🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐همسرشهید نقل میکنند:از خصوصیات و اعمال آقا وحید کاملا برایم روشن بود که همان کسی است که دنبالش بودم و هم من او را دوست داشتم هم خدا! آن اهمیت دادنشان به نماز و نماز اول وقت، آن تاکیدشان بر صداقت،آن همه جدیت و تلاش و کوششی که برای اسلام و هدایت افراد داشتند، همگی گویای این حقیقت بود.
🌷همیشه میگفتند:من اگربتوانم حتی یک نفر را به صف نماز جماعت بکشانم، برای دنیا و آخرتم کافی است.همیشه برایم گل رز قرمز میخریدند و میگفتند این گل فقط مخصوص شماست و در دستهگلهایشان برای دیگران این گل را نمیخریدند.
🌹🕊ای شهید؛
گـذر زمــان ،
همه چیز را با خود میبرد
جز ردّ نگاه تــو را . . .
🥀#پاسـدار_مدافع_حـرم
#شهید_وحید_فرهنگی_والا
#سالروز_شهـادت🕊
🌷🕊#لاله_های_زینبی
💐همسر شهید نقل می کند:یکبار که آقا نوید پیگیر کارهای اداری وام ازدواجمون بود،کار گیر کرده بود؛بهش گفتم:«آشنایی نیست کارو درست کنه؟»گفت:«کار خوبه خدا درستش کنه؛بندهی خدا چه کاره است؟!»
🌾اوهمیشه برای انجام هر کاری تلاشش رو میکرد و قدمش رو برمیداشت؛بقیه اش رو می سپرد به خدا و به معنای واقعی این کار رو میکرد.تکیه کلامش این بود که «کار،دست خداست.»
🌷سوریه که بود،میگفت:«دو سهتا از بچههای اینجا خیلی نورانی هستند؛ بهشون گفتم امروز فردا شهید میشوید! »منم گفتم:«عه!خب سفارش کن هواتو داشته باشن وقتی اونور رفتند.»نوید گفت:«از بندهی خدا نمیخواهم.خدا،خدا رو عشقه!عاشق شوی،عاشقت میشود، شهیدت میکند.»
🌹هزاران جان شیرین هم اگر بود
پرستـو بودم و وقت سفـر بود
سـرم را دادهام ... الحمـدلله
که مرگ بیشهادت دردسر بود🕊
💐 ولادت : ۱٦ تیـر ۱۳٦۵
🌷شهادت : ۱۸ آبان ۱۳۹٦
🕊رجعت پیکر: ۵ آذر ۱۳۹٦
🥀#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_بی_سر
#شهید_نوید_صفری
#سالروز_شهادت🕊
🌹 شهدای مدافع حرم🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌾مادرشهید نقل میکند:شهید میرزا محمود تقی پور همیشه مطیع دستورات رهبری بود و سخنرانیها و گفتههای ایشان را تجزیه و تحلیل میکرد و خود را مقیدبه انجام دستورات ایشان میدانست.
💐شهید میرزامحمود تقی پور بیش از یک ماه برای ایام اربعین۹۵به سامرا رفت و در یکی از پرخطرترین مناطق به زائران خدمت میکرد و در سال بعد زمانی که قصد زیارت کربلا را داشتم و از او درخواست همراهی کردم،در حالی که در سوریه بود،گفت:من الان در مأموریت هستم و نمیتوانم بیایم اما از شما می خواهم دعا کنید تا در روز اربعین شهید شوم.من هم که نمیدانستم او در سوریه است شب اربعین۹۶برای شهادت او دعا کردم که در نهایت مستجاب شد.
🌷مادر شهیدمیرزامحمود تقی پور ادامه داد:او در دفتر خاطرات خود نوشته بود که من در روز اربعین شهید میشوم و همچنین در وصیتنامه وی آمده است: «نگران نباشید!شهید به آرزوی قلبیاش رسیده و شما هم خوشحال باشید که من به آرزویم رسیدم».
🌷شهادت:۱۸آبان۱۳۹۶🕊
🥀#پاسدار_مدافع_حرم
#طلبه_شهید_میرزامحمود_تقیپور
#سالروز_شهادت
#شهید_اربعین۹۶🕊
🌹شهدای مدافع حرم🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐همسر شهید نقل میکند:نه تنها شهید ما بلکه همه شهدا دارای کرامات والای انسانی بودند.مشخصه بارز شهید عین الله مصطفایی این بود که اخلاق مداری بارزی داشتند و دارای مهربانی خاص به همه نه تنها خانواده خودشان بودند.هر کسی که یکبار با او برخورد می کرد، متوجه خوش اخلاقی و مهربانی ایشان می شد.
