eitaa logo
اشعار ناب آیینی
26.6هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
970 ویدیو
40 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار _______________ چشم ها چون چشمه ای جوشید و دریا گریه کرد آسمان لرزید و دل نالید و صحرا گریه کرد ماه بر سر میزد و ابری پُر از فریاد شد در زمین غوغا شد اما عرش اعلی گریه کرد شبه پیغمبر میان خاک و خون غلطیده شد حضرت روح الامین نالید و طوبی گریه کرد خیره شد وقتی به سوی خیمه آل عبا بغض کرد آن لحظه و در بین اعدا گریه کرد کائنات از هم جدا شد لحظه جان دادنش نوح بر سر میزد اما خضرو موسی گریه کرد بند بند پیکرش ازهم جدا افتاده بود نوحه خوان شد زینب کبری و لیلا گریه کرد تکه تکه بر زمین میریخت سَرو هاشمی در میان خیمه ها چشمان سقا گریه کرد لختهء خون گلو راه نفس را بسته بود زلف او در دست دشمن بود و تنها گریه کرد آنقَدَر پا بر زمین کوبید زیر دست و پا ارباً اربا شد قد رعنا و اعضا گریه کرد فرق او شقّ القمر شد در بلای کربلا خنده های دشمن از یک سو و مولا گریه کرد نیزه ای در بین پهلوی علی جامانده بود دست بر پهلو رسید آنجا و زهرا گریه کرد 🔸شاعر: ______________________ 🏴 اشعار ___________ سلام! صبح تجلی خاندان حسین! سلام! روشنی چشم مهربان حسین! بدون نور تو خورشید محتضر شده است پس از تو تیره شود رنگ آسمان حسین برای اینکه تجلی کنی به نام شهید چه پیر کرده پدر را غمت، جوان حسین تو از حسینی و سوی حسین بازآیی که بازگشت تو باشد به آستان حسین بنوش جرعه به جرعه جراحت از لب تیغ بیا و جام عطش نوش، از دهان حسین تو را بریده بریده صدا زده پدرت چه خوب شرح نموده تو را زبان حسین کنار حائر تو آسمان نشسته به خاک کنار تو به زمین خورده زانوان حسین در این عبا جگر پاره پاره حسن است که روی هم همگی میشوند جان حسین اجازه‌ای بده تا بر حسین سجده بریم که از گلوی تو جاری شده اذان حسین 🔸شاعر: _____________________ 🏴 اشعار _____________ حیف دلی صرفِ انتظار نکردیم کار زیاد است و ما کار نکردیم زحمت ما با تو بوَد حضرتِ رحمت غیر گِره رویِ شانه بار نکردیم این عرقِ شرمِ ماست ریخت که محسن رفت و سَری خرجِ اقتدار نکردیم خسته شدم پایِ غمت  پیرغلامی... گفت که یک کار از هزار نکردیم کاش که پیش تو بگوییم  بنامت هرچه که کردیم اگر ، قمار نکردیم اهل مناجات بُرد فیضِ ملاقات سعی کمی هم پِیِ دیدار نکردیم مَرکب ما نه که ما مَرکب اوییم نفس نگون را چرا مهار نکردیم مرقد جدّت دل گریه کنان است وای اگر سینه را مزار نکردیم علتش این بود مادرِ تو حرم بود این شب جمعه اگر هوار نکردیم ناله‌ی شهزاده بود شاه زمین خورد گفت که زخم تو در شمار نکریم وضع تو پیداست از گفتن دشمن: هیچ کسی را چنین شکار نکردیم پیکر تو آخرش به روی زمین ماند آه علی جان بگو چه کار نکردیم 🔸شاعر: ______________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 اشعار ________ این سو و آن سو می روی بالای نیزه ششماهه ام..حالا شدی آقای نیزه.. سخت است باور کردنش!ای کاش می شد تا که در آغوشم بشینی جای نیزه.. گریه جوابِ غصّه هایت را نمی داد ای کاش سینه می زدم در پای نیزه تنها نه من می نالم و می گریم ای گل بشنو خودت ششماهه..