✍️در مدح سگ...
✅ دوستی داشتم که مدتی شبها نگهبان جایی بود و برای حفاظت از آنجا سگی هم آورده بود. با اینکه پسری مذهبی بود بعد از مدتی با آن سگ بسیار اُخت شده و خیلی وقتها با آن بازی میکرد. خاطرات بسیار جالبی هم از آن سگ برایم میگفت که هنوز یادم هست.
✅ این سوال همیشه گوشه ذهنم بود که چرا خداوند این حیوان بسیار با فایده، وفادار و با شعور را نجس و وجود آن در هر چهار دیواری را مورد دوری ملائک از آنجا دانسته است؟!
✅ اگرچه توجیهاتی پزشکی برای این مطلب ذکر شده است اما هیچ کدام به دلم نمینشست و همیشه نقضها و پاسخهایی برای آنها داشتم و البته به خیر بودن آنچه خداوند گفته است نیز اطمینان داشتم.
✅ نکاتی به ذهنم رسیده بود تا اینکه با توصیفات کتاب "توحید مفضل" از سگ برخوردم که مؤید آنچه فکر میکردم بود.
در کتاب توحید مفضل که جملات آن منسوب به امام صادق(ع) است از سگ به عنوان یکی از شگفتیها و آیات الهی نام برده شده و آن را چنین توصیف مینماید:
👈 «در ميان اين درندگان، "سگ" چنان آفريده شده كه به صاحبش مهر بورزد و از او دفاع و حمايت و نگاهدارى نمايد.
در شب تاريك بر ديوارها و بامها بالا رود تا خانه و صاحب خود را از شرّ دزدان [و مزاحمان] نگاهدارى كند.
مهر و دوستى سگ و علاقهاش به صاحب خود، گاه به درجهاى مىرسد كه براى حفاظت از جان و مال و حيوانات صاحبش جانش را در خطر مرگ مىافكند.
سگ چنان با صاحبش انس و الفت دارد كه همراه او در برابر گرسنگى و تشنگى شكيبايى مىورزد، راستى چرا در آفرينش سگ اين مهرورزى و مهربانى نهاده شده است؟
آيا جز براى آن است كه سگ نگاهبان آدمى باشد؟
براى آن، نيشهاى برنده، چنگالهاى درنده و صدايى هولانگيز و وحشت آورنده پديد آمده تا دزدى كه در قلمرو حفاظتى آن سگ طمع كرده فرار را بر قرار ترجيح دهد و سگ از آن منطقه به خوبى حراست نمايد.»
✅ بنده خدایی را میشناختم که اخلاق بدی داشت و رفتارهای او موجب شده بود که تقریبا همه خانواده او را طرد کنند او نیز در خانه تنها شده و سگی برای خود آورده و با آن انس گرفته بود.
🔹 وقتی به فرهنگ غربی که انسانها را به تنهایی میکشاند و فرهنگ دینی که انسانها را دایما به اجتماع و ارتباط مستقیم و حضوری با یکدیگر دعوت میکند، فکر میکنم؛
🔹 وقتی خانمها و آقایانی را میبینم که از شدت "نیاز به توجه دیگران" خود را به شکلهای عجیب و غریب در میآورند و سگی را با خود همراه دارند که مونس آنها شده است؛
🔸 این نکته برایم پر رنگ میشود که چه بسا وجود یک حیوان بسیار با شعور و بسیار وفادار همان وصلهای است که غرب به ساختار ناقص خود در سبک زندگی زده است و نهی خداوند از حضور این حیوان در خانه نیز نه از پلیدی آن بلکه از شدت خوبی آن و اینکه مبادا این موجود که برای امری دیگری خلق شده است، بتواند برای بشر جای فرزند و روابط خانوادگی را بگیرد، باشد.
