بگذار بیافتد به سر زلفِ تو تابی
ما در تَهِ چاهیم بیانداز طنابی
#عاصی_خراسانی
صلی الله علیک یا اباعبدالله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هزار لعنت و نفرین بر التفات خلایق
که هر چه ننگ کشیدم برای نام کشیدم
#عاصی_خراسانی
شعرخوانی دانشگاه رضوی
انجمن کبوترانه
#مباحث_آموزش۱
#تعریف_شعر
شعر چیست ؟
نکته : شعر تعریف مطلقی ندارد که بگوییم «شعر همین است و جز این نیست»
ولی برای ایجاد تصوری نسبتا روشن از شعر باید به مهم ترین تعاریفی که از شعر وجود دارد نظری بیندازیم
چند نمونه از مهم ترین تعاریف شعر
۱.تعریف شمس قیس رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعارالعجم (مهم ترین آیین نامه شاعری در پیشینه شعر سنتی ):
«شعر سخنی است اندیشیده ، مرتّب ، معنوی ، موزون ، متکرر ، مساوی ، حروف آخرین آن به هم ماننده»
۱.تعریف ابن سینا
شعر کلامی است مُخیّل ، ترکیب شده از اقوالی دارای ایقاعاتی که در وزن متّفق و متساوی و متکرّر باشند و حروف خواتیم آن متشابه باشند »
گویا در نزد حکما ، خیال مهم تر از وزن و قافیه دانسته می شده است.
۳.تعریف دکتر شفیعی کدکنی در کتاب ادوار شعر فارسی
«شعر گره خوردگی عاطفه و تخیّل است که در زبانی آهنگین شکل گرفته باشد»
این تعریف ، ساده و کاربردی هست
اما جامع نیست مثلا آثاری که فاقد «خیال» هستند ، ولی حضور خویش را به عنوان شعر تثبیت کرده اند را شامل نمی شود
۴. تعریف دکتر شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر
«شعر حادثه ای است که در زبان روی می دهد و در حقیقت ، گوینده شعر ، با شعر خود ، عملی در زبان انجام می دهد که خواننده ، میان زبان شعری او و زبان روز مرّه و عادی تمایزی احساس می کتد»
این شاید جامع ترین تعریف باشد از شعر
ولی همین کلی بودن و فراگیری این تعریف ، کاربردش را دشوار میکند . چون نوع آن حادثه و ویژگی های آن مطرح نمیشود.
منبع : کتاب روزنه استاد محمدکاظم کاظمی
چنان افتادگی پیشِ تو بالا می برد ما را
مَلَک حتی نمی داند کجاها می برد ما را
چه خون ریز و جهان گیر است یا رب لشکر حُسنش
که با یک غمزهٔ چشمش به یغما می برد ما را
اگر چه سالها در گوشه عزلت به سر بردیم
ولی آن گوشه ی ابرو به صحرا می برد ما را
مسیری نیست جز اشک روان دریای رحمت را
همین رود روان آخر به دریا می برد ما را
اگر اعمالِ ما راهی به جنت هم نبرد آخر
خیالی نیست ، آخر حُبّ مولا می برد ما را
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
مرداد / ۱۳۹۸
چنان دانسته می باید درین دنیا نهی پا را
که بر موی میان مور در صحرا نهی پا را
#صائب_تبریزی
#در_باب_مراقبه
علی مقدم
یا امیرالمومنین جوشد از خُمخانه ی مولا شراب از شش جهت در نجف ریزد به پای ما ثواب از شش جهت هرکجا
جوشد از خُمخانه ی مولا شراب از شش جهت
در نجف ریزد به پای ما ثواب از شش جهت
#عاصی_خراسانی
بودیم گاه این طرف و گاه آن طرف
او بود با جماعت اهل گمان طرف
فکر وصال هستم و غافل که بین ماست
یک در که دستگیره ندارد از آن طرف
#محمدحسین_ملکیان
اللهم عجل لولیک الفرج
سجده تسلیم
جز در به دری هیچ ندیدم هُنر از پا
آمد به سرم اینهمه خوف و خطر از پا
گر کفش به سر کرده ام امروز عجب نیست
نشناخته ام پیش تو از بسکه سر از پا
از سجده تسلیم رسیدیم به معراج
طی میشود این ره به جبین بیشتر از پا
پیش قدمت آهِ من خسته بلند است
دیگر چه غم از اینکه بیافتم اگر از پا
پا گر ندویدست ، ولی اشک دویدست
با چشم رسیدیم به تو زودتر از پا
.
.
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
.
.
ذی القعده ۱۴۴۱
تیر ۱۳۹۹
.
.
.
.
