#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
فاطمه بعد از پیمبر دائمأ سردرد داشت
دستمالی بر سرش می بست دیگر ؛ درد داشت
غصه اسلام را می خورد جای نان شب
انحراف دین برایش خیلی آخر درد داشت
شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر را زدند؟
شهر پیغمبر! چرا دخت پیمبر درد داشت؟
خاک عالم بر دهانم در به پهلویش گرفت
خاک عالم بر دهانم ضربهء در درد داشت
بوسه بر دست علی زد تا دلش آرام شد
دیدن آن دست بسته صد برابر درد داشت
صبح تا شب زخم برمیداشت ، شب تا صبح درد
آه ، سر تا پای زخم و پای تا سر درد داشت
یک نفر از بچه ها هم سمت آغوشش نرفت
بچه ها هر وقت می دیدند ... مادر درد داشت
#علی_اکبر_لطیفیان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
اگر به شکوه، لب خویش وا کند زهرا
مدینه را به خدا کربلا کند زهرا
مدینه، شب همه شب، وسعت فضای تو را
ز موج نالۀ خود، غمفزا کند زهرا
مدینه، بر سرِ این باغ گل چه آمده است؟
که سر به زانوی غم، «ربّنا» کند زهرا
مدینه، با چه امیدی پس از پیمبرِ عشق
دل شکستۀ خود را رضا کند زهرا؟
به سوی کلبۀ احزان اگر روان نشود
علاج عقدۀ دل را کجا کند زهرا
به احترام حریم ولایت علویست
که سینه را سپر صد بلا کند زهرا
همین که میکند آهنگ خطبه در مسجد
قیامت از سخنانش به پا کند زهرا
مدینه، خاطر همسایه کی خبر دارد؟
که در نماز شب، او را دعا کند زهرا
مدینه، باز مکن بال مرغ آمین را
اگر که خواهش مرگ از خدا کند زهرا
مدینه، با چه زبانی به یاس کوچک خود
حکایت دل دردآشنا کند زهرا؟
دعا کنید که یک لحظه هم اگر شده است
ز روی لطف نگاهی به ما کند زهرا
مدینه، پنجرههای بقیع را وا کن
مزار گمشدهاش را بگرد و پیدا کن
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
غروب بود که از سوز دل دعا کردم
گریستم، طلب مرگ از خدا کردم
به سینه ام چه گذشته که دختر خود را
بغل گرفته و زود از خودم جدا کردم
مدینه روز قیامت گواه باش که من
به حفظ جان علی جان خود فدا کردم
علی در آن همه دشمن مرا صدا می زد
ولی من از پس در فضه را صدا کردم
ز پا فتادم و قنفذ شکست دستم را
ولی ز دست امامم طناب وا کردم
برای حفظ علی بین آن همه دشمن
چهار کودک معصوم را رها کردم
#غلامرضا_سازگار
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری |
نشون نداره مادرم ...🕊
منم نشون نمی خوام ...🕊
#ایام_فاطمیه🥀
#شهادت_حضرت_زهرا_س🥀
#تسلیت_باد🥀
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
خدا به خیر کند کوچه ازدحام شده
چه خوب بضعه پیغمبر احترام شده
همینکه مادرم افتاد بر زمین ،گفتند
که کار فاتح خیبر دگر تمام شده
#عبدالحسین
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
هيچكس نيست كه دستي به دعا بردارد
يا كه باري ز سر شانۀ ما بردارد
هركه زخمي به تن از خيبر و خندق دارد
آمده تا كه از اين خانه دوا بردارد
حُرمت خانۀ ما حُرمت بيتالله است
فاطمه با پدرش شأن برابر دارد
آنقدر زود درِ خانه پر از آتش شد
كه نشد صاحب اين خانه عبا بردارد
پسري شد سپر و مادري از پا افتاد
فضه آمد كه مگر فاطمه را بردارد
سورۀ كوثر حيدر سر راه افتاده
كاش پا از سرِ قرآنِ خدا بردارد
با پرِ زخميِ خود راهِ سپاهي را بست
كه علي را ببرد خانه و يا ... بردارد
#محمد_بختیاری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
منم آن زهره که دستان ستم تارم کرد
