eitaa logo
شهدای مدافع حرم
365 دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
29.6هزار ویدیو
64 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
ـــــــ « » ـــــــ 🌷یک دفعه که شهيد كريم به مرخصی آمده بود به او گفتم: از برایمان تعریف کن آنجا چه کار می کنید؟ او گفت: یک روز در سنگر نشسته بودیم تمام شد و یکی از بچه ها فانوس را برد تا نفت کند همین که در پشت خاکریز سنگر دنبال نفت می گشت به فانوس که در دست داشت اصابت مي کند و چراغ تکه تکه می شود ولی او سالم می ماند، وقتی که ایشان این لحظه را می بیند به خدا زیادتر می گردد. یک روز در آشپزخانه مشغول درست کردن ناهار بودم، یک دفعه صدای گریه بلند شهید را شنیدم با عجله به اتاق رفتم ببینم چه شده؟ دیدم رادیو در ، مراسم سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) نوحه پخش می کند و همسرم گریه می کند؛ من را که دید اشک هایش را پاک کرد و گفت: دلم هوای را کرده است، دوست دارم شوم ولی خداوند این لیاقت را به من نمی دهد که سرانجام رفت و به رسید.🌷 ✍ :همسر شهید ❤️ ❤️ 🌹خاطرات و زندگی نامه شهداء🍃🌺🍃
🌹 🌷«مدت‌ها در این اندیشه بودم که توفیقى حاصل آید، تا بتوانم وصیت‌نامه خود را براى شما پدر و مادر و همسرم بازگو نمایم تا بنا بر حدیث روایت شده از (ع) عمل نمایم. حضرت می‌فرمایند: «سزاوار نیست مسلمانى شب بخوابد و وصیت‌نامه‌اش نباشد.» مادر جان! سعى کن اگر خداوند لطفى به من حقیر کرد و قبولم نمود که در راهش جان دهم، چون زینب (س) و بوده و اقتدا به زینب (س) و زهرا (س) کنى. هر وقت یاد من افتادى، به یاد مظلومیت حسین (ع) و یارانش باش که در صحراى کربلا چگونه جان دادند و هرگز تن به و ندادند. ! به یاد آور که حسین (ع) على اصغرش را داد. برادرش را داد و پیرمرد ۹۰ ساله‌اش را داد؛ با این همه زینب (س) ایستادگى کرد و در مجلس یزید سخنرانى نمود و دشمن زبون را با سخنرانی‌اش به درآورد. مادر باید بسوزى و بسازى و با سوختن‌‏هاست که انسان آبدیده و محکم می‌شود. ! شما براى فرزندانت بسیار فداکارى کردی و ما «خودم را می‌گویم» نتوانستیم دین خود را نسبت به شما ادا کنیم؛ از شما می‌خواهم کنى و اگر از من بدى و سستى دیدى عفوم نمایی. پدرم! کلیه زندگی‌ام را در اختیار شما قرار می‌‏دهم. موقعى که از دنیا رفتم شما وکیل هستید تا از بچه‌هایم پرستارى نمایید و آنان را و بار بیاورید. سخنى با مردم و فامیل؛ اى مردم! نگویید که من به خاطر بعضى چیز‌ها به رفته‏ام؛ خیر فقط و فقط به خاطر و گسترش انقلاب اسلامى بوده که وظیفه‌اى بر گردن همگى ماست. بعضی‌ها می‌گویند، بگذار هر وقت واجب عینى شد، خواهیم رفت
علی اکبر سال 1362 به خدمت سربازی رفت. را در سیرجان گذراند و پس از یک سال و نیم او را به سردشت کردستان انتقال دادند. یاد دارم آخرین بار خداحافظی کرد و راهی شد. مدتی از او بی خبر بودیم. شب در خواب دیدم، در یک دریای بزرگ در قایقی نشسته است. را در دست گرفته بود (و به نشان پیروزی) تکان می داد. خطاب به من گفت: مادر چرا ناراحتی ... ... سراسیمه از خواب پریدم. چند روز بعد را آوردند. ✍ : مادر شهید 🌷 🌷