های و های نیزه دیدی بجای بوسه از زیرِ گلویت... افتاد پای حنجرت امضای نیزه.. اینقدر با لبهای خود ما را نسوزان آتش گرفته روی نی سقّای نیزه 🔸شاعر؛ _________________________ 🏴 اشعار ____ او آب را به دست خودش آفریده است دریا عقیق سرخ لبش را مکیده است روشن ترین دعای قنوت حسین شد نوری که از گلوی سپیدش دمیده است حتی فرات حق لبش را ادا نکرد غیر از سه شعبه ای که نوکش آب دیده است تیر از میان آن همه مضمون گریه دار معنای نازک گلویش را گزیده است طفلی هنوز راه نیفتاده است ... آه خون با شتاب بر رخ پاکش دویده است وقت تلظی لب او آب می شود دریا؛ که منت از برهوتی کشیده است تشییع پیکرش به عبا احتیاج داشت مانند پیکری که بریده بریده است او رفت و آب خوردن مادر عذاب شد جرعه به جرعه طعم عطش را چشیده است از آسمان حنجر زخمی و تشنه اش بر خاک عرش، خون گلویش چکیده است قطعاً که گاهواره او عرش کبریاست درصحن سینه ی پدرش آرمیده است چاووش نیزه ای شده لالایی رباب حالا که طفل تشنه به دستش رسیده است 🔸شاعر: _____________________ 🏴 اشعار ________ پرپر زد و پریشان گردید و رفت از حال بر روی دستِ بابا خندید و رفت از حال قلبش تکان تکان خورد و جایِ جرعه ای آب؛ تیری به حنجرش خورد! ترسید و رفت از حال قنداقه غرق خون شد! پس ناتوان و آرام... بر دورِ لب، زبانش چرخید و رفت از حال بابا چه بغض کرد و از گوش تا به گوشَش- -را با لبانِ لرزان، بوسید و رفت از حال با چشم نیمه بازش یکریز پلک میزد یکریز دست و پایش لرزید و رفت از حال شش ماهه بود و بابا برداشت از گلو خون بر آسمانِ هفتم پاشید و رفت از حال گهواره کنج خیمه؛ بیتاب تاب میخورد مادر دو دستِ خود را بویید و رفت از حال! 🔸شاعر: _______________________ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
همراه با زیارت زیبای جامعه در هر فراز نام تو را ذکر می‌کنم "یا إهدنا الصراط"ِ نماز مقربین در هر نماز نام تو را ذکر می‌کنم حتی مسیحیان به دمت معتقد شدند وقتی مسیح نذر تو کرد و شفا گرفت دیشب مریض‌ خانه‌ی ما با وساطتت شد رو به راه، تذکره‌ی کربلا گرفت پیچیده سوز ناله‌ی تو بین قرن‌ها آهت اثر نمود و جهان پر شراره شد با پاره‌پاره‌ی جگرت این غزل گریست با خون دل نوشته شد و چارپاره شد بالا سر تو ضامن آهو کشید آه بر جمع سوگوار تو آهو اضافه شد از روی درد ناله زدی: وای مادرم کم شد ز سینه درد و به پهلو اضافه شد روز دوشنبه زهر و مغیره یکی شده * با تازیانه بر جگرت حمله‌ور شدند روز دوشنبه داغ دلت باز تازه شد یادآور مصیبت دیوار و در شدند گر چه به روی سینه‌ی تو زهر پا گذاشت دور و بر تو خولی و شمر و سنان نبود گر چه به تو تعارف جام شراب شد دیگر خبر ز طشت و لب و خیزران نبود از قتلگاه کرببلا سر در آورد هر کس که کرد مرثیه‌خوانیِ قتل تو یک تا دوازده... همه را شمر کشته است آن ضربه‌ی دهم شده بانی قتل تو * بنا بر بعضی روایات امام هادی (ع) در روز دوشنبه به شهادت رسیدند. وقتی پیکر مطهر آن حضرت را حرکت می‌دادند، شنیدند کنیزی می‌گوید: (ما ذا لقینا فی یوم الاثنین قدیماً و حدیثاً) (ما چه کشیدیم از نحوست روز دوشنبه از قدیم‌الایام تا این زمان) و با این جمله به روز شهادت پیغمبر (ص) و آتش زدن در خانه‌ی حضرت صدیقه (س) اشاره کرد. 