#امام_رضا_علیهالسلام
#قصیده
🔹عریضۀ دل🔹
قلم به دست گرفتم، خدا خدا بنویسم
به خاطر دل خود، نامهای جدا بنویسم
اگرچه اشک ندامت امان نمیدهد اما
خدا کند بتوانم که نامه را بنویسم
به نامۀ عمل خود نگاه کردم و گفتم
که از کجا بنگارم؟ که از کجا بنویسم؟
به کارنامۀ خود، رنگی از ثواب ندیدم
مگر که چند خط از جرم و از خطا بنویسم
دلم گرفته و ابریست، ای خدا کمکم کن
که شرح غربت خود را به آشنا بنویسم
اگرچه خانهخراب گناه غفلت خویشم
اثر به جوهر اشکم ببخش، تا بنویسم
کنار جادۀ حیرت، دوباره زمزمه کردم
که نامه را، ننویسم به یار، یا بنویسم؟
ولی به خاطرم آمد که عرض حاجت خود را
به آستان ولی نعمتم، رضا بنویسم
طبیب جان و دل عاشقان! اجازه بفرما
که چند جملهای از درد بیدوا بنویسم
شکسته بسته دعا میکنم، مگر بتوانم
حدیث آینه را با تو، بیریا بنویسم
وضو به اشک بگیرم، نماز توبه بخوانم
مگر به یاری عشق تو، رَبَّنا بنویسم
همین که قفل دلم را کنار پنجره بستم
هم از طبیب بگویم هم از شفا بنویسم
به شوق همنفس قدسیان شدن، به حضورت
«کلام قدسی روحی لک الفدا بنویسم»
حضور قلب ندارم، ولی عریضۀ خود را
به محضر چه کسی بهتر از شما بنویسم؟
فدای مهر و وفای تو ای غریب خراسان!
وفا نکردهام آخر که از وفا بنویسم
به من که از عرفات فضایل تو، به دورم
اجازه میدهی از سعی و از صفا بنویسم؟
در آستان تو، پروا نکردهام ز معاصی
چگونه شمع صفت، اشکِ بیصدا بنویسم
ز کمسعادتی خود، یک از هزار نگفتم
اگر که نامه به سوی تو، بارها بنویسم
هزار مرتبه جانم فدات! از چه بگویم؟
هزار بار فدایت شوم، چهها بنویسم؟
همیشه در دل طوفان، نجاتبخش غریقی
چقدر از کرم و لطف ناخدا بنویسم
سه چار روزۀ عمرم گذشت و وقت نکردم
که از شفاعت و لطف تو در «سه جا» بنویسم
به شوق گوشۀ چشمی، به عشق نیمنگاهی
به روی بال کبوتر، مگر دعا بنویسم...
#محمدجواد_غفورزاده
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_رضا_علیهالسلام
#غزل
🔹بوی بهاران🔹
ماه مدینه رو سوی ایران میآورد؟
یا آفتاب رو به خراسان میآورد؟
میتابد از تمام زوایا بر این دیار
میآید و به پیکر ما جان میآورد
جغرافیای شرق به هم میخورد، ببین
دارد نسیم، بوی بهاران میآورد
آه ای کویرهای ترکخورده، از عطش!
او چشمۀ کرامت و احسان میآورد
رو میکند به جانب آفاق بیکران
یک آسمان ترنّم باران میآورد
این سرزمین، بهار قدمگاه سبز اوست
او هر دلی که هست به فرمان میآورد
بر دوش خود ردای پیمبر نهاده است
در دست خود نگین سلیمان میآورد...
قرآن ناطق است که لب باز میکند
او از کتاب، مدرک و برهان میآورد...
ای آسمان بگو که ندیدهست چشم تو
ابری که با خود اینهمه باران میآورد...
#عباس_شاهزیدی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🍃🌺 نذر خورشیدِ آسمان ایران
#حضرت_علی_بن_موسی_ٱلرضا_ع 🌺🍃
عاشق کوچک ترین کوره دهاتِ مشهدم
کیش مال دیگران! عمریست ماتِ مشهدم
یک حرم دارد طلا، آیینه باران، غرقِ نور
تا قیامت محو موصوف و صفات مشهدم
بیقرار روضه خوانی های صحن کوثر و
عاشق جشن و سرور و سور و ساتِ مشهدم
کاملا زائر مدار است و کرَم خیز است و من؛
سالیانی هست محوِ خُلقیات مشهدم
حسرت پابوس دارم ای اجل مهلت بده
جرعه جرعه تشنهٔ آب فرات مشهدم
شخص ِ میکاییل بی منّت تبرّک برده است
بارها از زعفران و از نبات مشهدم
صبح جمعه، غرقِ «ندبه» کنج صحن انقلاب
عصر جمعه عاشقِ بغضِ «سمات» مشهدم
از کجا باید بگیرم؟! کربلایم پیشکش ...
چند وقتی هست که گیرِ برات مشهدم!
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی_ٱلرضا
#یا_امام_ٱلرئوف_أدرکنی
#روز_زیارت_مخصوص
#مرضیه_عاطفی_سمنان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل_مصیبت_امام_جواد_علیه_السلام
جگرم سوخته و دور ُو بَرم می خندند
به زمین خوردنَم و چشمِ تَرم می خندند
سینه ام سوخته از تشنگی و روی خاک
آب ریزند به پیش نظرم .... می خندند
چشمـهایم شده تار و بدنـم زرد شده
روضه هایم شده مثل مادرم می خندند
ناله هایم وسط هلهله ها گم شده است
جای گریه به غم اهل حرم می خندند
دست و پا می زنم و گریه کن گودالم
به همین آه و به شاه بی سرم می خندند
یک نفر نیست به دادم برسد واویلا
جگـرم سوخت به سوز جگرم می خندند
جگرم سوخت ولی دختر دردانه نگفت
شعله افتاد به روی معجرم.... می خندند
دختری گفت که موی سرِمن سوخته ُو...
هر دو پا پر شده از زخم و وَرمْ می خندند
ندبه خـوان پای سر بریده یِ بر نیزه
خواهری گفت که خَم شد کمرم می خندند
#حسین_ایمانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_جواد(ع)-شهادت
برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیده ای پر خود بر زمین مکش
ای مادری تر از همه کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش
بر تار گیسوان تو جای لب رضاست
این گیسوی مطهر خود بر زمین مکش
اسباب رقص و شادی زن ها شدی چرا
صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش
اینان ز دست و پا زدنت کیف می کنند
طاقت بیار و پبکر خود بر زمین مکش
بر روی نازنین لب تو خاک و خون نشست
پس آیه های کوثر خود بر زمین مکش
شکر خدا که نیست تماشا کند رضا
گوید دو دیده ی تر خود بر زمین مکش
در کربلا پدر به پسر التماس کرد
برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش
بس کن حسین آبروی خویش را مبر
زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش
کار عباست بردن این جسم زینبا
با گوشه های معجر خود بر زمین مکش
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل_مصیبت_امام_جواد_علیه_السلام
کسی خبر نشد از غربت نهانی من
نیامده به سرم بهر همزبانی من
فقط غریب مدینه غم مرا فهمد
که همسرم شده در خانه خصم جانی من
کجایی ای پدرم؟حال و روز من بینی
کمی تو گریه کنی بهر ناتوانی من
برای مادرم انقدر گریه کردم تا
غم جوانی اش امد سر جوانی من
بیا و خوب ببین کوچه ی بنی هاشم
به جلوه آمده در وقت قد کمانی من
بیا و در رخ من روی مادرت را بین
کبود گشته چو او روی ارغوانی من
میان هلهله ها گمشده نوای دلم
ز بسکه کف زنند وقت روضه خوانی من
چگونه جسم مرا تا به روی بام کشید
عیان بود ز مچ پای ریسمانی من
هزار بال کبوتر نیابتا ز حسین
رسید تا که کند کار سایه بانی من
سلام بر بدن بی عزیز خدا
سلام بر تن عریان سیدالشهدا
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل_مصیبت_امام_جواد_علیه_السلام
عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند
مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند
همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید
به پریشان شدن بال و پرش خندیدند
درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف
دست میبرد به سوی کمرش،خندیدند
آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین
همگی جمع شدند دور سرش خندیدند
یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد
بر نفسهای بدون اثرش خندیدند
زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است
بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند
دست پا می زند و نیست کنارش پدری
تا ببیند به عزای پسرش خندیدند
کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود
لشگری دور تن مختصرش خندیدند
هر چه می گفت حسین یاولدی یاولدی...
عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند
#قاسم_نعمتی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ پیرمردی که قهر کرد
🎙حیدر خمسه
#پیشنهاد_دانلود 👆
#برای_دیگران_بفرستید
👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
-
#شهادت_حضرت_جواد_الائمه_علیهالسلام
-
تشنگى از نگاهتان پيداست
جگرت بى شكيب میسوزد
جگر پاره پارهات پيشِ
عدهاى نانجيب میسوزد
-
دست و پا میزنى و میگويى
جرعهاى آب...تا كه جان گيرم
باز تكرار مىكنى آقا
جرعهاى آب...وَرنَه میميرم...
-
چقَدَر پير گشتهاى آقا
گيسوانت همه سفيد شده
داغ كه به روى دل دارى؟
پدرى كه ز زهر شهيد شده؟
-
همه ى شهر با تو لج كردند
دلشكسته شدى و مايوسى
حس غربت به خانه ات دارى...
با غريب مدينه مانوسى.....
-
اى على اكبرِ امام رضا
كاش خواهرى كنارت بود
كاش تنها نبودى آقا جان
كاش همسرى كنارت بود
-
گرچه تنهايىات مسلّم شد
سر پيراهنت كه دعوا نيست
بدنت زير آفتاب اما....
بدنت زير دست و پاها نيست
-
جاى شكرش هميشه باقى است
سرِ تو از تنت جدا نشده
كفنت كردهاند آقا...شكر
قسمت تو بوريا نشده
#آرمان_صائمی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مناجات_با_امام_زمان_ع
بی حیایی پیکر دین مرا فرسوده است
غفلت از صاحب زمان بر درد من افزوده است
از دل زهرایی آقا خجالت می کشم
آن قدر از معصیت کردن دلم آلوده است
چون توسل می کنم مادر مرا هم می خرد
بی توسل کردنم این توبه ها بیهوده است
من دلم گرم همین بازار عشق و عاشقی است
چون پیمبر بارها این جمله را فرموده است :
هر کسی غافل شد از قرآن و راه اهل بیت
راه را گم کرده و بیراهه را پیموده است
جان فدای شاه عطشانی که از روز ازل
وسعت رحمت میان روضه هایش بوده است
در عزایش هر کسی اندازه ی بال مگس
اشک ریزد ، در قیامت راحت و آسوده است
#مناجات_با_امام_زمان
#محمدجواد_شیرازی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_جواد_علیه_السلام
#شهادت
#ترکیب_بند
هم آسمان قصیدهای از بی کرانیاش
هم بی کرانهها غزلِ آسمانیاش
ای کالها کمالِ سرِ کوچه باغ اوست
باید رسید تا به خدا با نشانیاش
او در مدینه جای پدر را چه پُر نمود
در غیبت پدر ، پسر و میزبانیاش
باغِ معارف است حدیثش ، پیمبران
حَظ میبرند موقعِ شیرین زبانیاش
از جبرئیل تا ملک الموت هرکه هست
نوشیده است از لبِ جام دهانیاش
بابُ الجواد حاجت ما را چه زود داد
مشهد پُر است از نفسِ مهربانیاش
ششگوشه شد ضریحَش اگر بی دلیل نیست
از شش جهت گداست در این میهمانیاش
یارب مگیر فیضِ شبِ کاظمین را
هرکس خوش است پیشِ عزیزان جانیاش
وقت زیارت است و عباراتش از رضاست
قربان کودکیش فدای جوانیاش
حالا کبوتران همه از مشهد آمدند
تا آسمان بام ؛ پِیِ سایبانیاش
-
آقایِ طوس از جگرش آه میکشد
در کنجِ حجره تا پسرش آه میکشد
اُفتاده است رویِ زمین و برابرش
لبخند می زند به تقلاش همسرش
اُفتاده است رویِ زمین دید مثلِ او
اُفتاده است در وسطِ کوچه مادرش
جُرعه به جُرعه آب زمین ریختند و او
از بس که آب گفت تَرَک خورد حنجرش
قسمت نبود آب بنوشد بجای آن
خاکی شده است حیف لبانِ مطهرش
بابالحوائج است ولی میتوان شنید
از بینِ حُجره نالهیِ موسی بن جعفرش
این دفعه میزدند به دَف تا که جان دهد
