نوشته ای برای تو📝
بعضی اوقات شما فکر می کنین
اگر سخت تلاش کنید و تصمیمات بی نقص بگیرین
دیگه تو زندگی اشتباه نمی کنین
در حالی که اشتباه کردن ی چیز کاملاً طبیعیه
اگه شما دارید به خودتون سخت می گیرید چون ی چیز رو خراب کردید
یا باعث خجالت خودتون شدید
این کاملاً نرماله
هیچکس زندگی رو بدون آسیب دیدن نمیگذرونه
ما هم همون زخم هایی داریم
🙏 خواهش می کنم با خودتون مهربون باشید و از خودتون دفاع کنید🤍
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
27.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃خوشبختے یگانہ چیزے است ڪہ میتوانیم
بیآنڪہ خود داشتہ باشیم دیگران را از آن برخوردار سازیم.🍃
🍃روزگارے فڪر میڪردم ڪہ دوستداشتن
دلیل نمیخواهد و حال ناباورانہ بہ دنبال دلایلے
براے اثبات این قضیہ میگردم…🍃
🍃گویا دوست داشتن جزء پیچیدهترین مسائل دنیا شدہ!
آن هم دنیایے ڪہ پایهے وجودیاش از مهر است♥️
و محبتِ خدایے ڪہ ❣دل❣
را در نهادِ ما بہ ودیعہ نهاد.🍃
♥️عشق را برایمان فرستاد تا این دل مأمن
مهر باشد و محبت و امان هر عشقی….♥️
🍃حالا گاهے این دل میگیرد
و پناهش جز سایهے مهر الهے نیست.♥️
🍃چقدر زیباست ڪہ دلتنگیهایت را
فقط براے خدا بگویے و او ببیند و حظ ڪند.🥰
🍃و براے دوستان بهترین باشے
و فقط از امیدها و دلخوشیها و روزهاے خوب بگویی…♥️
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_ترلان
#عاقبت_به_خیر
#پارت_بیست_سه
من ترلان هستم یه دختر آذری
سال ۱۳۳۸ تو یکی از روستاهای اطراف تبریز به دنیا اومدم..
اینقدر تو افکار خودم غرق بودم و از سرنوشت نامعلومم خبر نداشتم و بیشتر حرفهاشون رو نمیشنیدم.تا اینکه بعد از کلی حرف زدن مادر حسین گفت؛ پس منتظر جواب از طرف شما هستیم و رفتند.بعد از رفتنشون آقام داشت تو حیاط برای خانعمو که تازه خبردار شده بود، آمار میداد که عمو بدونه کی هستند
یه گوشه از زیرزمین تو تاریکی نشسته بودم و صداشون به گوشم میرسید..آقام میگفت؛ بابای پسره اسمش انوره،مهاجرن چند سال پیش شاه میخواست اونا رو از ایران بیرون کنه، خیلی سختی کشیدن که تونستن موندگار بشن سر این ماجرا عموی پسره رو هم کشتن و آخرش هم معلوم نشد کی اینکار رو کرده، مادر پسره مال دهات اطرافه ولی همین زن عموش که واسطه بوده مال روسیهاس، که عموش از روسیه گرفته و آورده ایران..با شنیدن این حرفها تازه فهمیدم که اون زن چاق و بور که موقع حرف زدن لهجه داشت مادر حسین نبوده و زنعموش بوده..بخاطر حجب و حیا نمیتونستم در مورد حسین سوالی از آنا بپرسم ولی آقام همچنان ناراضی بود..و دیگه در مورد خواستگارها حرفی تو خونمون نبود آنا هم از ترس آقام دیگه چیزی نمی گفت،چند روز گذشت و سر ظهر تو خونه بودیم که دوباره سرو کله مادر پسره پیداش شد...
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
گشاده دست باش،
جارے باش،
كمڪ كن، مثل رود...
با شفقت و مهربان باش، مثل خورشید...
اگر كسے اشتباه كرد
آن را بپوشان، مثل شب...
وقتے عصبانے شدے،
خاموش باش، مثل مرگ...
متواضع باش و
كبر نداشتہ باش، مثل خاڪ...
بخشش و عفو داشتہ باش، مثل دریا...
