AUD-20230723-WA0018.mp3
7.17M
🎤روضه شب پنجم محرم
مداح سید محسن بحرانی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
احمد رشیدی نیا ( انگشتر)
AUD-20230723-WA0027.mp3
6.33M
مرثیه سرایی در رثای حضرت علی اصغر
سیدعادل هاشمی
شکستم حصر دل با لشکر دل
رساندم کشتی غم را به ساحل
به امید وصال ماه رویت
بگردم کوه بکوه منزل به منزل
......
به هر موجی که می آید به ساحل
نشسته مرغکی با درد و مشکل
خوش آن ساعت که بیند دلبر خود
نشسته در کنارش مرغک دل
......
خوش آن ساعت که موج عاشق دل
ببوسد ماسه های سرد ساحل
بگیرد در بغل چون جان شیرین
چو بیند دلبر خود را مقابل
.......
گلی درباغ دل ای نازنین یار
گل سرخ و سفید بی خنجر خار
بگردد چون دل آوار محزون
بگرد عارضت پروانه بسیار
......
فراوان بلبل و پروانه بسیار
جدا از خانه و کاشانه بسیار
برای دیدن گلزار رویت
دل حسرت کش دیوانه بسیار
.....
شکسته قامت دل از غم یار
زموج بحر خون در ماتم یار
نباشد جز لحد ای همدم دل
دراین شب جان اکبر همدم یار
......
زهجرت گریه ی بسیار کردم
زدل با دیده ی غمبار کردم
بپا صد خیمه ی ماتم زهجران
درون سینه ی آوار کردم
......
نه دل سنگ و نه از آهن نه از چوب
شود ای نازنین وی یار محبوب
دل از یک قطره ی خون ومحبت
که میخواند وفا را ازدلت خوب
.......
سیاه مویم سیاه پوشم نمودی
چو شیرین تا فراموشم نمودی
ز کوه بیستون از تونل دل
صدای تیشه در گوشم نمودی
.......
لب دریا نشینم زار تا کی
همه خوابند و من بیدار تا کی
طبیب سینه ی آوار محزون
جدایی از دل بیمار تا کی
......
هر آنکس غنچه ی گل را دهد اب
به دلهای پریشان می دهد تاب
نمی بیند دل آوار محزون
رخ ماهت مگر در عالم خواب
.....
یکی دردو یکی دردانه دادی
یکی حسرت یکی جانانه دادی
یکی شمع دل آوار محزون
برای دیدن پروانه دادی
......
به جنت جوی وانهار فراوان
روان ای بی وفا تا کوی جانان
هزار افسوس اندر دوزخ دل
نیاید جز نوای درد و هرمان
....
اکبر قاسمی کللی
به کاروان بگو از کربلا گذر نکند
بدون قافلهسالار خود سفر نکند
به شب بگو به زمین پردهی عزا بکشد
سپیده سر نزند، شام را سحر نکند
تنی گسستهزهم روی خاک افتادهست
بگو به باد که از مقتلش گذر نکند
بگو که ماه نتابد به جسم عریانش
به آفتاب بگو بر تنش نظر نکند
بگو غبار بیابان ، بر او کفن پوشد
بگو سهسالهی او را کسی خبر نکند
چگونه در غم او سر به خاک نگذارد
ز ماتمش چه کند، خاک اگر به سر نکند
به اهل خیمه بگو هیچکس خبر ندهد
خیام را ز غم و غصه شعلهور نکند
چگونه عصر غمآلود جمعه وارث او
نظر به پرچم سرخش به چشم ِتر نکند
کسی که دیده به روی غم حسین گشود
به هیچوجه نظر بر کسی دگر نکند
مباد لحظهای از گریه دست برداریم
اگر چه گریهی ما ، بر غمش ثمر نکند
غبار ماتم او ، روی دوش هر که نشست
لهیب نار جهنم ، بر او اثر نکند
دلا دانم که تو نه بی وفایی
تو جراحی به زخمم آشنایی
طبیبی به خدا مثلت ندیدم
که هرگز نزد بیمارت نیایی
شتر از بار مینالد مو از دل
بنالیم هردومون منزل به منزل
شتر نالد که مو بارم گرونه
مو هم نالم که دور افتادم از دل
به دو چشمی که داری مو اسیرم
اگر تو مرده شوری مو بمیرم
چون غسلم دهی با آب کافور
دو چشمم روت کنم سیرت ببینم
دلم تنگ و زمین تنگ آسمون تنگ