eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28.1هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
992 ویدیو
54 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
دگر این کاروان یاسی ندارد که با خود شور و احساسی ندارد بیا ام البنین برگشته زینب ولی افسوس عباسی ندارد * مزن آتش به جان ای نور عینم مخوان از ماهِ مَـقطُوع الیدَینم چه شد در کربلا هستیِ زهرا؟ حسینم وا حسینم وا حسینم * سرشته از غم زهرا گِلش بود نگاه تار زینب قاتلش بود نیفتاد از لبش نام حسینش اگر چه داغ سقا بر دلش بود ... *** ... ولی زینب چه با احساس می خواند از آن بُهبوهه ی حساس می خواند کنار قبر زهرا نیمه ی شب چقدر از غیرت عباس می خواند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
من گرد راه حضرت زهرا نمی شوم هرگز به جای ام ابیها نمی شوم او دختر پیمبر و همتای حیدر است من جز کنیز دختر زهرا نمی شوم هر خدمتی کنم به یتیمان فاطمه مادر برای زینب کبری نمی شوم چون بوسه می زنم به قدم های زینبین بی اذن زینب از قدمش پا نمی شوم او روح امتحان شده ی قبل خلقت است بی امتحان عشق که حورا نمی شوم ضربه نخورده ام که کنم سینه را سپر دیوار و در ندیده مهیّا نمی شوم دین را ز پشت در نفس تازه می دمید صاحب نفس نگشته مسیحا نمی شوم بی پهلوی شکسته نگردم امین وحی سیلی نخورده سرور زنها نمی شوم آقا بیا و نام مرا فاطمه مخوان با اسم گل شبیه مسمّا نمی شوم وقتی حسن به صوت حزین ناله می کند بنشینم از فغان و ز جا پا نمی شوم دیگر توان زمزمه از دست می دهم وقتی حرف هق هق مولا نمی شوم اشک حسین اوج گرفتاری من است مرهم برای این همه غم ها نمی شوم عباس من غلام عزیزان فاطمه ست بی دست او که حامی طاها نمی شوم این دست ها به درد علم می خورد حسین هرچند یار بازوی زهرا نمی شوم این با ادب ترین پسرم نذر کوثر است من بی شهید علقمه معنا نمی شوم تا کربلا فدا ندهم جان نمی دهم بی چشم تیر خورده من احیا نمی شوم از بس حدیث عشق تو لبریز شد حسین من بیش از این حریف پسرها نمی شوم دیگر مرا خطاب به ام البنین نکن بعد از حسین مادر سقا نمی شوم مثل رباب کنج بقیع خیمه می زنم سایه نشین گنبد خضرا نمی شوم من با فرات قهرم و شاکی ز علقمه دیگر انیس ساحل دریا نمی شوم باور نمی کنم که حسینم شهید شد بعد از حسین ساکن دنیا نمی شوم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته گریه ها از پای، او را اینچنین انداخته مادری کرده برای بچه های فاطمه خویش را پای امیرالمومنین انداخته چار فرزند او فدای پنج تن آورده است سفرۀ نذریست که ام البنین انداخته مادر قدیسه ی لب تشنه های کربلا گریه اش لرزه تن روح الامین انداخته مادر باب الحوائج دارد از دریا گله چون که دریا روی او را بر زمین انداخته عاقبت چشم حسودی لاله اش را زخم زد لاله عباسی او را لاله چین انداخته باورش هرگز نخواهد شد عمود بی حیا پهلوان شهر را از روی زین انداخته او شنیده زینبش افتاده روی خاک ها یک نظر بر ساقی نیزه نشین انداخته شرمسارش بوده ساقی، چون که دیده خواهرش پوشیه بر صورتش با آستین انداخته *** 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