جا چو ابر سیهی بر مه رخسارم کرد
کس عیادت زمن خسته و بیمار نکرد
تا اجل آمد و آسوده از این دارم کرد
گر چه از داغ پدر سوختم اما به خدا
خون به دل بی کسی شوهر بی یارم کرد
رو زدم بر همه تا حق علی را گیرم
غربتش دربه در خانه انصارم کرد
بضعه پاک نبی بودم و دشمن اخر
به چه جرم و گنهی این همه آزارم کرد
لگد آنگونه به در زد که پهلوم شکست
بشکند پاش چنین دست به دیوارم کرد
منکه از خانه برون پا ننهادم هرگز
این غریبی علی بود که ناچارم کرد
رفته بودم گره از کار علی باز کنم
قنفذ آمد وسط راه گرفتارم کرد
دست او باز نشد دست من از کار افتاد
دست بشکسته خجالت زده از یارم کرد
#عبدالحسین
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
AwACAgUAAxkDAAFQSRphwXjwIV0pqrBI9aOONlaOMhoZswACDQADuMh4VLIJPtmKJmORIwQ.oga
3.6M
🎵 #چند_دقیقه_اشک👆
🔴 #شیعه شدن یک خانواده مالکی مذهب (سُنی)به واسطه توسل به حضرت زهرا(س)
🔻بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #دارستانی
🎤حاج حسین #سیب_سرخی
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
#دوبیتی
نشسته تا كمى گريان بخواند
براى فاطمه قرآن بخواند
چه آمد بر سر مولا كه بايد
براى كوثر،الرحمن بخواند!
#محمدحسین_مهدی_پناه
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
امن یجیب خوانم و شب را سحر کنم
با دانه های اشک؛ لبان تو تر کنم
خانه خراب می شوم آخر ز داغ تو
پیچیده ام به خویش چه خاکی به سر کنم
اما اگر قرار شد از پیش من روی
ماندم چگونه این جگرم را خبر کنم
بر روی دامنم بگذارم سر تو را
تا سیر این جمال کبودت نظر کنم
اصلا خودت بگو که من غیرتی چه سان
از این مسیر قتلگه تو گذر کنم
این چندبیت از زبان بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها:
از درد ها برای تو حرفی نمی زنم
از ترس این که غصه تو بیشتر کنم
یادت که هست آن سپرت را فروختی
تکلیف بود سینه خود را سپر کنم
خود را زدم به شعله که سالم ببینمت
قربان تار موی تو صدها پسر کنم
فرصت نداد تا که خودم را عقب کشم
پهلو تهی ز ضربه دیوار و در کنم
#قاسم_نعمتی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
از لاله زار توحید آتش زبانه می زد
گل گشته بود پرپر بلبل ترانه می زد
در گلشن ولایت یک نو شکفته گل بود
گر می گذاشت گلچین آن گل جوانه می زد
من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
قاتل گهی به کوچه گاهی بخانه می زد
گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد
گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد
وقتی که باغ می سوخت صیاد بی مروت
مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد
با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را
از ناله ای که مادر در آستانه می زد
این روزها که میدید موی مرا پریشان
با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد
هنگام شرح این غم از قلب زار (میثم)
مانند خانۀ ما آتش زبانه می زد
#غلامرضا_سازگار
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یک ثانیه از عمر همین یک شب یلدا
باعث شده تا صبح به یمنش بنشینیم
ده قرن ز عمر پسر فاطمه طی شد
یک شب نشد از هجر قیامش بنشینیم!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
یلدا - @Aminikhaah .mp3
12.95M
🔊 #شب_یلدا یکی از عرفانی ترین شب های سال!
