#زبانحال
#زائر_کربلا
#امام_حسین_علیه_السلام
آرزو داشتم یه روز
لایق بشم فدات شم
آرزو داشتم یه روز
زائر کربلات شم
آرزو داشتم یه روز
کبوتر حرم شَم
آرزو داشتم یه روز
در به در حرم شَم
آرزو داشتم یه روز
برم به آسمونا
آرزو داشتم یه روز
ببینمِت من آقا
آرزو داشتم یه روز
قبر تو رو ببینم
آرزو داشتم یه روز
پایین پا بشینم
آرزو داشتم اسمِت
ورد زبونم بشه
آرزو داشتم آقا
نذر تو جونم بشه
آرزو داشتم آخر
برای تو بمیرم
آرزو داشتم تُ دل
روضه برات بگیرم
خودم بخونم انقدر
تا آخرِش بمیرم
مادر تو بیاد و
تُ محضرش بمیرم
#محمد_مبشری
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
سبک 128
#فاطمیه
#زبانحال #حضرت_زینب علیهاالسلام
بند اول:
چه قد این روزا خونمون بی صداس
فضای غم انگیزه روضه به پاس
یه کاری مدینه با ما کرده که
خوشی انگاری واسه ما نارواس
از اون روز که آتیش زدن خونه رو
گرفتن همه هستیِ حیدرو
با هرچی که میشد، جلو چشم ما
زدن چل نفر یاس پیغمبرو
آه و واویلا
شکستن درو تا که نامردا
دیدم محسنو زیره دست و پا
مادرم پهلوش
شکست و زمین خورد و شد بیهوش
زدن با غلاف، شد کبود بازوش
بی پناه بودو
کتک میزدن، بی گناه بودو
تازه مادرم پا به ماه بودو
مادرم وای ( مادرم ۳ )
🌸🌸🌸🌸🌸
بند دوم:
گِله ها دارم من ازت میخ در
از آخر زدی خنجر از پشت سر
رو برگ نیلوفر با آتیش چرا
جلو چشم بابام گذاشتی اثر
چه قد پشت در شد به کوثر جفا
شدی یاوره ضربه ی بی هوا
یه کار کردی با سینه ی مادرم
که یک دنده از جاش شده جا به جا
بی وفا ای میخ
چی شد که شدی بی حیا ای میخ
نمیترسیدی از خدا ای میخ
یاره کینه میخ
شدی تا فرو توی سینه میخ
یه زخمی زدی بی قرینه میخ
بی مروّت میخ
با بی شرمی کردی جسارت میخ
زدی مادرو با قساوت میخ
مادرم وای ( مادرم ۳ )
🌸🌸🌸🌸🌸
بند سوم:
می بینم داری روز به روز میشی آب
شبا تا سحر میکشی هی عذاب
دعا کن برای شفات مادرم
نذار ما بشیم بی تو خونه خراب
تو رو به خدا حرف رفتن نزن
نزن حرف تابوت و غسل و کفن
میدونی که از روز کوچه شبا
همش توی خواب میکنه تب حسن
من فدات مادر
چه قد غصه دار صدات مادر
میفهمم من از گریه هات مادر
من فدات مادر
اجابت نشه کاش دعات مادر
نگو که بگیریم عزات مادر
من فدات مادر
پر از درد و آهِ نگات مادر
الهی بمیرم برات مادر
مادرم وای ( مادرم ۳ )
✍کار مشترک:
طاها تحقیقی(یاحسین)
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.👇
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
.
