#حضرت_رقیه_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_رقیه_س_شهادت
در جلوه، نور حضرت زهرا رقیه است
ریحانه ای از جنّت زهرا رقیه است
لولاک گفته عالمی مخلوق زهراست
در امتداد خلقت زهرا رقیه است
چون ممتحنه قبل خلقت بوده او هم
مُحرم، میان خلوت زهرا رقیه است
حتماً شنیدی زینت مولاست زینب
انگشتر بی قیمت زهرا رقیه است
کوثر سه آیه، عمر این گل هم سه سال است
تفسیر از چه؟! برکت زهرا رقیه است
تسبیح و مهر کربلا داریم اما
تسبیح و مُهر و تربت زهرا رقیه است
ما را نترسان از حساب و از قیامت
وقتی وزیر دولت زهرا رقیه است
با سر به روضه آمدم دستم بگیرد
چون علّت این دعوت زهرا رقیه است
آنکس که بین راه، سیلی و لگد خورد
شد صورتش چون صورت زهرا رقیه است
افتاد تا از ناقه مادر را صدا کرد
معلوم شد هم صحبت زهرا رقیه است
از درد پهلو با پدر چیزی نگفته
چون مطمئنم غیرت زهرا رقیه است
شاعر: #رضا_دین_پرور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حضرت_رقیه_س_مدح_و_شهادت
آیینه دار زینب و زهرا رقیه
کوچکترین انسیة الحورا رقیه
پشت سرش بی شک دعای پنج تن بود
آدم اگر می گفت اول یا رقیه
خورشید در منظومهی عشق حسینی
صد سال نوری راه دارد تا رقیه
جا داشت روی شانهی کعبه اباالفضل
جا داشت روی شانهی سقا رقیه
آرام تر از هر زمانی بود اصغر
می خواند تا بالا سرش لالا رقیه
پا بر مغیلان می نهد اما محال است
روی سر موری گذارد پا رقیه
این طفل بی آزار را آزار دادند
زجر بدی را دید در دنیا رقیه
زینب ز پا افتاد وقتی دید در راه
طفلان همه بر ناقه اند اِلّا رقیه
مقتل که می خواندم شبی با خویش گفتم
پیدا نمی شد کاش در صحرا رقیه
وقتی که پیدا شد خمیده راه می رفت
شد پیرتر از زینب کبری رقیه
حتی در اوج ضعف هم چیزی نمیخواست
جز دست گرم و بوسهی بابا رقیه
دیدار حاصل شد ولی دستی نیامد
تنها سر آمد دیدنش اما رقیه...
حیرت زده پرسید عمه این سر کیست؟
یاللعجب نشناخت بابا را رقیه!
خود را مرتب کرد تا در چشم بابا
باشد همان دردانهی زیبا رقیه
از بوسه اش جان میگرفت، اینبار اما
جان داد با بوسیدن لب ها رقیه
شاعر: #علی_ذوالقدر
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اخلاقی_و_اندرز #فاطمیه
#حضرت_زهرا_س_شهادت
تا نفس باقیست از رنگ و ریا باید گذشت
ورنه روز حشر با هول و بلا باید گذشت
اوست مبدا اوست مقصد او وسیله او مسیر
از خدا تا به خدا را با خدا باید گذشت
راه خیلی هست اما وقت بهر ما کم است
حرف بسیار است آری منتها باید گذشت
باز کن بال و پر از بام هوس آزاد باش
در وصال آسمانها از هوا باید گذشت
با شهید کربلا باش و به دنیا پشت کن
از کسی که خنجرت زد از قفا باید گذشت
مرگ وقتی با شهادت میشود شیرین تر است
از کفن اینجا به شوق بوریا باید گذشت
عشق ذاتا درد و عاشق با همان دردش خوش است
درد چون درد علی شد از دوا باید گذشت
بی علی و فاطمه در کعبه هم الله نیست
نیست وقتی والد از ام القرا باید گذشت
**
در ره معشوق عاشق جان خود را میدهد
یعنی از محسن به عشق مرتضا باید گذشت
چشم را سیلی ناهنگام کم سو میکند
راه را میداند اما از کجا باید گذشت...