📚 منتهی الآمال،شیخ عباس قمی ص ۱۲۹۰ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه‌السلام 🔹طفل زبان بسته🔹 بر نبض این گهواره نظم کهکشان بسته‌ست امید، بر شش ماه عمر او زمان بسته‌ست... وقتی به پابوس لبش نائل نشد باران یعنی در رحمت به روی آسمان بسته‌ست خیلی تلظی می‌کند آب فرات؛ اما راه وصال او به دریا همچنان بسته‌ست آری، رجزهای علی اکبر و قاسم شرح تلظی لب طفل زبان بسته‌ست دفع بلا کرده‌ست از جان امام خویش او عهد با مولای خود تا پای جان بسته‌ست می‌خواست بابایش ببوسد حنجر او را اما مسیر بوسه را تیر و کمان بسته‌ست... 📝 سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
علیه‌السلام 🔹طفل زبان بسته🔹 بر نبض این گهواره نظم کهکشان بسته‌ست امید، بر شش ماه عمر او زمان بسته‌ست... وقتی به پابوس لبش نائل نشد باران یعنی در رحمت به روی آسمان بسته‌ست خیلی تلظی می‌کند آب فرات؛ اما راه وصال او به دریا همچنان بسته‌ست آری، رجزهای علی اکبر و قاسم شرح تلظی لب طفل زبان بسته‌ست دفع بلا کرده‌ست از جان امام خویش او عهد با مولای خود تا پای جان بسته‌ست می‌خواست بابایش ببوسد حنجر او را اما مسیر بوسه را تیر و کمان بسته‌ست... 📝 سلام 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مادر گریه! مادر غم ها! جان از غصه آمده بر لب! روضه دار شبانه روز حسین! السلام علیکِ یا زینب! چشم های تو از نجابت و نور، چشم های تو جنس باران است گریه های زیاد آبت کرد، بس که زخم دلت فراوان است بین بستر که روضه میخوانی، وسط گریه میروی از حال وسط روضه ی در و دیوار، وسط روضه ی سر و گودال رو به کرببلا بکن بانو، لحظه های وداع سنگین است درد دل کن تو با برادر خود، روضه بی شک دلیلِ تسکین است خاطرم مانده ای برادر من، زلف هایت به چنگ گرگ افتاد گره در بین زلف تو می خورد، روی سینه نشست یک صیاد حرمتت را حرامیان بردند، غارت پیکر تو یادم هست دست و پا می زدی مقابل من، شمر بالا سر تو یادم هست نیزه ای میخ را به یاد انداخت، ناله ی مادر تو درآمد آن قدر سعی کرد خواهر تا، نیزه از پیکر تو در آمد ازتو سر ولی زخواهرتو ،پیش چشمت غرور میبردند دل من را که خوب سوزاندند، سر تو تا تنور می بردند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یه جای سالم تو تنت نمونده به قدر یک نگینه انگشتری قافله سالار روی نیزه ها بگو منو داداش کجا میبری غنچه ما رو با سه شعبه چیدن به روی نیزه ها شکوفه بردن باب الحوائجای این عالمو با دست بست سوی کوفه بردن تن تو روی خاک گرم صحرا منو با یک قلب کباب می‌برن من سند آیه تطهیر مو من و سوی بزم شراب میبرن پرده نشین خیمه ی عفاف و میون محملی بی پرده بردن روم نمیشه بگم که کاروانو انگاری که به حرمله سپردن نجف کجاست می خوام شکایت کنم به روی چادرم که پا میذارن حرمت ما رو توی کوفه کشتن که نون و خرما صدقه میارن علی رو باز تو کوفه زنده کردم نهج البلاغه است روی لبهای من تو رو قسم میدم به مادرم که از روی نی با دخترت حرف بزن سرت اگرچه غرق خاک و خونه رو نیزه ها آیه نور شدی تو شکسته شیشه غرور زینب چرا که مهمون تنور شدی تو شاعر: حجت الاسلام 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یه جای سالم تو تنت نمونده به قدر یک نگینه انگشتری قافله سالار روی نیزه ها بگو منو داداش کجا میبری غنچه ما رو با سه شعبه چیدن به روی نیزه ها شکوفه بردن باب الحوائجای این عالمو با دست بست سوی کوفه بردن تن تو روی خاک گرم صحرا