🏴 زمزمه،زمینه،شور روضه ای شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
🏴بند اول
به کنج ویرونه،بابا خوش اومدی
به دخترت عجب،بابایی سر زدی
مهمونه من شدی،از روی نیزه ها
سرتو میبینم،تو این طشت طلا
حالا که اومدی،امشب به دیدنم
به لبهای تو من،گل بوسه میزنم
حالا که اومدی،میخوام برات بگم
چی اومده سرم،به کجاها بُردنم
با کعب نی منو زدن
که پُرِ زخمه بدنم
سیلی زدن بِهِم بابا
که پُرِ خونه دهنم
مَن الذی ایتمنی یا ابتا یا ابتا
🏴بند دوم
کجا بودی بابا،سوخته موی سرت
گرفته بوی نون،رگ های حنجرت
کجا بودی میاد،خون از چشم ترت
گریه نکن بشین،رو پای دخترت
بشین برات بگم،از دخترای شام
بشین برات بگم،از سنگه روی بام
بشین برات بگم،کم سو شده چشام
بشین برات بگم،از اون بزم حرام
بسته بودن به همدیگه
دستای مارو با طناب
به زور و با تازیونه
بُردنمون بزم شراب
مَن الذی ایتمنی یا ابتا یا ابتا
🏴بند سوم
بشین برات بگم،گوشوارمو کی بُرد
همون سر تو رو،واسه یزید آورد
فقط به جای من،عمه کتک میخورد
عمه اگه نبود،زود دخترت میمُرد
خودت دیدی که از،رو ناقه افتادم
میخوام بهت بگم،که مادر و دیدم
اونم شبیه من،قدش خمیده بود
دلیلشو بابا،از عمه پرسیدم
عمه میگفت تو کوچه ها
مادرمونو بد زدن
سیلی به صورتش زدن
به پهلوهاش لگد زدن
مَن الذی ایتمنی یا ابتا یا ابتا
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 زمزمه یا واحد شهادت بی بی حضرت رقیه سلام الله علیها زبانحال
🏴بند اول
دارم هوای گریه،برای اون سه ساله
که رنگ روش شده مثل رنگ روی لاله
از تازیانه ها شد،تنش کبود و زخمی
از سیلی ام گرفته،صورتشو یه هاله
گناهه این دختر چی بوده
که جاش توی خرابه بوده
گناهه این دختر چی بوده
که اینقدر تنش کبوده
گناه این دختر چی بوده
که مضطره دلش شکسته
یه گوشه کِز کرده بمیرم
منتظره باباش نشسته
اونا که اصلا،رحمی ندارن
سر باباشو،تو طشت میذارن
تا که نگیره،بهونه دختر
شبونه طشت و،براش میارن
آه و واویلا جانم رقیه...
🏴بند دوم
تا چشم دختر افتاد،نیمه ی شب به طشتو
به عمه گفت که عمه،منکه غذا نخواستم
با اینکه عمه خیلی،گرسنمه ولی من
خواستم کنار بابام،باشم بابامو خواستم
گناهه این دختر چی بوده
که چن روزه غذا نخورده
هر جا گرسنه بوده جای
غذا فقط اون سیلی خورده
گناه این دختر چی بوده
که توو سه سالگی یتیمه
گفته به دخترای شامی
بابام میاد خدا کریمه
میبینه آخر،سر باباشو
سرو میذاره،روی پاهاشو
میگه به بابا،دونه به دونه
تموم حرف و،درد دلاشو
آه و واویلا جانم رقیه...
🏴بند سوم
بابا چشاتو وا کن،نگاه به دخترت کن
از موقعی که رفتی،یه روزه خوش ندیدم
تا که تو رفتی رفتم،همراهه با نامحرم
نپرس ازم از اونا،چی شنیدم چی دیدم
گناهه من مگه چی بوده
که از اونا کتک میخوردم
خودت که شاهد بودی بابا
عمه نبود حتما میمردم
گناهه من مگه چی بود که
منو به زجر پست سپردن
پای برهنه از رو خارا
کشون کشون منو میبردن
بابا کف پام،آبله بسته
خسته ی راهم،خسته ی خسته
از اینا خوردم،لگد که بابا
شبیه زهرا،پهلوم شکسته
آه و واویلا جانم رقیه...