📌 همانطور که به تعبیر امام خمینی(ره) نجاست کفار یک حکم سیاسی و برای عدم اختلاط مسلمانان و کفار است، چه بسا نجاست سگ نیز حکمتی چنین داشته باشد تا مبادا محاسن زیاد این حیوان که برای حفاظت و نگهبانی از اموال انسان خلق شده است، موجب شود بشر به اشتباه افتاده و آن را جایگزین امور مقدس و ارزشمندی چون روابط خانوادگی و اجتماعی نماید.
...........................
📝 فیلم مرتبط:👇
https://eitaa.com/sharh_hal/1766
http://sharhhal.blog.ir/1398/04/09
...........................
@sharh_hal
https://sapp.ir/sharh_hal
https://t.me/sharhe_hal
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جایگزینی سگ و فرزند وصله سبک زندگی غربی به ساختار ناقص خود...
...........................
@sharh_hal
https://sapp.ir/sharh_hal
https://t.me/sharhe_hal
19.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سگهایی که بیشتر از فرزندان محبوباند.👇
http://sharhhal.blog.ir/1398/04/09
............................
@sharh_hal
https://sapp.ir/sharh_hal
https://t.me/sharhe_hal
✍️وجه تمایزی قرآنی از تشکیلات آسمانی و زمینی...
✅ یکی از بستگانم که فردی متواضع و مذهبی نیز است، در مجموعهای مدیر بود، رفتار این بنده خدا با سرایهدار آن مجموعه برخلاف انتظار من خیلی سنگین و بعضا با کممحلی بود. به او گفتم چرا شما مثلا با سرایهدار دست نمیدهید و خیلی او را تحویل نمیگیرید؟ گفت: "اگر من با او خیلی صمیمی بشوم دیگر حرف من را درست گوش نمیدهد."
✅ فرض کنید این سرایهدار چند سال بعد مرتبهای بالاتر پیدا کند؟ به احتمال قوی او نیز رفتاری چنین با زیر دست خود خواهد داشت و یا مثلا فرض کنید این سرایهدار از این مجموعه بیرون برود و دوباره آن مدیر را ببیند، بسیار بعید است علاقه و صمیمیتی بین آنها وجود داشته باشد. وقتی نوع تعامل اینگونه باشد، بسیار بعید است آن سرایهدار خود را عضوی از آن مجموعه بداند و با دلسوزی در حفظ منافع مختلف مجموعه به اشکال مختلف بکوشد و در انجام کارها، تنها به مواردی که در ساختار مشخصا از او مطالبه میشود اکتفا خواهد کرد.
✅ در واقع مدل "علو طلبی" بالادستها و "استخفاف" پاییندستها برای اثبات استعلای بالادست و فرمانبرداری پایین دست، همان مدل تشکیلاتی و ساختاری فرعون است؛
✅ ولو بسیاری از ما، مذهبی و حتی افرادی متواضع باشیم اما ندانسته گاهی در نوع مدیریت خود به روش طاغوتی و فرعونی تمسک مینماییم، به تعبیر قرآن در مورد فرعون «فَاسْتَخَفَ قَوْمَهُ فَأَطاعُوه» (۵۴ زخرف) فرعون قوم خود را تحقیر میکرد و آنها نیز از او اطاعت میکردند.
✅ وقتی به ساختارهای نظامی بجامانده یا الگو گرفته از زمان طاغوت توجه میکنیم عینا اجرای همین الگو به اشکال مختلف را میبینیم و نتیجه آن عقدهای شدن بسیاری از جوانان بعد از خدمت سربازی است. حتی گاهی این الگوها در مجموعههای مذهبی مثل بسیج و یا نهادهای انقلابی و حتی طلبگی نیز اجرا میشود و بهتر بگویم با چشم بستن بر هر اسمی، هرجا الگوی استخفاف زیردست ولو به اشکال ضعیف را دیدیم باید گفت آن مجموعه به همان نسبت دارای الگوی طاغوتی و فرعونی است؛
📌 مؤمن اگرچه علو دارد کما اینکه قرآن میگوید: «وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين»( ۱۳۹ آل عمران) شما بلندمرتبهترین هستید اگر با ایمان باشید؛ اما هیچگاه علو طلب نیست کما اینکه قرآن میگوید: « تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَسادا» ( ۸۳ قصص) این دار آخرت است، آن را اختصاص میدهیم به آنها که نه علوی در زمین و نه فسادی را طلب نمیکنند.
