eitaa logo
شراب و ابریشم...
2.8هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
522 ویدیو
8 فایل
تنفس در هوای واژه‌ها اینجا هر چه که هست دستنوشته‌های شخصی من است، لطفا فقط با نام خودم و لینک کانالم نشر بدهید. امضا: ملیحه سادات مهدوی| @mehmane_quran مدیر و بنیانگذار مؤسسه شراب و ابریشم نویسنده‌ی کتاب #من_اگر_روضه‌خوان_بودم مدرس دانشگاه مربی نوجوان
مشاهده در ایتا
دانلود
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاری از تیم هنری شراب و ابریشم تقدیم به شهیدانِ تازه‌ی وطن💔 نویسنده‌ی متن و اجرا: ملیحه سادات مهدوی تدوین: سیده فائزه موسوی https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
. سردار که شهید شد، من یک مطلبی نوشته بودم در رثای داغِ هم‌نسلی‌های خودم! ما انقلاب‌ندیده‌ها، ما جنگ نچشیده‌ها، ما به حیاتِ خمینی‌نرسیده‌ها... حسابِ ما از حسابِ همه‌ی داغدیده‌ها جدا بود! پدر و مادرهای ما بارِ اولشان نبود که از این داغها می‌دیدند، آنها داغِ رجایی‌ها و بهشتی‌ها و باهنرها بسیار دیده بودند و بالاتر از همه حتی داغِ امام را هم به سینه داشتند. ولی برای ما جوانک‌ها، داغ دیدن مسبوق به سابقه نبود و داغِ سردار برایمان خیلی تازگی داشت. خیلی ناگهانی و غیرمنتظره داغ دیدیم، ما یکدفعه با از دست دادنِ یکی مثلِ سردار مواجه شدیم و برای همین داغمان شاید خیلی سنگین‌تر از داغِ پدر و مادرهایی بود که در فراز و نشیب انقلاب از این داغها زیاد دیده بودند و از این تابوت‌ها زیاد سر دوش برده بودند! من آن زمان نوشته بودم داغِ سردار برای ما نسلِ هیچ چیز از انقلاب‌ندیده، خیلی سخت‌تر و سنگین‌تر بود، خیلی یکدفعه‌ای و خیلی تازه و بی‌شبیه... هم‌نسلی‌ها دورِ این حرفم حلقه زدند، آغوش در آغوش با هم گریه کردیم و به هم تسکین دادیم و هِی گفتیم هیچ کس شبیه ما داغ ندید، ما از بزرگترهایمان داغدارتریم! حالا ما باز داغدیده‌ایم، شبیهِ پدر و مادرهایمان داغِ رئیس‌جمهور دیده‌ایم، داغِ مظلوم دیده‌ایم! داغِ سید، هم شبیهِ داغِ رجاییست و هم شبیهِ داغِ بهشتی! رجایی رئیس‌جمهورِ خاکی و مردمی بود و شهید شد، بهشتی مظلومِ امت بود و در آماجِ اتهامات شهید شد. و حالا رئیسی انگار که هر دوی اینهاست و شهید شده. داغ دیدن برای ما هم دیگر تازگی ندارد، اما من باز هم می‌گویم داغِ ما از داغِ پدرهایمان سنگین‌تر است! ما داریم در شرایطی داغ می‌بینیم که فضای مسمومِ مجازی با آدمهای لعنتی‌اش دائم برای داغهای ما هلهله می‌کشد، ما و اشکهایمان را به سخره می‌گیرد، دروغ می‌پراکند، اتهام می‌زند و نمک روی زخممان می‌پاشد، کجا پدرهای ما این شکلی داغ دیدند؟ بگویید پدر و مادرها زیر شانه‌های ما را بگیرند، بلندمان کنند و کمکمان بدهند با این داغِ جگرسوزِ آدمهای هلهله‌کنِ مجازی کنار بیاییم. یکی از پدرهای دهه‌ی شصت‌دیده بیاید و تسکینمان بدهد ما داریم از طعنِ بنی‌صدرهای زمان بدجور زخم می‌خوریم! یکی از آنهایی که بهشتی را بهتر می‌شناسد و یادش مانده که شهیدِ مظلومِ انقلاب را چطور به بادِ اتهام بستند بیاید و ما را آرام کند، یکی از آنها که زیرِ تابوت رجایی را گرفته بود بیاید و ما را از زمین بلند کند. ما جوانک‌ها را دریابید، ما شبیه شما صبور و حادثه‌دیده نیستیم. اما وسطِ بی‌سابقه‌ترین حادثه‌ها آمده‌ایم و بارِ انقلاب را به دوش می‌کشیم... کاش رهبر برایمان چند جمله حرف بزند و آتشِ جان‌هایمان را خاموش کند. ما همه‌ی دلخوشی‌مان همین یک‌دانه سید علی‌ست... خدا برایمان نگهش دارد... ✍ملیحه سادات مهدوی https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. من از یک جای زندگی به بعد، یکدفعه احساس کردم بدجوری با روضه‌ی حضرت علی اکبر به هم می‌ریزم، و بدجوری حالِ پدرهای پسر از دست داده را می‌فهمم! درست از وقتی پدربزرگم با ناله‌هایش در فراق عموی جوانم چنگ می‌زد به جان و دلم و من دیوانه می‌شدم از صدای گریه‌هایش... بعد از آن من هر وقت و هر جا روضه خواندم و روضه نوشتم و اشک ریختم برای علی‌اکبر، ثواب و اجرش را حواله کردم برای پدرهای بی‌پسر... و امروز دلم خواست ثواب روضه‌ی شب هشتم محرمم را تقدیم کنم به پدرِ آیت‌اله آل‌هاشم.... روضه👈 اینجاست
. ولی دلمون خیلی تنگ شده براتون آقای رئیس‌جمهور... .
هِی به ما نگید چرا به رئیسی گفتید آغوشِ امام رضا جان حلالت و از این حرفا... امام رضا جان همه‌ی بند و بساط ولادتش رو گذاشته کنار، برای پذیرایی از تشییع کننده‌های آقای رئیسی اونوقت به ما خرده می‌گیرید که چرا گفتیم خادم‌الرضا و دست گذاشتیم روی نشانه‌ها؟ نشونه از این بالاتر که همه‌ی موکب‌ها و ایستگاه‌های صلواتیِ ولادت موند واسه روز تشییعِ رئیسی؟ این اگه تدارکِ امام رضا جان برای به آغوش کشیدنِ خادمش نیست، پس چیه؟ بله آقای رئیسی آغوشِ گرمِ امام رضا جان حلالت مَرد! ✍ملیحه سادات مهدوی https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
. من از همه‌ی عزیزانی که از دیروز تا الان با ارسال پیام‌هاشون نشون دادن که با هم هم‌دردیم و در غم از دست دادن خادم جمهور شریک غمیم، ممنونم. از همه‌ی اونهایی هم که با ما همدرد نبودند و بی سر و صدا کانال رو ترک کردند ممنونم. اما نمی‌دونم چی بگم به اونهایی که وسط اشک و آهِ ما طعنه می‌زنند و هیچ نمی‌فهمند که اگه با یه داغدیده همدرد نیستن لااقل بهش کنایه نزنند... .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من خیال می‌کنم در پیدا شدنِ این انگشترها سِرّی هست! انگار بعد از آن انگشتری که توی گودال گم شد و زینب هر چه که گشت پیدایش نکرد و آخرش هم دلواپس و چشم به راه از گودال بیرون رفت، انگشترهای تمامِ شهیدهای عالَم شرمنده‌ی زینب شدند و پیشِ خودشان عهد بستند بعد از هر شهیدی اولین چیزی باشند که پیدا می‌شوند! انگار انگشترها می‌خواهند هر طور که هست از خجالت زینب دربیایند، هر جور شده کمی از بارِ دلواپسی‌اش بردارند! بعد از آن انگشتری که بین گرد و غبارِ بلند شده‌ وسطِ گودی قتلگاه به غارت رفت، و دلِ زینب برای همیشه پیشش ماند، انگشترها با خودشان قرار کردند حتی اگر شهیدشان سوخت و پیکری نداشت، آنها بمانند و وسط قتلگاه پیدا شوند، اینجوری شاید دنیا کمی از خجالت زینب درآمد... ✍ملیحه سادات مهدوی فیلم: انگشتر شهید جمهور. حتما یادتونه انگشتر سردار هم پیدا شد. هر دو پیکرهاشون سوخت ولی انگشترهاشون موند! تقدیم به روح بلند سردار عزیزمون و شهیدجمهور نازنینمون https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a ❌ با احترام به جهت رعایت حق مولف نشر مطالب بدون نام نویسنده و لینک کانال جایز نیست🙏🌱
دو تا چیز اختصاصی برای بِرَندِ مهدوی‌ست! یکی لفظِ جان و دیگری قلب سبز 💚 این فقط منم که توی نوشته‌هایم آدمها، رخدادها، کتابها، فیلم‌ها و حتی جاهایی را که دوست دارم پشت‌بند اسمشان "جان" می‌آورم! از امام خمینی جان گرفته تا امام رضا جان، از غدیر جان گرفته تا خلیج فارس جان، از مامان جان گرفته تا قیدار جان که کتاب محبوبم است... همه‌ی عزیزهای دلم کنار اسمشان یک جان دارند و خب این اختصاصیِ من است، توی نوشته‌ی دیگران ندیده‌ام، شاید باشد ولی من ندیده‌ام... قلبِ سبز هم که قلبِ اختصاصیِ من است، برای همه‌ی این جان‌های عزیزم، برای چسباندن جلوی نام امیرالمؤمنین برای نشاندن بغلِ الحمدلله رب العالمین برای ابراز عشق و علاقه‌ی خودم نسبت به ایران و هر که و هر چه که دوست‌تر دارم... قلب سبز را الکی خرج کسی نمی‌کنم... یک وقت اگر قلب سبز برایتان فرستادم یا دستم اشتباهی خورده یا اینکه راستی راستی خیلی عزیزِ دلید که لایق دریافت نشانِ اختصاصیِ عشقِ مهدوی شده‌اید😅 خلاصه که جان و قلب سبز هر جا دیدید اقتباس از نوشته‌های من است، حواستان باشد کسی نوشته‌های من را بی نام خودم نشر نداده باشد که هیچ جوره رضا نیستم! و خدا شاهد است که دوست ندارم هی چپ و راست این تذکر را بدهم که شما را به هر دین و آئینی که دارید قسم، نوشته‌های نویسنده‌ها را برندارید و اسمشان را پاک کنید و همه جا پخش و پلا کنید ولی خب چه می‌شود کرد مجبورمان می‌کنند، خاصه این گردانندگانِ اَبَرکانال‌های ایتا🤦‍♀ به خدای مسیحیان و یهودیان و مسلمانان قسم که این کار اسمش دزدی است! حالا به هر آئینی که هستید اگر دزدی خلاف آئین شماست، با سرمایه‌ی ما نویسنده‌ها این کار را نکنید، ما واقعا داریم زحمت می‌کشیم. زحمت اگر ندارد، خودتان یک خط شبیه ما بنویسید! بسم الله، این گوی و این هم میدان.... . ما می‌نویسیم و پولش را دیگران به جیب می‌زنند... هیع... . . ماچ به کله‌ی هر کس که رعایت حق مؤلف سرش می‌شود... https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a
شراب و ابریشم...
دو تا چیز اختصاصی برای بِرَندِ مهدوی‌ست! یکی لفظِ جان و دیگری قلب سبز 💚 این فقط منم که توی نوشته‌ها
با پونه درددل می‌کردم، سرریزش شد این نوشته‌... دیدم حالا که گلایه کردم از سارقانِ کلمه و فکر و خلاقیت، خوبه که تشکر هم بکنم از همه‌ی شما مخاطبهای عزیزم که قدر نوشته‌ها رو می‌دونید، منت می‌ذارید، می‌خونید و با حفظ نام نشر می‌دید، حتی اگه قراره توی یه گروه خانوادگی یا دوستانه بذارید.... متشکرم رفقا .‌
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نویسنده متن و اجرا: ملیحه سادات مهدوی با تشکر از سیده فائزه موسویِ عزیزم❤️ بنظرتون چطوره بعضی نوشته‌هام رو با صدای خودم بشنوید؟ لطفا نظرتون رو اینجا بهمون بگید.
. با خودم قرار کرده بودم یک روضه برای اباعبدالله بنویسم و برای هدیه‌ی ولادت، پیش‌کش کنم خدمت امام رضا جانم... آخر امام رضا جان خودش از بانیانِ اصلیِ روضه‌هاست. این امام رضا بود که دامن دِعبل را با سکه‌های طلاکوب پر کرد، تنها برای اینکه یک قصیده در رثای حسین خوانده بود و اینجوری خواست شاعرها و سخنورها و نویسنده‌ها را ترغیب کند به خواندن و گفتن و نوشتن از حسین... و این امام رضا بود که با حدیثِ " إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ" به اشکها جهت داد و روضه‌ها را جان بخشید. چند روز پیش از ولادت، توی حرم بودم که سودای نوشتن به سرم افتاد. وضو گرفتم و نشستم مقابل ضریح، اول آمدم شعرِ دِعبل را بخوانم ببینم این آقا اصلا چی سروده که امام رضا جان اینطوری تحویلش گرفته، ولی آن جلو جلوها گوشی آنتن نمی‌داد و نمی‌شد شعر دعبل را از گوگل دربیاورم، آمدم بیرون، سمتِ گوهرشاد، آنجا نشستم و شعر دعبل را خواندم، توی خیالات خودم بودم که حالا دست روی کدام مطلب بگذارم و نوشته‌ام را چطوری و چه شکلی خَلق کنم که تلفن زنگ خورد و آدمِ آن طرفِ تلفن دو ساعتی حرف زد و درددل کرد و از گرفتاریش گفت و زمان رفت و باز هم روزی‌ام نشد که بنویسم! بعد از آن روز هم هر بار آمدم سراغ نوشتن باز یک چیزی شد و قسمت نشد که روضه‌خوان شوم، آخرش هم که بالگرد سوخت و بساطِ سور و ساط ما را جمع کرد و اصلا نشد برای ولادت چیزی بنویسم.... الان اما می‌خواهم بنویسم، برای اباعبدالله، تقدیم به امام رضا جانم و به نیابت از شهیدجمهور و همراهانِ شهیدش... روضه‌ای که قرار بود بنویسم از اول هم سهمِ آقای رئیسی بود و گرنه سابقه نداشته من برای نوشتن اینهمه معطل شوم و هِی رزقِ نوشتنم عقب بیفتد! چند خط روضه می‌نویسم باذن الله و باذن حضرت زهرا، تقدیم به پیشگاه ضامن الغزال به نیابت از غزالِ تیزپای دشتِ خدمت، آقای سید ابراهیمِ مظلوم و مظلوم و مظلوم... . ادامه در مطلب بعدی... . https://eitaa.com/joinchat/3329950063C640e43cb5a