eitaa logo
اشعار ناب آیینی
26.6هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
970 ویدیو
40 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
درد فراق، ساده مداوا نمی شود  باید به هم رسید،وَ اِلّا نمی شود  از شنبه بسته ایم به جمعه دخیل اشک  تا تو نیایی این گره ها وا نمی شود  هر شب به این امید که یک آن ببینمت  کوچه به کوچه می دَوَم اما نمی شود  بی خود دلم خوش است به اشعار انتظار  این حرفها برای من آقا نمی شود  یک گوشه چشم تو دل ما را ربود و برد  مجنون که بی خود عاشق لیلا نمی شود  مثل منِ گدا سر کویت زیاد هست  امّا کریم مثل تو پیدا نمی شود  تنها تویی که واسطه ی فیض رحمتی  ورنه براتِ عفو من امضا نمی شود    🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
وقت عشق است چشم تر بدهيد شمع ها مژده ي سحر بدهيد كار دل گير يك نگاه شماست بر مناجات من اثر بدهيد از شلوغي شهر بيزارم كوچه ها فرصت گذر بدهيد دوست دارم به اوجتان بپرم بي قرارم كه بال و پر بدهيد مي نشينم كنار در بي تاب تا به پاهاي من خبر بدهيد راه باز و مسير بي خطر است توشه بردار موقع سفر است سفري تا ديار دلبرها تا زمين بهشت پرورها آسماني ترين شديم اينجا پا به پاي پر كبوترها خانه ها را ببين همه از دم شاخه ي ياس روي سر درها اين مدينه است شهر پاك و زلال چشمه سار تمام كوثرها اين مدينه است مركزيت نور تربت قبر چهار حجت نور يك زيارت كنار ابر بهار يك بقيع است و زائران بسيار بال هاي فرشته ها فرش است قدري آهسته تر قدم بردار يك قدم بيشتر نمانده ولي به در بسته خورده ايم انگار از همين جا دخيل مي بنديم پشت اين پنجره همين ديوار مگر امشب شب ولادت نيست شمع روشن كنيد دور مزار ذات غيب خدا شده ظاهر در جمال محمد باقر آمدي اي امام پنجم ما آمدي اي يگانه بي همتا برف ها آب شد زمين خنديد از بهار تو اي گل زيبا علم را آمدي كه بشكافي مثل كشتي به سينه ي دريا تا ابد آسمان آبي تو مي زند سايه بر سر دنيا تو در اين صفحه هاي خالي دل نقش ها مي زني به رنگ خدا جوهر بندگي است در قلمت غير توحيد نيست در قلمت اي به دوشت هميشه رايت علم در بيان تو واقعيت علم روي منبر كه درس مي دادي زير دِيْن تو رفت نهضت علم روز اول به اذن حضرت حق شاهكار تو بوده خلقت علم عقل ما قد نمي دهد هرگز به مقام تو اي حقيقت علم بي فروغ تو مي رود از دست همه ي اعتبار دولت علم تا كه نور كلام تو جاري است گلشن دين هميشه گل كاري است اي سرآغاز ناب ماه رجب وي شروع كتاب ماه رجب با غروب جمادي الثاني سر زدي آفتاب ماه رجب اشك هاي تو لحظه ي ميلاد شده عطر و گلاب ماه رجب عكسي از حسن كبريا هستي جاي تو قلب قاب ماه رجب يك مناجات بر لبم بنويس در شب مستجاب ماه رجب در هواي خدا رهايم كن بيشتر با خود آشنايم كن تو كه بر چشم خلق جا داري نوري و جلوه ي خدا داري شاخ شمشاد حضرت سجاد ريشه در باغ هل أتي داري ثمر نخل احمدي كه نسب ز حسين و ز مجتبي داري پسر سيد البكاء هستي سرگذشتي پر از بلا داري يادگاري ز لاله هاي عطش بر دلت داغ كربلا داري تو غروب سپيده را ديدي عمه ي قد خميده را ديدي همه جا گرد غصه پاشيدند با سر تيغ و نيزه گل چيدند دست هاي سياه بر سر تو سنگ هاي كبود باريدند چشم هايي كه گريه مي كردند سيلي و تازيانه مي ديدند مردم كوچه ي يهودي ها دور سرها مُدام رقصيدند بي ابوالفضل كودكان يتيم روي خشت خرابه خوابيدند اين همه غم كه بر سرت آمد كودكي تو را رقم مي زد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از سوز زهر آب شد از پاي تا سرم با اشك همقدم شده ساعات آخرم پايم به سوي قبله ، لبم غرق خون شده ديگر رمق نمانده به اعضاي پيكرم آه اي بقيع باز كن آغوش خويش را من آخرين امانت شهر پيمبرم بار سفر به دوش گرفتم وَ با خودم يك عالَمه مصيبت و اندوه مي‌برم از غصه آه مي‌كشم و ناله مي‌زنم يا رب ببين زمانه چه آورده بر سرم دشمن شبي كه پاي برهنه مرا دواند داغ رقيه بود عيان در برابرم رحمي نكرد بر من و بر سنّ و سال من انداخت ريسمان به روي دست لاغرم ارث علي به من ز همه بيشتر رسيد سوزانده شد دو بار ، حريم مطهرم كاشانه‌ام اگرچه به آتش كشيده ‌شد امّا نسوخت چادر و گيسوي همسرم وقتي كه دود خانه‌ي ما را گرفته بود ديدم فرار مي‌كند از شعله دخترم آنجا به ياد كرب و بلا روضه خواندم از طفل يتيم و عمّه‌ي محزون و مضطرم طفلي كه ضجّه مي‌زد و از ترس مي‌دويد مي‌گفت پس كجاست عموي دلاورم عمّه ! عمو كجاست ببيند كه بعد از او غارت شده‌ست زيور و خلخال و معجرم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از كار غربتت گره‌اي وا نمي‌كند اين شهر ، با دل تو مدارا نمي‌كند اين شهر ، زخم بي‌كسي‌ات را...عزيز من جز با دواي زهر مداوا نمي‌كند اين شهر ، در ميان خودش جز همين بقيع يك جاي امن بهر تو پيدا نمي‌كند اينجا اگر كسي به سوي خانه‌ات رود در را به غير ضرب لگد وا نمي‌كند اين شهر ، شهرِ شعله و هيزم به دستهاست با آل فاطمه به جز اين تا نمي‌كند ابن ِربيع ِ پست چه آورده بر سرت؟ شرم و حيا ز سِنّ تو گويا نمي‌كند بالاي اسب در پيِ خود مي‌كشاندت رحمي به قامتِ خَمَت امّا نمي‌كند تا مي‌خوري زمين به تو لبخند مي‌زند اصلاً رعايت رَمَقت را نمي‌كند زخم زبانش از لب شمشير بدتر است يك ذرّه احترام به زهرا نمي‌كند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آه از آن روز که جان از تن خواهر می رفت سنگ ها بال زنان سوی برادر می رفت آسمان ها و زمین داشت به هم می پیچید سمت گودال کسی دست به خنجر می رفت ساعتی بعد که آتش به حرم بر پا شد همه سر ها به روی نیزه ی لشگر می رفت خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست بین گهواره ی خالی دل مادر می رفت از یتیمان حرم نیز غنیمت بردند گوشواره که نه گیسو پی معجر می رفت نیمه شب با عجله داشت خبر را میبرد یک نفر در طمع جایزه با سر می رفت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
این مدتی که می گذرد در عزای تو روزی نبوده اشک نریزم بپای تو با یاد آخرین شب پیش تو بودنم یک شب نبوده روضه نگیرم برای تو یکسال و نیم شمع شدم سوختم حسین یک سال و نیم آب شدم در ازای تو ای کاش لحظه ای که رسد جان من به لب بودم کنار قبر تو در کربلای تو ای کاش لحظه ای که می آیی به دیدنم از تن سرم بریده شود پیش پای تو جان می دهم به بستر مرگم در آفتاب مثل تن به خاک بیابان رهای تو بر روی سینه پیرهنت را گرفته ام تا اینکه باز زنده شود ماجرای تو گودال بود و ولوله ی نیزه دارها گم بود بین هلهله هاشان صدای تو گودال بود و پیرهن و نعل اسب ها ای کاش بود خواهرت آنجا به جای تو چیزی برای ما ز تو باقی نذاشتند تقسیم شد عمامه و خود ردای تو من بودم و نظاره ی تاراج خیمه ها در دست باد روسری بچه های تو عباس چون نبود به سیلی سپرده شد بوسه زدن به دخترک بینوای تو جز آن شبی که دور شدم از تو در سفر تو روی نیزه بودی و من پا به پای تو بر دامنم نیامدی آن شب دگر گذشت اما حسین، کنج تنور است جای تو؟ یادم نرفته سنگ لب پشت بام بود پاداش هر کسی که بپا کرد عزای تو یادم نرفته وقت تلاوت نمودنت شد خنده ها جواب صدای رسای تو ما را مدام خارجی آنجا صدا زدند ای غیرت خدا همه عالم فدای تو تا رفع اتهام کنی از حریم خویش با آیه های سرخ بر آمد ندای تو اما یزید حرف تو را زود قطع کرد با خیزران مقابل طشت طلای تو 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
این مدتی که می گذرد در عزای تو روزی نبوده اشک نریزم بپای تو با یاد آخرین شب پیش تو بودنم یک شب نبوده روضه نگیرم برای تو یکسال و نیم شمع شدم سوختم حسین یک سال و نیم آب شدم در ازای تو ای کاش لحظه ای که رسد جان من به لب بودم کنار قبر تو در کربلای تو ای کاش لحظه ای که می آیی به دیدنم از تن سرم بریده شود پیش پای تو جان می دهم به بستر مرگم در آفتاب مثل تن به خاک بیابان رهای تو بر روی سینه پیرهنت را گرفته ام تا اینکه باز زنده شود ماجرای تو گودال بود و ولوله ی نیزه دارها گم بود بین هلهله هاشان صدای تو گودال بود و پیرهن و نعل اسب ها ای کاش بود خواهرت آنجا به جای تو چیزی برای ما ز تو باقی نذاشتند تقسیم شد عمامه و خود ردای تو من بودم و نظاره ی تاراج خیمه ها در دست باد روسری بچه های تو عباس چون نبود به سیلی سپرده شد بوسه زدن به دخترک بینوای تو جز آن شبی که دور شدم از تو در سفر تو روی نیزه بودی و من پا به پای تو بر دامنم نیامدی آن شب دگر گذشت اما حسین، کنج تنور است جای تو؟ یادم نرفته سنگ لب پشت بام بود پاداش هر کسی که بپا کرد عزای تو یادم نرفته وقت تلاوت نمودنت شد خنده ها جواب صدای رسای تو ما را مدام خارجی آنجا صدا زدند ای غیرت خدا همه عالم فدای تو تا رفع اتهام کنی از حریم خویش با آیه های سرخ بر آمد ندای تو اما یزید حرف تو را زود قطع کرد با خیزران مقابل طشت طلای تو 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7