منو با یک قلب کباب می‌برن من سند آیه تطهیر مو من و سوی بزم شراب میبرن پرده نشین خیمه ی عفاف و میون محملی بی پرده بردن روم نمیشه بگم که کاروانو انگاری که به حرمله سپردن نجف کجاست می خوام شکایت کنم به روی چادرم که پا میذارن حرمت ما رو توی کوفه کشتن که نون و خرما صدقه میارن علی رو باز تو کوفه زنده کردم نهج البلاغه است روی لبهای من تو رو قسم میدم به مادرم که از روی نی با دخترت حرف بزن سرت اگرچه غرق خاک و خونه رو نیزه ها آیه نور شدی تو شکسته شیشه غرور زینب چرا که مهمون تنور شدی تو 🔸شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حجت‌الاسلام بر در کشیده شعله های اختلافش را هیزم به هیزم جمع کرده ائتلافش را مردی سکوت خلوت قدیسه ها را برد با مشت می کوبد به در، حرف خلافش را حتی در و دیوار با فریاد می گریند مرثیه خوان وقتی بخواند اعترافش را این خانه ی زهراست، اینجا مهبط وحی است عرشی که کعبه فرض می داند طوافش را خاکی شده آن چادری که شب به شب مریم پیش ملائک شرح می داده عفافش را عرش خدا در روضه می لرزد که نامردی محکم به دست فاطمه می زد غلافش را دستی شکسته که کریمان نقل می کردند بخشیدن پیراهن شام زفافش را اشک علی باخون دل آمیخت در کوچه کوثر گرفت از گونه اش اشک مضافش را 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نگاه آسیه‌ها محو درقداست اوست حیا، ادب‌شده‌ی مکتب نجابت اوست به شأن و رتبه‌ی او غبطه می‌خورد مریم دلیل این سخنم جایگاه عصمت اوست غریب‌تر ز حسن نام ام کلثوم است که خاک‌خوردن نامش نشان غربت اوست نوشته‌اند فلک غرق ذکر تسبیح است حسین گفتن با آه هم عبادت اوست* لهوف مختصری از مصائب بانوست لهوف گریه‌کن روضه‌ی اسارت اوست فقط مقابل او نام شام را نبرید... اگرچه شام اسیر شکوه و هیبت اوست دوباره مرثیه‌ی قتل صبر می‌خواند از آن شلوغی گودال این غنیمت اوست* شهیده‌ی غم گودال باید او را خواند حسین ذکر مدام دم شهادت اوست 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام! صبح تجلی خاندان حسین! سلام! روشنی چشم مهربان حسین! بدون نور تو خورشید محتضر شده است پس از تو تیره شود رنگ آسمان حسین برای اینکه تجلی کنی به نام شهید چه پیر کرده پدر را غمت، جوان حسین تو از حسینی و سوی حسین بازآیی که بازگشت تو باشد به آستان حسین بنوش جرعه به جرعه جراحت از لب تیغ بیا و جام عطش نوش، از دهان حسین تو را بریده بریده صدا زده پدرت چه خوب شرح نموده تو را زبان حسین کنار حائر تو آسمان نشسته به خاک کنار تو به زمین خورده زانوان حسین در این عبا جگر پاره پاره حسن است که روی هم همگی میشوند جان حسین اجازه‌ای بده تا بر حسین سجده بریم که از گلوی تو جاری شده اذان حسین 🔸شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فقط برای تو این شأن قابل جمع است به زیر چکمه‌ی اعدا و دادرس بودن 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