🌷اخلاص و خدا محوری ایشان در ذهن من پر رنگ است و این خدا محوری در کردار و رفتارش مشخص بود.سعی می کرد هر کاری که انجام می دهد برای رضای خدا باشد و تنها خدا را ببیند.حتی در محل کارش نیز ماموریتهایی را انجام می داد که در حیطه وظایفش نبود.به دلیل شدت وابستگی شدید من به ایشان در خانه به طور خاص از شهادتشان صحبت نمیکردند،اما به طور غیر مستقیم می گفتند حیف است که انسان با مرگ بمیرد، بهتر است انسان با شهادت از این دنیا برود. شهید عین الله مصطفایی به شدت دنبال شهادت بودند و خدا را شکر می کنم که بالاخره به آرزویش رسید.
🌹#پاسـدار_مدافـع_حـرم
#شهید_عین الله_مصطفایی
#سالـروز_شهـادت🕊
🌹 شهدای مدافع حرم🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌾قرار بود تو یک عملیات استراتژیکی یه منطقه ای را آزاد کنیم.سید اسماعیل با یکی از بچه ها که بعدا شهید شد.
💐منطقه رو شناسایی کرده بودن، اونا رفتن جلو،آتیش سنگین بود.سید اسماعیل راننده ماشین حمل سلاح بود،ماشین سید را زدن،سید پیاده شد خمپاره و سلاح های دیگر رو به دوش گرفت،رفت جلو تو یه جای خیلی حساس مستقر شد.دشمن تا میتونست محل استقرار سید را میزد تا منطقه را از دست نده،تو اون آتیش سنگین سید شیر مردی بود که بلند بلند نعره کشان رجز میخوند وفریاد حیدر حیدر میکشید.
🌷سلاح تموم شد.برگشته بود که ماشین را راه بندازه که یه خمپاره خورد کنارش یه ترکش بزرگ پهلوشو برده بود یه ترکش خیلی کوچک به پشت سرش خورده بود.خیلی آرام بود و زیر لب ذکر یا زهرا(س)و یا زینب(س)می گفت تا وقتی که آروم گرفت.آره مردی که همیشه روضه حضرت زهرا(س)میخوند.مردی که وقتی به اسم مادر تو روضه میرسید محکم به صورت خودش سیلی میزد با پهلوی شکسته با ذکر حضرت زهرا(س) آرام گرفت.😭
🌹#پاسدار_مدافع_حرم
#شهـید_سیداسماعیل_سیرت نیا
#سالروز_شهـادت🕊
🌹 شهدای مدافع حرم🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌹"خداحافظی آخر"🌹
🌾به خانواده اش نگفته بود که به سوریه میرود.وقت رفتن با گوشی [دوستش]با خانواده و مادرش تماس گرفت و با خوشحالی که پر از بغض بود در گفتگویی عاشقانه با مادرش گفت: دارم میروم مشهد و انشاءالله سریع برمیگردم.حاج خانم هم به روی خودش نیاورد و خداحافظی کرد.
🌴بعد از اینکه علی از ما جدا شد مادر به گوشی[دوستش]زنگ زد و با صدای لرزان گفت: علی رفت سوریه؟[دوستش] هم گفت:علی به شما گفت:میروم مشهد مادر جان،مشهد یعنی محل و مکان شهادت،ان شاءالله هر آنچه خیر است برایش رقم بخورد.
🌷علی رفت مشهد،پیکرش را هم از سوریه به معراج الشهدا آوردند.از پهلو مجروح شده بود و به دلیل خونریزی در باغ زیتونی حوالی حلب شربت شهادت را نوشید.فاطمیون و مجروحیتشان از پهلو آتش به جان شیعه انداخته است.
🌷درود بر تـو ...
