینجا به بعدِ قصه جانِ امام چطور و چرا حفظ میشه.
لطفا بحث رو دقیق دنبال کنید🙏
@sharaboabrisham