eitaa logo
اشعار ناب آیینی
31.7هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
95 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . . ☫ ﷽ ☫ 🔸مجموعه بزرگ تبلیغات برتر👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 . ⭐️مجموعه تبلیغاتی ناب 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🏴 در عزای شب هشتم محرم الحرام 🍃🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- نامش علیِ اکبر(ع) اما هست حیدر خَلقاً و خُلقاً هست مانند پیمبر(ص) قصدِ عبادت کرده، قامت بسته صحرا با صوتِ زیبایِ اذانش کرده محشر ممسوس در ذاتِ خدا بود و دمادم- گفته پدر با دیدنش؛ الله اکبر رزم ِ عمو عباس(ع) چشمش را گرفته آموخته جنگاوری را هر چه بهتر بسیار غمگین بود با عمه وداعش تا قلبش آرامش بگیرد خوانْد کوثر زد بوسه ای بر صورت و دستِ رقیه(س) از خیمه بیرون آمد و غم شد مقدّر بابا نگاهِ آخرش را برنمی‌داشت هنگام ِ رفتن بود و شد بسیار مضطر از پیکرش سرنیزه استقبال میکرد شمشیر می آمد به رویِ زخم ِ خنجر آمد حسین(ع) و با سرِ زانو زمین خورد چشم ِ حسودان کار دستش داد آخر افتاد پایِ پیکرِ تازه-جوانش آن پیکری که إرباً إربا شد سراسر راهِ نفس شد بسته؛ جان دادن شد آغاز از خون لبالب بود سر تا پایِ حنجر شهزاده اش را ریخت گریان در عبایش زینب(س) رسید و کربلا شد کربلا تر! 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از اولِ صبح تا به شب میگویم با عرض سلام؛ با ادب میگویم هر هفته چهارشنبه رو به مشهد یا ضامن آهو بطلب میگویم! چهارشنبه های امام رضائی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای که نامت حک شده بر لوحِ تقدیرم حسین(ع) سرنوشتم را ببین! خیلی زمینگیرم حسین(ع) بال و پرهایم شکسته، خسته ام از این قغس سالیانی میشود از زندگی سیرم حسین(ع) نفْس؛ این مکّارِ لاکِردار پاپیچم شده راحتم کن از اسارت! بینِ زنجیرم حسین(ع) دائماً باید-نباید! لحظه لحظه بازخواست... با خودم بیش از همه والله درگیرم حسین(ع) بینِ خوبانت خجالت میکشم از معصیت روسیاهم! تیره و تار است تصویرم حسین(ع) من همان کهنه گلیمَم که طلب کرده رفو از قضا در دستِ تو افتاده تعمیرم حسین(ع) خوب خواهم شد! ببین برگشته ام مانندِ حر درس هایِ کربلایت داده تغییرم حسین(ع) غیرِ هیئت؛ خوش نیامد به مَذاقم هیچ جا هیچکس اینجا نخواهد کرد تحقیرم حسین(ع) در میان روضه با هر قطره اشکم بارها چشم پوشی کرده ای از جرم و تقصیرم حسین(ع) از کراماتَت شنیدم؛ شد یقینم بیشتر مطمنّم حاجتم را از تو میگیرم حسین(ع) میزنی امضا شهادتنامه ام را عاقبت من برایت غرقِ خون! یکروز میمیرم حسین(ع)! شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴نذرشهادت بیمارمصلحتی کربلا 🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- شنیدم در غل و زنجیر با آزار می‌بردند تو را با پایِ خسته؛ رویِ سنگ و خار می‌بردند دلت میسوخت از داغِ عزیزانی که جان دادند تو را در آفتابی شعله ور؛ تبدار می‌بردند دلت میخواست میرفتی پس از دفنِ پدر اما به ضربِ تازیانه! سخت بِالإجبار می‌بردند تمام ِ راه؛ حرفِ ناروا، زخم ِ زبان، تحقیر... علی(ع) بودی! تو را با کینهٔ بسیار می‌بردند تو را از کوفه و کاخ یزید(لع) و مست هایِ پست به آن ویرانه ای که داشت حالِ زار می‌بردند چهل منزل تو را که داشتی شأنِ امامت را مسلمان هایِ نحس ِ بدتر از کفاّر می‌بردند بدونِ سیّد و سالار، با یک محملِ عریان چه بی غیرت! که با خود جمعِ دختردار می‌بردند اسارت ارثِ اجدادَت نبود و بودی آشفته- از اینکه عمّه جانت را سرِ بازار می‌بردند از اینکه عده ای با هلهله ناموسِ حیدر را میانِ سیلِ نامحرم وَ در أنظار می‌بردند گرفت از چشمهایت خواب؛ داغِ کربلا عمری امان از لحظه ای که نامی از بیمار می‌بردند تنت میسوخت و غارت به جانِ خیمه ات افتاد تو را... رأس ِ پدر را خیلِ نیزه-دار می‌بردند! 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 در عزای اول ماه صفر ورود کاروان آل الله(ع) به شهر شام 🏴 -لطفا حق روضه ادا شود- تمام کوچه ها و خانه ها مانده ست در ابهام چراغانی نبوده تا به حال اینقدر شهرِ شام برای اولِ ماهِ صفر تبلیغ می‌کردند به جایِ سوگواری؛ سور و ساتِ جشن شد اعلام رسیده کاروان!...با هلهله رفتند استقبال امان از داغِ پنهانی و بغض ِ عالم ِ اسلام به زینب(س) جایِ خوش-آمد بد و بیراه میگفتند نمی افتاد یک ثانیه از لبهایشان دشنام برایِ کاروانِ خسته-دل؛ جایِ پذیرایی پیاپی سنگ می بارید از اطرافِ پشتِ بام بساطِ عدّه ای کافر فراهم شد! معاذَالله... گمانم بود حتی گوشه ای ظرفِ شراب و جام امان از پایکوبی و لباس و‌ پرچم ِ رنگی چه ساعاتِ بدی طی شد برای زینب(س) و أیتام یتیمانی که می‌خوردند جای آب و نان؛ سیلی... امان از کوچه های مملو از عطرِ خوش ِ إطعام صدا زد بی حیا مردی که قطعاً بود بی غیرت- پس از کلّی تماشا؛ حضرتِ مستوره را با نام به چشمانِ حسینش(ع) روی نیزه خیره شد زینب(س) دو قطره اشکِ غم از گوشهٔ معجر چکید آرام! 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چشم‌ هایت به همه گفت بیا الّا من باز شد حاجت یک عدّه روا الّا من مادرت داده براتِ همه را میدانم کرده در حقّ همه خلق دعا؛ الّا من باز هم برگ ‌براتم به کناری افتاد وعده گاه همه شد کرب و بلا الّا من دستِ من خالی و از پیش نگاهم رفتند از نجف تا به حرم٬ خیلِ گدا الّا من دردم این بود که زائر شوم و خیلی ها با دعای تو گرفتند شفا الّا من بارها گریه کنان از کرمت پرسیدم؛ حرمت داشت برای همه جا... الّا من؟! من به جا ماندن از این قافله عادت دارم بطلب! عیب ندارد همه را... الّا من! شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴به عشق آمرزش و به شوق کربلا 🏴 گیرم اصلا نبری کربُبلا چندین سال کرمت را که نباید ببرم زیر سؤال من همینقدر که نامت به زبانم جاریست به تو مدیونم و هستم به خدا خوش اقبال راه دادی منِ آلوده به عصیان ها را عزتم دادی و دادی به مقامم پر و بال سخت درمانده ام از شکرِ همین یک نعمت که رسید از تو همه عمر به من نانِ حلال عاشقم کردی و این عشق بها داده به من به أبالفضل(ع) بدهکارِ توام در هر حال نیست لطف تو که محدود به این چند صباح محض توصیف‌ گداپروری ات نیست مجال بگذر از خبط و خطاهایم و آقا نگذار دور از صحن و سرایت بروم رو به زوال خواستن با تشر از ساحت تو بی ادبی ست عرض حاجت به تو با حجب و حیا اوج کمال حکمتی هست یقیناً که دو سال اینگونه بشود یک سفرِ کرب و بلا خواب و خیال تا ابد بسته شود راهِ حریم تو اگر... اگر ای وای محقق شود این فرض محال- -باز فریاد زنان پای علَم میگویم: «بأبي أنت و أمي» نرسد بر تو ملال! 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 نذر شهادت پیامبر اعظم حضرت 🏴 از امت جاهل چه بلایا که ندیدم خواندند مرا أمّي و دشنام شنیدم حیران شدم از فتنهٔ یک عده منافق در خون دل خویش همه عمر تپیدم شد فاطمه(س) دلواپس من بعدِ خدیجه(س) می دید چه شبها که فقط آه کشیدم زهرا(س) همهٔ دلخوشی ام بود و پر از بغض میزد نگران بوسه بر این موی سفیدم با درد عجین گشتم و عمرم به سر آمد دل از همهٔ خلق به یکباره بریدم در بسترِ غم خواستم ابزارِ نوشتن تا ثبت کنم اینکه علی(ع) هست مریدم مکتوب کنم غیر علی(ع) نیست خليفه در وادیِ معراج علی(ع) بود امیدم گفتند پریشانی و داری تبِ هذیان در باطنشان آتش ِ بی واهمه دیدم از کینهٔ پی در پیِ آن چند صحابه جان دادم و آخر به خداوند رسیدم رفتم ولی ای وای که میزد به کبودی هر قسمتی از نیمرخِ یاس سپیدم شد بسته دو دستِ فلق و سورهٔ انسان در کوچه لگد خورد به قرانِ مجیدم! 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 در عزای شهادت امام الرئوف 🏴 عبا را بر سرش انداخت و کم‌کم قدم برداشت زمین زیر قدمهایِ غریبش رنگ غم برداشت گمانم با همان حالِ پریشان در میان راه به سختی خم شد و یک تکّه نان؛ با قدّ ِ خم برداشت علی-موسی الرضا(ع)-جانم زمانِ احتضارش بود عزایش دلخوشی را از همه دور و برم برداشت تنش در آتش ِ تب سوخت و لعنت به زهری که به جانش رخنه کرد و فکرِ نیرنگ و ستم برداشت الهی بشکند دستِ همان نامردِ پستی که برای میزبانی جای شربت؛ جام ِ سَم برداشت به زحمت؛ دست-بر دیوار، مظلومانه وارد شد تمام حجره را عطرِ خوش ِ لطف و کرَم برداشت أباصلت آمد و بالا سرش با گریه زانو زد عرق را از سر و رویِ امام‌ محترم برداشت نگاهش بود سمت کربلا و با لبِ تشنه لبانش ذکرِ "یا جداه" در هر بازدم برداشت چکید اشکش به یادِ آن غریبی که به رویِ خاک دلش هر ثانیه دلشورهٔ اهلِ حرم برداشت! 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🍃🏴 در غم ِ آرامش دلِ امام حسین(ع) 🍃🏴 داشت در چشمش همیشه اشکهای بیهوا صبح میشد هر شبش با گریه های بیصدا گُر گرفت و قلبش از غم؛ باز هم آتش گرفت یادش آمد لحظه ای که شعله ور شد خیمه ها آب خورد و سخت دلتنگِ عمو عباس(ع) شد گفت با خود زیر لب گاهی: عمو رفتی کجا؟!! عطرِ بابا؛ لحظه لحظه بر مشامش می رسید لحظه ای که بوسه میزد دستهایِ عمه را در خرابه روی خاک افتاد و دیگر نا نداشت داشت مانند رقیه(س) خون به دل...تاول به پا زنده میشد داغِ شش ماهه همینکه میگذاشت سر به زانویِ رباب ِ(س) غرق در حالِ عزا شاهدِ عینیِ شام و خیزران بود و غروب- یادِ مقتل می‌سرود از غربتِ خونِ خدا از تنِ بابایِ عطشان رویِ خاکِ قتلگاه از فرودِ تیر و نیزه، از عصایِ بی حیا عمه زینب(س)‌ روضه خوانی کرد و بعدش بیقرار شد سکینه(س) شاعرانه؛ راویِ کرب و بلا واژه واژه گریه کرد و خط به خط سردرد شد شعر گفت از آنچه دیده بود در تشت طلا! 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🌺 شرح یک روایت از حضرت آمنه(س) 🌺 می‌وزد عطر خوش از مکّه...رسیده صبحدم شاخه شاخه گل شکوفا میشود در هر قدم میرسد خیلِ ملَک با اشتیاقِ بیکران صف به صف در انتظارِ خاتم ِ پیغمبران آسمان با ذکرِ حمد و قل هوالله آمده هفدهِ ماهِ ربیعُ الاولل از راه آمده می نشیند روبرویمان پس از اذنِ خدا یک زنِ عالی نسَب! سر تا به پا حُجب و حیا چشم در راه است؛ دارد میرسد حبلُ المتین هست جورِ دیگری این لحظه هایِ آخرین فرق دارد لحظهٔ پایانیِ فارق شدن هست أُمّ المصطفی(ص) بی شبهه میگوید سخن دیده با چشم ِ خودش؛ روشن‌تر از هر آینه راویِ ابیاتِ بعدی هست شخص ِ آمنه(س) رفت نُه ماه و دقیقه هایِ پایانی رسید رویِ قلبم یک پرنده آمد و بالی کشید داشت بر بالِ سفیدش التیام ِ بی حساب دور شد از من به یکباره هراس و اضطراب تشنه بودم! رفته آوردند یک نوشیدنی خوردم و دور و برم لبریز شد از روشنی در میانِ نور؛ دیدم بانوانی آمدند بانوانِ قدبلند و خوش-بیانی آمدند ناگهان یک پارچه؛ ابریشمی و دلنشین پهن شد با دستشان از عرش ِ اعلی تا زمین ایستاده در میانِ آسمان مردانِ ناب آمدند و بود در دستانشان یک جام ِ آب بر ستونی مملو از یاقوت؛ در بینِ مسیر- پشتِ کعبه نصب شد یک پرچم از جنس حریر آمد آنکه در وجودم؛ روز و شب آمد وجود چشمتان روشن! محمد(ص) چشم بر عالَم گشود آمد از هفت آسمان و بوسه از رویَش گرفت ابرِ سرتاسر سفیدی که در آغوشَش گرفت هاتفی میگفت با آوایِ سرشار از امید پس محمد(ص) را نشانِ مشرق و مغرب دهید تا شود معلوم نام ِ دلربا و محشرَش... بازگردانید بعد از آن به دستِ مادرش بازگرداندند؛ در آغوشم آری بی درنگ بینِ یک قنداقهٔ ابریشمیِ سبز رنگ آمد و در چشمهایش تابش ِ خورشید داشت آنکه با خود سه کلید از جنس ِ مروارید داشت هاتفی میگفت این سه؛...تا همیشه یارِ اوست نصرت و رحمت، نبوّت...تحتِ اختیارِ اوست بارِ دیگر ابری آمد بُرد و پیش ِ عالَمی- داد احمد(ص) را نشانِ جنیّان و آدمی شد نمایان آخرین پیغمبرِ(ص) خوبِ خدا ذاتِ پاکش شد لبالب از صفاتِ انبیا زهدِ یحیی، نغمهٔ داوود نازل شد به روح رأفتِ عیسی و اسماعیل و دلسوزیِ نوح یک نفر مانندِ خورشید آمد و با افتخار- "مُهر"ی آورد و به دقت شُست آن را هفت بار با ادب؛ کتفِ محمد(ص) را سریعاً مُهر کرد با همان دستانِ نورانی و روشن مُهر کرد از خدا دستورِ ثبتِ اولین اعجاز داشت در دهانِ مصطفی(ص) آبِ دهانش را گذاشت مطمئن!...واداشت او را بر سخن گفتن چنین گفت قلبَت پُر شد از ایمان! پُر از علم و یقین گفت هستی برگزیده! برترین انسان تویی کلّ عالَم هست جسم و جانِ جانِ جان تویی پیروی کرد آنکه از امرَت سعادتمند شد آنکه از تو رویگردان شد؛ شقاوتمند شد آنکه اینها را به او میگفت "رضوان"* نام داشت آخرین پیغام ها را با بشارت ها گذاشت مثلِ من بودند شاهد! هم زمین و هم؛ زمان رفت نوری از سرِ فرزندِ من تا آسمان! *رضوان: نام فرشتهٔ موکل و دربان و نگهبان بهشت است چنانکه "مالک" نام دربان و نگهبان دوزخ است. 📚 روایت میلادپیامبر(ص) از زبان حضرت آمنه(س)/ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج‏۱۵، ص۲۷۲ مناقب آل ابیطالب(ع)، ص۲۸۷ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به دستِ دین تو أدیانِ سابق میشود تکمیل رسیدی تا به ویرانی روَد اصحابِ شوم ِ فیل بخوان پیغمبرانه! چون که با لحنِ حجاز تو به واللهِ دو چندان میشود زیباییِ ترتیل محاسن را معطّر کردی و عطّارهای شهر کم آوردند و شد بازارشان بی رونق و تعطیل به باباهای در جهلِ مرکّب خفتۂ بی دین؛ پس از این عشقِ دختربچه ها را میدهی تحویل عقیقِ دستهایت میشود مُهر نمازِ نوح عبایت میشود سجادۂ عیسی واسماعیل «امین»بودی و با ایمان گمانم مادرِ موسی- به دستانت سپرده کودکش را در کنارِ نیل نشسته گوشۂ معبد، تورّق میکند هر شب چه خوش می گوید از قرانِ تو؛ تورات با إنجیل همان قران که «حبلُ اللّه» را «وحدت» تلقّی کرد خوشا آنکس که دارد در سکوتش قدرتِ تحلیل محمّد(ص)خواندمت جایِ رسول الله! امشب را... کمی بگذار قربانت شوم مانندِ جبرائیل «ولی الله» خواندی در غدیرِخم! بدونِ شک به عشقت«یاعلی(ع)»میگوید آری صورِ اسرافیل! 🇮🇷شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7