🌷🕊🌴🌹🌴🕊🌷
خواب يكي از همرزمان
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_مهدی_زین_الدین
۴۸ ساعت قبل از #شهادت_آقا_مهدي با ماشيني كه به دستور وي از لجستيك لشكر به بنده واگذار شده بود با #شهيد_زين_الدين به مقر لشكر در سردشت آمديم .
شب خاطرهانگيزي را با هم سپري كرديم ، فرداي آن شب #شهيد از بنده كليد ماشين را خواست ،
به ایشان گفتم « اين ماشين هم مثل موتور #شهيد_همت در جزيره مجنون نشود ».
در جزيره مجنون يك موتور داشتم و آن را در اختيار هيچ كسي قرار نميدادم ، هر كسي كه پيش #شهيد_زين_الدين ميرفت تا وي وساطت كند كه موتور را به او بدهم ، نتيجهاي نداشت .
شرايط به همين منوال سپري شد تا اينكه در عمليات خيبر در جزيره مجنون متوجه شدم كه موتور نيست .
به سرعت پيش #شهيد_زين_الدين رفتم و جريان را با او در ميان گذاشتم .
او به من گفت « نگران نباش، #حاج_همت به موتور احتياج داشت ، به همين دليل از من خواست كه آن موتور را به او دهم و من هم نتوانستم حرفش را رد كنم و موتور را به او دادم »
بعد از چند ساعت متوجه شديم كه #حاج_همت بر اثر اصابت خمپاره ، روي موتور به #شهادت رسيده است .
با درخواست #شهيد_زينالدين كليد ماشين را به وي دادم و خودم به مهاباد آمدم ، نصف شب يكي از بچههاي شاهرود خوابي ديده بود كه رژيم بعث ، لشكر را بمباران كرده است و همه بچهها ايستادهاند و قلبهايشان آتش گرفته است.
صبح آن روز به سراغ يكي از بچههايي كه تعبير خواب ميدانست رفتیم و او گفت « قرار است بلايي به سر لشكر بيايد ، برويد صدقه جمع كنيد و دعاي رفع بلا را بخوانيد »
كمتر از چند ساعت متوجه شديم كه #شهيد_مهدی_زين_الدين و برادرش #مجيد در همان ماشيني كه ۲ روز قبل از بنده تقاضا كرده بودند به #شهادت رسيدند و خبر #شهادت_مهدي_زين_الدين تمام قلبها را آتش زد و خواب آن رزمنده تعبير شد ...
🌹 #سالروز_شهادت🌹
#اخوان_شهید
#مهدی_و_مجید_زین_الدین
🕊 🌴🌹