که معارف دینت را
در صحنه پیڪار آموختی
و به آن عمل کردی و مصداقِ
" السابقـون السـابقون " شدی ...🕊
🌹#روحانی_مدافع_حـرم
#شهید_علی_تمامزاده
#نامجهادی_ابوهادی
#سالروز_شهادت🕊
🌹شهدای مدافع حرم🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌾مادر شهید نقل می کند:میلاد به آموزش مسائل دینی و آگاهی و معرفت نسبت به دین آنقدر اهمیت می داد که بعد از اخذ مدرک دیپلم تجربی برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه سفیران هدایت حضرت ابوالفضل علیه السلام شهرستان امدیه شد.در بسیج هم فعالیت داشت و مربی حلقه های صالحین بود و همیشه صبحت هایش سرشار ازعشق به اهل بیت علیه السلام بود.
💐او بچه ی ساکت،سربه زیر و کم توقعی بود؛هر وقت از بیرون خانه می آمد دست من و پدرش را بوسه می زد من می گفتم که پسرم این چه کاری است که می کنی؟می گفت:«می خواهم درجه ایمانم را افزایش دهم.»او برای انجام هر کاری برای خودش برنامه ومحدودیتهایی را قائل می شد من همیشه در کارهای او می ماندم!و به خدا می گفتم چرا این بچه اینطوری است؟اکنون،جواب سؤالات خودم را از خدا گرفتم آن روز که میلاد توفیق شهادت را پیدا کرد.😔
🥀🕊سرباز اسلام ڪہ باشی
گاه درحجرهٔ طلبگی با مباحثه
و گاه در معرڪہ جهاد با مبارزه
سـرباختۂ اسلام ڪہ باشی ،
#شهیـد میشوی . . .🕊🥀
🌹#طلبه_مدافع_حرم
#شهید_میلاد_بدری
#سالروز_شهـادت
#شهادت_اربعین۹۴🕊
🌹 شهدای مدافعان حرم🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐همسر شهید نقل میکنند:مجتبی در همهحال شوخطبع بود.چشمان روشن و صورتی نورانی و شاداب داشت؛هروقت از مقابل ساختمان بنیاد شهید باغملک عبور میکردیم،با شوخی میگفت:خانم! این آدرس را حفظ کن،بعد از شهادت من مسیرت زیاد به اینجا میخورد!من متوجه میشدم که حرفش جدی است اما برای اینکه ناراحتم نکند،با شوخی و خنده میگفت!
🌷حتی در خود سوریه دوستانش می گفتند برخی اوقات که در منطقهی عملیاتی راه را گم میکردیم،در عین عصبانیتِ همهی ما،شهید مجتبی زکوی زاده با لبخند میگفت:نترسید راه ما به سمت بهشت است،گم نمیشویم.مجتبی شدیداً بر حفظ حجاب تاکید داشت و به اقوام میگفت چادر حضرت زهرا(س)را از سر برندارید.
🥀#پاســدار_مدافع_حـرم
#شهـید_مجتبی_زکوی زاده
#سـالروز_شهـادت
#شهادت_اربعین۹۴🕊
🌹شهدای مدافعان حرم🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی
🌾دل حاج رضا از پیش رویِ تکفیری ها به سمت حرم عقیله بنیهاشم خون بود. همیشه ناراحت و نگران بود،تا اینکه یک شب خواب دیده بود که مرگش به شهادت ختم میشود.اما اینکه کجا و چگونه برایش مشخص نبود.
💐حاج رضا از درد پاهایش رنج میبرد و از طرفی هم ۵۸ سالش بود و با این شرایطی که او داشت از لحاظ سنی یک سری محدودیتهایی برای سوریه رفتن برایش به وجود میآمد.تصمیم حاج رضا برای رفتن به سوریه برای ما نه تعجب برانگیز بود و نه یک تصمیم جدید.باتوجه به روحیات و خلقیات حاجی،هر لحظه گرفتن تصمیم های انقلابی و اعتقادی را از ایشان پیش بینی می کردیم.
🌷وقتی همرزمان و دوستانش از او می پرسیدند که چرا با این سن و سال می خواهی به سوریه بروی؟حاج رضا جواب میداد:برای لبیک به ندای ولی امرم و من حاضرم به فرمان ایشان، حتی جان خود را هم فدا کنم.