تقدیم به دوست و برادر عزیزم شاعر اهل بیت (علیهم السلام) امیرحسین روشن ضمیر که سالهاست پای ظاهری اش همراهی اش نمیکند اما با اراده و قلب پاک ، صراط مستقیم را با سرعت طی می کند و از خیلی از ماها که پایمان سالم هست جلو تر است
علی مقدم
سجده تسلیم جز در به دری هیچ ندیدم هُنر از پا آمد به سرم اینهمه خوف و خطر از پا گر کفش به سر کرده ا
از سجده تسلیم رسیدیم به معراج
طی می شود این رَه به جبین بیشتر از پا
#عاصی_خراسانی
بارِ گناه ، برکتِ چشم مرا گرفت
شرمنده در مصیبتِ تو ، کم گریستم
#عاصی_خراسانی
|| صلّی الله علیک یا اباعبدالله ||
علی مقدم
بارِ گناه ، برکتِ چشم مرا گرفت شرمنده در مصیبتِ تو ، کم گریستم #عاصی_خراسانی || صلّی الله علیک یا
در احوال رسول ترک نقل است که گاهی گریه هایش برای امام حسین علیه السلام شش ، هفت ساعت طول میکشید (کتاب جذبه عشق)
هدایت شده از علی مقدم
آری آنگونه سیاهم که اگر خیر کنم
میشود از منِ آلوده ، ثواب آلوده
#عاصی_خراسانی
اشعار شهید اول رحمه الله علیه که در فراق نماز شب سروده اند :
عَظُمَت مُصیبهُ عبدِکَ المسکین
فى نومه عن مَهر حورِالعین
الاولیاءُ تَمَتَّعوا بِک فى الدُّجى
بِتَهَجُّدٍ و تَخَشُّعٍ و حَنین
فَطَرَدتَنى عن قَرعِ بابکَ دونهم
اَترى لِعَظمِ جرائمى سَبقونى
اَوَجَدتَهُم لَم یُذنِبوا فَرَحِمتَهُم
اَم اَذنَبوا فَعَفَوتَ عَنهُم دونى
ان لم یَکُن للعفوِ عندک مَوضِع
للمُذنِبین فَاَین حُسنُ ظُنونى
ترجمه :
خدایا! مصیبت بنده بیچاره ات زیاد شد که او را خواب از مهر حورالعین بازداشت اولیاى خدا در تاریکى هاى شب با تهجد و خشوع و ناله و زارى بهره ها برده اند. مرا از در خانه ات راندى و آنها را راه دادى ! آیا بواسطه اعمال ناشایستم از آنها عقب ماندم. آیا آنها گناه نکرده بودند یا گناه داشتند اما تو ایشان را آمرزیدى ولى مرا نیامرزیدى ؟ اگر گنه کاران راهى به عفو تو نداشته باشند پس حسن ظن ما به کجا مى رود؟!
#شهید_اول
#شعر_عربی
مرحوم علامه طهرانی رحمه الله به طلاب سفارش می فرمودند این اشعار مرحوم شهید رحمه الله را از بر کنند و به یاد داشته باشند
علی مقدم
سجده تسلیم جز در به دری هیچ ندیدم هُنر از پا آمد به سرم اینهمه خوف و خطر از پا گر کفش به سر کرده ا
گر کفش به سر کرده ام امروز عجب نیست
نشناخته ام پیش تو از بسکه سر از پا
#عاصی_خراسانی
روز نخست نوبت تقسیم تاب و تب
تابش به موی تو ، به من خسته تب رسید
|| #عاصی_خراسانی ||
مست ز كامِ تواَم ، مست ز انگور ، نَه
طالبِ كويِ تواَم ، طالبِ هر طور ، نَه
عارف اگر اينچنين ، گرمِ عبادت شده
در طلبِ يار بود ، در طلبِ حور ، نَه
وای به زاهد که در گوشه سجاده اش
دانه تسبيح بود ، دانه انگور ،نَه
در نظرِ يارِ ما ، هر كه مقرّب تر است
اهل غم و زاري است ، اهلِ زر و زور ، نَه
نيست مرا طاعتي ، غيرِ سرافكندگي
عاصىِ شرمنده ام ، عابدِ مغرور ، نَه
|| #عاصی_خراسانی ||
١٨/مرداد/١٣٩٦
١٦/ذي القعده/١٤٣٨
علی مقدم
به چشمِ روشنِ عاشق ، نگشته خواب به قاب مدام گریه کند تا بگیرد آب به قاب دلی که گشته هواییِ هیچ و پو
به غیر مدح علی آیه ای نیامده است
خدا گرفته علی را در این کتاب به قاب
همیشه سنگِ علی را به سینه کوبیدیم
گرفته ایم به دل صورت ثواب به قاب
|| #عاصی_خراسانی ||
یایِ علی بهشت به دستان من نهاد
این صید را به همّت قلاب میکشم
از شوقِ "مَن یَمُت یَرَنی" صد هزار بار
حنجر به روی خنجرِ قصاب میکشم
یک بار نام غیر تو بر این زبان گذشت
یک عمر میشود که دهان آب میکشم
|| #عاصی_خراسانی ||
بنازم این همه رحمت ، که بارها همه دیدند
گناه تا به نجف آمد و ثواب درآمد
|| #عاصی_خراسانی ||
تقدیم به امیرالمومنین علیه السلام
هیچ از آن جمال نتوان گفت
چه بگویم ؟! مثال نتوان گفت
کیست آن ذات خارج از ادراک؟
پاسخ این سوال نتوان گفت
نرسد دست عقل تا درکش
جز به وهم و خیال نتوان گفت
همه قرآن ز باء بسم الله ست
شرح آن زلف و خال نتوان گفت
دشمنش گر نخواست ، حرفی نیست
به حرام از حلال نتوان گفت
در نجف عمر ما نگردد کم
پیشش از ماه و سال نتوان گفت
وعده دادست "من یمت یرنی"
جز به مرگم وصال نتوان گفت
ذوالفقارش به خصم ثابت کرد
جز به او ذوالجلال نتوان گفت
تو و گفتن ز خطی از فضلش؟!