اگر مےخواهے دیگران خوب باشند،
خودت خوب باش، مثل آینہ
مهربان باش مثل مادر ♥️♥️
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟
✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
اﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘایشان ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﮐﻨﺪ. ﻣﻼ ﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ: ﺍﮔﺮ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞﺳﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ.
ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﮐﻨﺠﮑﺎو ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺖ ﺁﻥ ﭘﻮﻝ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻨﯽ ﻃﻠﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، به هر ﺯﺣﻤﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﺪ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞ ﺳﮑﻪ ﻓﺮﺍﻫﻢﮐﺮﺩند و ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻭﯼ ﺭﺳﺎندند.
ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﻣﻼ ﺩﺭ حالي که ﺳﮑﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﯿﺒﺶ ﺟﺮﯾﻨﮓ ﺟﺮﯾﻨﮓ ﺻﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﻨﺒﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺧﺮﻭﺝ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺟﻠﻮ ﻭ ﭘﻮﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ.
ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﮔﻨﮓ ﻭ ﮔﯿﺞ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ: ﻣﻼ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺻیغه ﺍﯼ ﺍﺳﺖ! ﺁﻥ ﭘﻮﻝ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩﻧﺖ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟
ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻠﯿﺤﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:
ﺩﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺳﺖ.
ﺁﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﭘﻮﻝ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﺍﺣﺴﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﺪ. ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺩﻗﺖ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻢ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﯾﺪ.
ﻭﻗﺘﯽ آدم ﭘﻮﻝ ﺗﻮﯼ ﺟﯿﺒﻬﺎیش ﺑﺎﺷﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
✍🏻📚 هر شب یک داستان جذاب و خواندنی در کانال قم زیبا📚✍🏻
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕زندگے
هدیه خــــداوند به شماست🦚
❤️و شیوه زندگے
هدیه شـــما به خداوند است🦚
💕امروز را زیبا
زندگـــے کنیم🦚
چهارشنبه ی زیباتون بخیر❤️
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
خوشا به حال كسي كه همه چيز را
وامي نهد و به خدا اعتماد مي كند.
و در هر گام به او تكيه مي كند.
با عشق به خدا،
دستاني توانا راهگشاي
همه مشكلات ما هستند.
در واقع، خوشبخت ترين انسان ها
كسي است كه:
زندگي اش را زير سايه
حمايت خداوند قرار مي دهد.
به هرسو رو مي كند،
عشق او را مي يابد و
هر روز بيش از پيش
با اين عشق نشو و نما مي كند.
رها كن،
بي خيال شو،
به خدا واگذار...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ کلمه ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ : "ببخشید"
ﻣﮕﺮ ﻣﯿ ﺸﻮﺩ ﻋﻤﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ: "ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ"
مگر ﻣﯿ ﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ی "ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ" ﻏﺮﻭﺭ له ﺷﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ !؟
مگر ﻣﯿ ﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﮕﻮﺋﯽ "ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ"
با ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ : ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ؟
چه ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ؟
گاهی ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺖ ...
کاری ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺑﺎﺷﺪ، نیست.
گذﺷﺖ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ...
انتظار ﺑﺨﺸﺶ ﻫﻢ ﻧﺎﺑﺠﺎﺳﺖ ...
شخصیت ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﮐﺸﯿﺪﯼ ، ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﺭﺍﻡ نمی ﺷﻮﺩ ...
آدمها را بفهمید.
دل، آلزایمر نمی گیرد...!💐🙏
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍قطع به یقین همه مون دنبال انسانیت هستیم و هر از گاهی آه «انسانم آرزوست !»از نهادمون بلند میشه ....
✍اما من با احترام به همه میگم خودمون چقدر انسانیم !؟ و چقدر تلاش کردیم انسانیت رو به معنا برسونیم !! ...
🔸در عجبم در عصر ارتباطات چرا همچنان انسانیت در خوابه و عصر ما بوی دلتنگی و تنهایی میده .....
💯و من چیزی ندارم بگم جز اینکه این روزها موافقم با مارک زاکربرگ که میگه : « بعد از کفش بیشترین چیزی که زیر پا گذاشته می شود ، انساااانیت است...