............................
📝مطلب مرتبط:👇
🔹خود حقیر انگاری...
https://eitaa.com/sharh_hal/666
............................
@sharh_hal
https://sapp.ir/sharh_hal
https://t.me/sharhe_hal
✍️اصحاب الی الله...
✅ با دو نفر مرد مُسن صحبت میکردم، صحبتهایمان در مورد این بود که انسان حرمت دارد و اینکه وقتی کسی به حالت احتضار میرود، خوب نیست به قیمت دو سه روز بیشتر زنده بودن، در بیمارستانها وضعیت خیلی بدی برای او پدید میآورند و این وضعیت دون شأن مؤمن است؛
✅ وسط صحبتها یکی از آنها گفت:
«مادر من تومور مغزی داشته وقتی او را عمل کردند، بعد از عمل ۳ بار به کُما رفت و مجبور شدهبودیم گلوی او را سوراخ کنیم و..
وقتی از کما بیرون آمده بود میگفت: چه از جان من میخواهید ولم کنید بروم. فلانی و فلانی (از اقوام که به رحمت خدا رفته بودند) آمدهاند منتظر من هستند.
ما باورمان نمیشد و گفتیم لابد توهم زده است، تا اینکه مادرمان همان موقع دوباره حالش بد شد و به کُما رفت، اما مدتی نگذشت که مجددا از کُما بیرون آمد،
وقتی دوباره از کُما بیرون آمده بود میگفت: چه از جان من میخواهید بگذارید بروم راحتم کنید، فلانی و فلانی و فلانی همه آمدهاند منتظرم هستند، شما آنها را نمیبینید ولی آمدهاند منتظرم هستند تا بروم.
بازهم ما باورمان نمیشد و میگفتیم لابد توهم میزند تا اینکه مادرمان گفت: فلانی زن داییت هم مرده؛
میگفت: من که پیش مادرم بودم خبر نداشتم که این اتفاق افتاده است، به بستگانم تلفن کرده و سوال کردم که مادرمان اینجور چیزی میگوید؟ گفتند: بله شبقبل فلانی به رحمت خدا رفته است، اینکه مادرمان فهمیده بود خیلی برایمان عجیب بود و متوجه شدیم او واقعا چیزهایی میبیند و متوجه میشود و این ما هستیم که نمیبینیم و متوجه نمیشویم؛
خلاصه مادر ما رفتنی بود وقتی داشتیم کارهای ترخیص او را میکردیم و خواهرم مشغول عوض کردن لباسهای مادرم بود، برای بار سوم به کُما رفت و در همان حالت هم به رحمت خدا رفت.»
✅ در کتاب شریف کافی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت شده است:
🔸بنگريد، كه با چه كسى همسخن مىشويد؛ زيرا هيچ كس نيست كه مرگش فرا رسیده باشد، مگر اينكه يارانش كه او را به سوى خدا همراهی میکنند، در برابرش مجسّم شوند؛
🔹 انْظُرُوا مَنْ تُحَادِثُونَ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ يَنْزِلُ بِهِ الْمَوْتُ إِلَّا مُثِّلَ لَهُ أَصْحَابُهُ إِلَى اللَّهِ؛
🔸اگر خوب باشند به صورتى نيك و خوشايند مجسّم شوند و اگر بد باشند به گونهاى بد و ناخوشايند؛
🔹إنْ كَانُوا خِيَاراً فَخِيَاراً وَ إِنْ كَانُوا شِرَاراً فَشِرَاراً؛
🔸 و هيچ كس نيست كه بميرد، جز اينكه من به هنگام مرگش در برابر او نمايان شوم.
