eitaa logo
شهدای مدافع حرم
485 دنبال‌کننده
47هزار عکس
37.9هزار ویدیو
84 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم سلام وصلوات بر محمد وال محمد صل الله علیه واله السلام علیک یا ابا عبدالله سلام دوستان شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🕊 💐همسر شهید نقل می‌کنند:مجتبی در همه‌حال شوخ‌طبع بود.چشمان روشن و صورتی نورانی و شاداب داشت؛هروقت از مقابل ساختمان بنیاد شهید باغملک عبور می‌کردیم،با شوخی می‌گفت:خانم! این آدرس را حفظ کن،بعد از شهادت من مسیرت زیاد به اینجا می‌خورد!من متوجه می‌شدم که حرفش جدی است اما برای اینکه ناراحتم نکند،با شوخی و خنده می‌گفت! 🌷حتی در خود سوریه دوستانش می گفتند برخی اوقات که در منطقه‌ی عملیاتی راه را گم می‌کردیم،در عین عصبانیتِ همه‌ی ما،شهید مجتبی زکوی زاده با لبخند می‌گفت:نترسید راه ما به سمت بهشت است،گم نمی‌شویم.مجتبی شدیداً بر حفظ حجاب تاکید داشت و به اقوام می‌گفت چادر حضرت زهرا(س)را از سر برندارید. 🥀 زاده 🕊 🌹شهدای مدافعان حرم🕊
🌷🌷🕊🌷🌷🕊🌷🌷 🌹🕊 🥀 💐آقا میثم به شهدا خیلی ارادت داشتن مخصوصا شهدای گمنام،بیشتر وقتایی می تونستن آخر هفته می رفتیم بهشت زهرا زیارت شهدا،وقتی به شهدای گمنام می رسیدیم یک بطری پیدا می کردن تا جایی که می تونستن مزار شهدا رو می شستن بعد می شستیم و زیارت عاشورا می خوندیم.خیلی معتقد بودن شهدای گمنام حاجت میدن هر وقت حاجت داشتن متوسل به شهدای گمنام می شدن.برای خادمی کردنشون تو دوکوهه هم از شهدای گمنام میخواستن چون از طرف سر کارشون بهش اجازه نمی دادن برن،می گفت:رفتن من نیاز به اجازه هیچ کسی نداره باید از خود شهدا بخوام.🕊 ✏️راوی:همسر شهید 🥀   🕊 🌹 شهدای مدافعان حرم🕊
🥀🕊 💐همسرشهید نقل می‌کنند:یکروز تو خیابون احمدآباد مشهد درحال راه‌رفتن بودیم که حسین‌آقا از اوضاع حجاب و پوشش خانمها دراون مکان به‌شدت ناراحت شد؛گفت:جرات نمیکنم حتی لحظه‌ای،چشم‌هام رو به روم رو نگاه کنه!مگر این خانم‌ها که اینطور وارد خیابان میشن برادر یا شوهر یا پدر ندارند؟! 🌷بعد متوجه صدای اذان مغرب شد و گفت:که دیگه امر به معروف و نهی از منکرِ زبانی فایده نداره رفت واز جلو یک مغازه یک کارتُن آورد ومن متعجب او را نگاه می‌کردم!کارتن رو باز کرد وایستاد و باصدای بلند شروع کردبه اذان‌گفتن؛مردم همه نگاه میکردن؛اصلا نگاههای مردم براش مهم نبود؛شروع کرد به نماز📿خواندن؛من خیلی خجالت کشیدم؛رفتم یک متر اون طرف تر ایستادم؛کاش اون. روز میرفتم وبا افتخار کنارش می‌ ایستادم؛آدمهایی که درحال رفت و آمد بودند،مثل آدمهای متحجّر به اونگاه میکردند.نمازش که تمام شد کارتُن رو برداشت وگذاشت سر جاش وگفت الان باید باکار عملی امر به معروف را انجام داد ومن الآن معنی حرف آن‌سال او را میفهمم. 🥀 🕊 🌹 شهدای مدافعان حرم🕊