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
#سرگذشت_ترلان
#عاقبت_به_خیر
#پارت_بیست_چهار
من ترلان هستم یه دختر آذری
سال ۱۳۳۸ تو یکی از روستاهای اطراف تبریز به دنیا اومدم
چند روز گذشت و سر ظهر تو خونه بودیم که دوباره سرو کله مادر پسره پیداش شد
با آنا شروع کرد به صحبت کردن و با پوزخندی گفت؛ شنیدیم میگن خواستگار باید پاشنهی در عروس رو از جا بکنه و اینقدر بره و بیاد که کفش پاره کنه تا جواب مثبت بگیره ولی بخدا من اصلا وقت ندارم..بعد نفسش رو با شدت بیرون داد و گفت؛ سریه خانوم، از خدا پنهون نیس از شما چه پنهون مادرشوهرم اصرار داره حسین دخترعمهاش رو بگیره ولی حسین انو نمیخواد واسه همین میخوام زودتر این وصلت سر بگیره تا یه جورایی به خواهرشوهرم بگم که ما دخترت رو نمیخوایم آخه مهر ترلان به دل حسین نشسته خون تو صورتم دوید و لپام از خجالت قرمز شد با چشم غرهی آنا سریع اتاق رو ترک کردم و رو پلههای ایوون نشستم ولی صداشون رو میشنیدم..آنا روش نشد که بگه که اصلا حق دخالت و صحبت دربارهی این موضوع رو نداره و با کمی مکث گفت؛ والا چی بگم، شوهرم یه جوریه از شوهر دادن دختر خوشش نمیاد ولی اگه رضایت داد من خبرتون میکنم با این حرفها، مادر حسین با ناراحتی خونمون رو ترک کرد..از حرفهاشون فهمیدم که حسین پسر بزرگ خانواده است، دو تا برادر و دو تا خواهر داره و خودش ارتشیه و به خاطر وضع مالی معمولی که پدرش داره کمک حال خانوادهاش هم هست...
ادامه در پارت بعدی 👇
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
🦋یکی از حملات شیطان، حمله از آینده است
✅اگر کسی نسبت به آینده، دچار ترس و تردید می شود، علتش این است که توکل ندارد. توکل یعنی خدایا تو را میبینم، مطمئنم که کمکم میکنی؛ بیشتر از خودم دوستم داری؛ من به عشق تو و در کنار تو هیچ اضطرابی نسبت به آیندهام ندارم؛ تو هیچ وقت من را رها نکردی، از این به بعد هم رها نمیکنی.
🚨بنابراین، هر وقت شیطان دلشورههایی نسبت به آینده (از دست دادن ماشین، فرزند و ...) در تو ایجاد میکند، خدا را ببین. چون با خدا دیدن، قدرتمند میشوی و به مرور، حملهها و اضطرابها و ترسهای بعدی در تو از بین میرود و آهسته آهسته شبیه خداوند میشوی و استحکام پیدا کنن..
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
زمانی که درد خود را #انکار و به صورت ذهنی با آن #مبارزه میکنید و از آن #میگریزید، میکوشید از آن #اجتناب و آن را از خود برانید این چنین است که #قربانی آن میشوید و درد بر شما #غلبه خواهد کرد..
چرا که به او #اجازه میدهید رضایت مندی شما را #کنترل کند. شما از طریق #مقاومت در برابر درد و تمرکز بر خلاصی از آن، تلاش برای فرار از آن و #معدوم کردنش و حتی تلاش برای شفا به آن #قدرت میبخشید.
خشونتی #باطنی در درد نهفته است و همان طور که #ملاحظه کردهاید، تلاش برای خلاصی از درد هیچ گاه #موفقیت آمیز نبوده است. مقاومت شما به هیچ #شفای حقیقی منجر نشده است؛ بلکه هر چه بیشتر شما را از صلح، عشق، قدرشناسی و اعتماد به هوش و شفای بدن #دور کرده است.
شما را خسته و فرسوده کرده و مخازن انرژی شما را #تحلیل برده است. به انرژی که بر سر جنگ روانی برای درد از دست دادهاید #بیندیشید؛ انرژی که میتوانست به شکوفایی وجود شما و شفایی حقیقی اختصاص یابد.
@shayad_etefagh
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
#داستانهای_آموزنده
#شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد