eitaa logo
اشعار ناب آیینی
31.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
93 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . . ☫ ﷽ ☫ 🔸مجموعه بزرگ تبلیغات برتر👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 . ⭐️مجموعه تبلیغاتی ناب 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59
مشاهده در ایتا
دانلود
هزار حیف که خاموش شد صدای حسن چه شد قرائت قرآن چه شد دعای حسن؟ بـه غربتش چـه بگویـم، رسـول اکـرم گفت که ماهیان همه گرینـد در عزای حسن بـه حشـر بـا گـل لبخنـد می‌شـود محشور خوشا کسی که بگرید به غصه های حسن گمـان نبـود نمـک‌ناشناس‌هــا بـه ستـم کنند خنجـر خود را فرو به پای حسن میان طشت عیان شد ز پاره‌های جگر که بود خون جگر سال‌ها غذای حسن تمام عمر دلش بود خون، نبود انصاف که باز زهر هلاهل شود جزای حسن هنـوز بـر بـدنش زخـم‌ تیرهــا پیــداست هنوز شهر مدینـه است کربلای حسن اگر چه از شرر زهر پاره شد جگرش دگر نگشت بریده، سر از قفای حسن کسی که فاطمـه را کشت قاتل حسن است به روز حشر شهادت دهد خدای حسن غـریبِ شهـر مدینه، غـریب رفت بـه خاک غریب‌تر حرم و صحن باصفـای حسن نه مهلتی که توقف کنند در حرمش نه جرأتی که بگرید کسی برای حسن از آن زمان که خـدا خلق کـرد «میثم» را  دل شکستـۀ او بــود آشنـای حسـن 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
. همگی از بقیع برگشتند همگی خسته و غبار آلود روی چشم حسین اشک عزا چشم عباس هم پر از خون بود زینب آمد کنار در آرام سر خود را گذاشت گوشه‌ی در با سوالی حسین را گریاند ای حسین از برادرم چه خبر؟ در کنار مزار پیغمبر تن او را به خا ک‌ها دادید؟ تن سبز غریب مادر را به سوی فاطمه فرستادید؟ بنشین خواهرم صبوری کن تا بگویم چه در بقیع رخ داد؟ بغض آقا شکست و چشمش را اشک غربت گرفت و پاسخ داد: کاش خواهر تن برادر را ساده و مخفیانه می‌بردم کاش مانند حیدر و زهرا بدنش را شبانه می‌بردم کاش خواهر زمان تشییعش زره جنگ خویش بر تن داشت کاش تابوت مجتبی خواهر جنس محکم شبیه آهن داشت نگران‌تر شدم برادر جان حرف تو بوی جنگ را دارد روی دوشت چرا شده خونی؟ شانه‌ات بوی مجتبی دارد دست بر روی این دلم بگذار تا بگویم چه شد که مبهوتم من همین قدر با تو می‌گویم که عزادار تیر و تابوتم بنشین زینبم مرو بیرون خوشی ما تمام شد خواهر دیدی آخر حسین تو زینب بی‌حسن بی‌امام شد خواهر در کنار مزار او گفتم که بمیرم برای این تن تو غصه و ماتمت چه سنگین است غارتم کرده داغ رفتن تو گر چه با غصه غارتم کردند خواهر این انتهای غارت نیست در کنار حسن همه بودیم خوردن تیر اوج غربت نیست اوج غربت برای من مانده غارت خیمه‌ها برای شما غارت پیکرم برای من داغ کرب و بلا برای شما غارت هر چه بر تنم مانده از عبایم گرفته تا نیزه این لباسی که مادرم داده از تنم می‌برند با نیزه خواهرم یک به یک سواران را می‌دوانند بر تن و پشتم بعد از آن یک نفر که جامانده خواهد آمد سراغ انگشتم . 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نا امیدی نبود نزد گدایان حسن دست ما را برسانید به دامان حسن نشنیده است کسی خواهش روزی از ما می رسد روزی ما صبح و شب از خوان حسن حاجتم نیست در این شهر به احسان کسی عادتم داده خداوند به احسان حسن نشکند گوشه ای از نان کسی را همه عمر آنکه یک روز نمک گیر شد از نان حسن بنویسید جذامی زمین خورده نشست سر یک سفره کنار لب خندان حسن حُسن رفتار چنان داشت که از رحمت او مرد شامی شده یکباره غزل خوان حسن حرف او را نخریدند سپاهش غم نیست آمده خیل ملک گوش به فرمان حسن سفرایش همه رفتند و یکی بازنگشتت در عوض این همه نوکر همه قربان حسن و بدانند همه کوفه صفت های زمان که فروشی نبود عشق محبان حسن می رسد صبح ظهوری که بنا خواهد شد مثل ایوان نجف