🙏التماس دعای خیر
✍️🎶کربلایی امیرحسین سلطانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🏴 زمینه ایام شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
🏴بند اول
ای جونم،بابا،خوش اومدی،به ویرونه
ممنونم،بابا،که سرزدی،به ویرونه
اومدی بالاخره،با تو شبم سحره
مهمونِ امشبه من،عمه سر پدره
دیگه غصم تمومه
دلم امشب آرومه
پیش بابامم عمه
خوابِ امشب حرومه
ابتا یا حسین...
🏴بند دوم
میبینی،بابا،چقدر صدام،پریشونه
شرمندم،بابا،آخه موهام،پریشونه
پاره شده پیرنم،خون میاد از دهنم
بس که کتک زدنم،زخمه تموم تنم
اینا دستامو بستن
شامیا خیلی پستن
تو همین معبرا بود
که سرم رو شکستن
ابتا یا حسین...
🏴بند سوم
واویلا،بابا،رگات چرا،شده پاره
واویلا،بابا،لبات چرا،شده پاره
چی شده با سر تو،با رگ حنجر تو
مونده کجا بدنت،بمیره دختر تو
سوالم از تو اینه
کی سرت رو بریده
کی روی صورت تو
خنجرش رو کشیده
ابتا یا حسین...
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_سوم_محرم_حضرت_رقیه_سلامالله
در راه مانده ایم ، ولی روبراه نَه
داریم سنگ و خاک ولی سرپناه نَه
در روز مشکل است ببینم شب آمدی؟
یعنی که چشم مانده برایم نگاه نَه
مویم سیاه بود ولی معجرم سپید
مویی سپید پُر شده مویِ سیاه نَه
از عمد میزدند مرا مثل مادرت
بابا درست زد به لبم اشتباه نَه
در کوچه شعله ریخت و راهِ فرار داشت
من حاضرم به کوچه روم خیمه گاه نَه
از ناقه هم میاُفتی اگر،نیمه شب نیاُفت
از ناقه هم میاُفتی اگر بین راه نه
گفتند کودک است ولی دردسر شده
گفتند بچه است ولی بی گناه نه
گفتند دختر است از او کار میکشیم
گفتند میزنیم که گفت عمه آه نه
آنشب مرا زدند ولی عمه شد سیاه
سهمش شده همیشه همین گاه گاه نه
از تازیانه و سپر و خیزارن و خار
من زندهام هنوز ولی تا پگاه نه
خوابم گرفته است بگو شانهات کجاست
من را بِبر کنارِ خودت قتلگاه نه
حسن لطفی #یاشبیر
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل
🔹چهقدر بیتو شكستم🔹
چهقدر بیتو شكستم، چهقدر واهمه كردم!
چهقدر نام تو را مثل آب، زمزمه كردم!
خیال آب نبستم به جز دو دست عمویم
اگر نگاه به رؤیای نهر علقمه کردم
سرود كودكیام در خزان حادثه خشكید
پس از تو قطع امید، ای بهار، از همه كردم
نكرده هیچ دلی در هجوم نیزه و آتش
تحمّلی كه از آن اضطراب و همهمه كردم
شكفت غنچۀ خورشید از خرابۀ جانم
همین كه با تو دلم را به خواب، زمزمه كردم...
پدر! به داغ دل عمّهام، به فاطمه سوگند
مرا ببخش، اگر شكوه بیمقدّمه كردم!