🥀🕊 💐فرزند شهید نقل میکند:مادر و پدرم عاشق هم بودند.پدرم در کارهای خانه خیلی به مادرم کمک میکرد.در خانه غذا درست میکرد و ظرف می‌شست.عموی من هم در دوران هشت‌سال دفاع‌مقدس شهید شده است.مادربزرگم که پیش از این هم مادر شهید بود،طبقه‌ی بالای خانه‌ی پدرم زندگی میکرد.صبح به صبح،پدرم میرفت بالا،برایش نان داغ می‌برد.گاهی خم میشد روی پای مادرش و پای مادربزرگم را می‌بوسید. 🌷دست همه را میگرفت.هر کسی به او بدی می‌کرد میگفت:«اشکالی ندارد،شما خوب باشید».هرکسی زنگ میزد و میگفت:«آقای عباسی!گره به کارمان افتاده»،پدرم دستش را میگرفت و هر کمکی از دستش برمی‌آمد،انجام می‌داد. پدر در فکرِ رفتن به سوریه نبود اما یک خواب باعث شد برود‌.خواب دیده بود که یک راه سبزی‌است وهمه دارند میروند که انتهایش به حرم حضرت زینب میرسد. آنجا دوستانش را که شهید شده بودند، دیده بودکه به اوگفته بودند"حاج منصور جا نمانی"! 🌹 🕊 🌹 شهدای مدافعان حرم🕊
🥀🕊🕊🥀🕊🕊🥀 🥀🕊 💐چند روز قبل از رفتن به سوریه از من خواست که بزارم بره سوریه.باهاش مخالفت کردم وگفتم تو مال جنگ نیستی و من فقط یک پسر دارم و اگر تو بری دیگر کسی را ندارم.شب که خوابیدم حضرت زینب(س)پسرم و از من خواست و گفت با رفتنش مخالفت نکنم. 🌷وقتی خبر شهادتش و شنیدم اصلا ناراحت نبودم چون حضرت زینب(س) محمد منو انتخاب کرده بود.آخرین حرف محمد قبل از شهادت این بود به دوستانش گفت:من برای دفاع از حرم تا اسرائیل هم برای جنگ میروم. ✍به نقل از:مادر شهید 🥀🕊شهادت . . . پایان ڪسانی است ، ڪہ به تڪلیفشان عمل ڪردند 🌹 🕊 🌹 شهدای مدافعان حرم🕊
🥀🕊 💐درست یک هفته مانده به اعزام، مادرخانم شهیدعلی اصحابی فوت میکنند و ایشان اطرافیان رامجاب میکنند که به هیچ وجه حرفی به فرمانده نزنند.ایشان به اتفاق دوست وهمشهری خود،آقا محسن بعنوان پدافند هوایی اعزام شده بود.کارهر روز و شب ادامه داشت. 🌾درست سه ماه قبل ازعملیات محرم. طبق برنامه قرار شد باقبضه۲۳جلوی پیشروی نیرو هاےمتخاصم گرفته شود. محسن نشست پشت قبضه وعلی و حبیب روحی کنارش بودند.بطور یک نواخت آتش۲۳انجام میشد تااینکه طی اعلان بیسیم مبنی بر رخنه گروهی از مسلحین محسن وعلی جلوتر میروند تااینکه کاربه جایی میرسد که شدت آتش نیروی مقابل به حدےمیشود که کاربه عقب نشینی میرسد دراین اوضاع محسن پشت قبضه مینشدوعلی رامیگوید باکمک شهیدحبیب ماشین رابه حرکت در آورد علی تاب نمی آورد ومیگوید حاضرنیست رفیق و همشهری خودش راتنهابگذارد لذامی آید وکنارمحسن می‌نشیند تااینکه یک موشک کوروت به ماشین ازسمت شهید اصحابی اصابت میکند.علی علمدار میشود. ✍به نقل از:همرزم شهید 🥀 🕊 🌹 شهدای مدافعان حرم🕊