🔹و لَيْسَ أَحَدٌ يَمُوتُ إِلَّا تَمَثَّلْتُ لَهُ عِنْدَ مَوْتِهِ.
[ الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج ۲؛ ص: ۶۳۸ ]
............................
@sharh_hal
https://sapp.ir/sharh_hal
https://t.me/sharhe_hal
شرح حال
✍️اصحاب الی الله... ✅ با دو نفر مرد مُسن صحبت میکردم، صحبتهایمان در مورد این بود که انسان حرمت دا
✍️اختلاف نظرهایی در مورد "آتانازی"...
📝 چند وقتی بود یکی از بستگان مُسن ما سکته کرده و او را در بستر نگهداری میکردند، روز به روز حالش بدتر و علائم حیاتی او کاهش پیدا میکرد. روزهای آخر مثل یک تکه گوشت شده بود و از روی نبض متوجه زنده یا مرده بودن او میشدند، با سُرنگ از طریق بینی به او غذا میدادند و پوشک او را هم روزانه عوض میکردند.
📝 یکی از نوههای جوان خانواده ایشان پرسیده بود آیا واقعا ما وظیفه داریم به هر زجری برای پدر بزرگ و خودمان، ایشان را زنده نگهداریم؟ و این صحبت، موجب ناراحتی پدر و دیگران شده بود.
📝 همین سوال سالها بعد از وفات پدر بزرگم برای من نیز وجود داشت؟ پدر بزرگم بعد از مدتها بستری بودن در خانه و زخم بستر و مشکلات فراوان، وقتی سکته دوم را روی سکته اول زد، چند روز آخر زندگی را در بیمارستان سپری کرد.
📝 در بیمارستان، با اینکه چند روز بود هیچ تکانی نخورده بود و تقریبا یک روز بود، حتی لبهایش را هم تکان نداده بود، وقتی پرستار خواست درون بینی او لوله وارد کند، آنقدر بر او سخت شد که هرچه توان داشت جمع کرد و دست پرستار را گرفت. در بیمارستان لباسهایش را در آورده و از این تخت روی آن تخت میبردند و با زور دستگاهها و لولههای متعددی که به او وصل بود با هزینه بسیار زیاد ۳ یا ۴ روز دیگر زنده ماند.
📝 وقتی خانواده آن آشنایمان مسأله پیش آمده را با من مطرح کردند، اگرچه برایشان تلخ بود ولی قبح سوال آن جوان را شکستم و بحث را با اشاره به بحث آتانازی، مطرح کردم.
✅ آتانازی در فارسی «خوشمیری»، «مرگ آسان»، «به مرگی»، «مرگ با وقار»، یا «مرگ بدون بیحرمتی» نیز گفته شده و بر سه قسم است:
۱_ نوع فعّال که با تجویز داروی کشنده از طرف پزشک به زندگی بیمار خاتمه داده میشود.
۲_ نوع انفعالی، به صورت خودداری از ادامهی مداوا و زنده نگاه داشتن بیمار محتضر.
۳_ نوع غیر مستقیم که با قرار دادن داروهای به مقدار زیاد در دسترس بیمار تا بیمار شخصاً به زندگی پررنج خویش پایان دهد.
✅ از مراجع سوال شده است که حکم آتانازی در هر یک از حالات مذکور چیست؟
🔹امام خامنهای میفرمایند:
👈حفظ محتضر و تأخیر مرگ او واجب نیست، بنابراین قسم دوّم مانع ندارد. ولی هر کاری که موجب مردن او باشد، مثل دو قسم دیگر جایز نیست.