✖️اهمیت شب در فرهنگ ما و اسلام
🎙 حجت الاسلام امینی خواه
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
مولای عالم بی کس و تنها و یار است
چشمان طفلانش چنان ابر بهار است
هیزم در این خانه جای لاله چیدید
در را نسوزانید زهرا داغدار است
اصلا نه اینکه فاطمه دخت رسول است
حرمت نگه دارید زهرا باردار است
فکر غریبی علی او را زمین زد
نامرد مردم مادر ما بی قرار است
دست علی را بسته اید ای بی حیاها
او فاتح بدر است و صاحب ذوالفقار است
اینجا میان کشمکش قنفذ جلو رفت
اما سر و کار حسین با نیزه دار است
#محمود_اسدی_شایق
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
یارب نرسد آفتی از باد خزانش
آن یاس که شد دیدۀ نرگس نگرانش
هربار که میخواستم از او بنویسم
دیدم که حیا کرده به صد پرده نهانش
در پردۀ ابهام، زبان شعرا سوخت
از بسکه ندیدند کران تا به کرانش
ناموس خدا بود که میخواست نبیند
اندازۀ یک بیت به شعر دگرانش
میخواست که قدرش نشود بر همه معلوم
مانند شب قدر به ماه رمضانش
آن قدر عزیز است که از سوی خدا نیست
غیر از ملَک وحی کسی نامهرسانش
وقتی که به در میزند از شوق بلند است
از سینۀ جبریل صدای ضربانش
سرچشمهاش از مائدۀ «بَضعَةُ مِنّی»ست
خونی که دویدهست میان شریانش...
کوثر غزلی نیست که آسان بتوان گفت
جایی که خدا سوره فرستاده به شانش
یعنی که پس از «اَنَّ علیّاً وَلیُ الله»
یک فاطمه کم داشت مؤذن به اذانش
این سورۀ مکّی مدنی، نبض رسول است
نَفسیست که مانند نَفَس بسته به جانش
زهرا مَلَکی بود که نازل شد و برگشت
بیهوده در این خاک نگیرید نشانش...
والعصر... که فرزند همین فاطمه، مهدیست
ما منتظرانیم، خدایا برسانش
#عباس_شاه_زیدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_مدح
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
از ابتدا قیامت او آشکار بود
آن بانویی که ممتحن کردگار بود
در خانه با کنیز خودش همکلام بود
در سجده با خدای خودش همجوار بود
مردان جنگی از پس او برنیامدند
با اینکه بر جراحت پهلو دچار بود
کاری به این نداشت که تنها و بی کس است
وقت گذر ز کوچه چه با اقتدار بود
زهرا عجیب غیرتی عشق حیدرست
پای علی برای بلا بی قرار بود
از گرگهای شهر فدک را گرفته بود
کرار بود گرچه خودش خانه دار بود
بستند راه کوچه! مگر کم میاورد؟!
غافل ازآنکه چادر او ذولفقار بود
سیلی زدند جا بزند!گفت یا علی!
یک دم عقب نرفت!سراپا وقار بود
رویش کبود شد،رویشان را سیاه کرد
با قامت شکسته عجب پای کار بود
تا حشر خاک بر سر اهل مدینه کرد
آن معجری که روی سرش پرغبار بود
اصلا نخورد غصه آن گوش پاره را
اما حسن نشست و پی گوشوار بود
واضح تر از همیشه علی را نظاره کرد
هرچند چشمهاش از آن ضربه تار بود
ارثیه داد حضرت مادر به دخترش
ارثیه ای که درد و غم بی شمار بود
وقتی سر عزیز خدا رفت روی نی
زینب اسیر هلهله سی هزار بود..
از یک کفن مضایقه کردند کوفیان
بر روی بوریا بدنی آشکار بود
درراه زینب از همه بدتر عذاب دید
دخت علی به ناقه عریان سوار بود
دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست
با دست بسته فاتح این کارزار بود
#سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
در این مدینه بیا و ببر ز تن سر من
ولی غلاف نزن روی دست مادر من
یکی از آن همه نامردها در آن کوچه
نکرد رحم به اشک حسن برادر من
حسن به گریه صدا زد نزن مغیره نزن
زدی و لرزه فتاده به جسم خواهر من
همین که محسن شش ماهه سقط شد دیدم
رسید تیر به حلق علی اصغر من
به جای در که روی قلب مادرم افتاد
همه به چکمه بیایید روی پیکر من
#محمود_اسدی_شایق
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7