📝 #حسین_دارند
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
282K
✴️اللهم عجل لولیک الفرج✴️
#نوحه_زنجیر_زنی_واحد_سینه_زنی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#سبک_ای_ساقیه_لب_تشنگان
#سوم_محرم_پنجم_صفر
◼️◾️▪️بند۱
آئینه ی زهرا نما،دخته شهیده کربلا
ای عمه ی سادات،ای قبله ی حاجات
رسوا گره امیه ای،بانی شور و گریه ای
محبوبه ی یزدان،مظلومه ی دوران
رقیه ی بنت الحسین(۲)
ام البکایی تو،مشکل گشایی تو
🔹🔹🔸🔸بند۲
عشقه یله ام البنین،شهزاده ی ویران نشین
شهیده این مکتب،همسنگره زینب
ای عمه ی صاحب زمان،ملیکه ی هردوجهان
با غصه و ماتم،قدت خمید از غم
رقیه ی بنت الحسین(۲)
ام البکایی تو،مشکل گشایی تو
🔹🔹🔸🔸بند۳
آتش گرفت موی سرت،پر از کبودی پیکرت
بسته شده دستت،غارت شده هستت
داغه اسارت دیده ای،رنج ومحن کشیده ای
بر ناقه ی عریان،با دیده ی گریان
رقیه ی بنت الحسین(۲)
ام البکایی تو،مشکل گشایی تو
🔹🔹🔸🔸بند۴
با ضربه ی خولیه پست،بازوی نازکت شکست
به قصد کشت میزد،سیلی و مشت میزد
با پای غرغه آبله،کردی سفر با قافله
با پیرهنه صد چاک،کشاندنت روخاک
رقیه ی بنت الحسین(۲)
ام البکایی تو،مشکل گشایی تو
🔹🔹🔸🔸بند۵
همسفرت حرامیان،حرمله و زجر و سنان
پیشه چشه انظار،رفتی سره بازار
درمجلس بزم یزید،گیسوی اوگشته سپید
تشت زر و باباش،چوبه تر و لبهاش
رقیه ی بنت الحسین(۲)
ام البکایی تو،مشکل گشایی تو
🔹🔹🔸🔸بند۶
شده پدرمهمانه تو،راسش روی دامانه تو
گفتی پدر مردم،از بس کتک خوردم
از چه سرت جای گلاب،امشب دهد بوی شراب
ببر منو بابا،تو رو جونه زهرا
رقیه ی بنت الحسین(۲)
ام البکایی تو،مشکل گشایی تو
الیاس محمدشاهی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بسم الله الرحمن الرحیم
〰〰〰〰〰
با دخترم اخبار می دیدم
با حال خوب و سرخوش و خندان
با گریه خوابش برد وقتی دید
یک صحنه از آزار یک حیوان
ناراحتی و بغض فرزندم
چون آتشی بر حاصل من بود
اشکش که جاری بود برگونه
آوار غمها بر دل من بود
خواب غم آلودش ، الهی که
مانند مرهم بر دلش باشد
ای کاش من هرگز نبینم که
کوچکترین غم در دلش باشد
آرام و فارغ از غم و اندوه
خوابید و من اخبار می دیدم
اخبار از داغ #رفح می گفت
هی صحنه ی خونبار می دیدم
یاد مدینه گریه میکردم
وقتی که چادرها در آتش بود
بر صورتم سیلی زدم وقتی
بر دامن یک دختر آتش بود
بالای دست یک پدر دیدم
شش ماهه ای که بر تنش سر نیست
اهل کنایه بودم از اول
اینجا سکوت از حرف بهتر نیست؟؟
جایی که ظالم از دل مظلوم
در حال خون خواری است ای دنیا
اف بر منی که بی طرف هستم
تاریخ تکراری است ای دنیا
تاریخ عبرت می دهد ما را
روضه عجب درسی به من آموخت
از روضه بیرون آمدم دیدم
در آتش تب دخترم میسوخت
#فلسطین
#رفح
#مهدی_کبیری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
"زبانحال حضرت رقیه (س) در شام"
#گوشهی_ویرانه
منم بی بال و پَر مرغی که کنج لانه خاموشم
ز بیم دام صیّاد و ز کید دانه خاموشم
منم شهدخت شاه دین که از جور یزید دون
ز تخت بخت افتادم ولی شاهانه خاموشم
رقیّه ، دختر سالار دشت نینوا هستم
که از بیداد پور کافر مرجانه خاموشم
مرا مرگ پدر ، افسانهای باشد توان فرسا
که افسون گشتم و از وصف آن افسانه خاموشم
پی کالای وصلش، نقد جان خویشتن دادم
چو دیدم گنج خود را گوشهی ویرانه خاموشم
شبی کز خواب خوش برخاستم در کنج ویرانه
بدیدم رأس خون آلودهی جانانه خاموشم
یزیدم کرد مهمان رأس باب آورد در پیشم
از آن مهمان نوازی های نامردانه خاموشم
به بزم مدعی جام شهادت نوش جان کردم
چو بر پیمان خود دارم به لب پیمانه خاموشم
چراغ عمرم از باد حوادث شد خموش امّا
چه پنهان از شما کز طعنهی بیگانه خاموشم
زدم مُهر خموشی بر لب و خون ميخورم از غم
که همچون غنچهی نشکفته در گلخانه خاموشم
گر از داغ پدر چون (شمس قم) سوزد تن و جانم
ز شمع عشق میسوزم که چون پروانه خاموشم
شادروان سید علیرضا شمس قمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🍃🏴 نذر شهادت دختر سه سالهٔ امام حسین(ع)
#حضرت_رقیه_خانم_سلام_الله_علیها 🍃🏴
-لطفا حق روضه ادا شود-
غم تا قیامت هست معنایِ رقیه(س)
جانم فدایِ قلبِ تنهایِ رقیه(س)
ایکاش در آتش سپر بودم برایش
تا در امان می مانْد موهایِ رقیه(س)
لعنت بر آن چشمانِ غارتگر که زل زد
بر گوشواره هایِ زیبایِ رقیه(س)
از آن شبی که بیهوا از ناقه افتاد
از آه پُر شد خواب و رؤیایِ رقیه(س)
بسیار سنگین بود زنجیرِ اسارت
بسیار خم شد قدّ و بالایِ رقیه(س)
تاب و توان از عمه جانش رفت تا که...