وهب مسیح زمانش شد از عنایت تو چه کیمیای عجیبی‌ست در محبت تو خدای عزوجل بوده است مشتاقت کشیده سرمه به چشمان عرش، تربت تو مرا به دست کسی غیر "جُون" نسپاری که روزی‌ام بشود افتخار خدمت تو خوشا کسی که لُهوف است نامه‌ی عملش که صفحه صفحه وجودش شده روایت تو تمام زندگی‌ام را به آه خواهم داد که آه را بکُنم خرج در مصیبت تو شبیه سدره، شده خلق قلب عشاقت که کنده می‌شود از جا به یاد غربت تو چگونه وقت ورودت به عرصه‌ی محشر سرم به روی تنم باشد از خجالت تو به زیر چکمه‌ی دشمن تلاش می‌کردی مگر که حُر بشود شمر با شفاعت تو چه باک از اینکه تنت روی خاک عریان ماند حریر گریه‌ی زهرا شده است خلعت تو ✍ حجت‌الاسلام 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بارگاهی که شده عرش خدا کَفش‌کَنش لشکری پای نهادند به روی بدنش این حسین است که مانده است تنش روی زمین؟! یا روی خاک، به لب آمده جان حسنش یک‌ نفر درصدد غارت عمامه‌ی او یک نفر آمده تاکه ببرد پیرهنش دورتادورِ حرم دست حرامی‌ها بود وارد معرکه شد شیر یل صف شکنش رجز شیر جمل نعره‌ی مستانه‌ی اوست یاحسن بود که می‌ریخت ز کنج دهنش آمد و داشت به لب آیه‌ی "فَاخْلَعْ نَعْلَيْك" گفت سیناست همین سینه‌ی غرق محنش بی وضو آنکه نبرده است دمی نام عمو بود با شمر درآن مهلکه روی سخنش به ادب نافه‌گشایی کن ازآن زلفِ سیاه *جای دل‌های عزیز است به هم بر مَزَنَش* ساربانا سر من سهم تو اما عوضش دست بردار از انگشت و عقیق یمنش بود آن لحظه دعای لب عطشان عمو که میان دل خود داشت غم یاسمنش *یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش می‌سپارم به تو از دست حسود چمنش* وای از بال و پرش، رفت به غارت با تیغ وای از حنجره‌اش، حرمله شد راهزنش وطن آغوش حسین است، خوشا عبدالله لاأقل جان نسپرده است به دور از وطنش *جناب حافظ (ره) ✍ حجت‌الاسلام 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
؛ یه جای سالم تو تنت نمونده به قدر یک نگینِ انگشتری قافله‌سالارِ روی نیزه‌ها بگو منو داداش کجا میبری! غنچه‌ی ما رو با سه شعبه چیدن به روی نیزه‌ها شکوفه بردن باب الحوائجای این عالمو با دست بسته سوی کوفه بردن تن تو روی خاک گرم صحرا منو با یک قلب کباب می‌بَرن من سند آیه‌ی تطهیرم و من و سوی بزم شراب می‌برن پرده‌نشینِ خیمه‌ی عفاف و میون محملی بی پرده بُردن روم نمیشه بگم که کاروانو انگاری که به حرمله سپردن نجف کجاست می‌خوام شکایت کنم به روی چادرم که پا میذارن حُرمت ما رو توی کوفه کشتن که نون و خرما صدقه میارن علی رو باز تو کوفه زنده کردم نهج البلاغه است روی لب‌های من تو رو قسم می‌دم به مادرم که از روی نی با دخترت حرف بزن سرت اگرچه غرق خاک و خونه رو نیزه‌ها آیه‌ی نور شدی تو شکسته شیشه‌ی غرور زینب چرا که مهمون تنور شدی تو... ✍حجت‌الاسلام 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عجب نباشد اگر که به روز رستاخیز مسیح رشک بورزد به دیرِ راهب تو... ✍حجت‌الاسلام 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به شوق از تو سرودن، حروف جان بدهند اگر اجازه‌ی مدحت به این زبان بدهند تمام ثانیه‌ها گریه بر غمت کردند که تسلیت به دل صاحب الزمان بدهند تنت میان تب است و دو دستِ لرزانت ستون عرش خداوند را تکان بدهند سؤال کرده‌ام از نام قاتلت اما مقاتل حَسنی، کوچه را نشان بدهند هجوم بر جگرت بُرده زهر با مسمار خدا کند به جگرگوشه‌ات امان بدهند چقدر کاسه خودش را روی لبت زد تا عنان مرثیه‌ات را به خیزران بدهند به سمت روضه‌ی سر می‌دوند مصرع‌ها اگر اجازه‌ی روضه به روضه‌خوان بدهند دوید خواهر او تا سر از تنش نَبُرند سرِ بُریده‌ی اورا به این و آن بدهند عبا و پیرهنش را که گرگ‌ها بردند عقیق سرخ‌ یمن‌ را به ساربان بدهند... ✍حجت‌الاسلام . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قیامت است تماشای صبح دولت او که محشری‌ست مقامات بی نهایت او فقط نه روز قیامت، یکایک ایام به یُمن لیله‌ی قدرند زیر منت او کسی که ماه و ستاره‌ست گردن‌آویزش شده‌ست نُقل دهانِ فَلَک، کرامت او شبیه زهره کنیزش درخششی دارد زُحل که بسته کمر گوئیا به خدمت او! غبار درگه او فضه می‌شود قطعاً عیار سنجش پیغمبران، محبت او قیام فاطمه گرچه خمیده بود ولی، قیامت است رکوع یکی دو رکعت او توسلات خلائق به ذیل چادر او امام، معتکف خیمه‌ی امامت او جنان ز غنچه‌ی لبخند او شده پیدا نهان رضای خداوند در رضایت او خیال خاک به درک ضریح او نرسید کشیده سرمه به چشمان عرش، تربت او دمی که بی کفن اهل قبور برخیزند حریر و سُندُس و اِستبرَق است خلعت او به روی ناقه‌ای از نور در مسیر صراط روانه سوی جنان، محمل جلالت او عنان ناقه‌ی او را گرفته جبرائیل حریر بال ملک پرده‌دار حرمت او چه آبشار رفیعی‌ست چادر زهرا که جاری است از آن، رشته‌ی شفاعت او پیمبران همگی سر به زیر اندازند که چشم را نزند آفتاب طلعت او در آن میانه فدک ایستاده با دلِ خون خزان زده‌ست هنوز از غم مصیبت او * * کسی که مادر آب است حرمتی دارد لهیب آتش دوزخ کجا و ساحت او ؟! من از حوادث روز جزا ندارم بیم قیامت است فقط لحظه‌ی شهادت او گمان کنم که اگر میخ هم شود محشور سرش بلند نمی‌گردد از خجالت او به جست و جوی حسین است در صف محشر که مرهمی بنهد بر روی جراحت او اگر چه محسن او هم شهید شد اما، گلوی زخمی طفلی شده شکایت او ✍ حجت‌الاسلام 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بر در کشیده شعله‌های اختلافش را هیزم به هیزم جمع کرده ائتلافش را مردی سکوت خلوت قدیسه‌ها را بُرد با مشت می‌کوبد به در، حرف خلافش را حتی در و دیوار با فریاد می‌گریند مرثیه‌خوان وقتی بخواند اعترافش را* این خانه‌ی زهراست، اینجا مهبط وحی است عرشی که کعبه فرض می‌داند طوافش را خاکی شده آن چادری که شب به شب مریم پیش ملائک شرح می‌داده عفافش را عرش خدا در روضه می‌لرزد که نامردی محکم به دست فاطمه می‌زد غلافش را دستی شکسته که کریمان نقل می‌کردند بخشیدن پیراهن شام زفافش را اشک علی باخون دل آمیخت در کوچه کوثر گرفت از گونه‌اش اشک مضافش را ✍حجت‌الاسلام *اشاره به نامه خلیفه دوم به معاویه 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته گریه ها از پای، او را این چنین انداخته مادری کرده برای بچه های فاطمه خویش را پای امیرالمومنین انداخته چار فرزند او فدای پنج تن آورده است سفرۀ نذری ست که ام البنین انداخته مادر قدیسه ی لب تشنه های کربلا گریه اش لرزه تن روح الامین انداخته مادر باب الحوائج دارد از دریا گله چون که دریا روی او را بر زمین انداخته عاقبت چشم حسودی لاله اش را زخم زد لالهْ عباسی او را لالهْ چین انداخته باورش هرگز نخواهد شد عمود بی حیا پهلوان شهر را از روی زین انداخته او شنیده زینبش افتاده روی خاک ها یک نظر بر ساقی نیزه نشین انداخته شرمسارش بوده ساقی، چون که دیده خواهرش پوشیه بر صورتش با آستین انداخته 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
