eitaa logo
شرح خطبه‌ی غدیر
545 دنبال‌کننده
6هزار عکس
971 ویدیو
59 فایل
🍀برای تبادل به ای دی ادمین محترم تبادل مراجعه فرمایید. @arbab_d21s 🍀و برای دیدن شرائط تبادل به کانال زیر مراجعه فرمایید. @tabadol_sh 🍀ممنون. اجرتون با مولا علی و فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیهما
مشاهده در ایتا
دانلود
نکتهٔ دوم این که در جنگی که با استدلال و با حجت آن را آغاز کرده بود، حداکثرِ قاطعیت را به خرج می داد؛ یعنی یک سر ِسوزن نرمش و انعطاف و عدول از این راهی که شروع کرده بود، در او مشاهده نمی شد و تا همه جا پای این قاطعیت ایستاده بود. ــــــــــــــــــــــ نکتهٔ سوم این بود که در این جنگ ها که عموماً هم با پیروزی آن حضرت تمام شد، یا چیزی نزدیک به پیروزی، یک منش و وضعیت خاصی را امیرالمؤمنین اتخاذ کرد؛ یعنی پیروزی، او را مغرور نکرد و حالت او پس از پیروزی، یک حالت حقیقتاً شگفت انگیزی است که جای این است که انسان از آن درس بگیرد. ـــــــــــــــــــــــ و چهارم این که در آن جایی که به مقاصد خودش هم نمی رسید، یا دچار نوعی شکست می شد -که آن حضرت شکست نظامی اصلاً نداشت، اما برخی از ناکامی ها بود- در این چنین حالاتی هم دچار ضعف و یأس نمی شد. ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈ @Ghader110 ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈
🔸یک نمونه بر استدلال آن حضرت امیرالمؤمنین بعد از جنگ جمل وارد کوفه شد. یک خطبه ای در آن جا ایراد کرد. بعد از آن بیانات، یک نفری بلند شد پای منبر امیرالمؤمنین، گفت: یاعلی! می توانی جواب بدهی که کسانی که با عایشه و طلحه و زبیر کشته شدند، به چه جرمی کشته شدند؟ حالا حضرت از جنگ با عایشه و طلحه و زبیر برگشته و بیست هزار نفر در آن جنگ کشته شدند، حضرت آمده تا زمینه را آماده کند برای جنگ با معاویه. در یک چنین هنگامهٔ حساسی، یک نفر در جمعیت بلند می شود، این طور با امیرالمؤمنین حرف می زند. ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈ @Ghader110 ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈
حضرت عصبانی نشدند، دیگران چرا، حول و حوش جمعیت کسانی بودند که عصبانی شدند و از این عصبانیت ها زیاد هم بود؛ مالک اشتر، بعضی های دیگر بودند که فوراً این طور حوادث این ها را از جا در می برد و عصبانی می شدند و قائل به سخت گیری می شدند. خود امیرالمؤمنین نه! ــــــــــــــــــــــ وقتی او سوال کرد، حضرت فرمودند: -قَتلَوا شیعَتی و عُمّالی- آن کسانی که در بصره، دوروبَر طلحه و زبیر و عایشه را گرفته بودند، جرمشان این بود که حاکمی را که من در بصره گماشته بودم، کشته بودند. شیعیان من را هم که آن جا بودند، یاران من را، کشته بودند؛ فقط به این جرم که به شیعبان من می گفتند که از بیعت علی خارج بشوید، آن ها حاضر نبودند خارج بشوند. 🔰واقعة صفین/قدوم علیّ الی الکوفه/ص۵ ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈ @Ghader110 ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈
من رفتم در نزدیکی بصره فرود آمدم. به مردم بصره پیغام دادم که قاتلان این کشته شدگان مظلوم را به من بسپارید، -فَسَاَلتُهُم ان یَدفَعوا الیَّ قَتَلَةَ اِخوانی اَقتُلُهُم بِهِم ثُمَّ کتاب اللهِ حَکَمٌ بینی وَ بینهم- گفتم بدهید این قاتلان را که من قصاص کنم؛ بعد هم بین من و شما کتاب خدا حَکَم، هرچه که کتاب خدا گفت، با شما اهل بصره همان طور رفتار خواهم کرد. -فَاَبَوا عَلَی-َّ اِبا کردند. گفتند که نه خیر، کُشندگان یاران تو را به تو نمی دهیم و به حکمیت هم با تو نمی نشینیم. -فقاتَلونی و فی اَعناقِهِم بَیعَتی- با من جنگیدند، درحالی که بیعت من به گردنشان بود؛ یعنی با من بیعت کرده بودند و واجب بود که از من اطاعت کنند، در این حال با من جنگیدند. ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈ @Ghader110 ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈
-وَ دِماءُ قَریبٍ مِن اَلفِ رجلٍ مِن شیعتی- با من جنگیدند، درحالی که هم بیعت من به گردنشان بود، هم خون نزدیک به هزار نفر از یاران من به گردن این ها بود. -اَ فی شَکٍّ اَنتَ مِن ذلِک-َ بعد حضرت وقتی این بیان را کردند، به آن شخصی که ایستاده بود، گفتند تو حالا در آن چه که من گفتم شکی داری که من مجبور بودم با این ها بجنگم؟ آن شخص در جواب گفت که نه! تا الان شک داشتم، لکن الان که توضیح دادی، می فهمم که نه خیر حق با تو بود و بایستی تو از حکومت خودت و از خلافت و از دین دفاع می کردی. ـــــــــــــــــــــــ وقتی که استدلالی وجود دارد، هم آن کسی که دارد می جنگد، درست می جنگد، هم آن کسی که مخاطب او هست، برایش قابل قبول و قابل توجیه است. ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈ @Ghader110 ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈
اما نکتهٔ دوم، مسئلهٔ قاطع بودن. حالا که حجت داریم، استدلالمان، استدلال قوی و قابل قبولی هست و برای خودمان روشن است که این حرکتی که داریم می کنیم، این جنگی که داریم می کنیم، مورد رضای خداست و ادای تکلیف و وظیفه است، حالا دیگر در این راه، کمترین تزلزل و تردیدی نباید نشان بدهیم. این رویهٔ امیرالمؤمنین است. ـــــــــــــــــــــ امیرالمؤمنین آن چنان قاطعیتی به خرج داده در این راه که وقتی نمونه های قاطعیت های دنیا را انسان مشاهده می کند در طول تاریخ، واقعاً کم نظیر است. قاطعیتی که علی بن ابی طالب در کار جنگ نشان داده، یک درس است برای ما که متزلزل و مردد نشویم. ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈ @Ghader110 ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈
یک نمونه قاطعیت حضرت، طرف شدن آن حضرت با کسانی است که طرف شدن با آن ها، کار هیچ کس جز علی بن ابی طالب نبود؛ طلحه، زبیر و بالاتر از این ها عایشه. این طور نبود که وقتی می گویند یا امیرالمؤمنین! عایشه با تو عَلم مخالفت برداشته، حضرت متزلزل بشود، تردید پیدا کند و درصدد بربیاید که به یک نحوی مثلاً از میدان دربرود یا به یک سازشی برسد. نه، نه خیر! کار خلافی کرده؛ من برحقم، او بر باطل است. می روم، می جنگم، مبارزه می کنم.و لوبلغ مابلغ، به هرجا رسید، برسد. این است روحیه امیرالمؤمنین. هیچ کس هم نمی تواند بگوید که به خاطر علاقهٔ به حکومت بود؛ چون امیرالمؤمنین به این حکومت هیچ علاقه ای نداشت، علاقه شخصی نداشت. ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈ @Ghader110 ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈
ابن عباس نقل می کند، می گوید روزی که قرار بود با امیرالمؤمنین بیعت بشود در مدینه -بعد از کشته شدن عثمان- با زحمت حضرت را راضی کردند، قبول نمی کرد، آمدند در خانه اش، بعد حضرت آمد مسجد مدینه. ابن عباس می گوید من نگران بودم که نکند یک نفر از این جمعیتی که این جا هستند، از کسانی که سابقهٔ بغض و عداوتی با علی دارد -از جنگ های دوران پیغمبر و این ها- نکند از این جمعیت یک نفری بگوید یا علی ما تو را قبول نداریم، و همین موجب شود امیرالمؤمنین بگوید، خیلی خب، حالا که من را قبول ندارید، من خلافت را قبول نمی کنم. ـــــــــــــــــــــ می گوید دغدغه داشتم، نگران بودم که نبادا کسی حرفی بزند که همین، کار را خراب کند. ما با این زحمت علی بن ابی طالب را راضی کردیم به حکومت، حالا او بگوید که نه! ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈ @Ghader110 ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈
ابن عباس می گوید اتفاقاً هیچ کسی در وقتی که بیعت می شد با حضرت، صحبت مخالفتی نکرد و همه از اول تا آخر با علی بیعت کردند و ما خوشحال شدیم. خب، این روحیهٔ امیرالمؤمنین است که ابن عباس، یار نزدیک آن حضرت می داند که اگر یک نفر، دو نفر پیدا بشوند، بگویند که ما تو را قبول نداریم؛ حضرت، بهانه ای دستش می آید که حکومت را از گردن خودش بردارد، یک چنین کسی است. ـــــــــــــــــــــ پس این قاطعی و دنبال گیری و شدت عملش، به خاطر علاقهٔ به قدرت نیست؛ برای خاطر این که می داند در راهِ حق است، این راه را با شدت و با قدرت دنبال می کند و با عایشه، با طلحه، با زبیر می جنگد؛ شوخی نیست، با این ها می جنگید. ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈ @Ghader110 ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈
تا زمان امیرالمؤمنین، جنگ حکومت های اسلامی با مسلمانها سابقه نداشته، زمان پیغمبر که خب، چنین چیزی پیش نیامد، زمان ابوبکر پیش نیامد، زمان عمر پیش نیامد، زمان عثمان پیش نیامد، جنگ هایی که در دوران سه خلیفهٔ اول شد، جنگ هایی بود که مسلمان ها با کفار می کردند؛ خیلی راحت، مسلمان شمشیر می بست، می رفت لب مرز، حمله می کرد، می جنگیدند. جنگ بین دو گروهی که هر دو نماز می خوانند، هر دو روزه می گیرند، هر دو به پیغمبر معتقدند، هر دو به قبله معتقدند، هر دو ادعای قرآن دارند و قرآن می خوانند؛ این در زمان امیرالمؤمنین شد و هیچ کس جرئت و این قدرت را نداشت تا با کسانی که در لباس مسلمانی، خودشان را پنهان کردند و باطن کافر خودشان را پوشاندند، و با رهبرانی که پشت سر یک توده ناآگاه مسلمان، خودشان را مخفی کردند، با این ها برود بجنگد. ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈ @Ghader110 ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈
این کار را امیرالمؤمنین انجام داد و این نهایت قاطعیت و شجاعت آن حضرت بود. این هم باز یک درس است. آن جایی که حق است، باید نگاه کرد که راه کدام است، وسیلهٔ موفق کدام است، نباید نگاه کرد که آن طرف کیست؟ هرکه می خواهد باشد. وقتی راه، راه درستی است، راه حقی است، باید رفت جلو. ..امیرالمؤمنین هیچ ملاحظه نکرد؛ البته اِبا و امتناع از این که جنگ بشود، کرد. ـــــــــــــــــــــ در جنگ جمل، امیرالمؤمنین ایستاد تا آن ها اولین تیر را زدند. وقتی که اولین تیر را زدند، خورد به یکی از یاران امیرالمؤمنین، افتاد و شهید شد. حضرت دستش را بلند کرد، گفت: -اللهم اشهد- خدایا شاهد باش، باز هم من شروع نکردم، باز هم من حاضر نشدم، آن ها هستند که دارند شروع می کنند؛ بعد هم که وارد شد، آن طور دشمن را در فشار گذاشت و قاطعیت کامل را به خرج داد. ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈ @Ghader110 ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈
ببشتر دوستان امیرالمؤمنین آمدند، گفتند از معاویه صرف نظر کن، بگذار او باشد. حضرت قبول نکرد. گفت معاویه یک عنصر ضد دین است، نه این که عنصر کاملی نیست. این نبود که آن حضرت، حاکم شام را فقط فاسد بداند و با او مبارزه کند؛ چون در میان حکام امیرالمؤمنین، همه که عادل نبودند. وقتی که علی بن ابی طالب به حکومت رسید، این ها حاکم بودند، همه هم بودند؛ این ها که عادل نبودند، عدالت، شرط فرمانداری و استانداری امیرالمؤمنین نبود؛ آدم های ضعیف الایمانی هم در میانشان وجود داشتند. -غیر از مسلمان ها و خوب ها و مؤمن ها، آن ها را کار نداریم؛ آن هایی که ایده آل نبودند دوجور بودند- یک جور کسانی بودند که این ها از لحاظ دینی یا از لحاظ سابقه، خیلی هم افراد قابل قبولی نبودند، حضرت این ها را دست نزد. این ها را گذاشت در جای خودشان بمانند. حالا این کار (استانداری) از -آن ها- برمی آمد. ــــــــــــــــــــــ این طور نبود که همهٔ کسانی که حضرت در رأس مقامات می گذارد، این ها جزو افراد عالُ العال بدون هیچ شائبه ای باشند، نه، نه خیر! این ها خیلی شان آدم های این طوری بودند. این ها یک جور بودند؛ کسانی که آدم های خوبی نبودند، ناباب بودند، اما ماندنشان در رأس کار ایرادی نداشت. ◀️مبحث: 📚📚صهبا ✔️🔴نشر متن و کپی با عبارت *انسان ۲۵۰ ساله، صهبا* می باشد. ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈ @Ghader110 ┈••✾•🍃🌼⚫️🌼🌿•✾••┈┈