یکی به این اَخوی‌ها بگه یعنی جلسه امتحانه..!!!! 🙄 اون نفر آخرم معلوم نیست برگه‌اش رو داره نشون کی می‌ده👆😂 نام اثر: وقتی مراقب سرش رو می‌چرخونه😅 ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🇮🇷🌹🥀🇮🇷🥀🌹🇮🇷 دلتنگ گذشت و ایثار مردان جنگم پس از گذشت سالها از پایان تحمیلی و دفاع جانانه ملت ، هر سال در نمی دانم چرا دلم هوای آن روزها را می کند. اشتباه نشه ، دلم هوای نکرده ، بلکه جنگ پدیده ای زشت و نفرت انگیز است که خیلی از عزیزترین دوستانم را از من گرفت ، اما دلم برای آن روزها که فضای ها لبریز از ، همدلی ، و عشق بود تنگ شده ، روزهایی که اول و آخر همه چی فقط بود و . راستش توصیف آن روزها خیلی مشکله و باورش هم برای ندیده های آن ایام سخت ، مثلا تو یکی از شبهای سرد زمستون سال 1360 که 50 تا و جوان بسیجی در منطقه سرپل ذهاب جلوی بعثی ها ایستاده بودیم ، وقتی از کمین چهار ساعته توی برف برمی گشتم فانوس سنگر که بعدها در عملیات رمضان شد را روشن دیدم. گفتم برم سری بهش بزنم ، حدسم این بود که داره می خونه یا و عبادت چون این یکی فقط اهل این مسائل بود. سرم را از پتوی آویزون به ورودی سنگر داخل کردم دیدم گوشه سنگری که تنها جای نشستن درستی هم نداشت کز کرده ، گفتم چرا نمی خوابی ؟ گفت کجا بخوابم ، نگاه کردم که باید خودش را گرم می کرد خیس آب شده ، هرچه اصرار کردم برو بچه ها بخواب رضایت نداد که نداد و گفت اجازه نمی دهم بچه ها را کنی. خیلی جدی گفت: مبادا اینکار را بکنی ، گفتم آخه چرا ، گفت آخه بچه های اون ممکنه از بیدار بشن و او آن شب را تا صبح توی سنگر نشست. حالا وقتی می بینم که راننده دو تا ماشین وسط پیاده شدند و سر اینکه کی زودتر بره با هم کتک کاری می کنند و یا تو صف سر اینکه نوبت منه ، کلی باهم جر و بحث می کنند دلم برای آن روزها خیلی تنگ می شه ، روزهایی که لحظه لحظه اش بود و شیرینی، و و حرف اول و آخر را می زد. 🥀 🇮🇷🌹
🌷🕊🥀🌹🥀🕊🌷 🌹 🕊 دلم برای پر میزند آی رفقا کنید ساقی سبو بر لب هر مست نداد نوبت ما که رسید را بست نداد حال خوش بود کنار آه دریغ بعد یاران حال خوشی دست نداد شادی روح و 🌹 🌹🕊 🌹🕊🌹 🌹 🥀🕊
بعدشما بہ اختلاس رفت! ایمانمان رنگ باخت! محبت هاو بردبارے هاتمام شد! صفاوسادگے در رنگ دنیا رنگ باخت! وقتی از رنگ فاصلہ گرفتیم! حنایمان رنگے ندارد
🌴🌹💐🕊💐🌹🌴 بعد شما بہ اختلاس رفت ! ایمانمان رنگ باخت ! محبت ها و بردبارے ها تمام شد ! صفا و سادگے در رنگ دنیا رنگ باخت ! وقتی از رنگ فاصلہ گرفتیم ! حنایمان رنگے ندارد . 🕊 🕊🌹 🕊🌹🕊 🥀🌺🌴
🥀یک روز بهش گفتم، پسر تو دانش آموز هستی ، درست نیست بری جبهه ،درستو بخون ، برگشت گفت:« طاقت ندارم نامحرم دست به من بزنه.»... برای کارگری رفتم سرزمین برگشتم دیدم سبحان نیست ، گفتم سبحان کجا رفت ،گفتن رفت . 🌷 سبحان جنت صادقی رامسر شهادت ۱۳۶۵ ام الرصاص سن ۱۸ سال ‌
💢 بود و بود و حاج آقا جوان بود و درس های و بچه هایی از جنس نور. . 📌حضور حجت الاسلام محسن قرائتی در پادگان بیگلو اهواز_مقر رزمندگان لشکر ویژه ۲۵ کربلا _سال ۱۳۶۲. . 🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🔺من با کار دارم ! ابراهیم نداشت ، اما بی سیم که داشت ! 🚩ابـراهـیـم ! اگر صدای مرا میشنوی ، کمک ! من و بچه ها گیر افتادیم در تله ی ! تلفن همراه من کار نمیکند بدرد نمیخورد هرچه گشتم برنامه نداشت تا با تو تماس بگیرم ... گفتم میخواهم با بیسیم شما بگیرم.. گفتند اندرویدهای شما را چه به بیسیم ! اما من همچنان دارم تلاش میکنم تا با گوشی اندروید صدایم را به تو برسانم ... اگر میشنوی ما افتادیم بگو چطور آن روز وقتی به گوشَت رساندند که دخترهای محل از فرم هیکل تو خوششان آمده ، از فردایش با لباس های گشاد تمرین کشتی میرفتی ؟ تا چشم و دل دختری را آب نکنی ! اینجا میگیریم تا دیده شویم .. لاک💅 میزنیم تا 👍بخوریم تو حتما راهش را بلدی که به این پیچ ها خندیدی و دنیارا پیچاندی! و ما در پیچ دنیا سرگیجه گرفتیم ! 