غصه ها بر روی پیشانیش چین انداخته گریه ها از پای، او را اینچنین انداخته مادری کرده برای بچه های فاطمه خویش را پای امیرالمومنین انداخته چار فرزند او فدای پنج تن آورده است سفرۀ نذریست که ام البنین انداخته مادر قدیسه ی لب تشنه های کربلا گریه اش لرزه تن روح الامین انداخته مادر باب الحوائج دارد از دریا گله چون که دریا روی او را بر زمین انداخته عاقبت چشم حسودی لاله اش را زخم زد لاله عباسی او را لاله چین انداخته باورش هرگز نخواهد شد عمود بی حیا پهلوان شهر را از روی زین انداخته او شنیده زینبش افتاده روی خاک ها یک نظر بر ساقی نیزه نشین انداخته شرمسارش بوده ساقی، چون که دیده خواهرش پوشیه بر صورتش با آستین انداخته *** 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حدیثی نقل باید کرد از لولاک بالاتر که نورش لیله‌ی قدر است و از ادراک بالاتر طهورای وجودش قبل از این عالم زبانزد شد طلوع نور او سوغاتی معراج احمد شد قدم رنجه نموده در جهان تأثیر بگذارد قدم بر روی چشم آیه‌ی تطهیر بگذارد جهان پُر نور شد از روشنای صبح لبخندش مه و خورشید حیران کرامات گلوبندش خدیجه در سلوک نور، وقتی رهسپارش شد در آغوشش گرفت و سال‌ها خدمتگزارش شد خدا بر گنج عصمت دُرُّ و مروارید بخشیده به یُمن فاطمه بر عالمی توحید بخشیده کسی که از ازل در آسمان ام ابیها شد همان آیینه‌ای که مادر اسماء حسنی شد خدا پرده‌نشین منزلش کرده است عصمت را به او بخشیده بین رقعه‌ای حکم شفاعت را بهشت از عطر بانو وام می‌گیرد شمیمش را پیمبر بوسه می‌زد دائماً دست کریمش را قَدَر را مشت کرده ریخته در بین دستاسش قضا تقدیر شد بین قنوت گرم احساسش گلی نازکتر از گل، خلق کرده خیل حورا را همان نوری که بخشیده‌ست معنا لفظ "زهرا" را تلألو داشته روزی سه دفعه زُهره بر حیدر تجلی می‌کند کوثر فقط بر ساقی کوثر سپیده‌دم سپید و ظهر، زرد و عصرها حمرا بخوان روح القدس ذکرِ: "وَ ما ادراک ما زهرا" چه اشراقی جمالش بر امیرالمؤمنین دارد که از نور حسینش این تجلی در جبین دارد نگین بارگاه عرشی‌اش یاقوت حمرا شد زبرجد میوه‌ی این شاخسار سبز طوبی شد شده او حجت الله علی الاطلاق معصومین تمام دردها را نام بانو می‌دهد تسکین خبردار است زهرا از "بما کان" و "بما کائن" تجلی کرده واجب گوییا در قالب ممکن "الهی بعلیٍ" را صد و ده بار میخواند قنوتش نیمه شب "الجار ثم الدار" میخواند خدا هر لحظه در عرشش به این قدیسه می‌نازد که با اکسیر چشمش از غباری فضه می‌سازد به زیر پای او فرش از پَرَش جبریل گسترده یهودی رو به سوی چادر او سجده آورده پناه آسمان وقتی که باشد چادر زهرا نباشد واژگان خاکی ما در خور زهرا سیاه چادرش باشد شب شعر غزل‌خیزی به غیر از چادرش هرگز نباشد دست‌آویزی بگو نورٌ علی نور است، چون چادر کند بر سر شکوه ریشه‌های چادر او پهن در محشر تمام عالم هستی، شبیه مرد نابینا همیشه دور از درک وجود نوری زهرا عوالم مثل تسبیحی که باشد در کف بانو ظهور علم یعنی صفحه صفحه مُصحف بانو مَلَک از مریم چشمان او انجیل می‌خواند نبی با مصحف پیشانی‌اش ترتیل می‌خواند نگو که سرور مریم بگو که "بل هیَ اعظم" همان که خلقتش بوده‌ست قبل خلقت آدم برای خاک‌بوسی درش روح الامین آمد به حال "اُدخلوها بِسلامٍ آمنین" آمد ملائک صف به صف خدمتگزار خانه‌ی بانو که عزرائیل هم اذن شرفیابی گرفت از او مقامات نبوت با کراماتش شود کامل به نانِ دست‌ْپخت او تمام انبیا سائل حکایت می‌کنم آن جود