من در بقیع ناله زدم یا گریستم باران شدم برای شما تا گریستم مادر صِدام کردی و شرمنده ات شدم بودم کنیز و پای تو آقا گریستم زخمت زیاد بود و تو مادر نداشتی من هم به جای حضرت زهرا گریستم دیگر لبم به آب خنک بعدِ تو نخورد تشنه به یاد خشکیِ لب ها گریستم عباس و بچه های علی نذرِ موی تو کردم فدای تو همه دنیا گریستم دستش اگر جدا شده غصّه نخورده ام از این که تو شدی تک و تنها گریستم باور نمی کنم به سر او عمود خورد بر روی نعشِ او شده دعوا؛ گریستم رأسش به دست حرمله افتاد و کوفه رفت با بستن سرش سر نی ها گریستم از شرم معجر، او سر نی بی قرار بود با گریه های غیرت سقا گریستم در بیت حزن مادرتان صبح تا غروب باران شدم برای تو آقا گریستم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
منكه جدا گشته ز سوى كبريايم بنت الوقارم مادر حجب و حيايم در امر ظاهر نه، ولى در باطن كار از بانيان واقعى هل اتايم من برتر از زنهاى والاى بهشتم من خانه دار حضرت شير خدايم من گرچه فيض از محضر زهرا نبردم از راه زينب محرم خيرالنسايم مريم خورد غبطه به فرزندى كه دارم من مادر سقاى دشت كربلايم من باغبان گلشن احساس هستم ام البنينم مادر عباس هستم تا كه عقيل آمد سراغم جان گرفتم روزى پاك از سفره يزدان گرفتم پيغام حيدر روح تازه بر تنم داد يعنى مدال از حضرت جانان گرفتم تا خواستگار من اميرالمؤمنين شد حاجات خود را از خدا آسان گرفتم شكر خدا كردم كه قابل ديد ما را جا در حريم صاحب قرآن گرفتم وقت ورودم در حريم پاك زهرا در ابتدا از زينبش دامان گرفتم گفتم نيَم من بانوى خانه، عزيزم بر مادرت سوگند من بر تو كنيزم تا كمترين عضو سراى وحى گشتم مأنوس‏تر با آيه‏هاى وحى گشتم در درس تفسير گل زهرا نشستم تا از دل و جان آشناى وحى گشتم محو خدا گشتم ادب را آفريدم فانى فى الحيدر فداى وحى گشتم من ليله القدرى شدم تا كه خبردار از ابتدا و انتهاى وحى گشتم از خواندن آيات يوسف بهره بردم تا مادر يوسف لقاى وحى گشتم در بين يوسفها گلم زيباترين است عباس من ماه اميرالمؤمنين است تا كه خدا عباس را بر من عطا كرد اميد پنهان على را بر ملا كرد آل عبا دور مرا بگرفته بودند چشم قشنگ كودكم محشر بپا كرد ديدم على بوسه زند بر دست عباس با گريه‏اش جشن تولد را عزا كرد گفتم مگر عيبى بود در بازوى او مولا مرا با راز پنهان آشنا كرد گفتا كه اين زيبا لقا ذُخرالحسين است او را علمدار شهادت كبريا كرد زيبا نگهدارش كه او مال حسين است بر چشم او بنگر كه دنبال حسين است زيباتر از هر ماه می‏تابيد عباس بر بيت حيدر نور مى‏بخشيد عباس زينب برايش مادرى مى‏كرد آرى بر پاى خواهر خوب مى‏خوابيد عباس لالايى‏اش آيات شمسُ والضحى بود سرّ خدا را خوب مى‏فهميد عباس در چشم زينب خيره مى‏شد كودك من رخسار زهرا را در آن مى‏ديد عباس كودك ولى هيبت به زير ابرويش بود تنها براى يار مى‏خنديد عباس از كودكى اسم غيور كبريا بود شير رشيد حضرت شير خدا بود او باب جنات النعيم اهل‏بيت است آيينه ذات رحيم اهل‏بيت است روز ازل حق روى عرش خود نوشته عباس علمدار حريم اهل‏بيت است در سفره دارى و كرم در رزم و غيرت شاگرد ممتاز كريم اهل‏بيت است تا كه رساند