🚩ابـراهـیـم! اگر صدایم را میشنوی، دوباره بگو تا ماهم مثل بعثی ها که صدایت را شنیدند و راه را پیدا کردند راه را پیداکنیم .. راه را گم کرده ایم اگر از برگشتی کمی از ان های نـاب ها را برایمان سوغات بیاور؛ تا ماهم مثل شما حرف اماممان را زمین نگذاریم... تمام..... .... .... .. شهدا گاهی نگاهی.....👌 شادی روحشان 💐 🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🔆زیباتر از صبح  سـلام صبحگاهے است خدایا به امیـد تو اے یگانہ معبودم زندگی ســـلام  صبح قشنگتون بخےر و شادے . 📷 #مهدی_شهر_ با پسرش را بدرقه میکند. ذوالفقار تورانیان در حال به ... . 🌷 کانال شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷کانال شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
⭕️ خطر نیست اونقدر که با عرض معذرت خطر است.اگر واقعاً مردمی که عملکرد روحانی و رئیسی را دیدند باز بخوان به دولت سوم روحانی رای بدن یعنی برای رشد مردم حداقل۴سال باید صبر کرد. هزینه بالا رفتن فهم مردم ۲۵سال خانه‌نشینی حضرت علی علیه السلام ، ‌۱۴۰۰سال غیبت امام زمان عج و... است. مابرای یک روز تو زندگی شخصی مان حاضرنیستیم به عقب برگردیم چطور برای یک کشور و سفره مردم حاضرین به دهه افتاد و به دولت نحس روحانی برگردیم ؟؟؟؟؟؟؟ مگر شما از این دولت(روحانی) ناراضی نبودید ؟ انقلاب امان از ترک فریضه واجبِ جهاد تبیین به کانال "ایران مقتدر "🇮🇷✌ بپیوندیم 👇 https://eitaa.com/hAIRAN
ایشان پس از پایان همچنان با روحیه‌ای خستگی ناپذیر در مختلفی مشغول به نظام و انقلاب می‌شود. 🍃🌷🍃 ایشان با دیدن مردم وارد آن سرزمین می‌شود و زن و بچه را می‌گذارد باز هم در خدا و برای یاری یک ملت مظلوم می‌شتابد. 🍃🌷🍃 ایشان که از دوران کودکی با زندگی در نوار مرزی ایران و افغانستان، کم و بیش با مردمان آن سامان برخوردهایی داشته در به مردم و افغانی نیز می‌شود. 🍃🌷🍃 محمد ناصر ناصری این بار به عنوان مرکز تحقیقات در دفتر نمایندگی معظم رهبری در امور مشغول وظیفه شد و مسئولیت ناصری در سازمان و به عنوان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در افغانستان بود. 🍃🌷🍃 سرانجام این انسان خستگی‌ناپذیر در روز مرداد 1377# توفیق این را یافت تا در شهر مزار شریف، به نحوی بسیار مظلومانه و به دست نیروهای طالبان که افرادی شقی هستند، شهد شیرین را بنوشد و در ایام دهه 🌷 مطهرش را در گلزار بیرجند تشییع و به خاک می‌سپارند. 🍃🌷🍃 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
💫 (۱۰) 🌹 یه نوجوان 16 ساله بود از محله های پایین شهر تهران وچون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود! 🌹خودش می گفت: ! تا اینکه یه نوار روضه (ع) زیر و رویش کردو بلند شد اومد 🌹یه روز به فرمانده مون گفت: من از بچگی حرم امام رضا(ع) نرفتم ومی ترسم بشم وحرم آقا رو نبینم یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام زیارت کنم و برگردم ... ... اجازه گرفت و  رفت مشهد. ⏰ دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه 📄توی وصیت نامه اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا(ع) توی ماشین خواب حضرت رو دیدم آقا بهم فرمود: «حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت.» 🌹...یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بودو نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبر وگریه می کرد و می گفت: یا امام رضا! منتظر وعده ام؛ آقا جان چشم به راهم نذار... 🌹دقیقا توی روز ،ساعت ومکانی شهیـد شدکه تو وصیت نامه اش نوشته بود...    🌺نثار روحشان وشهدای امنیت 🤲 ۱۱ رکعت است: ۴ دورکعتی (مثل نمازصبح) بنام نافله شب یک دو رکعتی بنام یک یکرکعتی بنام میتوان در هررکعت فقط «سوره حمد» را خواند؛ میتوان نمازرا خواند؛ میتوان از ۱۱ رکعت فقط دورکعت یا یک رکعت را خواند؛ میتوان آنها را روزبعد خواند؛ 👌و خلاصه آماده است.الآن نیز میتوان خواند. التماس دعا 🌺 شبتان بخیر وبه امید بهتر. 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