مافوق تصور را بگویم از عنایاتش، بخوانم روضه‌ی حُر را به این درگاه هر کس منتسب شد، مرتبت دارد که فرمودند صد جا مِهر زهرا منفعت دارد قیامت خواب دیده شب به شب فصل حضورش را که تشریفش گلستان می‌کند راه عبورش را شفیعی که سوار ناقه‌ای از نور می‌آید رخش زیر پَر حوریه‌ها مستور می‌آید * * شفق، ناخوانده مهمان رُخِ آن ماه طلعت شد چنان که ماه، روی خاک افتاد و قیامت شد جلال گوشواره بر زمین افتاد و خاکی شد شکست و ابتدای ماجرای دردناکی شد لگد می‌خورد بر احساسِ مانند گل یاسش امان از دست آن همسایه‌های قدرنَشناسش خبر از ماجرای کوچه تنها قاصدک دارد حسن با کوچه و دیوار رازی مشترک دارد ✍حجت‌الاسلام 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سوز ناله تو همراه با زیارت زیبای جامعه در هر فراز نام تو را ذکر می کنم یا إهدنا الصراط نماز مقربین در هر نماز نام تو را ذکر می کنم حتی مسیحیان به دمت معتقد شدند وقتی مسیح نذر تو کرد و شفا گرفت دیشب مریض خانه ما با وساطتت شد رو به راه، تذکره کربلا گرفت پیچیده سوز ناله تو بین قرن ها آهت اثر نمود و جهان پر شراره شد با پاره پاره جگرت این غزل گریست با خون دل نوشته شد و چارپاره شد بالا سر تو ضامن آهو کشید آه بر جمع سوگوار تو آهو اضافه شد از روی درد ناله زدی: وای مادرم کم شد ز سینه درد و به پهلو اضافه شد روز دوشنبه زهر و مغیره یکی شده با تازیانه بر جگرت حمله ور شدند روز دوشنبه داغ دلت باز تازه شد یادآور مصیبت دیوار و در شدند گر چه به روی سینه تو زهر پا گذاشت دور و بر تو خولی و شمر و سنان نبود گر چه به تو تعارف جام شراب شد دیگر خبر ز طشت و لب و خیزران نبود از قتلگاه کرببلا سر در آورد هر کس که کرد مرثیه خوانیِ قتل تو یک تا دوازده همه را شمر کشته است آن ضربه دهم شده بانی قتل تو ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
زخمیِّ زهری بود و بر غم مبتلا بود زهر جگرسوزی که بر دردش دوا بود پنجاه سالِ عمر او با درد بگذشت پنجاه سال، او روضه‌دار کوچه‌ها بود تب می‌نمود و یاد مادر گریه می‌کرد او خوب با سردرد و سیلی آشنا بود لب‌تشنه بود و زهر، آتش زد به جانش چون یادگاریِّ حسین و مجتبی بود عادت به «لایَومَ کَیَومُک» داشت حرفش یعنی گریز حرف‌هایش کربلا بود در خاطرش مانده شلوغی‌های گودال جدِّ غریبش را که زیر دست و پا بود جدِّ غریبی که لباسش را ربودند غسل و کفن، زخم زیاد و بوریا بود جدِّ غریبی که سرش منزل به منزل گاهی به نیزه، گاه در طشت طلا بود ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
وهب مسیح زمانش شد از عنایت تو چه کیمیای عجیبی‌ست در محبت تو خدای عزّوجل بوده است مشتاقت کشیده سرمه به چشمان عرش، تربت تو مرا به دست کسی غیر "جُون" نسپاری که روزی‌ام بشود افتخار خدمت تو خوشا کسی که لُهوف است نامه‌ی عملش که صفحه صفحه وجودش شده روایت تو تمام زندگی‌ام را به آه خواهم داد که آه را بکُنم خرج در مصیبت تو شبیه سدره، شده خلق قلب عشاقت که کنده می‌شود از جا به یاد غربت تو چگونه وقت ورودت به عرصه‌ی محشر سرم به روی تنم باشد از خجالت تو به زیر چکمه‌ی دشمن تلاش می‌کردی مگر که حُر بشود شمر با شفاعت تو چه باک از اینکه تنت روی خاک عریان ماند حریر گریه‌ی زهرا شده‌ست خلعت تو ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7