بر خدا پيغمبران را نامش صراط مستقيم اهل‏بيت است حق را اگر سوگند دادى بر حسينش او باب احسان قديم اهل‏بيت است كرب و بلا را نام او كرب و بلا كرد يك نعره زد در علقمه محشر بپا كرد عباس را معصوم تنها مى‏شناسد او را كه بى همتاست زهرا مى‏شناسد وقتى كه دستش مى‏شود باب شفاعت عالم مقامش را به فردا مى‏شناسد فرمود «زُقّ العلم زَقّا» در مديحش اوج كمالش را شه ما مى‏شناسد بر دختر چشم انتظار خيمه سوگند يك مشك پاره غيرتش را مى‏شناسد آب فرات و خاك علقم باد صحرا او را بنام پاك سقّا مى‏شناسد او رفت و زينب ماند و زنجير و اسارت افتادن او شد شروع هر جسارت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای به سپهر عاطفه بی قرین ستاره ی مدینه ، ام البنین قدرتو در جهان نبوده معلوم قبر تو در جوار چار معصوم فاطمه دوم مرتضایی مادر دیگری به مجتبایی تو کیستی که با غم و زمزمه پای نهی به خانه فاطمه تو کیستی که با همه عزیزی گفته ای آمدم کنم کنیزی تو دیده ای که خانه ای سوخته دخترکی چشم به در دوخته محض دل تازه گلان حزین نام تو فاطمه ! شد امّ البنین تا که نگویند حسینش چه شد مدینه بین الحرمینش چه شد رهی که از قبر تو تا فاطمه ست مدینه ، بین الحرمین همه ست دامن عطر تو گل یاس داشت جعفر و عبدالله و عباس داشت تو آسمان و قمرش ابا الفضل تو مهر مادر ، پسرش ابا الفضل تو دیده بودی که علی بی عدد بوسه به دستان ابا الفضل زد آه نبودی تو که در علقمه تیر و کمان بود به دست همه ! نمک به زخم جگرت می زدند تیر به چشم پسرت می زدند ساقی از دست شد و مست شد ماه بنی هاشم بی دست شد هر چه بگویند تو هم مادری سخت ، غم از سینه خود می بری فاطمه آمد که تشکر کند در عوضت دل زغمش پر کند غصه نیامدست در بند تو در سفر چهار فرزند تو آه چرا کرده صدایت بشیر ؟ از کجا خبر داشت برایت بشیر ؟ داغ جوانان تو در گفته کرد؟ غم حسین خاطرت آشفته کرد ؟ آه نگویم که حسینت چه شد فاطمه جان نور دوعینت چه شد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای به سپهر عاطفه بی قرین ستاره ی مدینه ، ام البنین قدرتو در جهان نبوده معلوم قبر تو در جوار چار معصوم فاطمه دوم مرتضایی مادر دیگری به مجتبایی تو کیستی که با غم و زمزمه پای نهی به خانه فاطمه تو کیستی که با همه عزیزی گفته ای آمدم کنم کنیزی تو دیده ای که خانه ای سوخته دخترکی چشم به در دوخته محض دل تازه گلان حزین نام تو فاطمه ! شد امّ البنین تا که نگویند حسینش چه شد مدینه بین الحرمینش چه شد رهی که از قبر تو تا فاطمه ست مدینه ، بین الحرمین همه ست دامن عطر تو گل یاس داشت جعفر و عبدالله و عباس داشت تو آسمان و قمرش ابا الفضل تو مهر مادر ، پسرش ابا الفضل تو دیده بودی که علی بی عدد بوسه به دستان ابا الفضل زد آه نبودی تو که در علقمه تیر و کمان بود به دست همه ! نمک به زخم جگرت می زدند تیر به چشم پسرت می زدند ساقی از دست شد و مست شد ماه بنی هاشم بی دست شد هر چه بگویند تو هم مادری سخت ، غم از سینه خود می بری فاطمه آمد که تشکر کند در عوضت دل زغمش پر کند غصه نیامدست در بند تو در سفر چهار فرزند تو آه چرا کرده صدایت بشیر ؟ از کجا خبر داشت برایت بشیر ؟ داغ جوانان تو در گفته کرد؟ غم حسین خاطرت آشفته کرد ؟ آه نگویم که حسینت چه شد فاطمه جان نور دوعینت چه شد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
