eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28.3هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
999 ویدیو
59 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
هنوز راه ندارد کسی به عالم تو نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو نسیم پنجرۀ وحی! صبح زود بهشت! «اذا تنفسِ» باران هوای شبنم تو تو در نمازی و چون گوشواره می‌لرزد شکوه عرش خدا، شانه‌های محکم تو به رمز و راز سلیمان چگونه پی ببرم؟ به راز «عِزّةُ للّه» نقش خاتم تو من از تو هیچ به غیر از همین نفهمیدم که میهمان همه ماییم و میزبان همه تو تو کربلای سکوتی و چارده قرن است نشسته‌ایم سر سفرۀ مُحرم تو هوای روضه ندارم ولی کسی انگار میان دفتر من می‌نویسد از غم تو گریز می‌زند از ماتمت به عاشورا گریز می‌زند از کربلا به ماتم تو فقط نه دست زمین دور مانده از حرمت نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن فردوس سائل کرم توست یا حسن تنها نه آسمان و زمین، عالم وجود در زیر سایۀ علم توست یا حسن عرش خدا مدینه، دل انبیا بقیع جان شمع روشن حرم توست یا حسن عالم اگر ثنای تو گویند صبح و شام تا صبح روز حشر کمِ توست یا حسن سرتا به پات حسن خداوند سرمد است آیینۀ تمام‌نمای محمّد است... تو مظهر خدایی و جان پیمبری قرآن مصطفی به سر دست حیدری هم دومین وصیِ رسول مکرمی هم اولین سلالۀ زهرای اطهری باید سرود مدح تو را با زبان وحی از وصف جن و انس و ملائک فراتری حُسن خدا به حُسن تو دیدار می‌شود چون حُسن بی‌حدود خدا را تو مظهری هم صبر توست حکم خدا هم قیام تو در هر دو حال بر همه مولا و رهبری چون و چرا به کار تو خود کفر دیگر است چون و چرا به کار خداوند اکبر است ای دین حق به صبر تو پاینده یا حسن صبرت حدیث نهضت آینده یا حسن صبر تو بود تیغ خداوند در غلاف صلحت به خصم، ضربۀ کوبنده یا حسن صلح تو و معاویه؟ باور نمی‌کنم دشمن ز کار توست سرافکنده یا حسن تو خود تمام دینی و او خود تمام کفر او تیرگی، تو مهر فروزنده یا حسن تا بود، بود حق به وجود تو پایدار تا هست، هست دین ز دمت زنده یا حسن شمشیر شیر حق همه جا در نیام توست «میثم» هماره پیرو صلح و قیام توست http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
با نیت نگاه تو آغاز می‌کنم احساس خویش را به تو ابراز می‌کنم شوقی درون سینۀ من جا گرفته است حسی غریب در دل من پا گرفته است حسی میان غربت و شادی و شوق و غم حسی که گاه می‌چکد از چشم در حرم ماه مبارک رمضان روی ماه توست باید سرود شعر که مضمون نگاه توست من زائر نگاه توام از دیار دور آن ذره‌ام که آمده تا پیشگاه نور در نام تو چه حس غریبی نهفته است در نام تو چه خاطره‌ها می‌شود مرور آقا غریب هستی و وقت سرودنت حسی غریب در دل من می‌کند ظهور من هم غریب مثل تو یا ایها الغریب من کی صبور مثل تو یا ایها الصبور با تو چقدر ماهیتم فرق می‌کند مانند ایستادن شب در حضور نور در پیشگاه آینه مرد مقربی