بر نیزه قران خوانْد بابایِ رقیه(س)
دردش به جانم!.. گوشهٔ ویرانه ایکاش-
من اشکِ غم می ریختم جایِ رقیه(س)
با مهربانی خارها را می گرفتم
ایکاش دانه دانه از پایِ رقیه(س)
تا گریه می افتاد فوراً می سپردم
چندین عروسک را به دنیایِ رقیه(س)
آنقدر برده ارث از مادربزرگش
خورده گره کارِ مداوایِ رقیه(س)
از دستهای زجر(لع) سیلی خورد چونکه
در کوچه سیلی خورده زهرایِ رقیه(س)
از کربلا جا مانْد! پابوسیِ بابا-
شد حاجتِ امروز و فردایِ رقیه(س)
برگ براتِ اربعینم مانده گریان...
چشم انتظارِ مُهر و امضایِ رقیه(س)!
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
یارقیه خاتون (س) ادرکنی
کیست رقیّه؟ دُرِ نایــاب عشق
دسته گُلِ حضرت اربابِ عشق
او نوهٔ عــالِمهٔ حیدر است
بندِ دل فاطمهٔ اطهر است
فاطمهٔ ثانیِ پیغمبر است
خواهر والا نسب اکبر است
او گُل خوش رایحهٔ گلشن است
مرقدِ او باغِ بهشتِ من است
باب رجـــا درگه شاهانه اش
طعنه به جنّت زده کاشانه اش
حور و ملائک همه پروانه اش
شاه و گدا سائل آن خانه اش
خاک مزارش گُلِ گِلها بُوَد
گنبدِ او قبلهٔ دلهــا بُوَد
بلبل شیرین سخن مکتب است
همسفـــر نابغـــهٔ زینب است
#رحیم_فیضی_اردبیلی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شب زیارتی
زپا نشسته اگر سر به زیر بالش بود
به جز خدا چه کس آگاه از ملالش بود
به قامتش که نظرکرد آسمان می دید
که مه نشانه ای از قامت هلالش بود
درانعکاس همین آینه، هویدا گشت
شکوه وشوکت وقدری که درجلالش بود
شکست هیبت کاخ ستمگران از او
یتیمه ای که به عالم فقط سه سالش بود
قسم به چهره ی خورشیدخون گرفته ی عشق
فراق طی شده بود و شب وصالش بود
کنار حنجر خورسید سر بریدۀ خویش
دوچشم اشک فشان چشمه ی زلالش بود
به فکر رفتن ازآن دیار غربت بود
شبانه ازپدر خود همین سؤالش بود
رخی کبود به روی کبود باب گذاشت
که روی فاطمه در منظر خیالش بود
نفس نفس زدو یک باره ازنفس افتاد
به قدر دادن آن نیمه جان مجالش بود
نوشته اند « وفایی» به مصحف ایثار
شهیده گشتن او شاهد کمالش بود
#سیدهاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تقدیم به حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
من کیستم ؟ بِنتُ الحسینم فاطمی خویم
ریحانه ام ریحانه ام زهراست الگویم
حوریّه ای با جلوه ی انسیه الحوراء
انسیه ای از نسلِ انسانی خدا جویم
گهواره ام آغوشِ " مصباحُ الهدی" باشد
آری هدایت می شود هر بنده در کویم
نورُ علی نورِ حسینم گرچه مستورم
یک دخترِ کوچک ولی یک شاه بانویم
چون دُر درونِ یک صدف پاک و درخشانم
چادر اگر باشد صدف، من " دُرِّ " دَر اویم
در آرزوی دیدنِ موی سرم باد است
حتّی زِ چشمِ باد مخفی مانده گیسویم
حُجب و حیا را عمه ام زینب به من آموخت
چون زد به جای مادرم او شانه بر مویم
هرگز اسیرِ چشم های بد نمی گردم
آزادی ام را در حجابِ خویش می جویم
رفتم اسارت، رنج دیدم، بسته شد دستم
قدّم خمید امّا نیامد خم به ابرویم
با گریه هایم پس گرفتم راسِ بابا را
حقِّ یتیمان را گرفتم با هیاهویم
الگوی من زهراست از این رو به ویرانه
حرفی نگفتم با پدر از دردِ پهلویم
تنها سه سال از این جهان شد سهمِ من امّا