💟 💐محمودرضا هرچه داشت از فرهنگ ایثار و شهادت بود.میراث فرهنگی دفاع مقدس را دوست داشت،مجموعه📚کتاب هایش را خوانده بود.«همپای صاعقه» را واو به واو خوانده بود.تقریباً همه‌ کتابخانه‌اش به جز چند کتاب،کتاب‌های دفاع مقدسی بود.«خاک‌های نرم کوشک» را باعلاقه بسیاری خواند،سری«به مجنون گفتم زنده بمان»،«ویرانی دروازه شرقی »،«ضربت متقابل»،«سلام بر ابراهیم» و این کتاب‌هایی که در دسترس همه است. 🌸تقریباً تا آخرین کتاب‌هایی📚را که در حوزه دفاع مقدس منتشر شده داشت و گرفته بود.«کوچه نقاش‌ها»را به من توصیه کرده بود که بخوانم و من هنوز آن را نخوانده‌ام.خواندن این کتاب را چند بار به من توصیه کرد.خیلی او را به وجد آورده بود.به لحاظ روحی ارتباط تنگاتنگی با شهدا داشت.علاقه خاصی به بهشت زهرا(س)و مزار شهدا داشت. ✍راوی:برادر شهید  🎀🎈امروز روز تولد توست و ما هر روز بیش از پیش به این راز پی می ‌بریم ڪہ تــو خلـق شـــده ای تا راه آسمان را به ما نشان دهی ...💎 🌺 🌺 🎂 🎊 🌹 شهدای مدافعان حرم🕊
💟 🌺همسر شهید نقل می کند:آقا سعید عاشق نماز 📿و انجام واجبات بود همیشه اول وقت نماز می خواند و دائم الوضو  بود.گاهی به او می گفتم که چقدر وضو می گیری؟!می گفت پیامبر ما فرموده:هر کس با وضو از دنیا برود شهید خواهد بود پس من همیشه وضو می گیرم.می گفت وضو نور است اگر مرتب وضو بگیریم میشود نور علی نور و میخندید.مرتب از ثواب های دائم الوضو بودن می گفت.گاهی که از هوش بالا و تمرکز زیادش متعجب می شدم! 🌸آرام بهم می گفت از آثار و برکات دائم الوضو بودن است.آقاسعید عاشق رسیدن به خدا بود و هر کاری برای این وصلت انجام می داد.بیشتر اوقات به نماز جمعه می رفت و علی آقا فرزند بزرگمان را نیز با خود می برد. 🎀🎈امروز روز تولد توست و ما هر روز بیش از پیش به این راز پی می ‌بریم ڪہ تــو خلـق شـــده ای تا راه آسمان را به ما نشان دهی ...💎 🌺 🌺 🎊💟 🌹شهدای مدافعان حرم🕊
💟 🌸شهید علیرضا قنواتی همیشه می گفت:وقتی حضرت یوسف را برای فروش به بازار برده‌فروش‌ها آوردند،عده‌ای برای خرید ایشان به صف ایستادند،در میان آنها مرد فقیری بود.به او گفتند تو برای چه اینجا ایستادی؟تو که پول خرید یوسف را نداری.مرد فقیر گفت:من پولی برای خرید یوسف ندارم اما اینگونه حداقل نامم درلیست خریداران یوسف ثبت می‌شود. 💐حالا حکایت بچه‌های رزمنده مدافع حرم هم همین است،اگر شهید نشوند لااقل اسم شان در لیست مدافعان حرم حضرت زینب(س)ثبت خواهد شد.ما هم به این نیت راهی شدیم. ✍راوی:همرزم شهید 🌹شھیـدها هم 🎀متولد می شوند مثـل مـــا ؛ اما مثل ما نمی‌میرند برای همیشه زنده می‌مانند مثل تو ای شھیـد . . .🕊 🌷 🕊 💝🎊🎉🎂 🌹 شهدای مدافعان حرم🕊