✍به نقل از:همسر شهید
🌹#رزمنده_دیروز_مدافع_امروز
#شهید_حاج رضا_ملایی
#سالروز_شهـادت
#شهادت_اربعین۹۴🕊
🌹 شهدای مدافعان حرم🕊
🌷🌷🕊🌷🌷🕊🌷🌷
🌹🕊#لاله_های_زینبی
🥀#حاجت_گرفتن_ازشهدای_گمنام
💐آقا میثم به شهدا خیلی ارادت داشتن مخصوصا شهدای گمنام،بیشتر وقتایی می تونستن آخر هفته می رفتیم بهشت زهرا زیارت شهدا،وقتی به شهدای گمنام می رسیدیم یک بطری پیدا می کردن تا جایی که می تونستن مزار شهدا رو می شستن بعد می شستیم و زیارت عاشورا می خوندیم.خیلی معتقد بودن شهدای گمنام حاجت میدن هر وقت حاجت داشتن متوسل به شهدای گمنام می شدن.برای خادمی کردنشون تو دوکوهه هم از شهدای گمنام میخواستن چون از طرف سر کارشون بهش اجازه نمی دادن برن،می گفت:رفتن من نیاز به اجازه هیچ کسی نداره باید از خود شهدا بخوام.🕊
✏️راوی:همسر شهید
🥀#پاسـدار_مدافع_حـرم
#شهـید_میثم_نجفی
#ســالروز_شهـادت
#شهادت_اربعین۹۴🕊
🌹 شهدای مدافعان حرم🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐همسرشهید نقل میکنند:یکروز تو خیابون احمدآباد مشهد درحال راهرفتن بودیم که حسینآقا از اوضاع حجاب و پوشش خانمها دراون مکان بهشدت ناراحت شد؛گفت:جرات نمیکنم حتی لحظهای،چشمهام رو به روم رو نگاه کنه!مگر این خانمها که اینطور وارد خیابان میشن برادر یا شوهر یا پدر ندارند؟!
🌷بعد متوجه صدای اذان مغرب شد و گفت:که دیگه امر به معروف و نهی از منکرِ زبانی فایده نداره رفت واز جلو یک مغازه یک کارتُن آورد ومن متعجب او را نگاه میکردم!کارتن رو باز کرد وایستاد و باصدای بلند شروع کردبه اذانگفتن؛مردم همه نگاه میکردن؛اصلا نگاههای مردم براش مهم نبود؛شروع کرد به نماز📿خواندن؛من خیلی خجالت کشیدم؛رفتم یک متر اون طرف تر ایستادم؛کاش اون. روز میرفتم وبا افتخار کنارش می ایستادم؛آدمهایی که درحال رفت و آمد بودند،مثل آدمهای متحجّر به اونگاه میکردند.نمازش که تمام شد کارتُن رو برداشت وگذاشت سر جاش وگفت الان باید باکار عملی امر به معروف را انجام داد ومن الآن معنی حرف آنسال او را میفهمم.
🥀#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_حسین_محرابی
#سالروز_شهـادت🕊
🌹 شهدای مدافعان حرم🕊
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐فرزند شهید نقل میکند:مادر و پدرم عاشق هم بودند.پدرم در کارهای خانه خیلی به مادرم کمک میکرد.در خانه غذا درست میکرد و ظرف میشست.عموی من هم در دوران هشتسال دفاعمقدس شهید شده است.مادربزرگم که پیش از این هم مادر شهید بود،طبقهی بالای خانهی پدرم زندگی میکرد.صبح به صبح،پدرم میرفت بالا،برایش نان داغ میبرد.گاهی خم میشد روی پای مادرش و پای مادربزرگم را میبوسید.
🌷دست همه را میگرفت.هر کسی به او بدی میکرد میگفت:«اشکالی ندارد،شما خوب باشید».هرکسی زنگ میزد و میگفت:«آقای عباسی!گره به کارمان افتاده»،پدرم دستش را میگرفت و هر کمکی از دستش برمیآمد،انجام میداد. پدر در فکرِ رفتن به سوریه نبود اما یک خواب باعث شد برود.خواب دیده بود که یک راه سبزیاست وهمه دارند میروند که انتهایش به حرم حضرت زینب میرسد. آنجا دوستانش را که شهید شده بودند، دیده بودکه به اوگفته بودند"حاج منصور جا نمانی"!
🌹#رزمنده_دیروز_مدافع_امروز
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_منصور_عباسی_هفشجانی
#سالروز_شهادت🕊
🌹 شهدای مدافعان حرم🕊