رسالتت نه فقط صاحب پسر شدن است تو را کنار علی شأنِ همسفر شدن است بزرگ مادرِ ماهِ همیشه کامل عشق! هنوز نور تو در حال بیشتر شدن است محبتت رقمی در دل علی دارد که رو به آینه در حال ضربدر شدن است رسیدن تو به وصل علی به ما آموخت مهم تر از همه از جانبش نظر شدن است حسودهای مدینه تو را نمی فهمند و قلب تیره سزاوار شعله ور شدن است تمام می شود این غم همین که برگردی فرشته مشکلش از بابت بشر شدن است تو آن ضمیر بلندی که راز عرفانت نتیجه ی گذر از مرز خون جگر شدن است سکوت کن که ادب یادداشت بردارد سخن بگو که حیا فکر بارور شدن است که عشق در تو نه با مهر مادری یکسوست نه فارغ از غم هفتاد و یک نفر شدن است دو دست خویش به جای تو داده فرزندت وگرنه میل تو هم بر شکسته پر شدن است حسین تا که نماند به روی نیزه غریب سفارشت به پسرها بدون سر شدن است خیال مرثیه سازم به روضه می کشدم ولی تمایلم امشب به برحذر شدن است به زخمتان دم رفتن نمک نمی پاشم بشیرم و همه سعیم به خوش خبر شدن است خیال مرثیه ساز مرا ببخش ای سرو کبوترست و به دنبال نامه بر شدن است 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
من خاک بوس آستان مرتضایم وقف شما از ابتدا تا انتهایم هم نامتان هستم ولی در شأنتان نه ! باور کن این را از تکان شانه هایم یاسم ولی در زیر پایت پا گرفتم سبزم از آن وقتی که باریدی برایم ممنونتانم این من چادر نشین را در خانه پروانه ها دادید جایم حرف از شما که می شود یا ابریَم من یا خیس شبنم می شود سر تا به پایم در زیر پایت یا کنارت یا نشاید ! باور مکن بانو نمی دانم کُجایم ؟ رنگ ولعابم دادی و در یک شب تار بر آن سپید گیسویت کردی حنایم بانوی من ! بانوی این خانه شمائید من نیز سرگرم کنیزی شمایم وقتی که خدمت می کنم به کودکانت حس می کنم بی واسطه پیش خدایم احساسی ام اما نه تا اندازه تو دنباله ی آه شما در کربلا یم پیش شمائی که خودِ صاحب عزائید غمی دیده ام ! اما کجا صاحب عزایم شد اشک آب و غذایم آه یعنی آب و غذای نذری این سفره هایم من داغدار شاخه های یاس هستم ام البنینم ، مادر عبّاس هستم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای به سپهر عاطفه بی قرین ستاره ی مدینه ، ام البنین قدرتو در جهان نبوده معلوم قبر تو در جوار چار معصوم فاطمه دوم مرتضایی مادر دیگری به مجتبایی تو کیستی که با غم و زمزمه پای نهی به خانه فاطمه تو کیستی که با همه عزیزی گفته ای آمدم کنم کنیزی تو دیده ای که خانه ای سوخته دخترکی چشم به در دوخته محض دل تازه گلان حزین نام تو فاطمه ! شد امّ البنین تا که نگویند حسینش چه شد مدینه بین الحرمینش چه شد رهی که از قبر تو تا فاطمه ست مدینه ، بین الحرمین همه ست دامن عطر تو گل یاس داشت جعفر و عبدالله و عباس داشت تو آسمان و قمرش ابا الفضل تو مهر مادر ، پسرش ابا الفضل تو دیده بودی که علی بی عدد بوسه به دستان ابا الفضل زد آه نبودی تو که در علقمه تیر و کمان بود به دست همه ! نمک به زخم جگرت می زدند تیر به چشم پسرت می زدند ساقی از دست شد و مست شد ماه بنی هاشم بی دست شد هر چه بگویند تو هم مادری سخت ، غم از سینه خود می بری فاطمه آمد که تشکر کند در عوضت دل زغمش پر کند غصه نیامدست در بند تو در سفر چهار فرزند تو آه چرا کرده صدایت بشیر ؟ از کجا خبر داشت برایت بشیر ؟ داغ جوانان تو در گفته کرد؟ غم حسین خاطرت آشفته کرد ؟ آه نگویم که حسینت چه شد فاطمه جان نور دوعینت چه شد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
منم که سایه نشین و جود مولایم کنیز خانه غم ؛ خاک پای زهرایم منم که خانـــه به دوش غــم علی هستم منم که همقدم محنت ولی هستم منم که شاهد زخم شکسته ابرویم انیس گریه به یاس شکسته پهلویم منم که در همه جا در تب حسن بودم منم که شاهد خون لب حسن بودم منم که جلوه حق را به عین می دیدم خدای را به جمال حسین می دیددم منم که بوده دلم صبح و شام با زینب منم میان همه ؛ هم کلام با زینب منم که سوگ گلستان و باغبان دارم به سینه زخم غم کربلائیان دارم منم که ظهر عطش را نمی برم از یاد چهار لاله بی سر ز من به خاک افتاد منم که مادر عشق و امید و احساسم فدای یک سر موی حسین عباس مخوان جانا دگر ام البنینم‏.. که من با محنت دنیا قرینم‏ مرا ام البنین گفتند، چون من‏.. پسرها داشتم ز آن شاه دینم‏ جوانان هر یکى چون ماه تابان‏.. بدندى از یسار و از یمینم‏ ولى امروز بى بال و پرستم‏.. نه فرزندان، نه سلطان مبینم‏ مرا ام البنین هر کس که خواند.. کنم یاد از بنین نازنینم‏ به خاطر آورم آن مه جبینان‏.. زنم سیلى به رخسار و جبینم به نام عبد الله و عثمان و جعفر.. دگر عباس آن دُرّ ثمینم‏ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای مرثیه خوان ، ز چشمِ خونبار مگو با من ز سَر و دستِ علمدار مگو عباس ، فدای قَد و بالای حسین با امِّ بنین از غمِ دلدار مگو 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
امام عاشقان را همنشینم كنیز فاطمه اُمّ البنینم به باغ عاشقان نیلوفرم من یتیمان علی را مادرم من پس از زهرا علی را خانه دارم به پای عشق او سر می سپارم مرا نَبْوَد به جز این فخر دیگر كه خوانده زینبم یك عمر مادر اگر در باغ قلبم یاس دارم یلی چون حضرت عباس دارم هر آن چه زینبم می داد یادم به فرزندم همان تعلیم دادم ادب را داشت از خود پاس، مردم مدینه بود و یك عباس، مردم دلم خوش بود عباسم جوان است رُخش چون ماه و ابرویش كمان است دلم خوش بود مولا را غلام است غلام زینب من با مرام است گذشت و كربلا آمد پدیدار امیدم بود هر جا در پی یار چو اختر در كنار ماه می رفت به دنبال امامش راه می رفت ولی افسوس یاس من خزان شد قد سرو بهار من كمان شد شنیدم تیغ زد بوسه به دستش شنیدم بست پیكان چشم مستش اگر بی دست بود اما توانش عمود آهنین بگرفت جانش شنیدم دستش از پیكر جدا شد فدای روی شاه كربلا شد الا تنها امیدم نا امیدم خدا را شكر، كردی رو سپیدم چه كردی ای دو عالم بی قرارت كه جایم فاطمه آمد كنارت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مادر احساس آب است حضرت ام البنین صاحب الماس ناب و گنج او هست بهترین او دبیر مکتب علم علیست پرورانده