eitaa logo
شرح خطبه‌ی غدیر
546 دنبال‌کننده
6هزار عکس
966 ویدیو
59 فایل
🍀برای تبادل به ای دی ادمین محترم تبادل مراجعه فرمایید. @arbab_d21s 🍀و برای دیدن شرائط تبادل به کانال زیر مراجعه فرمایید. @tabadol_sh 🍀ممنون. اجرتون با مولا علی و فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیهما
مشاهده در ایتا
دانلود
«ـ﷽ـ» ▫️راهب و عالم مسیحی مسلمان می‌شود... ✨ روايت شده كه گروهى از روميان در زمان ابابكر به مدينه وارد شدند در ميان آنها راهبى نصرانى بود. ✨ راهب وارد مسجد اكرم صلّى الله عليه و آله شد و به همراه خود يك شتر پر از طلا و نقره داشت ابو بكر در مسجد حضور داشت گروهى از مهاجر و انصار نيز بودند ،وارد شد پس از تهنيت و تعارف لازم به دقت آنها را نگريست ❓ بعد پرسيد: كداميك از شما خليفه پيامبريد و امين دینتان؟ ✨ به طرف ابا بكر اشاره شد. راهب متوجه ابابكر شد. گفت: اسم تو چيست پيرمرد؟ گفت: عتيق، پرسيد: ديگر چه؟ گفت: صدّيق باز پرسيد: ديگر چه؟ جواب داد: غير از اينها اسمى براى خود نمى‌دانم ✨ راهب گفت تو شخصى كه من مى‌خواهم نيستى ابابكر گفت: حاجت و نیازت چیست؟ گفت: من از مملكت روم آمده‌ام و يک شتر پر از طلا و نقره آورده‌ام تا از امين اين امت سؤالى بكنم اگر پاسخ داد مسلمان مى‌شوم و هر دستورى داد مى‌پذيرم و اين نقدينه را در اختيار شما مى‌گذارم اگر نتوانست بر مى‌گردم و مسلمان نخواهم شد و پولى كه آورده‌ام بر مى‌گردانم. ✨‌ ابوبكر گفت: هر چه مايلى بپرس راهب گفت: لب به سخن نمى‌گشايم مگر اينكه از قدرت خويش و اصحابت مرا امان بدهى! (آسیبی به من نرسانید) ✨ ابابكر گفت: تو در امانى و هيچ دغدغه‌اى نداشته باش هر چه مى‌خواهى بگو راهب گفت: بگو خدا چه چيز ندارد و چه چيز نزد او نيست و از چه چيز علم ندارد؟ ✨ ابابكر به لرزه افتاد و جوابى نداشت. پس از چند لحظه گفت برويد عمر را خبر كنيد. عمر آمد و نشست ابابكر به او گفت از اين شخص بپرس راهب روى به عمر كرده سؤالهاى خود را تكرار نمود عمر نيز نتوانست جواب بگويد بعد عثمان آمد بين راهب و عثمان نيز آنچه بين اين دو واقع شد به وقوع پيوست. راهب گفت شخصيتهاى [به ظاهر] بزرگى هستند اما قدرت جوابگوئى از مسائل را ندارند(یعنی چیزی حالیشون نیست) ✨ راهب از جاى حركت كرد تا خارج شود ابابكر به او گفت: اى دشمن خدا اگر پيمان ما نبود زمين را از خون تو رنگين مى‌كرديم. ✨ از جاى خود حركت كرد و خدمت علیه السلام رسيد كه در صحن خانه‌اش با و علیهما السلام نشسته بودند، سلمان جريان را نقل كرد ✨ حضرت از جاى حركت كردند و با حسن و حسين و به مسجد آمدند همين كه چشم مردم به عليه السّلام افتاد تكبير گفتند و حمد خدا را بجاى آوردند و همه به احترام ايشان از جاى حركت كردند آن جناب وارد شدند ابو بكر گفت: راهب! از اين مرد بپرس كه به منظور خود رسيده‌اى. ✨ راهب متوجه على عليه السّلام شده گفت اسم شما چيست‌؟ فرمودند: اسم من در نزد يهود اليا و در نزد نصرانيان ايليا و پدرم على نهاده و مادرم حيدره گفت: چه نسبتى با پيامبرتان دارى‌؟ فرمودند: برادر اويم و دامادش و پسر عموى من است راهب گفت: به پروردگار عيسى منظور من تو هستى، بگو خدا چه ندارد و چه در نزد او نيست و چه چيز را نمى‌داند؟ ✨ على عليه السّلام فرمودند: به شخص مطلعى برخورد كردى 🔺اما آنچه خدا ندارد خدا را رفيق و فرزندى نيست 🔺اما چيزى كه در نزد خدا نيست ظلم است به احدى 🔺و امّا آنچه خدا نمى‌داند شريک در مُلک است كه براى خود شريكى نمى‌داند. ✨ راهب از جاى حركت كرد و زنار از گردن بر كند و سر على عليه السّلام را در آغوش گرفت و پيشانى او را بوسيد و گفت: لا اله الا الله محمدا رسول الله و گواهى مى‌دهم تو خليفه و امين اين امت هستى و خزينه علم دين و حكمت و سرچشمه حجت در تورات نام تو را اليا و در انجيل ايليا خواندم و در قرآن على و در كتب گذشته حيدرة و تو را بعد از پيامبر وصى او يافتم و امير و رهبر مردم و تو شايسته‌تر به اين مجلس از ديگران هستى بگو ببينم تو با اين مردم چه مى‌كنى‌؟ على عليه السّلام) جوابى به او داد ✨ راهب از جاى حركت كرد و تمام مال را در اختيار او نهاد على عليه السّلام آن مال را در همان ساعت بين فقراء اهل مدينه تقسيم كردند و راهب مسلمان به پيش قوم خود برگشت. 📚 بحارالانوار ج ۱۰ ص ۵۲ @sharheekhotbeeghader
(ع) در سال 232ه-ق در روز 8ربیع الثانی در شهر مدینه به دنیا آمدن 💠پدر آن بزرگوار امام هادی (ع) ومادرشان حدیثه بود، 💠نام ایشان و کنیه ایشان ابومحمد واز القاب ایشان زکی و است و یازدهمین امام شیعیان است که به مدت ۶ سال امامت را بر عهده داشتند او فرزند امام بزرگوار امام هادی (ع) و پدر امام (عج) است
✨ رسول خدا صلّى الله عليه و آله در سفرى از مركب خود پياده شد و پنج مرتبه به سجده افتاد. ❓چون سوار مركب شد يكى از يارانش عرض كرد:ما كارى از شما ديدم كه تاكنون چنان نكرده بوديد؟! ✨ حضرت فرمودند: آرى، نزد من آمده و مرا بشارت داد كه اهل بهشت است، من بشكرانۀ اين نعمت به پيشگاه خداى متعال سجده آوردم، چون سر برداشتم گفت: هم اهل است، من بشكرانۀ آن نيز سجده آوردم، چون سر برداشتم گفت: و دو سرور جوانان بهشتى‌اند. باز هم بشكرانۀ آن سجده كردم، چون سربرداشتم گفت: هر كس هم كه ايشان را دوست بدارد نيز اهل بهشت است، من بشكرانۀ آن سجده كردم، چون سر برداشتم گفت: هر كس هم كه دوست دوستان ايشان باشد اهل بهشت است، و من بشكرانۀ آن نيز سجدۀ نمودم. 📚 امالی شیخ مفید ص ۲۱ مجلس سوم