کَف میزدند وقتِ نفسهای آخرش
از پا گرفته و بدنش میکشند...وای
تا پشتِ بام ریخته گُلهایِ پرپرش
خون گریه میکند لبهیِ تخته سنگها
از بَس که خورد بر لبهیِ پلهها سرش
این پشت بام گودی گودال نیست شُکر
با پا نیامده است کسی رویِ پیکرش
***
سخت است فکر این غم و سخت است باورش
مردی که قاتلش بشود زهرِ همسرش
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_جواد_علیه_السلام
#شهادت
#مثنوی
بر شعله ی جگر، نم باران می آورند
باران نبود، دیده ی گریان می آورند
با هلهله کنار حرم دف نمی زنند
در پیش محتضر به خدا کف نمی زنند
فکری برای غربت یوسف نمی کنند
این جا به تشنه آب تعارف نمی کنند
دلواپس از پلیدی کرکس شدن بس است
مرد غریب خانه و بی کس شدن بس است
تا این که چنگ بر جگر خاک می کشی
رخت سیاه بر سر افلاک می کشی
حرف از غلاف و همسر یعسوب دین بزن
نفرین به دومی کن و مُشتی زمین بزن
خاکی شده تمام عبایت بلند شو
هر طور هست روی دو پایت بلند شو
در آسمان چشم یتیمان قمر بمان
ابن الرضا... بیا و کمی بیشتر بمان
رنگت پرید، قلب رئوفت مذاب شد
از سرفه کردنت دل عالم کباب شد
خون جگر به دامن زهرایی ات نریز
ساعات آخر است کمی صبر کن عزیز
این قدر جسم لاغر خود را زمین نکش
حالا که می پری، پر خود را زمین نکش
خنده بس است در وسط خانه بس کنید
افتاده بین حجره غریبانه بس کنید
ای حامل امام به قدش نظاره کن
پایش کشیده شد به زمین، فکر چاره کن
تا بام، قبلِ هر قدمی احتیاط کن
در بین راه پله کمی احتیاط کن
دیگر حیا کن و برو از روی پشت بام
او را رها کن و برو از روی پشت بام
این پشت بام از ته گودال بهتر است
در زیر سایه بانِ هزاران کبوتر است
از روی پشت بام کسی رد نمی شود
یا این که لااقل فرسی رد نمی شود
رأس کسی به خنجر و سم آشنا نشد
با ضربه ی دوازدهم آشنا نشد
این جا کسی برای اسیری نمی رود
جسم امام بین حصیری نمی رود
این جا کسی به خاطر غارت گذر نکرد
نیت برای بردن شال کمر نکرد
یک عمر گریه کردم و حقش ادا نشد
داغی شبیه غارت خون خدا نشد
#محمد_جواد_شیرازی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_جواد_علیه_السلام
#شهادت
#غزل
از من گرفته همسر من خورد و خواب را
زهر جفا زجان ودلم برده تاب را
وای از عناد دختر مأمون که از جفا
مسموم کرد زاده خیر المئاب را
تنها نه جان من که از این شعله سوختند
جان رسول و فاطمه بوتراب را
ای آنکه التهاب عطش را شنیده ای
بنگر به عضو عضو من این التهاب را
افکنده است شعله به جان من و هنوز
ازمن کند دریغ یکی جرعه آب را
من میکنم به العطش از او سؤال آب
او می دهد به هلهله بر من جواب را
یارب تو آگه یکه برای بقای دین
بر جان خریدم این ستم بی حساب را
جان می دهم به غربت و عطشان که خون من
تضمین کند تداوم اسلام ناب را
باشد زفیض دوستی ما اگر به حشر
آسان کند خدا به مؤید حساب را
#استاد_سیدرضا_مؤید
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_جواد_الائمه_علیهالسلام
سر را زِ خاکِ حُجره اگر بَر نداشتی
تو رو به قبله بودی و خواهر نداشتی
خواهر نداشتی كه اگر بود میشكست
وقتی كه بال میزدی و پَر نداشتی
از طوس آمدند بِگِریند در غمت
یاری به غیرِ چند كبوتر نداشتی
وقتی كه زهَر بر جگرَت چَنگ میكشید
جُز یاحسین نالهیِ دیگر نداشتی
ختمی گرفتهاند برایَت كنیزکان
لبخند میزدند و تو باور نداشتی
تو تشنه كام و آب زمین ریخت قاتلت
چشمت به آب بود و از آن بَر نداشتی
كف میزدند دور و بَرَت تا كه جان دهی
كف میزدند و تاب به پیكر نداشتی
كف میزدند ولیكن به روی دست
دستِ زِ تن جُدایِ برادر نداشتی
شُكرِ خدا كه پیرهنی بود بر تنت
یا زیرِ نیزهها تنِ بی سر نداشتی
شُكرِ خدا كه لحظهی از هوش رفتنت
خواهر نداشتی ، غمِ معجر نداشتی
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_حضرت_جواد_الائمه_علیهالسلام
آه ای اسیرِ روضهیِ سربسته کیستی
مردِ غریبِ حُجرهیِ دربسته کیستی
این حُجره هم به ناتوانی تو گریه میکند
پیری بر این جوانیِ تو گریه میکند
در خانهی امام چرا دست میزنند
با نالهات مدام چرا دست میزنند
ای یاکریم بال و پَرَت را زمین مزن
آه ای جوانِ خانه سرت را زمین مزن
اصلا صدای تو به صدایی نمیرسد
این آب آب آب به جایی نمیرسد
اُفتادهای زِ دامن زهرا به رویِ خاک
کمتر بکش محاسن خود را به روی خاک
کِل میکشند گریهی زهرا درآورند
کف میزنند دادِ رضا را درآورند
تو هرچه میکنی جگرت را چه میکنی
با حال و روزِ خود پسرت را چه میکنی
با خود چه داشت زهر ، تنت را کبود کرد
باور نمی کنم دهنت را کبود کرد
جانم حسن شبیه حسن روضههای توست
"نامرد بِینِ کوچه مزن" روضههای توست
اما به این صدای غریبانه خنده کرد
بر نالهی تو کُلفَتِ این خانه خنده کرد
میکوبد آه پا به زمین پیش مادرت
میریزد آب را به زمین پیش مادرت
بُردند نیمه جان بدنت را به پُشتِبام
از پا کشاندهاند تنت را به پشتِبام
میرفت پیکرت به روی پلههای تیز
میخورد هِی سَرَت به روی پلههای تیز
از سنگها برای تو اَبرو نماده است
آقا چرا برای تو پهلو نمانده است
رفتی به روی بام ولیکن هزار شُکر
گیرم سه روز و شام ولیکن هزار شُکر
گیرم به پشت بام ولی سایبان که هست
چندین کفن برای تو با دوستان که هست
گیرم سه روز و شب ولی آخر پسر رسید
اینبار هم پسر به کنار پدر رسید
شکر خدا عقیق تو را ساربان نبرد
رنگ لبان خشک تو را خیزران نبرد
آقا قسم که پیرهنت را نمیکِشند
با نیزهای شکسته تنت را نمیکِشند
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_جوادالائمه_علیه_السلام
از بس نفس نفس زده و آب آب کرد
لبها پر از ترک شد و دیگر جواب کرد
بر خاک می کشند تنش را کنیزها
تاریخ را روایت این صحنه آب کرد
دف می زنند دور سرش پر ز هلهله است
لبخندهای همسرش او را کباب کرد
او را کشان کشان به روی بام می برند
تیزی سنگ و خاک رخش را خضاب کرد
پرشد تمام پله ز خونابه ی سرش
از بس که سجده بر سر عالیجناب کرد
حتما کبوتر از حرم توس بوده که
خود را سپر به پیکره ی آفتاب کرد
نه آفتاب طاقت بوسیدنش نداشت
آن بوسه ای که بر لب ارباب باب کرد
شکر خدا سرش نه به تاراج می رود
نه تیر و نیزه ای بدنش را خضاب کرد
☆☆☆☆
گیرم سر حسین به تاراج می برید
دشمن چه کار با سر طفل رباب کرد
گیرم غنیمت است سر شیرخواره هم
باید به معجر سر طفلی حساب کرد؟
#احمد_شاکری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#یا_جواد_الائمـــــه (ع)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
آقاجان...
تو بـــر زمینـــیو آیـــا کسی نمی فهمد
غریب و بی کسو تنها کسی نمی فهمد
میـان هِـلهِله های کنیـــــزه هـا دیگــر
صـــدای العطشت را کسـی نمی فهمد
شبیه جَدِّ غریبت به صــورت افتـادی
مکن به خـــــاک تقلّا کسی نمی فهمد
به حال و روز تو خندد عدو ولی گریان
رسیده مـــــادرت آقا کسی نمی فهمد
رضا رسید و تورا گفت ناله کمتر کن
علیه اکبـــــرِ بـــابـــا کسی نمی فهمد
#علی_اصغر_رفیعی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اصلا رقیه نه 😭😭
دختر خودت!!
یک شب میانه کوچه بماند چه میکنی?
در بین ازدحام شلوغی بترسد !!
یک تن به او کمک نرساند چه میکنی?
اصلا خیال کن کسی دختر تو را
در بین جمعیت بکشاند چه میکنی?
#روضه_تصویری
#جنایت_آل_سعود
#مردم_مظلوم_یمن
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#مدح_مرثیه_امام_جواد_علیه_السلام
نشسته اند ملائک به روی بام جواد
پیمبران همگی بنده و غلام جواد
شدم جواد پس از این به احترام جواد
که بهتر از همه ی نام هاست نام جواد
جواد مرهم درد بدون تسکین است
چقدر نام جوادالائمه شیرین است
شدی جواد ، همیشه فقیر تو باشیم
فقیرهای میان مسیر تو باشیم
شدی بزرگ که ما هم حقیر تو باشیم
خدا کند که همیشه اسیر تو باشیم
بیا و رخ بنما شاه تا که مات شویم
فقط تو لب تر کن تا همه فدات شویم
کسی غریب تر از تو نبوده است اصلاً
غریب خانه ی خود بوده ای ، بمیرم من
شهید کرد تو را زهر فتنه ی یک زن
شهادت تو شبیه است به امام حسن
چه کرد با جگر پاره ی تو ، همسر تو
نگاه کن چقدر ضعف کرده پیکر تو
میان حجره نمانده کسی کنار تنش
نبود هیچ کسی وقت دست و پا زدنش
چه کرده زهر هلاهل که خشک شد دهنش
چرا به گوش کنیزان نمی رسد سخنش ؟
کسی به خواسته ی آخرش جواب نداد
چرا کسی به جوادالائمه آب نداد ؟
کنیزهای تو در حق تو جفا کردند
تو ناله می زدی ، آنها سر و صدا کردند
تن تو را به روی بام ها رها کردند
کبوتران همه روی تو بال وا کردند
شنیده ام بدنت زیر آفتاب نبود
و اهل بیت تو در مجلس شراب نبود
تن حسین هم افتاده بود در گودال
تنش به زیر سم اسب رفت و شد پامال
برای غارت جسم حسین شد جنجال
چه دید خواهرش از روی تل که رفت از حال ؟
حسین در ته گودال دست و پا می زد
حسین ، عمه ی سادات را صدا می زد
#آرش_براری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_جواد_علیه_السلام
میان حجره چنان ناله از جفا می زد
که سوز ناله اش ، آتش به ما سوا می زد
به لب ز کینه ی بیگانه هیچ شِکوه نداشت
و لیک داد ، ز بیداد آشنا می زد
شرار زهر ز یک سو ، لهیب غم ز یک سوی
به جان و پیکرش آتش، جدا جدا می زد
گذشت کار ز کار و نداشت کار به کس
در آن میانه فقط آب را صدا می زد
صدای ناله ی وی هی ضعیف تر می شد
که پیک مرگ بر او از جنان صلا می زد
برون حُجره همه پایکوب و دست افشان
درون حجره یکی بود و دست و پا می زد
ستاده بود و جوادالائمه جان می داد
ازو بپرس که زخم زبان چرا می زد
#حاج_علی_انسانی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_جواد_علیه_السلام