💫 (۱۰) 🌹 یه نوجوان 16 ساله بود از محله های پایین شهر تهران وچون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود! 🌹خودش می گفت: ! تا اینکه یه نوار روضه (ع) زیر و رویش کردو بلند شد اومد 🌹یه روز به فرمانده مون گفت: من از بچگی حرم امام رضا(ع) نرفتم ومی ترسم بشم وحرم آقا رو نبینم یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام زیارت کنم و برگردم ... ... اجازه گرفت و  رفت مشهد. ⏰ دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه 📄توی وصیت نامه اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا(ع) توی ماشین خواب حضرت رو دیدم آقا بهم فرمود: «حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت.» 🌹...یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بودو نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبر وگریه می کرد و می گفت: یا امام رضا! منتظر وعده ام؛ آقا جان چشم به راهم نذار... 🌹دقیقا توی روز ،ساعت ومکانی شهیـد شدکه تو وصیت نامه اش نوشته بود...    🌺نثار روحشان وشهدای امنیت 🤲 ۱۱ رکعت است: ۴ دورکعتی (مثل نمازصبح) بنام نافله شب یک دو رکعتی بنام یک یکرکعتی بنام میتوان در هررکعت فقط «سوره حمد» را خواند؛ میتوان نمازرا خواند؛ میتوان از ۱۱ رکعت فقط دورکعت یا یک رکعت را خواند؛ میتوان آنها را روزبعد خواند؛ 👌و خلاصه آماده است.الآن نیز میتوان خواند. التماس دعا 🌺 شبتان بخیر وبه امید بهتر. 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
🕊🌷شهید عزیزی که سال ١٣٦٠ به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت و در وصف این شهید می توان همین یک جمله را بیان کرد، شهیدی که حاضر شد سرش بریده شود ولی عملیات (فتح المبین) را لو ندهد. شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند.....و مادر بزرگوارش بعد از بوسیدن رگ های بریده شهید عباسعلی فتاحی دیگر حرف نزد… عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد . خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز# شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود… پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن.. حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده! پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید… فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه… اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگویید که سر ندارد. زمان تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه… مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد… (یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این روایت زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات) شادی روح پاک  صلوات:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹 🌟😔فقط بدانیم که چه عزیزانی رفتند و چه عزیزانی غریبانه جان دادن تا ما بتوانیم با آرامش ما نفس بکشیم وامنیت داشته باشیم🌟😔 🙏🙏🙏شما رو به خدا و به خون پاک شهدا حجاب خانم فاطمه زهرا را زمین نگذارند.... باشد که عاقبت بخیر شویم 🍃⛔️🍃حضرت مهدی عج فرمودن لطفا اینطور برای فرجشان دعا کنید اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب س ((۳مرتبه))🍃⛔️🍃 🍃سلام و نور رحمت الهی برتمامی شما عزیزانِ بزرگوار ضمن عرض تسلیت به مناسبت ایام اربعین ارباب بی‌سر،دسته های گل محمدی صلوات به نیابت از شهید بسیار عزیز،باعظمت هدیه به حضرت حجت عج 🍃 ▪️الّلهُمَّ       🍃▪️صلّ           🍃 ▪️علْی               🍃 ▪️محَمَّد                  🍃 ▪️وآلَ              🍃 ▪️محَمَّدٍ        🍃 ▪️وعَجِّل 🍃▪️فرَجَهُم 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
💢 من هنوز برای این سوال نتوانستم جوابی پیدا کنم ، که این بچه ها چگونه از جگرگوشه هایشان دل می کندن و عازم جبهه ها می‌شدند....!!!!!!!!! . 📸 ی لشکر ۲۵ شهید محمدرضا مولایی قراء در حال اعزام به ها فرزندانش را به گرفت ...محمدرضا آر پی جی زن بود. در والفجر 6 در حین زدن آر پی جی مورد اصابت قرار گرفت و رسید و بعد ده پیکر بازگشت. 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
💢 سید علی خامنه ای : هر چه در حق این مردم بگوییم، زیاد نیست! ‌. ▪️درباره و لشکر مازندران، هر چه بگوییم، زیاد نیست، چند نقطه کشور بودند که ما در همه جای فداکاری‌های ، جای پای این‌ها را می‌دیدیم، یکی از آنها حقیقتاً همین مردم مازندران بودند. . ▪️در دوران جنگ، لشکر ۲۵ هم سوابق درخشانی را در جنگ، در خط‌شکنی، در تصرف میدان‌های بسیار مهم و خطرناک و در قبول مسئولیت‌های سنگین از خود به یادگار گذاشت. . 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
✍یه لات بود تو مشهد. داشت می‌رفت دعوا شهید چمران دیدش، دستش‌رو گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم . 🍁به برخورد و به همراه شهید چمران رفت جبهه. تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند میارنش تو اتاق شهید چمران. 🍁رضا شروع میڪنه به دادن به شهید چمران، وقتی دید ڪه شهید چمران به فحش هاش توجه نمی‌کنه. یه دفعه داد زد ڪچل با توأم! 🍁شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: چیه؟ چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا، چه میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید. 🍁رضا ڪه تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه: میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! ڪشیده ای، چیزی! شهید چمران: چرا؟ رضا: من یه عمر به هرڪی ڪردم، بهم بدی ڪرده. تاحالا نشده بود به ڪسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه! 🍁شهید چمران: اشتباه فڪر می‌ڪنی! یڪی اون بالاست، هرچی بهش بدی می‌ڪنم، نه تنها بدی نمی‌ڪنه، بلڪه با خوبی بهم جواب میده. هی بهم میده. گفتم بذار یه بار یڪی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. . 🍁رضا جاخورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار می‌کرد. اذان شد، رضا عمرش بود. سر نماز موقع قنوت صدای گریش بلند بود، وسط نماز، صدای سوت اومد. صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پرکشید...!🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed
شهدای مدافع حرم
‍ ✨کی بشود حر بشویم توبه مردانه کنیم...✨ 🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام 