شاعر: #وحید_عظیم_پور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س خطاب به #حضرت_زینب_س
🏴 امان از دل زینب
کوکب روشن من، ای مه منظومه ی من
آه ای دخترک خسته و مظلومهی من
مدتی میگذرد خواب نداری بنشین
به روی پای خودت تاب نداری بنشین
ازچه بَر دیدهی من دیدهی خود دوختهای
تو چهدیدی به رخ من که چنین سوختهای
گرچه روز محن من شب یلدای شماست
این کبودی سند غربت بابای شماست
سعی کن غم به دلت اینهمه غالب نشود
دخترم چونتو کسی اُم مصائب نشود
آنقدر داغ ببینی که دلت داغ شود
لالههای جگرت زینت هر باغ شود
چهرهی غرق به خونی زپدر میبینی
آه ازآن لحظه که در تشت جگر میبینی
دل شرر دارد و چشمان ترم میسوزد
تا تو را می نگرم من، جگرم میسوزد
شد سرشته غم و اندوه، به آب و گل تو
همه فریاد برآرند امان از دل تو
گل یاس چمنم، ای گل دردانهی من
گوش کن بر سخنم روشنی خانهی من
دل تو چون دل من همدم اندوه و بلاست
پیش روی تو عزیزم سفر کربوبلاست
باخبرباش که من پیرهنی دوختهام
پیرهن که چه بگویم، کفنی دوختهام
گرچه دربین مصیبات و بلا تنهایی
تودرآن وادی طف، نایبة الزهرایی
روشنی بخش دلم، دل زغمت تاریک است
دخترم گریه مکن، روز دهم نزدیک است
صحبت از قتلگه و سینهی افروخته است
لب فروبند «وفایی» جگرم سوخته است
شاعر: #سیدهاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات
من برای روضه ات چشمان «تر» می آورم
از نفس می افتم و خون جگر می آورم
در میان گریه قلبم را به آتش میکشم
آه را با اشک هایِ شعله ور می آورم
هست جُرمَم معصیت! مُجرم زیاده خواه نیست
شرمسارم! حاجتم را مختصر می آورم
حضرتِ سنگِ صبورِ من حلالم کن اگر
غصه هایم را برایت بیشتر می آورم
بی خبر از حالِ دنیایم...به هر کس میرسم-
-از «تو» و لطف مدام ِ «تو» خبر می آورم
من به جز «تو» هیچکس را که ندارم یاحسین(ع)
بی پناهم رو به درگاهت اگر می آورم
از زمینگیری خلاصم کن! شهادت لازمم
حسرتِ پرواز دارم... بال و پر می آورم
من به کارِ دیگران کاری ندارم در جنون
من برایت عاقبت یکروز «سر» می آورم!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
⚜️السلام علیکیا اباعبدالله الحسین⚜️
🕊شعرهایم همگی درد فراق است، ببخش
❣️صحبت از کرب و بلایت نکنم میمیرم...
🕊می رود از هر طرف زائر مدام از راه دور
❣️سهم من در حد یک عرض سلام از را دور
🕊اشک میریزد دلم از شوق پرپر می زند
❣️دور گنبد بر فراز پشت بام از راه دور
🕊پر کشیده هر دل عاشق به سوی کربلا
⚘️ تا نماند بر دل آرزوی کربلا
#فاطمیه
#امام_زمان
#شب_جمعه
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
آیینه... آیینه... آیینه... شکسته
آن حرمت، آن حرمت دیرینه شکسته
آن در که دخیلاند بر آن خیل ملائک
هم سوخته هم با لگد کینه شکسته
یک سینه و دست است که بوسیده پیمبر
افسوس، همان دست، همان سینه شکسته
دستی که همه رزق جهان است به دستش
وز چرخش دستاس زده پینه، شکسته
وای از دل مولا، دل مولا، دل مولا
هرچند در آن هست طمأنینه، شکسته
در چاه نهان میکند آه جگرش را
آری، چه کند ماه؟ که آیینه شکسته
مأمور به صبر است اسدالله، وگرنه
جز کفر نمیماند از این دین شکسته
از نسل علی منتقمی هست و میآید
سوگند به بغضی که هر آدینه شکسته
شاعر: #علی_سلیمیان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
کجاست فاطمه ام، یار و غمگسار علی
همان که بود مداوای حال زار علی
کجاست فاطمه ام تا ببیند این مردم
زدند طعنه به قلب جریحه دار علی
به خنده گفت مغیره نگاه کن قنفذ
بعید باشد اگر پا شود دوباره علی
به خشت کوچه، رد خون، به من چنین فهماند
چه دردها که به دل ریخته، نگار علی
به دست میوه فروش مدینه در بازار
انار دیدم و گفتم: کجاست یار علی
کسی به تسلیت ما نیامد و ای کاش...
خودش دوباره بیاید، شود قرار علی
به زینبین غریب و به ناله ی حسنین
محل نداد کسی، پیش چشم تار علی
به جای فاطمه، با چاهِ بی کسی گویم:
نگاه کن که گره خورده بد به کار علی
دری که سوخته و بستری که گلدار است
شده فقط کمی از درد بیشمار علی
میان قبر، خودم را نهاده ام، در اصل...
مزار فاطمه باشد همان مزار علی
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
انگار باید غصه تا آخر بماند
چشمان زینب تاهمیشه تر بماند
یادت می آید که به من گفتی عزیزم
اصلا نباید خانه بی مادر بماند؟
میمیرم از این غصه بابایم چگونه
تنها بدون تو در این سنگر بماند
بس بود سیلی تا که تو از پا بیفتی
دیگر غلاف و دود و میخ در بماند
وقتی نمی مانی مگیر از ما رُخت را
تا صورتت در خاطرم بهتر بماند
تومیروی و بغض سنگینی که باید
یک عمر دراین خانه بادختر بماند
**
میترسم از ظهری که میگویی قرار است
جسم حسینت بین خون بی سر بماند
دلواپسم، آه از غروبی که ببینم
برخاک، بی انگشت و انگشتر بماند
این شعر دیگر طاقت غم را ندارد
اندوهِ دست آتش و معجر بماند
شاعر: #عاطفه_سادات_موسوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7