گنبد و ایوان حسن 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام روزه بودی و همسرت ایکاش با تو روراست بود و می شد قهر تا مگر کینۂ پدر وَ جمل- را نمی ریخت در پیالۂ زهر جعده(لع) بد وعده داشت با ابلیس کرَمت را چطور بُرد از یاد؟! تشنه بودی و جای آبِ خنک آتش ِ زهر را به خوردت داد رنگت از رخ پرید و افتادی همسرت بد به تو خیانت کرد جگرت سوخت! با پریشانی- خواهرت رفت و تشت را آورد گریه میکرد و سینه ات شد تنگ جان او بسته بود بر جانت بر گلوی حسین(ع) خیره شدی اشک جاری شد از دو چشمانت درد پیچیده بود دورِ تنت لااقل کاش میزدی فریاد زنده شد در مقابل چشمت خاطراتِ بدی که دقّ ات داد بغض کردی و بعدِ چندین سال بر دلت مانده بود تأثیرش بعدِ مسجد؛ مقابلت قنفذ(لع) بوسه زد بر غلافِ شمشیرش داغ مادر، مزارِ بی زائر از تمام مدینه سیرت کرد تکیه زد بر ورودیِ کوچه خنده های مغیره (لع) پیرت کرد! 🔸شاعر: 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام آن امامی که دلش را داغِ بی پایان گرفت آخرش زهر آمد و از نیمه جانش..جان گرفت بی رمق شد ناتوان افتاد بر روی زمین.. خواهری آمد سرش را بر روی دامان گرفت بر سر و بر سینه زد ..نالید دختِ فاطمه یاحسن گفت و به روی گونه ها باران گرفت حضرت امّ المصائب طشت را دید و شکست بعد از آن امیّدِ خود از دلِ درمان گرفت موپریشان شد بهم زد محفلِ هجرانِ عشق از حسین و از ابالفضلش سرو سامان گرفت گفت قربانِ لبانِ چاک پاکت یا حسن.. چه کسی از زینب کبرا..برادرجان گرفت؟ در دمِ رفتن بیا حرفی بزن از کوچه ها.. کوچه ای که از سراپای وجودت جان گرفت از سکوتِ خویشتن حرفی بگو یارِ غریب از گذرگاهی که راهِ مادرم شیطان گرفت رازِ این گوشواره را با من بگو..باشد حسن؟ قلبِ تو از چه سبب یک راز را پنهان گرفت 🔸شاعر: 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه السلام حُسن شرح خصائل حسن است ماه عکس شمایل حسن است چون کرم لطف کامل حسن است هرکه شاه است سائل حسن است با حسن من نمانده ام تنها پس نماندم به وقت غم تنها او کریم است؟نه،کرم تنها کار خدام منزل حسن است در معانی و در بیان خدا شد زبان حسن زبان خدا معجزات پیمبران خدا قطره ای از فضائل حسن است در کرامت به شهرت غایی تا رسیده به عالم آرایی تازه گفتند حاتم طایی از گدایان کاهل حسن است هر که آمد به جنگ او یک بار در نهایت گذاشت پا به فرار چاره ی فتنه ی جمل انگار حکمی از تیغ عادل حسن است کار دشمن مقابلش شد لنگ سرشان بعد مرگ خورد به سنگ آخر کار هر کسی در جنگ سجده کردن مقابل حسن است از زمانه چه زود سیر شده بی سبب نیست گوشه گیر شده در جوانی اگر که پیر شده داغ یک کوچه در دل حسن است در مدینه غریب بود اما... درد او بی طبیب بود اما.. همسرش نانجیب بود اما... در و دیوار قاتل حسن است. 🔸شاعر: 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خبر آمد که ز معشوق خبر می آید ره گشایید که یارم ز سفر می آید کاش می شد که ببافند کمی مویم را آب و آیینه بیارید پدر می آید نه تو از عهده ی این سوخته بر می آیی نه دگر موی سرم تا به کمر می آید جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد غالبا درد به دنبال جگر می آید راستی گم شده سنجاق سرم، پیش تو نیست! سر که آشفته شود حوصله سر می آید هست پیراهنی از غارت آن شب به تنم نیم عمامه از آن بهر تو در می آید به کسی ربط ندارد که تو را می بوسم غیر من از پس کار تو که برمی آید؟ راستی!هیچ خبر دار شدی تب کردم؟ راستی! لاغری من به نظر می آید؟ راستی!هست به یادت دم چادر گفتی دختر من!به تو چادر چقدر می آید سرمه ای را که تو از مکه خریدی، بردند جای آن لخته ی خونم ز بصر می آید 🔸شاعر: 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خبر آمد که ز معشوق خبر می آید ره گشایید که یارم ز سفر می آید کاش می شد که ببافند کمی مویم را آب و آیینه بیارید پدر می آید نه تو از عهده ی این سوخته بر می آیی نه دگر موی سرم تا به کمر می آید جگرت بودم و درد تو گرفتارم کرد غالبا درد به دنبال جگر می آید راستی گم شده سنجاق سرم، پیش تو نیست! سر که آشفته شود حوصله سر می آید هست پیراهنی از غارت آن شب به تنم نیم عمامه از آن بهر تو در می آید به کسی ربط ندارد که تو را می بوسم غیر من از پس کار تو که برمی آید؟ راستی!هیچ خبر دار شدی تب کردم؟ راستی! لاغری من به نظر می آید؟ راستی!هست به یادت دم چادر گفتی دختر من!به تو چادر چقدر می آید سرمه ای را که تو از مکه خریدی، بردند جای آن لخته ی خونم ز بصر می آید 🔸شاعر: 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا ز دل ناله ویرانه نشینان برخاست خون ز دل ، آه ز لب ، اشک ز مژگان برخاست طفل هر وقت گرسنه ست نخواهد خوابید تا رسیدند به ویرانه بوی نان برخاست چقدر دخترکان با سر زانو رفتند چونکه با پای پر از آبله نتوان برخاست وقت و بی وقت سر سوختگان داد زدند دختر قافله از خواب ، پریشان برخاست تا ز ویرانه صدایش به لب طشت رسید در همان طشت به پایش سر سلطان برخاست هر که بنشست کنار جگر سوخته ام از کنار جگرم سوخته دامان برخاست وقت افتادنم از ناقه تماشایی بود تا که خوردم به زمین خاک بیابان برخاست گفتم ای دشت به من عرض ادب باید کرد بهر پابوسی من خار مغیلان برخاست دست هر که به دهان و به لبم خورد - فقط به هواداری این طفل تو دندان برخاست بخداوند قسم یک تنه جان همه بود او کتک خورد ولی ناله طفلان برخاست " ابتا یا ابتا ... " ... تا نفس آخر گفت صبح شد ناله ویرانه نشینان برخاست 🔸شاعر: 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دوباره بوی خوش مُشک ناب می‌آید شمیم توست که با آب و تاب می‌آید به صبح دولت من آسمان خورَد غبطه که نیمه‌شب به برم آفتاب می‌آید نسیم شام نگشته اگر به دور سرت چرا به سوی خرابه، خراب می‌آید؟ هنوز در غم بی‌آبی لب تو ببین که چشمه‌چشمه ز چشمانم آب می‌آید قرار بود که در خواب بینمت ورنه «شب وصال به چشم که خواب می‌آید؟» جز این‌که شویَمَت از اشک خویش، ای گل من! دگر چه کار ز دست گلاب می‌آید؟ هر آن‌که دید سرت را میان دستم گفت: چقدر عکس تو امشب به قاب می‌آید رسید اگر به اجابت تعجبی نکنم دعای خسته‌دلان مستجاب می‌آید 🔸شاعر: 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
باید که از نیزه سرت را پس بگیرم رگ های سرخ حنجرت را پس بگیرم آه ای سلیمان زمانه سعیم این است از ساربان انگشترت را پس بگیرم باید که ازسرنیزه های تیز و سنگین ته مانده های پیکرت را پس بگیرم باید که از غارتگران نا مسلمان عمامه ی پیغمبرت را پس بگیرم باید هر آن طوری شده از قاتلانت آن دست باف مادرت را پس بگیرم باید که ازآن بی حیای پست و نامرد خلخال پای دخترت را پس بگیرم 🔸شاعر: 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
⚜️✨⚜️✨⚜️✨⚜️✨⚜️✨⚜️ 💐خبر خوش برای والدین عزیزی که نسبت به باورها و اعتقادات فرزندانشان نگرانند: 📡کانال «عقاید فرزندم» 🏢با پشتیبانی مجموعه ی آموزشی «بهترین فردا» 💎با آموزشهای تخصصی جهت توانمند سازی والدین گرامی برای تربیت اعتقادی، باورسازی، متقاعد سازی و پاسخگویی به سوالات اعتقادی فرزندان 💎بارویکرد : 👈معارف فطری( متفاوت از آنچه در مدرسه آموخته ایم) 👈مهارتهای جذابسازی معارف و متقاعدسازی 👈روانشناسی رشد معنوی 💎همراه با: 👈ویدئوهای آموزشی 👈تمرین 👈مشاوره رایگان 👈پاسخ به سولات و شبهات ارسالی از طرف والدین 👈مشاوره تخصصی 👈دعوت از فرزندان جهت شرکت در کارگاههای مهارتی 🌹🍃🍃در پیامرسان ایتا به آدرس👇 https://eitaa.com/joinchat/2156789822C72ab4da7c4 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