عاصی از این مُحال نتوان گفت
#عاصی_خراسانی
#غدیری_ام
۲۶/ ذی القعده / ۱۴۴۰
۷ / مرداد / ۱۳۹۸
علی مقدم
تقدیم به امیرالمومنین علیه السلام هیچ از آن جمال نتوان گفت چه بگویم ؟! مثال نتوان گفت کیست آن ذات
دشمنش گر نخواست ، حرفی نیست
به حرام از حلال نتوان گفت
وعده دادست "من یمت یرنی"
جز به مرگم وصال نتوان گفت
#عاصی_خراسانی
بتابد آفتابِ صبحِ محشر از گریبانش
کسی که نام حیدر را کند بر سینه حک اینجا
#عاصی_خراسانی
علی مقدم
دل رو به ابوتراب برگشت از دل غم و اضطراب برگشت برگشتن مثل ما که سهل است از هیبتش آفتاب برگشت از هُ
برگشتنِ مثلِ ما که سهل است
از هیبتش آفتاب برگشت
آبادیِ آخرت به دستش
هر کس ز نجف خراب برگشت
#عاصی_خراسانی
یدُاللَهی و نبی دید در میانه میدان
از آستین خدا دستِ بوتراب در آمد
گره زدم دل خود را فقط به زلف سیاهت
چه راست راهِ من از بین پیچ و تاب درآمد
بنازم این همه رحمت ، که بارها همه دیدند
گناه تا به نجف آمد و ثواب درآمد
#عاصی_خراسانی
حریمِ امنِ تو از گَرد دردها پاک است
که قُرص روی تو در این مطب شود پیدا
.
به جان تو نکشم منّت شراب از تاک
شرابِ من به نجف از رُطب شود پیدا
.
نبود چشمه ی آبِ حیات در رمضان
بیا که ساقیِ ما در رجب شود پیدا
.
بر آستانِ علی جز به سجده راهی نیست
همیشه قرب به قدر ادب شود پیدا
.
به عُمقِ خطبهٔ پر حکمتِ امیرِ بیان
کدام شعر عجم یا عرب شود پیدا؟!
.
چگونه از پسِ توصیف تو برآید لفظ
چگونه قدر کمالت لقب شود پیدا؟
#عاصی_خراسانی
السلام علیک ایهاالنباء العظیم
🌷زلف گره گیرش🌷
کسی که انبیا هم عاجزند از درکِ تفسیرش
چگونه میتوان با شعرِ ناقص کرد تصویرش؟!
چنان عشقش جنون می آورد در دل ، جوانان را
که آخر یوسف برنا ز حسرت میشود پیرش
تمامِ معنیِ قرآن به خالِ هندویش بند است
چه معنا می دهد «با» ، گر نباشد نقطه ی زیرش؟!
به این تدبیرِ ناقص دل مبند ای دل ، ببین اینجا
گره خورده قضا هم بر سرِ زنجیرِ تقدیرش
همین که می رود بر مأذنه ، محشر به پا گردد
که شیطان می کند میلِ نماز از شوقِ تکبیرش
عجب مشمار اگر باد از نجف بیرون نمی آید
به دام افتاده حتّی باد در زلفِ گره گیرش
ز جانم حُبِّ حیدر را جدا نتوان نمود ، آری
محال است اینکه شِکّر را جدا سازند از شیرش
چه اعجازیست یا رب در کلامِ عرشیِ حیدر
که می میرند مشتاقانِ او از فرطِ تأثیرش
به اشکِ شورِ چشمِ خویش آخر پاک شد عاصی
که سگ را نیست جز دشتِ نمک راهی به تطهیرش
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
#یاحیدر
#عید_غدیر
۱۶/ذی القعده/ ۱۴۳۹
۷/شهریور/۱۳۹۷