در برش نخبه تر از نخبه یقیین گفت کنیزم ، فاطمه تنها یکیست تو بنامم مادر اولاد خود مولا همین با وفا ،حجب و حیا ، مهر و ادب در صفات نیک و احسن او هماره از ترین مرثیه خواند برای شاه ابناءِِ خودش آب گردد از نوای حزن او قلب زمین صورتی از چهار قبر خاکی است در پیش او خوانَد او روضه برای تک یل خود چه غمین گوید او اهل حرم در انظار آب بود بین نخلستان گرفته خصم بی رحمش کمین مشک بر شانه به یاد التهاب کودکان روضه از اینجا به بعد گردد حزین ناگهان افتاد چیزی روی خاک دست عباس است ز یسار و یمین این یکی آتش زند بر قلبهای مستمع ناگهان آمد فرود بر فرق عمود آهنین خوانَد او از این به بعد را اینچنین بوده ام ام بنین اما شدم من بی بنین 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چهار مرتبه بانو! برای تو خبر آمد چهار بار دلت کوه شد، به لرزه درآمد تو منتظر، تو گدازنده بر معابر خونی مسافر تو نیامد مسافری اگر آمد چهار مرتبه شن زارهای ظهر، تنت را گریستند و تو را داغ های مستمر آمد چنان گریسته ای روزهای خستگی ات را که تکّه تکّه ی خاک بقیع نوحه گر آمد از آن گلایه ی تلخت به گوش علقمه بانو! هر آنچه رود از آن لحظه سر به زیرتر آمد چهار بار پسر رفت و اسب رفت و تو بودی چهار بار تو بودیّ و اسب بی پسر آمد تو کوه بودی و از پشتِ شانه های بلندت چهار مرتبه خورشید سر بریده برآمد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
من خادمه در خانه شاه ولایم جارو کش صحن و سرای مرتضایم من امدم اینجا نه از بهر عزیزی من آمدم در خانه حیدر کنیزی خدمتگزار کودکان مه جبینم من مادر عباسم و ام البنینم در چشم خود بحری ز خون اشک دارم من خاطری بد از فرات و مشک دارم غم نیست گر عباس را در خون کشیدند یا اینکه با شمشیر دستش را بریدند چشمش اگر زخمی است این تاوان عشق است در جنت فردوس او مهمان عشق است گر جسم او در علقمه شد پاره پاره شادم که زهرا کرده ماهم را نظاره تنها غمم اینست او آبی نیاوُرد با رفتنش امید را از خیمه ها برد تا هست این دنیا و من زنده هستم از مادر اصغر بسی شرمنده هستم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اشک می ریزد که شاید عقده هایش واشود روضه می خواند دوباره مجلسی برپاشود این همان بانوی والاییست که روزیش شد مادر سلطان عشق و زینب کبری شود تاکه مولا خواستگاری کرد از او با خویش گفت شک ندارم بهترازاین شوهری پیدا شود بارهاشد نیمه شب ها رفت با زینب بقیع خوش بحالش روزی اش شد زائر زهرا شود با ادب بودن درِ این خانه بی پاسخ نماند قسمت این فاطمه شد مادر سقا شود با اباالفضلش دمادم صحبتش این بود که او بزرگش کرده تا که نوکر آقا شود با همان قدخمیده با همان چشم ضعیف هرکجا میخواست پیش پای زینب پا شود لحظه ای کافیست تا چشمش بیافتد به رباب اشک می ریزد به قدری که زمین دریا شود حرف از شش ماهه و تیر و گلوی او نزن قامتی دیگر ندارد تا که از غم تا شود چارقبری که کشیده چارگوشش پرچم است پس بگو شش گوشه ای راهم بکش زیبا شود کی توانی گفت قبر ماه را کوچک بکش وای اگر که راز قد ماه او افشا شود چشم او افتاده به فرزند عباسش ولی فکر این راهم نمی کرده که بی