باقیست در آن تا قیامت نامِ نیکویم
#رضا_یزدی_اصل
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حضرت رقیه سلام الله علیها
بیابان در بیابان دربیابان گریه میکردم
تمام راه را از تو چه پنهان گریه میکردم
تمام راه را با حرمله طی کرده ام بابا
کمان در دست او بود و کماکان گریه میکردم
خبر دارم که میدانی مرتب زجر میدیدم
پیاپی زخم میخوردم، فراوان گریه میکردم
صدای گریه هایم زجر را آزار میداد و
هراسان بی صدا با چنگ و دندان گریه میکردم
تو روی نیزه ها غرق تلاوت بودی اما من
بدون وقفه با صوتت به قرآن گریه میکردم
سرت خورشید بود و در میان آسمان بودی
ولی من ابر بودم مثل باران گریه میکردم
نمیخندند لبهایی که با آن ذکر میگفتم
نمیبینند چشمانیکه با آن گریه میکردم
در آن ساعات پایانی شبیه مادرم زهرا
چه مشکل راه میرفتم، چه آسان گریه میکردم
#احمدعلوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
من گنهکارم حسین(ع) جان آبرویم را بخر
اربعین آمد دگر این بار عاصی را ببر
شهوت و مال و مقام و حبّ دنیای دنی...
کرده در جان و دل من زادهء زهرا(س) اثر
من سیه رویم قبول ، اما شما دریای جود
تا شود حل مشکلاتم لحظه ای من را نگر
من بَدم اما برایت نوکری کردم حسین(ع)
ای به قربانت خودم هم مادر من هم پدر
کرده ام سویت فرار من از گناهانم حسین(ع)
دست رد بر سینه ء عاصی مزن ای نور عین
"عاصی"
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نامِ حق، زیباترین آغاز بر هر کار ماست
دستِ لطف و مهر او هرلحظه ،هرآن یار ماست
او که بر ما هرنفس لطف فراوان کرده است
جانمان را لایقِ کوی خراسان کرده است
لطف کرد و شاملِ این رحمتِ بیحد شدیم
زائر صحن و سرایِ جنت مشهد شدیم
این حرم دارالشفای مردمی اهل ولاست
آستان حضرت سلطان علی موسیالرضاست
عاشقان در این حرم مهر فراوان دیدهاند
لطفهایِ بیشمار از دستِ سلطان دیدهاند
عاشقان در این حرم با دوست نجوا میکنند
شور و حالی بینظیر و ناب پیدا میکنند
هر که در یک گوشه دارد با خدایش عالمی
چون خدایش یافته بهر غم دل محرمی
عاشقان را در بهار لطف، راضی دیدهاید
کودکان را گرم در دنیای بازی دیدهاید
مادران را در تب و تابِ تماشا دیدهاید
🌺شور و حال دختران چادری را دیدهاید
با چه شوقی چادر گلدار بر سر کردهاند
با چه لبخندی نظر بر روی مادر کردهاند
حس و حال و تکتک رفتارهاشان دیدنیست
بهر بابا گونههای نازشان بوسیدنیست
توی جمع خانواده مثل ماهی روشنند
بهر بابا دم به دم شیرین زبانی میکنند
چون سر بابای خود را روی زانو مینهند
دستِ خود را بر سرش با مهربانی میکشند
میکنند از مهر هر دم بوسهای ارزانیاش
گاه رویِ گونههایش گاه بر پیشانیاش
بر سر و روی پدر دست محبت میکشند
طعم ناب مهر و احسان پدر را میچشند
گفتهام از شورِ دختر بچه با بابای خود
😭من نمیدانم که این مجلس چرا اینگونه شد
رفت دلهای شما دلدادگان تا کربلا
کربلا یا کربلا یا کربلا یا کربلا
رفت دلهای شما پیش سهساله دختری
دختری که میکند هر دم ز بابا دلبری
میبرد دل از پدر هر لحظه با قندِ کلام
میکند هر بار با لبخند بر بابا سلام
توی آغوش پدر دارد بهشتی بینظیر
تنگ میگردد دلش تا میشود این وصل، دیر
......