منکه آمد به لب از زهر هلاهل جانم
نهمین نور خدا و پسر سلطانم
این خودش درد بزرگیست برایم که شده
یار همخانه ی من قاتل وزندانبانم
دست وپا میزنم و مادرمن میبیند
ناله ی یا "ولدی"شعله زده بر جانم
رمقی نیست که حتی به هوای نظری
صورتم را به سوی فاطمه برگردانم
تشنه لب در وسط حُجره به جدم گفتم
"کاهش جان تو من دارم و من میدانم"
که چه کرده ست غریبانه عطش با جگرت
سوخت مثل تو سراپا همه ی بنیانم
دور تو هلهله کردند، همه رقصیدند
منهم آتش زده از هلهله ی شیطانم
وقت تشییع تن خسته ی من تاسر بام
کرد اصابت به لب پله، لب و دندانم
جرمم اینست جگر گوشه ی زهرا هستم
شد در این حال،جوانمرگ شدن تاوانم
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله💔
#السلام_علیک_یاجوادالائمه💔
#عالیه_رجبی
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_جواد_علیه_السلام
#مرثیه_امام_جواد_علیه_السلام
بر روی خاک حجره ای مردی
بی رمق، بی شکیب افتاده
باز تاریخ میشود تکرار
یک امام غریب افتاده
جگرش از عطش چه میسوزد
چون پرستوی پرشکسته شده
بسکه فریادکرده "واعطشا"
یاس زهرا چقدر خسته شده
همسر بی وفا و سنگدلش
به رویش درب حجره میبندد
میزند دست و پا عزیز رضا
او به اشک امام میخندد
به کنیزان خویش میگوید
پای کوبی کنید و دف بزنید
دور ابن الرضا همه امشب
شادمانی کنید و کف بزنید
بسکه کاری شده است زهر ببین
نتواند به روی پا خیزد
در عوض پیش چشم او دشمن
آب را بر روی زمین ریزد
من چه گویم که لحظه ی آخر
دلبر فاطمه چه حالی بود
لب خشک و دلی پر از خون داشت
جای شمس الشموس خالی بود
شکر لله پدر نبود وندید
که به روز پسر چه آمده است
اگر هم بود گریه میکرد و
چشم خود را به روی هم میبست
گرچه داغ جواد آل رسول
غصه ای بر دل پدر بگذاشت
ولی ای کاش روز عاشورا
علی اکبری حسین نداشت
پیش چشمان یک پدر پسری
غرق در خون و ناله ها میزد
زیر سم تمام مرکب ها
چقدر سخت دست وپا میزد
همه دیدند قامت پسری
بر روی خاک اربا اربا شد
همه دیدند داغ جانسوزش
باعث مرگ زود بابا شد
#محمدجواد_غفاریان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴🍃 نذر شهادت امام ِ جوانم
#حضرت_جواد_الائمه_علیه_السلام 🍃🏴
سیاهی رفت چشمانت، زبانم از سخن افتاد
شنیدم مقتلت شد خانه، اشک از چشم من افتاد
نگاهش فتنه در سر داشت یارِ خانه ات تا گفت:
برایت آب آوردم، بنوشش از دهن افتاد
چه مکّارانه «أمّ الفضل» میشد «جعده» ای دیگر
همین که زهر نوشیدی دلت یادِ حسن(ع) افتاد
تداعی شد برای من سر بازارِ شهر شام
صدایِ هلهله تا بر لبِ یک عدّه زن افتاد
تنت در سایۂ بالِ کبوتر ها و عاشورا؛
به دستان یزیدی ها عبا و پیرهن افتاد
تو کنجِ حجره جان دادی و امّا گوشۂ گودال
حسینِ(ع) تشنه لب بر خاک ها دور از وطن افتاد
تنت میسوخت روی بام زیرِ آفتاب آقا
دلم آتش گرفت و یاد شاهِ بی کفن افتاد!
#السلام_علیک_یاجوادالائمه_أدرکنی
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
#عرض_تسلیت
#مرضیه_عاطفی_سمنان
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7