538 _شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
#شور #زمینه #زبانحال #زمزمه
#میثم_مومنی_نژاد
سبک : نمردم آخر سر تو رو رو نیزه دیدم
زبانحال زینب کبری سلام الله علیها
چه با صفا بود
سلام به حیدر گفتن تو
بوی خوش نان پختن تو
جارو زدن ، راه رفتن تو
حالا بمیرم
نمیاد از دست تو کاری
توان وایسادن نداری
شکستهایّ و سوگواری
@emame3vom
خدانگهدار ای مادر ای مظلومه مادر
یادم نمیره
سرم رو رو زانوت میذاشتی
قصّه میگفتی، غصّه داشتی
عروس شدی مادر نداشتی
حالا ببین که
سر بر روی دیوار میذارم
مثل تو میشه روزگارم
عروس میشم مادر ندارم
خدانگهدار ای مادر ای مظلومه مادر
وصیتت بود
گفتی علی یاری نداره
دشمن اگه آتیش بیاره
من پشت در برم دوباره
مادر دعا کن
یا درد ما پایان پذیرد
یا زخم تو شفا بگیرد
یا دخترت زینب بمیرد
خدا نگهدار ای مادر ای مظلومه مادر
وصیتت بود
گفتی که قلبت بی قراره
گفتی حسین کفن نداره
شبها براش کی آب بیاره؟
گفتی میبینم
یه روزی با حال پریشون
عریان روی خاک بیابون
بی سر حسینم غرق در خون
حسین حسین جان
مظلوم حسین حسین حسین جان
مادر ندیدی
غروب عاشورا چه دیدم
از خیمه تا مقتل دویدم
"او میبرید و من بریدم"
حسین حسین جان
مظلوم حسین حسین حسین جان
#حضرت_زهرا_س
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#صلوات 👉
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اربعین#زبانحال
#امام_سجاد_با_جابر_و_شرح_سفرباپدر
جابر نتوان گفت چه آمد به سر ما
کز جور خزان ریخت همه برگ و بر ما
غلتید به خون، پیکر پاک پدر ما
شد قاتل او با سر او همسفر ما
ما زخم زبان در ملأ عام شنیدیم
بی جرم وگنه، از همه دشنام شنیدیم
(از کجای این سفر برات بگم)
از زمزمه و گریه ی آهسته بگویم
از دست به زنجیر ستم بسته بگویم
از کعب سنان و بدن خسته بگویم
از بارش سنگ و سر بشکسته بگویم
اینها همه از دخت علی خم نکند پشت
ای لاله ی پرپر شده، داغ تو مرا کشت
ما بر کف پا نقش گل از آبله دیدیم
رأس شهدا را جلوی قافله دیدیم
کعب نی شادی و کف و هلهله دیدیم
یک سلسله را بسته به یک سلسله دیدیم
دادند به ما جا به ره ظلم ستیزی
خواندند عزیز دلمان را به کنیزی
تنها نه در امواج بلا یاد تو بودم
از لحظه ی میلاد، گرفتار تو بودم
شبها به بر فاطمه بیدار تو بودم
با هر نگهم طالب دیدار تو بودم
دردا که دگر انس به داغ تو گرفتم
برگشتم و از خاک، سراغ تو گرفتم
ای کاش جدا می شد، پیش از تو سر من
می رفت فرو تیر غمت بر جگر من
می ریخت چو نخل قد تو برگ و بر من
می شد ز ازل کور دو چشمان تر من
من روی زمین، پیکر صد چاک تو دیدم
آویزه به دروازه، سر پاک تو دیدم
ای پای سرت خصم زده نای و دف و چنگ
ای بر سر نی گشته جبینت هدف سنگ
ای طلعت زیبای تو گردیده ز خون رنگ
برخیز برادر که دلم تنگ شده، تنگ
بردار سر از خاک که روی تو ببوسم
برخیز که رگ های گلوی تو ببوسم
من کوه بلا را به سر دوش کشیدم
یک گام نلرزیدم و یک دم نبریدم
در طشت طلا تا گل رخسار تو دیدم
فریاد زدم پیرهن صبر دریدم
چون چوب به لب های تو می خورد به شدت
من بر سر خود می زدم، اطفال به صورت
در شام بلا بود، بلا بود، بلا بود
بالله قسم سخت تر از کرب و بلا بود
ظلم و ستم و کفر و ظلالت به ملا بود
خورشید رخت جلوه گر از طشت طلا بود
آئینه صفت، چشم تو در دور زدن بود
دیدم نگهت در همه احوال به من بود
باز آمده ام تا ز من از شام بپرسی
از بودن ما در ملأ عام بپرسی
از خنده و از طعنه و دشنام بپرسی
از خون سر و سنگ لب بام بپرسی
اما دگر از قصه ویرانه نپرسی
ای گوهر یکدانه ز دردانه نپرسی
این دختر باز آمده از شام خرابت
این فاطمه و نجمه و کلثوم و ربابت
برگشته ز ره، قافله ی پر تب و تابت
گل ها همه بر خاک فشانند گلابت
جا مانده یکی در یتیم از صدف تو
در شام بلا گشته سفیر از طرف تو
#استاد_سازگار
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7