آه خیلی دیدن لبخندِ بابا دیر شد
لحظهلحظه کودک دلبند بابا پیر شد
بهر دیدارش دمادم بیقراری میکند
هر چه میگویند: نه ،او پافشاری میکند
آنقدر گوید پدر، جانم پدر، جانم پدر
تا که میآید برای دیدنش بابا به سر
دختر نازم ببین بابا رسیده ناز کن
چشمهای خسته و نمناک خود را باز کن
مثل زهرا مادر من گونههایت نیلی است
میشناسم این کبودیها نشان سیلی است
رد خون داری به روی گوشهایت دخترم
خون شده با دیدن رویت دلِ اهل حرم
با صدای هقهق خود گفتگو آغاز کرد
با سر بابا سر درد دلش را باز کرد
روی زانو آن سر از تن جدا را ناز کرد
گونههایش را، لبش را، چشمها را ناز کرد
با دو دست کوچکش خاکستر از سر میتکاند
بعد رویِ زخمها با بوسه مرهم مینشاند
بود حال دختر و بابا در آن شب ماجرا
باز میشد دمبهدم یک گوشهای از روضهها
خواستند از او بگیرند آن سر اما،سر نداد
آنقدر نالید و بابا گفت آخر اوفتاد
ناز کرد و ناز کرد و ناز کرد و ناز کرد
دختر دردانهای سوی پدر پرواز کرد
#شهادت_حضرت_رقیه_س
#احمد_رفیعی_وردنجانی
خداوکیلی التماس دعا
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهید
دختر خورشید
گریه گریه چشم باران زا نمی خواهد دلت؟
روضه روضه دختر تنها نمی خواهد دلت؟
زمزم اشک و صفای باطن و سعی درون
هاجرانه در دل صحرا نمی خواهد دلت؟
بی قراری، گوشواره، تازیانه، آبله
روضه هایی قس علی هذا نمی خواهد دلت؟
رودخانه رودخانه اشک و غم باشی اگر
بیکران تا بیکران دریا نمی خواهد دلت؟
حرف غارت یا اسارت نیست با هر دلهره
شانه های محکم بابا نمی خواهد دلت؟
یک بغل آرامش و زانوی پر مهر پدر
وقت خواب و آخر شبها نمی خواهد دلت؟
دختر خورشید باشی و شب و شام بلا...
حضرت خورشید را آیا نمی خواهد دلت؟
گفته بودم ظهر عاشورا جهان تاریک شد
گفته بودم ظهر عاشورا نمی خواهد دلم!
#مارال_افشون
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در گوشه خرابه،کنار فرشتهها
با ناخنی شکسته،ز پا خار میکشد
دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح
بر روی خاک،عکس علمدار میکشد💔
شهادت حضرت رقیه سلام الله
تسلیت باد🏴
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثنوی مدح قرآن کریم و روضهیِ امام حسین و حضرت رقیّه علیهم السلام
سوره سوره آیه آیه واژه واژه حرف حرف
مَدُّ وُ اِعراب وُ سکون وُ مبدأ وُ وقفَش شگَرف
هر صدا صد معجزه هر حرف یک دنیا پیام
راهِ دین و رسمِ اسلام وُ سَر وُ سِرِّ مَرام
بهترین اِعجازِ پیغامآورِ لبخند وُ مهر
روشنیِ چشمهایِ اهلِ خاک وُ نُه سپهر
از عسل پُرمنفعتتر از رطب شیرینتر است
جرعه جرعه ساغرش بر سینهیِ حیدر نشست
با وِلا وقتی عجین شد میشود سِرِّ صراط
بهترین برنامهها از قبلِ خلقت تا مَمات
همدمِ ختمِ رسل آئینهیِ رویِ علی
با نوایِ مرتضی آرامِ بانویِ علی
بهترین کاملترین جامعترین محکمترین
مرجعِ کلِّ قوانین حکمِ ربُّالعالمین
اِهدناٰیی تا سعادت اِقتدایی بینظیر
ابتدا تا اِنتها اِثباتِ جریانِ غدیر
اسمِ رمزِ وحدت و انسانیت در زندگی
بنده را تابنده خواهد کرد قطعاً بندگی
آدم و نوح و خلیل و موسِی و عیسی همه
گفتهاند از این کتاب و این کلامِ محکمه
از اَزل تا روزِ محشر آنکه فرمان میدهد
به نبی یک حیدر و یک جلد قرآن میدهد
اِی به قربانِ اِمامی که کلامش از خداست
رحمتش مثلِ خدا مثلِ نبی بیانتهاست
حضرتِ قرآنِ ناطق علّتِ خَلقِ کُرات
روضهخوانِ تشنگیِ کشتهیِ قحطِ فرات
جان به قربانِ همان آقا که رویِ شانهاش
مانده جایِ کیسهیِ رزقِ در وُ همسایهاش
نان و خرمایش به هر طفلِ یتیمی میرسید
آن شهنشاهی که دردِ اهلِ ویران میشنید
دوستان که جایِ خود به دشمنان نان میدهد
وارثش حتی به دستِ ساربان نان میدهد
از مدینه تا زمینِ کربلا دنبالِ او ....
آخرش هم لقمه برد از گوشهیِ گودالِ او
ساربان آمد به سویِ خیمههایِ سوخته
باز شد یک سفره از این روضههایِ سوخته
عمّه جان انگشترِ این مرد خیلی آشناست
مَرد نَه این ساربان نامرد وُ بیشرم و حیاست
حال وُ روزم را به هم میریزد این انگشتری
خونی وُ خَم شد ولی دارد هزاران مشتری
آنقَدَر با پشتِ دستش زد به رویم ساربان
مانده رویِ گونههایم ردِّ خاتم عمّه جان
قاریِ قرآن اگر بر رویِ نیزه سنگ خورد
بر سر وُ مویِ گلِ دردانهیِ او چنگ خورد
سنگ وُ چنگِ کوفیان یک روضهیِ مکشوفه شد
روضههایِ شامِ غم سنگینتر از این کوفه شد
خیزران رویِ لبِ قاریِ قرآنم نشست
عمّه جان دندانِ بابا مثلِ دندانم شکست
بر رویِ بابا چرا پا میگذارد بیحیا ؟!
میچکد از جامِ او بر رویِ قرآنم چهها؟!
گوشهیِ ویرانه باید دق کنم پایِ سرت
میدهد بویِ شراب اِی وای رگهایِ سرت
سرنوشتم مثلِ جسمِ تو به هم میریزد وُ ....
حرمله پایِ سرت بدجور ما را میزد وُ ....
آبلههایِ کفِ پاهایِ من شد بیشمار
ندبه میخوانم بیاید صبحِ ختمِ انتظار
#قرآن #مدح #روضه #امام_حسین_علیه_السلام #حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها #کربلا #شام
#حسین_ایمانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
چگونه سر بگذارم به شانه ای که نداری
نشانت از که بگیرم نشانه ای که نداری
چگونه شانه کنم خاک و خون بسته به مو را
جدا کنم سرت از روی شانه ای که نداری
چگونه سر بسپارم به دامنی که نداری
چگونه ناز بیارم به بردنی که نداری
نشسته بر غم آن خیزران خم شده در تشت
چگونه نخل تناور بر آن تنی که نداری
چگونه عمه بگوید به مادری که نداری
غم اسارت خود بر برادری که نداری
نشسته خوانده که امشب نماز نافله اش را
یقین شده است به زودی تو خواهری که نداری
به مادری که نداری برادری که نداری
به جان آن همه یاور به لشکری که نداری
ببر مرا به بهشتت سه سال من شده سی سال
ببر به روضه آخر به دختری که نداری
زینت کریمی نیا_کرمان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴🖤🏴
کوتاه در باب درد و دل دختر سه ساله با پدر
گیرم که پس دهند به من گوشواره را
در گوش پاره عمه کند گوشواره را؟
اصلا بگو که داغ ندیده به کربلا
عمه چگونه تاب بیارد نظاره را؟
سر،چوب،خنده ها وشراب و یزید مست
دختر چگونه شکوه کند رنج خاره را؟
ای یوسفم به پیرهنت وعده ام بده
برده غنیمت این کفن پاره پاره را؟
غمگین نشو پدر ولی اکنون بگو به زجر
فرق میان رفتن من با سواره را
#مولاتی_رقیه
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_ع
هرکه دیدار من سوخته جان می آید..
یار من نیست،پی لقمه نان می آید
بین این مردم بد، گریه رفیق خوبیست
بهر دلداری من اشک روان می آید
اینهمه خوبیشان کردم و راضی نشدند
همه انگار که از من بدشان می آید
بین هر جمعیت از دور مشخص هستم
حسن آن است که با قد کمان می آید
مادرت را وسط کوچه دودستی بزنند
در بهار تو همان وقت خزان می آید
قاتل مادر من پیش رویم میخندد
صبر از صبر عجیبم به فغان می آید
تا به امروز ازآن کوچه نگفتم به کسی
مگر آن فاجعه راحت به زبان می آید؟!