🥀🕊 🍃تابستان سال۹۵مصطفی آمد سراغ من و گفت:حال و حوصله بنایی را داری یا نداری؟!گفتم مصطفی باز میخوای کجای مغازه را بزنی بهم؟گفت پایه هستی هر روز بعد از کار با هم بریم باقرآباد،بنایی صلواتی کنیم برای ساختن خانه؟! 💐گفتم خانه برای کی؟گفت:برای خانواده‌های شهدای فاطمیون که سر پناهی ندارند؛گفت من سفیدکاری،لوله‌ کشی،برقکاری،کابینت و راه‌انداختن همه تاسیسات فنی را قبول کردم؛میدانستم تو هم پایه‌کار هستی. 🌴خلاصه،آن‌تابستانِ من و مصطفی عجب تابستانی شد؛آن چندماه ماموریت نداشتیم و کار خدا هر دو تهران بودیم؛ خستگی برای مصطفی بی‌معنی بود؛با هم شبانه‌روز کار کردیم.مادر ما هم که از خودمان پایه‌تر بود،بیل و کلنگ دستش میگرفت و پابه‌پای ما کار میکرد. 🌷هیچوقت یادم نمی‌رود روزی که کلید خانه‌ها را در باقرشهر به آن چند خانواده شهید تحویل دادیم،از خوشحالی گریه می‌کردند و نمیدانستند چطور تشکر کنند. تابستان آن‌سال،ما۶واحد را برای سکونت خانواده‌ها آماده کردیم. ✍راوے:برادر شهید 🌹 🕊 🌹 شهدای مدافعان حرم🕊
💟 💜همسر شهید نقل می‌کنند:محمود خیلی مهربان و باگذشت بود؛زمانیکه ایشان در منزل بود،در کارها به من کمک می‌کرد؛نقطه قوت اخلاقی ایشان،احترام خاصّی بود که به پدر و مادر و کلیه اعضای خانواده می‌گذاشتند و این را من در کمتر کسی می‌دیدم؛این خصوصیت ایشان در من تاثیرگذار بود‌. 💛مردم‌داری محمود زبانزد اقوام و فامیل بود.صله‌رحم و رفت‌وآمد با اقوام را هیچ وقت قطع نمی‌کرد؛حتی با اقوامی که از لحاظ تفکر و اعتقادی با ایشان هم‌عقیده نبودند،این عامل،مانعِ رفتن به منزل ایشان نمی‌شد. 🎊امــروز . . . روز میــلاد تـوست  ؛ و ما تمام دلتنگی ‌هایمان را بہ جایِ تو در آغوش می‌کشیم چقدر جایت میان مـا خالیـست . . .💖 🌷 🕊 🌸💝🎂🎈 🌹شهدای مدافعان حرم
📨 ☔️پدر شهید نقل می‌کند:اسماعیل می گفت در مرحله اول باید بجنگیم نه اینکه شهید شویم.باید دفاع کنیم.هرچند شهادت از همه چیز بهتر است؛اگر قرار است بمیریم،خدا مرگ‌مان را در شهادت قرار بدهد.می‌گفت دعا کنید به آن چیزی که در دنیا می‌خواهم برسم،می‌دانستیم شهادت می‌خواهد. ☔️یک روز با اسماعیل بیرون رفته بودیم.در راه، خانم بدحجابی رو دیدیم. بهش گفتم اسماعیل!به خاطر این‌ها می‌روی می‌جنگی؟اسماعیل گفت بله!ما به خاطر این‌ها می‌رویم می‌جنگیم. آنهایی که حجاب‌شان کامل است مشکلی ندارند.خودشان می‌دانند راه درست چیست!ما می‌رویم که این‌ها دست اَجنبی نیفتند؛خاک کشورمان دست اَجنبی نیفتد. 🎊اسماعیل عزیز میلاد توست و مــــــا باز ؛ ڪبوتر عشق‌مان را در آسمـانِ خیـال تو پــــــرواز می دهیم ؛ سالهاستــ ڪبوتــرمان جلد مهربـانیت شده است . . .🕊 💐 یاراحمدی🕊 🌼🎂💞🎈 🌹 شهدای مدافعان حرم🕊