🔹آیتالله مکارم میفرمایند:
👈تا آن مقدار که امید به بازگشت حیات دارد، در صورت توان درمان را ادامه دهد و بیش از آن وظیفه ای ندارد، ضمن اینکه اگر یقین به عدم بازگشت دارد، میتواند وقتی مواد دستگاه تمام شد از ادامه آن بپرهیزد ولی قطع دستگاه جایز نیست.
📝 جدا از مسأله هزینهها بسیار زیاد، صرف رنجهای بسیاری که افراد طی مراحل درمانی خود میکشند و شرایط برای آنها از جهات مختلف پوشش، نظافت و... بسیار سخت میشود و نیز عمومیت داشتن این مسأله برای بسیاری از خانوادهها، موجب ضرورت پرداخت بیشتر به این مسأله است.
📝 یکی از دوستان طلبه میگفت:
👈«حفظ حیات مؤمن واجب است و این محل اجماع همه فقها است و این حرفها که جان انسان را با مسائل مادی میسنجند از نگاه غرب و تاثیرات آن نتیجه شده است.
بارها شده است که افرادی به کُما رفتهاند ولی بعدا دوباره به حیات طبیعی برگشتهاند، افرادی سکته کردهاند و به شرایط شبیه احتضار رسیدهاند ولی برگشته و به حیات خود ادامه دادهاند و خلاصه بحث آتانازی برگرفته از فرهنگ غربی است و بر اساس مبانی ما حرام است.»
📝 بنده میگفتم: اگرچه عنوان آتانازی از غرب گرفته شده و اگرچه مسائل مادی بسیار زیاد و سختیهای آن موجب توجه بیشتر ما به این مسأله شده است اما زاویه نگاه ما به این مسأله از جهت امور مادی نیست و اتفاقا کسانی در نقد اندیشه غرب وقتی از زاویه ما به بحث ورود میکنند، خلاف نتیجه شما را میگیرند.
📝 نگاه غربی همه چیز انسان را این دنیا میداند و به هر سختی و حقارتی حاضر است، هر کاری کند تا چند روز زندگی خود در دنیا را طولانیتر کند، اما نگاه اسلامی وقتی دنیا را مقدمهای برای آخرت میبیند و نگاه استقلالی به دنیا ندارد برای ماندن در دنیا حاضر به تحمل هر حقارتی نیست. بسیاری از ماجراهایی که برای بیماران محتضر در بیمارستانها رخ میدهد دون شأن انسان است. به طور مثال استاد طاهر زاده که از اساتید قوی نقد غرب میباشند در کتاب "هنر مردن" در مورد برخی بیماران سرطانی مطالبی با همین مضمون را میگویند.
✅ باید دقت داشت بحث ما مربوط به تمام موارد "آتانازی" نیست بلکه در مورد کسانی است که عرفا امیدی به بازگشتشان نباشد و صرفا برای چند روز حیات نباتی بیشتر بخواهیم، به هر شکل آنان را نگهداریم و در استفتاء مذکور از فقها نیز با تفصیل مذکور آن مورد جایز دانسته شده بود.
............................
@sharh_hal
https://sapp.ir/sharh_hal
https://t.me/sharhe_hal
✍️ هیچ چیز اتفاقی نیست...
📝 در نگاه توحیدی به عالم، چیزی به اسم شانس وجود ندارد و عوض آن هرچه هست رزق و تقدیر الهی است و هرچه باور به این مطلب به جهان بینیما در امور مختلف مبدل شود بر ایمان و توحید ما افزوده شده است.
📝 خاطرهای بسیار آموزنده و با ارزش از پدرم دارم که به نظرم مهمترین نکته آن باور به این نکته است که هر آنچه در این عالم اتفاق میافتد ولو اتفاقات ساده همه در نظام تقدیرات الهی و اعمال ما است، هیچ چیز اتفاقی نیست و هر امر سادهای در عالم تأثیر خود را خواهد گذاشت ولو سالها بعد.
✅پدرم میگفت:
🔹 قریب به سال ۶۲ بود که اندیمشک معراج الشهداء بودم، شمار زیادی از شهدا را آورده بودند، رفتم اگر شهیدی از منطقه ما هست و میشناسم، شناسایی کنم.