جعده برخیز مرا زهر بده خسته شدم
دم افطار شده صوت اذان می آید
برو از خانه من ،من که حلالت کردم
دارد عباس به اینجا نگران می آید
طشت خونین مرا از نظرش دور کنید
خواهر سوخته ام سینه زنان می آید
اگر امروز حسین آمده دور و بر من
پیش او گوشه گودال سنان می آید
✍سیدپوریا هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_ع
بعد از دو ماه اشک و عزا فابک للحسن
خواهی رضای فاطمه را فابک للحسن
این روضه وا کند گره ی کور را ، اگر
دردت شده بدون دوا ، فابک للحسن
بازین چه شورش است؛ تو ای سینه زن بیا
همراه سید الشهدا ، فابک للحسن
نه گنبدی، نه صحن و سرایی، نه زائری
ای زائران کرببلا فابک للحسن
او گرچه مادری است ؛ ولی بی کسیش هست
خیلی شبیه شیر خدا فابک للحسن
آید به گوش نالۀ زهرا که می زند
در کوچۀ مدینه صدا فابک للحسن
جز او برای مادر قامت کمان که بود ؟
در کوچۀ مدینه عصا فابک للحسن
مرد حماسه ساز جمل ، مانده بی سپاه
در خانه و محله چرا ؟ فابک للحسن
باران تیر و مجلس تشییع یک امام
هرگز نبود شرط وفا فابک للحسن
در مجلس یزید گمانم سر حسین
زد ناله بین طشت طلا فابک للحسن
محمدحسین رحیمیان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_ع
سالها گریه سالها روضه
همه ی عمر مجتبی روضه
روزگارش گذشت با روضه
کوچه،در،طشت چندتا روضه
بانی و روضه خوان وسینه زن است
سوخته نام دیگر حسن است
دوستانی چو دشمنان دارد
گله از دست این و ان دارد
کارد بر روی استخوان دارد
گرچه هرروز میهمان دارد
شان اورا کسی نفهمیده
از مدینه حسن چه ها دیده
کس نفهمید ابتلایش را
در گذر بغض بی صدایش را
جوشن زیر این عبایش را
روی پا زخم آشنایش را
غصه اش را خضاب کرد حسن
مرگ را انتخاب کرد حسن
وای اگر بی کس حرم باشی
خسته از جان به هررقم باشی
بین خانه اسیر غم باشی
روزه باشی و تشنه هم باشی
پر شکسته ز خاک پر بکشی
زهر را جای اب سر بکشی
چون حسن بی کسی به دهر نبود
شان او طعنه های شهر نبود
با کسی جز مغیره قهر نبود
جگر پاره اش ز زهر نبود
داغ ناموس بود بر جگرش
به در خانه بود هر نظرش
داغ انروز که رسیدند و
چهل نفر داد میکشیدند و
پدرش را غریب دیدند و
مادرش را زمین کشیدند و
همه قاتل شدند حتی در
بی هوا رد شدند از مادر
گرچه آماده ی جدایی بود
به لب تشنه اش نوایی بود
دلش انگار کربلایی بود
وقت گریه به روضه هایی بود
روضه ی ذبح از قفای سری
زدن خواهری بپای سری
سیدپوریا هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع)
اینکه درشهر خودت بی کس و یاری سخت است
زآشنایان خودت هم گله داری سخت است
این همه غصه و غم داشته باشی ،غم نیست
لیک در خانه که غمخوار نداری سخت است
یاد کوچه که می افتم بدنم میلرزد
چه کنم گر نکنم گریه و زاری سخت است
وسط کوچه بریزند سر مادر تو
بر نیاید اگر از دست تو کاری سخت است
روضه کوچه همین است امان از سیلی
صورت حوریه و ضربه کاری سخت است
پیش چشم تر فرزند زگوش مادر
گوشواره که بیافتد به کناری سخت است
چشم گریان دل سوزان و دو دست لرزان
مادرت را به سوی خانه بیاری سخت است
ای حسین جان به تو امروز خدا صبر دهد
بدنم را به دل خاک سپاری سخت است
سر من بر روی دامان تو اما سر تو ...
می کند شهر به شهر نیزه سواری سخت است
بعد از این تشت خدا صبر به زینب بدهد
دیدن چوب به لعل لب قاری سخت است
تیر از جسم من و چشم علمدار که نه
تیر از حنجر شش ماهه درآری سخت است
شاعر: #عبدالحسین_میرزایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7