‍ ✨کی بشود حر بشویم توبه مردانه کنیم...✨ بسم الله 🌺  🌺 🌺 دومين روز حضور من در جبهه بود. تا ظهر در مقر بچه ها در بودم. پسركی حدود پانزده سال هميشه همراه بود. مثل فرزندی كه همواره با پدر است. تعجب من از رفتار آنها وقتی بيشتر شد كه گفتند: اين پسر، رضا فرزند شاهرخ است!! اما من كه برادرش بودم خبر نداشتم. 🔹عصر بود كه ديدم شاهرخ در گوشه ای تنها نشسته. رفتم و در كنارش نشستم. بی مقدمه و با تعجب گفتم: اين آقا رضا پسر شماست!؟ خنديد و گفت: نه، مادرش اون رو به من سپرده. گفته مثل پسر خودت مواظب رضا باش. گفتم: مادرش ديگه كيه؟! 🔹گفت: مهين، همون خانمی كه تو بود. آخرين باری كه براش خرجي بردم گفت: رضا خيلی دوست داره بره . من هم آوردمش اينجا! ماجرای مهين را می دانستم. برای همين ديگر حرفی نزدم. چند نفری از رفقا آمدند و كنار ما نشستند. صحبت از گذشته و قبل از شد. 🌸شاهرخ خيلی تو فكر رفته بود. بعد هم باآرامی گفت: مهربونی اوستا كريم رو می بينيد! من يه زمانی آخرای شب با رفقا می رفتم ميدون شوش. جلوی كاميون ها رو می گرفتيم. اونها رو تهديد می كرديم. ازشون باج سبيل و حق حساب می گرفتيم. بعد می رفتيم با اون پول ها زهرماری می خريديم و می خورديم. زندگی ما توی لجن بود. 🔹اما خدا دست ما رو گرفت. رو فرستاد تا ما رو آدم كنه. البته بعداً هر چی پول در آوردم به جای اون پول ها صدقه دادم. بعد حرف از كميته و روزهای اول انقلاب شد. شاهرخ گفت: گذشته من اينقدر خراب بود كه روزهای اول توی كميته برای من مامور گذاشته بودند! فكر می كردند كه من نفوذی ساواكی ها هستم! 🔹همه ساکت بودند و به حرفهای شاهرخ گوش می کردند. بعد با هم حركت كرديم و رفتيم برای نماز جماعت. شاهرخ به يكی از بچه ها گفت: برو نگهبان خواهرها رو عوض كن. 🔹با تعجب پرسيدم: مگه شما رزمنده زن هم داريد؟! گفت: آره چند تا خانم از اهالی هستند كه با ما به آمدند. برای اينكه مشكلی پيش نياد برای سنگر آنها نگهبان گذاشتيم. : آقای رضا كيانپور
شهدای مدافع حرم
سالروز #شهادت #شهید #غلامعی_پیچک 📅تاریخ تولد : ۱۳۳۸ 📅تاریخ شهادت : ۲۰ آذر ۱۳۶۰ 🥀مزار شهید : بهشت ز
‍ 🌸 شهید غلامعلی پیچک🌸 🍂 سلام، خوش بحالتان، مهر در پرونده اعمالتان خورد و عاقبت بخیر شدید اما، اینجا بد است. دل ها گرفته است و هایمان گلوگیر شده اند و خسته ایم از زمانی که امان را از اهالی گرفته است. 🍂 هشت سال باغیرت جنگیدید برای وجب به وجب این خاک، برای اینکه حقی نشود. 🍂 اما هشت سال است که با و امید مردم را از زندگی ناامید کرده اند، پدر خانه در مقابل اهل خانه از و کمر خم کرده است. سفره خالی و هایش هم شده اند اما ترازوی عدل، حسرتِ برابری  بر دارد. 🍂روی بیت المال بودید که مبادا مدیون شوید و پل صراط پایتان بلغزد اما این روزها را غارت می کنند و بعد از رفتنشان از مرزهای کشور، خبر هایشان در روزنامه های کشور به یادگار میماند. 🍂زمین های را با کمترین امکانات شناسایی می کردید پاکسازی و را نابود می کردید. حالا ستون پنجم ها، گرا می دهند، دیروز ح.ا.ج ق.ا.س.م و امروز ف.خ.ر.ی ز.ا.د.ه. خبر شهادت ها شد بر دل ...❤️ 🍂 رمز عملیات هایتان بود و فرمانده امام زمان اما حالا، دین را خواسته هایشان کردند و مردم را نشانه گرفته اند که مردم هم از شوند و هم از خرما... 🍂 وصیت هایتان شد بردیوار اما چادرها خاکی می شود و حجاب ها، سرخی خونتان را کدر می کند. آه که که این قصه ی پر غصه پایانی ندارد... شهیدجان، برگرد، بیسیم ات راهم بیاور. حاج و ح.ا.ج ق.ا.س.م را هم صدا کن. بیا و نجات بده. کم کم هم سقوط می کند هم ایمانمان... ✍نویسنده: منتظر 🕊 به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳۳۸ 📅تاریخ شهادت : ۲۰ آذر ۱۳۶۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🌷شهدای مدافع حرم در ایتا https://eitaa.com/shdaemdafhharm 🌷شهدای مدافع حرم در سروش https://splus.ir/khalilghyed