🔹 همینطور که درون شهدا میگشتم، جنازهای را دیدم که پشت او نوشته بودند "فلانی ظفرآبادی" اعزامی از منطقه کوار، او را برگرداندم و دیدم بدن او کاملا سالم است و هیچ اثری از گلوله و زخم در بدن او نیست و ظاهرا با موج انفجار شهید شده بود ولی او را نمیشناختم و رد شدم و رفتم.
🔹سالها گذشت و در سال ۹۱ یا ۹۲ بود که روزی بین راه "شیراز- کوار" بودم، ناگهان بعد از قریب به ۳۰ سال به یکباره همان صحنه مقابل چشمانم آمد و مثل اینکه کسی فرمان ماشین من را در دست گرفته باشد به دلم افتاد که باید بروم قبر این شهید را پیدا کنم؛
🔹به سمت منطقهای رفتم که روستای ظفرآباد در آنجا بود و با مقداری پرس و جو روستا و قبرستان آن را پیدا کردم. در قبرستان اسم آن شهید را گفتم و قبرش را پیدا کردم.
🔹همانطور که سر قبر شهید بودم کسی آمد و احوال پرسی کرد، از اقوام شهید بود، به دلم افتاد که به منزل شهید بروم و از او خواستم که من را نزد پدر و مادر شهید ببرد.
🔹خلاصه به منزل شهید رفتم و بعد از احوال پرسی ماجرای چند دقیقهای که جنازه شهید را دیده بودم برای پدر و مادر شهید تعریف کردم اما این قضیه ساده برای آنها آنقدر مهم بود که تا دقایقی خِیره شده و چیزی نمیگفتند. وقتی خاطره را میگفتم هر دو کاملا ساکت، با تمام توجه، به آنچه میگفتم دقت میکردند.
🔹مادر شهید پس از لحظاتی آهی کشید و خدا را شکر کرد و گفت خدایا شکرت که دلم را آرام کردی.
🔹از اینجا به بعد من دنبال راز این ماجرا، تعجب پدر و مادر و یادآوری این صحنه بعد از قریب به ۳۰ سال بودم؟!
🔹مادر شهید گفت: روزی که پسرم را آوردند نگذاشتند روی او را ببینم، گفتند: صورتش بسیار آسیب دیده و نمیشود او را ببینید. زمان گذشت اما هر وقت سر قبر او میرفتم دلم آرام نمیگرفت؛
🔹به بنیاد شهید رفتم و اسامی شهدای استان فارس را بررسی کردیم، متوجه شدیم شهیدی دیگر همنام فرزند ما در جنوب فارس در فلان منطقه هست، رفتیم قبر او را پیدا کردیم. وقتی سر قبر آن شهید رفتم دلم آرام گرفت. اما هیچ سندی نداشتم و دلم قرص نمیشد و همچنان دنبال چیزی بودم تا دلم را قرص و آرام کند.
🔹امروز شما این خبر را برایم آوردی و حالا دیگر فرقی نمیکند، همه این شهدا مثل بچههایم هستند ولی دلم قرص است که همان شهیدی که در آنجا بود و دلم بالای قبرش آرام گرفت، شهید من است.
............................
@sharh_hal
https://sapp.ir/sharh_hal
https://t.me/sharhe_hal
شرح حال
✍️ هیچ چیز اتفاقی نیست... 📝 در نگاه توحیدی به عالم، چیزی به اسم شانس وجود ندارد و عوض آن هرچه هست ر
در این خاطره دو قسمت اشتباه شده بود که وقتی پدرم آنرا خواندند متذکر شدند و اصلاح کردم.
🔹معراج الشهدای شهر اندیمشک بود نه اهواز؛
🔹کسی به پدرم نگفته بود درون شهدا بگردد بلکه ایشان خودشان در آن زمان آنجا مشغول بودهاند.