تو بضعة‌الرسولی و ریحانة‌النبی ای نور روشنای دل و خانۀ نبی ای جایگاه عرشی تو شانۀ نبی روح تو آسمان نه که هفت آسمان کم است نور تو ابتدای جهان روح عالم است از قلب تو ندیده‌ام آقا رحیم‌تر از بخشش و کرامت دستت کریم‌تر حاتم به دست بخشش تو بوسه‌ها زده‌ست نزد فقیر بر لب تو نه نیامده‌ست مضمون بی‌بدیل غزل‌ها تبسمت می‌آورد به وجد غزل را تبسمت غمگین‌ترین روایت دنیاست اشک تو شیرین‌ترین حکایت دنیا تبسمت در هر نگاه تو چقدر غم نشسته است غم می‌چکد ز چشم تو اما تبسمت... یک شهر پیش روی تو دشنام هم دهد پاسخ نمی‌دهی تو مگر با تبسمت شیرین‌تر است نزد فقیران کدام‌یک خرمای دست بخشش تو یا تبسمت؟ سنگ صبور، مأمن غم‌ها و دردها ای خانه‌ات پناه همه کوچه گردها... http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم‌الله الرحمن الرحیم خدا پرده را تا ثُریا گشود و راهی برای تماشا گشود خدا محضِ دلهایِ مجنونِ ما سرِ مویی از زُلفِ لیلا گشود برایِ ظهورِ تمامیِ خویش زِ خود جاده‌ای تا به دنیا گشود به سویِ کویری ترین خاکها خدا دامنی غرقِ دریا گشود شبی که پیمبر هم از تاب رفت چو آئینه‌اش چشم خود را گشود زمین و زمان را به هم ریخت باز نقاب از رُخَش تا که زهرا گشود - - علی عرضِ تبریکِ حق را شنید زِ لبهایِ او تا که بابا شنید زمانی که جای دقایق نبود اُفق های خورشید مشرق نبود زمانی که حتی تمامِ بهشت برای حضورِ تو لایق نبود جهان بی وجودت عدم در عدم خدا بی شکوهِ تو خالق نبود تو ما را زِ خاکِ خودت ساختی زمانی که حرف از خلایق نبود کسی مثلِ تو در پِیِ ما نگشت کسی مثلِ ما بر تو عاشق نبود - - قدم زن که چشم همه مست شد گذر بسته شد کوچه بن بست شد بدون تو دنیا نسیمی نداشت خلیلی خدا یا کلیمی نداشت چه می‌کرد با ازدحامِ گدا اگر سفره دارِ کریمی نداشت زمین شوره زاری تَرکَ خورده بود اگر آسمان یاکریمی نداشت بدونِ تو شب تا ابد عمر داشت اگر آفتابِ زمینی نداشت تو میراثِ دوشِ علی بُرده‌ای که با تو مدینه یتیمی نداشت بدون تو عباس ، حتیٰ حسین برادر فقط نه که نیمی نداشت - - شکوهَت ابد تا ازل را گرفت خروشَت سپاهِ جمل را گرفت نفَسهایِ گرمِ پیمبر شدی تپشهایِ زهرایِ اطهر شدی بده گیسوان را به دستانِ باد که عالم ببیند چه محشر شدی خدا بینِ طاقِ دو اَبرویِ توست که از هرچه دارد علی سر شدی به پیشِ نگاهِ سپاهِ جمل تو دَه‌ها تو صدها برابر شدی تو پاشیده‌ای فتنه‌ها را زِ هم تو سنگین ترین ضربِ حیدر شدی - - نوشتند بر تیغه‌ی ذوالفقار حسن حیدرِ دومِ روزگار کسی را که چشمت گرفتار کرد گرفتارِ رویی نبی وار کرد مسیحایی آموخت چشمی که مست تماشای این چشم بیمار کرد مسلمان شدیم از زمانی که دل به آیاتِ حُسنِ تو اقرار کرد چه شیرین شده روزه‌های علی که باز از لبانِ تو افطار کرد زبان بند می‌آید از لطفتان بیان را خیالِ تو دشوار کرد - - جوابِ سلامِ مرا می‌دهی سحر لقمه‌ای دست ما می‌دهی منم نذرِ چشمانِ بارانی‌ات نسیمی زِ الطافِ روحانی‌ات مرا مَحرَم رازِ خود می‌کنی منم مرحم قلب طوفانی‌ات مرا می‌بَری تا کنارِ بقیع شبی سمتِ باغِ پریشانی‌ات چه می‌شد اگر سایه بانت شوم و یا تکه شمعی به مهمانی‌ات چرا اینقدر مو سپیدی غریب بگو با دلم حرف پنهانی‌ات - - دلت زخمی از دست مردم شده عزیزِ تو در کوچه‌ها گُم شده http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم‌الله الرحمن الرحیم   خبری نیست اگر مُعجزه‌ای برپا شد خبری نیست اگر سینه‌یِ دریا وا شد خبری نیست که دریا صدفِ موسیٰ شد خبر این است که گفتند علی بابا شد  امشب از جامِ جنون مِی زده ، کم نگذارید که من عاشق شده‌ام ، سر به سَرم نگذارید شب چه روشن شده ، انگار زمین زَر شده‌است ماه در هاله‌یِ خورشید ، شبش سر شده‌است گوشِ عالم ، همه از هلهله‌ای ، کَر شده‌است آی جبریل بگو ، فاطمه مادر شده‌است  گیسویش باز گُذارید که دلها بُرده پسرِ ارشدِ زهرا دلِ زهرا بُرده جز لبت هیچ‌کجا ، شَهد و نمک با هم نیست غیرِ زهرا ، به نگاهِ تو کسی مَحرَم نیست هرکه شد طالبِ تو در طلبِ دِرهم نیست هرکه خود را سگِ کویِ تو نخواند آدم نیست الحق ای ماه ، که رُخسارِ خدایی داری که خدایی رُخِ انگشت نمایی داری تا که گیسویِ شکن در شکنت دَر هَم شد خوب شد ، رویِ همه حُسن فروشان کم شد راهِ گلخانه‌ی تو ، جاده‌ی ابریشم شد تا که آدم به خود آمد که چه شد ، آدم شد خوش به این ناز بنازیم که دیدن دارد این همه حُسن ، به حق ، سینه دریدن دارد آسمان دامنی از ماه و زُحَل ریخته است چه قَدَر در قَدَمت تاج محل ریخته است طرحِ اَبروی تو را دستِ ازل ریخته است وَ خدا خود به لبانِ تو عسل ریخته است دَمِ تو ، کهنه شرابی است که تاکَم کرده خوش به حالِ دلِ من ، عشق هلاکم کرده چشمِ تو باز شد و کار به محشر اُفتاد یوسف از چشمِ زلیخای دل آخر اُفتاد هرکه سر ، پای تو نگذاشته با سر اُفتاد هرکه با عشق در اُفتاد ، خودش ور اُفتاد  بعد از این ، کوچه‌ی ما کوچه‌ی بن‌بست شده نه فقط چشمِ همه ، چشمِ خدا مست شده تیغِ صلحِ تو قد افراشت که دین خَم نشود کربلا جُز به قُعودِ تو مجسم نشود هرکه مجنونِ تو ای لیلی عالم نشود چه خیالی است ، بهشتم به جهنم نشود لطفِ زهراست که در دل دو هدیه داریم هم حُسینیه در آن ، هم حَسنیه داریم رو به چشمِ دلمان ، منظره‌ای وا کردی تا اُفق‌های خدا ، پنجره‌ای وا کردی با ضریحی که نداری ، گره‌ای وا کردی عقده‌ای در دلت از خاطره‌ای وا کردی کوچه ای تنگ و ، دلی سنگ و ، صدایِ سیلی وای ، خون می‌چکد انگار زِ جایِ سیلی با همین زخم ، همین عقده و غم میسازیم تا که یک روز برایِ تو حرم میسازیم صحن‌هایی همه بر عشق ، قسم میسازیم در حرم سینه زنان نوحه و دَم میسازیم هرکه دارد غم آن زلفِ رها بسم الله هرکه دارد هوس کربُ بلا بسم الله http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است کارِ ما دستِ کریمی باشد که شلوغیِ سَرَش بیشتر است خانه‌اش بینِ تمامِ این قوم در کرامت خَبَرَش بیشتر است پسرِ ارشدِ خانه پیداست از بقیه جگرش بیشتر است دین به شمشیر فقط زنده نشد صُلح گاهی اَثَرَش بیشتر است بارِ خرمایِ شما سنگین است مثلِ طوبیٰ ثَمَرَش بیشتر است چهار فصل است پذیراییِ تان باغِ نو برگ و بَرَش بیشتر است - - رُطَبِ سُفره‌یِ مولا آمد پسرِ ارشدِ زهرا آمد از لبش شورِ ازل ریخته است نورِ حق ، عَزّوَجَل ریخته است رویِ چشمش دو قصیده دارد و سرِ شانه غزل ریخته است زیرِ پایش که پُر از محراب است چقدر تاج محل ریخته است کَرَم و جود و سخا و رافت دورِ او چند بغل ریخته است ضربه‌هایش به زمین ، لشکر را بینِ میدانِ جمل ریخته است بیوه‌یِ ناقه سواران فهمید به سرش خشمِ اجل ریخته است قاسمش هم به پدر رفته ببین رویِ لبهاش عسل ریخته است تا که بازی بکند در پیشش تیر و ناهید و زُحل ریخته است - - باز آوایِ علی می‌آید پسرش جایِ علی می‌آید دستِ ما باده‌یِ ناب اُفتاده کارِ ما دستِ شَراب اُفتاده تا که بویی زِ تو آورد نَسیم رونق از کارِ گُلاب اُفتاده بَسکه شیرین شُده بوسیدنِ تو دَهَنِ فاطمه آب اُفتاده کوچه بُن‌بست شده راه برو دلِ این شهر به تاب اُفتاده مَرد و نامرد جدا شُد از هم چون زری که  به تُراب اُفتاده سالها هست که از رویِ نفاق بعدِ صلحِ تو نقاب اُفتاده حق و باطل پس از این پیدایَند پَرده از مَکرِ سراب اُفتاده - - دست عُمریست به دامان داریم چه غَمی تا که حسن جان داریم وای اگر دستِ تو شمشیر کِشَد آسمان پیشِ تو تکبیر کِشَد از رجزهایِ تو از نعره‌یِ تو همه‌یِ جُمجُمه‌ها تیر کِشَد مرگ را در نظرِ صد لشکر ملک‌المُوت به تصویر کِشَد تا تو اُسطوره‌یِ رَزمی ، تاریخ خطِ بُطلان به اَساطیر کِشَد شیوه‌ات روبَهیان را بیرون از دلِ بیشه و تزدیر کِشَد از شکوهِ تو مُرَدَد ماندیم حق بده حرف به تکفیر کِشَد قاسمت دید و به خود اَرزَق گفت: مجتبیٰ آمده شمشیر کِشَد - - پسرِ رفته به بابا این است دومین حیدرِ زهرا این است گرچه از دستِ تو کَم هم خوب است خواستن قدرِ دو عالم خوب است بوسه بر رویِ ضریحت حتیٰ شده در خواب و خیالم خوب است لحظه‌یِ ریخت و پاشَت آقا دیدنِ حیرتِ حاتم خوب است تا برای تو بِگریَم دلِ سیر از همه سال مُحرَم خوب است نامِ ما را تو به زهرا دادی نظرت هست که دَرهَم خوب است زائرانِ تو زیادند ، تو را... حرمی قَدِ دو عالم خوب است - - چشمهای تو چه دیدند ، بگو گیسویت از چه سفیدند ، بگو http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر کسی سورهٔ حُسن از لب ما نشنیده‌ست «بوی پیراهن یوسف ز صبا نشنیده‌ست» هر کسی هست دل از دست نداده‌ست هنوز صوت قرآن مسیحای مرا نشنيده‌ست زیر این گنبد دوار کسی از دو لبش جز صدای سخن عشق صدا نشنیده‌ست طعنه و زخم ‌زبان هر چه هم از هرکه شنید ولی از او احدی غیر دعا نشنيده‌ست دو سه باری همه ی زندگی‌اش را بخشید در این خانه کسی چون و چرا نشنیده‌ست «ندهد فرصت گفتار به محتاج کریم گوش اين طايفه آواز گدا نشنيده‌ست» http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای کریم خاندان اهل بیت آفتاب آسمان اهل بیت اولین فرزند زهرا و علی شادی و لبخند زهرا و علی مطلع اشعار دیوان دلم شاه بیتی در گلستان دلم مهربانی و کرامت سائلت اهل دنیا تا قیامت سائلت هرکسی یکبار مهمانت شود میشود حاضر که قربانت شود ای دلم آبادی چشمان تو ای همه دارایی ام از آن تو حاتم طایی گدای دست تو چشم دارد بر عطای دست تو بسکه از جود و کرم آکنده ای مانده ام تو خالقی یا بنده ای! ما گدای خانه ی لطفت شدیم حلقه ای زنجیری از زلفت شدیم ای خداوند کرم - بانی جود لطف و رحمت از شما آمد وجود سینه ام از مهر تو سرشار شد نان و آبم را بده افطار شد روزه و نان و نمک هستی حسن حسرت اهل فلک هستی حسن http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای زنده به عشق و رهرو صبر و ثبات در ماه پُر از فضیلت صوم و صلات تقدیم به مقدم حسن جا دارد برخیزد اگر ز دل نسیم صلوات ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ این ماه عزیز ماه جود و کرم است هر لحظۀ ماه رمضان مغتنم است امشب که کریم اهل بیت آمده است از درگه او هر چه بخواهید کم است ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ آن روز که از حُسن حسن زمزمه بود آوازۀ حُسنش به لبانِ همه بود از عرش ملائکِ مقرّب دیدند لبخند مسّرت به لب فاطمه بود http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گوشوارعرش ماه خدا ز جلوۀ تو نور ناب شد یعنی که میزبان مه آفتاب شد از بس که دیدنی است جمال جمیل تو از شرم حسُن روی تو مه در حجاب شد قامت قیامتی تو و در حسُن محشری در جلوه ات تجلی یوم الحساب شد وقتی که بوسه زد به گُل روی تو علی یکباره بیت وحی پُر از دُر ناب شد شوق و سرور در دل زهرا نشست و باز بنیان غم ز فیض قدومت خراب شد آمد به پاس بوسه به خاک رهت چو اشک افتاد پیش پای تو گُل، تا گلاب شد تو گوشوار عرش خدائی که از نخست نامت برای عرش برین انتخاب شد قطره بدون فیض تو دریا نمی شود ذّره رسید محضر تو آفتاب شد سطری نخوانده اند کریمان ز رحمتت یک جلوه از کرامت تو صد کتاب شد تو بی سؤال جود و کرم می کنی، دگر کی سائلی ز درگه لطفت جواب شد؟ سردار بی سپاه شدی در وطن، ولی صبر و امید در قدمت همرکاب شد بی بهره مانده اند ز سر چشمۀ شرف آن امُتی که تشنۀ موج سراب شد جلوه گرفت جنگ جمل از شجاعتت خُرسند از شهامت تو بوتراب شد کرب و بلا نبود، اگر صلح تو نبود صلحت گره گشای ره انقلاب شد کی تشنگی کشد به صف حشر هرکسی از کوثر محبت تو کامیاب شد سجادۀ نیاز «وفایی» فکند و باز بار دگر دعای دلش مستجاب شد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اللهم صل‌ علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اَگر چه عمرِمن سرِسفره یِ عشقتان گُذشت همین‌که آمدم بخوانم از شما زمان گُذشت زَمان‌گُذَشت و یک‌ نَفَس‌ نخواندَم‌ از عشق‌ شما اگر چه‌ این نَفس زَدَن‌ میانِ‌عاشقان گذشت میانِ‌عاشقانتان نَفَس کشیده