بابا شود این پسرجای پدر گشته عصای دست او وقت مغرب شد دگر از خاک باید پا شود 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قسمت این بود که تو محرم حیدر باشی به علی مونس وهم خانه وهمسرباشی قسمت این بود که در زندگی مشترکت به عزیزان دل فاطمه مادر باشی آفرین برتو که هنگام ورودت گفتی آمدی خادمه خانه کوثرباشی قسمت این بود که در بین تمامی زنان توفقط صاحب یک ماه وسه اخترباشی قمرت یک نفره لشگر انصارخداست پس عجب نیست که تو مادر لشگر باشی خاک این خانه تو را قبله حاجات کند متعجب نشو گر شافع محشرباشی غم این خانه زیاد است زیاد است زیاد سعی کن مرهم زخم دل دخترباشی این یتیمان همه به واژه در حساس اند نکند در بزنند و تو پس در باشی چار تا بچه این خانه همه مادری اند نکند تب بکنی گوشه بستر باشی سعی کن بیشتر از زینب و کلثوم وحسن فاطمه دور وبر این شه بی سرباشی سعی کن ثانیه ای تشنه نماند این گل یاراین سوخته دل تادم آخرباشی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از درد غیرت صورتش چرخاند مادر بستند او را تا به نیزه ماند مادر مادر دعا کن منتقم دیگر بیاید چون او گره از اَبروی زهرا گشاید صحن و سرایی در بقیع بر پا نماید پایان هر روضه دعا کردیم شاید ما کاشف الکرب امام خویش گردیم دار و ندار خویش نذر یار گردیم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قسمت این بود که تو محرم حیدر باشی به علی مونس وهم خانه وهمسرباشی قسمت این بود که در زندگی مشترکت به عزیزان دل فاطمه مادر باشی آفرین برتو که هنگام ورودت گفتی آمدی خادمه خانه کوثرباشی قسمت این بود که در بین تمامی زنان توفقط صاحب یک ماه وسه اخترباشی قمرت یک نفره لشگر انصارخداست پس عجب نیست که تو مادر لشگر باشی خاک این خانه تو را قبله حاجات کند متعجب نشو گر شافع محشرباشی غم این خانه زیاد است زیاد است زیاد سعی کن مرهم زخم دل دخترباشی این یتیمان همه به واژه در حساس اند نکند در بزنند و تو پس در باشی چار تا بچه این خانه همه مادری اند نکند تب بکنی گوشه بستر باشی سعی کن بیشتر از زینب و کلثوم وحسن فاطمه دور وبر این شه بی سرباشی سعی کن ثانیه ای تشنه نماند این گل یاراین سوخته دل تادم آخرباشی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
0 آسمان سوخت و از پا افتاد زیر بار جگر داغ شما و دل سخت زمین برده چهار گل ماتم زده از باغ شما کرم و لطف خدا می ریزد از سر و روی در خانه تان شمع تان پای علی می سوزد و ملائک همه پروانه ی تان روزها می گذرد می آیی دیده را با غم دل خیس کنی مادرانه وسط خاک بقیع روضه ی علقمه تأسیس کنی خیمه ی اشک زلالت جاری ست می شود چند دهه یا سالی جگر گریه ی من درد گرفت پاشو از پای مزار خالی موج برداشته چشمان تو از آینه های ترک خورده ی غم هیجده داغ دلت را بانو کرده تصویر شکسته، مبهم خوب شد چشم شما درک نکرد تیر را بر سر مشک عباس دست جا مانده و پلکی مجروح سرخی حسرت اشک عباس خوب شد چشم شما درک نکرد که عمود آمد و وضعیت بد و امامی که ز لبهاش چکید بوسه بر قامت یک قطعه جسد خوب شد چشم شما درک نکرد سر دریا لب نی زار نشست پسر فاطمه غارت شد و بعد سینه ی احمد