1.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ اینجا اردوی اسلام ناب است.
یکی دو هزار دانشجو از تشکلهای مختلف
آمدهاند با اندیشه امام و انقلاب آشنا شوند، آمدهاند تا برای قیام لله آماده شوند و قیام کنند برای خدا یکی یکی دوتا دوتا؛
✅ خلوتی پیدا کرده بودم داشتم مطالعه میکردم که دیدم آمدند حلقه حلقه دور هم نشستند، اصطلاح طلبگی آن را هم یاد گرفته بودند میگفتند: بچهها گعده را شروع کنیم، قرآن خواندند بعد شروع کردند، اول کار یکیشان «وحید جلیلی» و «پیام قطع نامه» را به بقیه معرفی کرد و شروع کردند کتاب «جدال دو اسلام» را خواندن و مباحثه کردن قسمتهایی از صحبتهای وحید جلیلی و پیام قطع نامه؛
✅ لحظاتی ناخواسته بغض گلویم را گرفت:
🔹یاد خاطره خودم افتادم که قریب به ۱۲ سال قبل تازه وحید جلیلی را شناخته بودیم و حرفهای حکیمانه و تازهاش از امام و انقلاب، روحمان را زنده کرد و هنوز هم از این چشمه حکمت ارتزاق میکنم.
🔹یاد خاطره پدرم افتادم که میگفتند: اول انقلاب در دانشگاه همه عضو گروهکها بودند و ما در اقلیت محض بودیم.
پدرم میگفتند: ما یک جمع تقریبا ده نفره بودیم که طرفدار شهید بهشتی بودیم و بقیه همه علیه ما، انواع اسلحهها را داشتند.
اعلام کرده بودند فلانی(پدرم) را بایکوت کنید اما من دست بردار نبودم و با دانشجویان صحبت میکردم، کار به جایی رسید که وسط دانشگاه کلت گذاشتن روی سرم و گفتند یا تمام میکنی یا همینجا میکشیمت!
#دوره_اسلام_ناب
😄 ساعت یک نیمه شب است؛
ماهگرفتگی شده، خدا اسلام را از دست این دانشجوها حفظ کنه😘
عده عده میروند همدیگر را بیدار میکنند میگن: فلانی پاشو باید نماز آیات بخونیم.
الان این چندمین نماز جماعت آیاته که داره خونده میشه،
میگم بابا چرا شما اینجور میکنید؟ کسی که خوابه که تکلیف نداره، میگن نه آقا نمازش قضا میشه!☺️
در حال حاضر که دارم این پستو مینویسم چندتا نماز دیگه هم در حال برگزاریه.
نکته جالب دیگه اینکه من موندم آخه اینها این تعداد سوال رو چجور از این نماز ساده در میارن و میپرسن!
#دوره_اسلام_ناب
✅ اردوی اسلام ناب؛
آیت الله کعبی در جمع دانشجویان و مشغول گپ و صحبتی صمیمی در موکبی شبیه به عراقیها.
#دوره_اسلام_ناب
4.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ اردوی اسلام ناب؛
🔹جوانان دانشجو دور هم نشسته بودند؛
🔹هنوز هم صدایشان میآید، ختم صلوات گرفتهاند،
🔹اولین بار در سال ششم طلبگی برای کاری به مدرسه آیتالله خوشوقت رفته بودم که با مراسم با برکت ختم صلوات آشنا شدم.
🔹جمعی دور هم حلقه میزنند و صلوات میفرستند.
🔹چقدر زیباست در این دنیایی که همه چیز را با قیمت ماده میسنجند، در این دنیایی که روح عمل گرایی و نتیجه محسوس خواهی بر همهجا سیطره دارد، این جوانان دور هم نشستهاند و کاری خدایی و از جنس عالم دیگر انجام میدهند.
📌«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَآئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»
#دوره_اسلام_ناب