ام ولی... نگفته ربّنا خدا نیمه یِ ماهتان گذشت به یاعلیُ یاعظـیمُ یاغفـورُ یا رَحیم قَسَم‌ به‌ این‌ نشانه‌ها‌ چِقَدر‌ بی‌نِشان‌ گذشت رسیده‌ اَم به نیمه یِ ماهِ خُدا وُ دیده اَم ماهِ تَمام آمد از پیشِ نگاهمان گذشت ماهِ تَمامِ خانه یِ شاهِ ولایَت آمده علی اباالحسَن شده کوهِ کرامَت آمده ماهِ تَمامِ خانه یِ شاهِ وِلا خوش آمدی چشمه یِ جوشانِ‌کرامَت وُ سَخا خوش آمدی اِی پسرِ اَرشدِ زهرا وُ علیِّ مرتضی برادَر و اِمامِ سلطانِ وَفا خوش آمدی مُژده یِ اِمتدادِ نسلِ کوثر وُ پیمبری سِبطِ نَبی گُلِ عَلی صاحِبِ ما خوش آمدی توآمدی که سفره یِ کرامَتَت پهن شود اِی سفره دارِ ماهِ عشق و رَبَّنا خوش آمدی گل پسرِ شیرِخدا کانِ کَرَم خوانِ عطا چکیده یِ بقیع وطوس و کربلا خوش آمدی گَردوُ غبارِ قدمت ایلُ و تبارِ من حسن نوکریِ تو وُ پسرهای تو کارِ من حسن گوشِ تو با اذانِ ختمُ الانبیاء اُنس گرفت چشم تو با چشمه یِ نورِ هَل اَتی اُنس گرفت خدا که نیستی وَلی هَرکه دِلش به تو سِپُرد باعَلی وُ فاطِمه وُ عرشِ خدا اُنس گرفت لَب وانکرده روزیِ سائل خانه اَت رسید باعزَّت و مِناعتِ طَبعْ ..... گدا اُنس گرفت بَددَهَنی‌ رو‌به شما‌کرده وُ هَر‌ چه خواست گفت خُلقِ خوشِ تورا که دید باشما اُنس گرفت قَلبِ حسینِ فاطمه ظَرفِ مُحَبَّتت حَسَن تو آمدی مدینه با کَربُ و بَلا اُنس گرفت دِلخوشیِ پَیَمبَر وُ میوه یِ قَلبِ کوثری فاتِحِ جَنگِ جَمَلی توحیدرِ ابنِ حیدری گوشه یِ مِحرابِ دعا یادی اَز این فَقیر کن با قُرصِ‌ نانِ‌ عشق خود سائلِ خانه سیرکن نیمه یِ ماهِ رَمِضان نَظَر به قَلبِ مَن کن وُ... غُلامِ خود تِشنه یِ حقُّ وذِکرِ یا مُجیر کن لوحِ دِلَم پاک کُن وُ زَبانِ مَن آماده یِ... زِمزِمه هایِ شَبِ قَدر وُ روضه یِ اَمیر کن به عاشِقانِ کَـربَلا بِده حَواله یِ حَرَم دعا بَرای حرمِ بی‌بیِ بی نَظیر کن مُدافِعانِ حرمِ دخترِ حـیدریم ما دعا برایِ لَشکرِ دخترِ شرزه شیر کن ذِکرِ دمشق وُ نجف وُ طوس وُ بَقیع وُ کربلا ذکرِ اِمامِ مجـتَبی یوسُفِ فاطِـمه بیا http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شانه گر دست تو باشد تار گیسو می‌شوم دام و صیادم تو باشی بچه آهو می‌شوم بسکه با نام شما افطار خود وا کرده‌ام عاقبت روزی از این دیوانگی رو می‌شوم بارها از سفره لطف تو روزی خورده‌ام پیش این آقایی‌ات دارم به زانو می‌شوم با تکان پلک خود از خانه‌ات دورم مکن لااقل خاک مزارت را که جارو می‌شوم هر زمان جنگ جمل را که تداعی می‌کنم غرقِ ذکر یاهُوَالحق و هُوَالهو می‌شوم گاه گاهی هم از این جاده گذر کن یاحسن از کنارم بگذری چون یاس خوشبو می‌شوم مرد شامی را به لبخندی مسلمان کرده‌ای من هم از امشب به عشق تو خداجو می‌شوم بال‌هایم دائماً میل هوایت می‌کند شک ندارم دور ایوانت پرستو می‌شوم گر مرا فرش رهِ زَوارهایت هم کنی گاه بال جبرئیل و گه پرِ قو می‌شوم http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7