مختار شکست خوب شد چشم شما درک نکرد خواهری روضه ی گودال گرفت جگر بی کفنش از سر نی تا درِ عرش خدا بال گرفت خوب شد چشم شما درک نکرد خیمه گاهی که اسیری می رفت دستها طعمه ی زنجیر و یکی طفل معصوم به پیری می رفت خوب شد چشم شما… اما باز غصه ی این همه مهتابت کرد پیش عباس و برادرهایش بیشتر داغ حسین آبت کرد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حبیب باقر زاده ادب و غیرت ابالفضلت همه مدیون مادری تو بود هر کسی لایقش که حیدر نیست این علامت ز برتری تو بود پسرانت همه مرید علی این برایت همیشه یک فضل است افتخار شما همین بس که پسرت حضرت ابالفضل است تا که دیدی بشیر را گفتی ای بشیر از حسین من چه خبر پسرانم همه فدای حسین از ضیاء دو عین من چه خبر تا شنیدی حسین را کشتند ناله ات از زمین به بالا رفت جای زهرا براش ناله زدی ناله ات تا به پیش زهرا رفت بعد از آن روز گریه کارت شد بهر دوری چار دلبندت هر کسی از کنار تو رد شد گریه کرد از فراق فرزندت یادمانِ غروب عاشورا روضه میخواندی از دل گودال روضه میخواندی از غریبی و روضه از سینه ای که شد پامال تا که نیزه به او اصابت کرد تیره گون آسمان عالم بود نانجیبان مگر نمیدانید این گلو بوسه گاه خاتم بود 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e
سینا نژاد سلامتی باز هم نشسته یک گوشه طبق رسم همیشه اش:تنها زیر تیغ آفتاب بقیع دورتر از هیاهوی دنیا از صدای گرفته اش پیداست دیشبش سخت گریه می کرده یاد آن روزی افتاده است که زینبش سخت گریه می کرده یاد حرفهای زینب افتاده کم کم آب میشود به پای حسین باز تکرار کرده،میگوید: هرچه دارم همه فدای حسین یاد حرفهای زینب افتاده حسین را تشنگی ش آزرده وقت میدان از عطش می گفت از لبان خشک و ترک خورده: خواهرم!تشنگی عجب سخت است احساس میکنم که سنگینم! آسمان چرا سیاه شده هوا را پر ز دود می بینم ** ام البنین کاش تو هم بودی آنجا که لحظه هاش پر از غم بود بین دردهایشان تنها سایه ی مادری فقط کم بود 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e
نوید عاطفه در گلشن امیدم من و تا همیشه به درگاهتان مریدم من به نبض عالم هستی که دست حضرت توست برای خاطرتان بود اگر طپیدم من قدم زدید و ز موزون رقص چادرتان شدم نسیم و سر کویتان وزیدم من به جای خال خود کاشتی وجود مرا و از زمین شما تا خدا رسیدم من حضور گرم شما تا همیشه حس شدنی است اگرچه حضرت بانو تُرا ندیدم من میان سرو قدی با رشیدگی فرق است به لطف سایه ی طوباست ، قد کشیدم من حضور دختر آیینه ها زدم زانو و طعم کوثر عشق تو را چشیدم من اگرچه دیر ولی جای شکرتان باقی است به جایگاه کنیزیتان رسیدم من چهار پاره برایت سرودم و آن وقت به جای قافیه عکس قمر کشیدم من هزار مرتبه شکر خدا به محضرتان شبیه صفحه آینه رو سپیدم من عجیب نیست یقین کن پس از حسین شما کمی شبیه قد و قامتت خمیدم من تمام دغدغه ی من ، ادای نذرم بود برای زینبت عباس پروریدم من یکِ شما به چهارم اگر چه می چربد به حدّ وسع خودم مادر شهیدم من چه عزّتی به از این با تمام آدابش کنیز زاده بمیرد برای اربابش 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7