eitaa logo
علی مقدم
2.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
436 ویدیو
31 فایل
آثار[سخنرانی، نوشته ها و اشعار]علی مقدم عاصی خراسانی ادمین @admin9988 وبلاگ http://asikhorasani.blogfa.com/ بایگانی پادکست ها https://eitaa.com/ali_moghaddam_Podcast پیام ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17344654120743 هندوستان @SAEB_TABRIZ
مشاهده در ایتا
دانلود
یا من عُصِیَ فَغَفَر آن کیست که در کمند احسان تو نیست؟! یا ریزه خور لطف فراوان تو نیست؟! غفران تو غالب است بر هر عصیان حتّی عاصی حریف غفران تو نیست
هدایت شده از علی مقدم
عاصی! تا کی سخن ز ایمان کردن؟! پنهان ز نگاهِ خلق عصیان کردن از ریش چه سود با چنین باطن زشت؟! آتش نتوان به پنبه پنهان کردن
بیت بداهه ای از صائب در مورد سگ سید حسام الدّین راشدی در تذکره شاعران کشمیر به نقل از کلمات الشّعرا در بارهٔ میرزا صائب می نویسد : وقتی که با یاران در راهی می گذشت، سگی نشسته دید . حالت سگ این است که در وقت ایستادن سرنگون و گاهِ نشستن سربلند میشد . مصرعی بدیهه به زبان راند : «سگِ نشسته، زِ استاده سرفرازتر است» بعد از آن بی تأمل پیش مصرع رساند : «شود زِ گوشه نشینی، فزون رعونتِ نفس » رعونت : خودبینی و تکبر ج۲ ص۵۲۰ حسام الدّین راشدی چرا ز سنگِ ملامت شکسته دل باشم؟ که همچو موج ، مرا از شکست بال و پرست به خود فروشدگان ، فارغند از آشوب کمند وحدت گرداب، موجهٔ خطرست نگاه دار گرت چون عقيق آبي هست که خضر باديهٔ عشق، آتشين جگرست کدام شاخِ گل امشب گذشت ازين بستان؟ که همچو سبزهٔ خوابيده سرو پی سپرست چه سود نعمت بسيار تنگ روزی را؟ ز بحر، قطرهٔ آبی وظيفهٔ گهرست هميشه مي کشد از روي باغبان خجلت چو سرو و بيد درين باغ هر که بی ثمرست من و ملازمتِ غم، که دستگاهِ نشاط ز چشمِ مردم اين روزگار تنگترست شود ز گوشه نشينی فزون رعونت نفس سگ نشسته، ز استاده سرفرازترست حضور خاطر اگر هست در شکيبايی است دلي که صبر ندارد هميشه در سفرست خبر ز درد ندارند بيغمان صائب وگرنه منت صندل بتر ز دردسرست @ASI_khorasani
من یک زنم آزادی ام را دوست دارم ایرانی ام، آبادی ام را دوست دارم در سایه ای مردانه دلگرمم به فردا من همسر مردادی ام را دوست دارم هم مادر و مادربزرگم خانه دارند این شغل مادرزادی ام را دوست دارم مُهر مرا از جانمازم باز برداشت با کودک خود شادی ام را دوست دارم می گیرمت ای بچّه آهوی گریزان آهویی و صیّادی ام را دوست دارم دور اتاقش عکس های حاج قاسم سرو دهه هشتادی ام را دوست دارم در شهر، آزادی اسیر این و آن است در خانه ام آزادی ام را دوست دارم (قرائت شده در دیدار شاعران با مقام معظم رهبری ) کانال شاعر: @zahra_sepahkar
روز نخست، نوبت‌ ‌تقسیم تاب و تب تابش به مویِ تو، به منِ خسته تب رسید بختم سیاه گشت ز داغ تو، تلخ نه این هم شباهتی که به من از رطب رسید
50.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آن شب که داغ شهید فخری زاده در اتوبوس تهران _ اصفهان به شعر تبدیل شد، گمان نمی بردم روزی آن را در محضر رهبر انقلاب بخوانم. هزار مرتبه شکر دعا کنید قبولمان کنند. @khadempoet
راه رحمت را بر خودنبند.mp3
1.83M
🔸راه رحمت را بر خودت مبند هر چه بیشتر تلاش کنیم و بار امانت الهی را به دوش بکشیم، بیشتر مورد رحمت الهی قرار می گیریم تو با شکستی پا قدم به راه گذار که ما به جاذبه امداد می کنیم تو را هیئت روضه الحسن علیه السلام ۱۵ رمضان ۱۴۴۴ @ali_moghddam
💡علّت سختیِ جان دادن اهل معرفت یکی از علّت های سختی جان دادن را، تعلّق و دلبستگی به دنیا می دانند اگر کسی دلش به دنیا بسته نباشد، به راحتی قبض روح می شود و جان دادن برایش سخت نیست کلیم کاشانی همین مطلب را با تشبیهی اینگونه بیان می کند مشکل ز تن برآید جانِ علایق‌آلود چسبیده بر غلاف است شمشیرِ زنگ‌بسته @ali_moghddam
الهی! ما در دنیا معصیت می کردیم، دوست تو ـ محمدـ غمگین می شد و دشمن تو ابلیس شاد. اگر فردای قیامت عقوبت کنی، باز دوست تو غمگین شود و دشمن تو شاد. دو شادی به دشمن مده، و دو اندوه بهر دل دوست منه. @ali_moghddam
ماه فرخنده، روی برپیچید و علیک السلام یا رمضان الوداع ای زمان طاعت و خیر مجلس ذکر و محفل قرآن
هدایت شده از هندوستان
ماه رمضان حافظ این گله بُد از گرگ فریاد که زود از سر این گله شبان رفت @SAEB_TABRIZ
علی مقدم
گزارش صدا و سیما از اختتامیه جشنواره ملی ادبی حافظ تهران ۲۵ فروردین
شعر برگزیده جشنواره ملی حافظ قصیده واره "سلام بر قرآن" سلام بر تو که نوری و ذکری و ایمان سلام بر سخن حق سلام بر "قرآن" به هفت آیه ی "سبع المثانی"ات سوگند تمام رحمت محضی ، قسم به "الرحمان" معلّقات معلّق شد و به زیر آمد همین که نور تو آمد در آن زمان به میان خرد به عمق تو هرگز نمیرسد دستش هزار معنی نازک شدست در تو نهان اگر که چهره بدون نقاب بنماید کُمیت عقل شود لنگ و عاجز و حیران نسیم جنت حق میوزد ز آیاتش بهشت را به تماشا نشین در این بستان خزان گذشت بر اوراق خلق و کهنه شدند گذر نکرده بر اوراق او غبار خزان به پیش هیبت "فاتوا بمثله" ، فُصَحا گرفته اند سر انگشت عجز را به دهان زبان به کام گرفتند جمله لال شدند چو گفت "فاستمعوا له و اَنصِتوا" ، یزدان بشر کجا و توان سخن چو او گفتن زبان هیچ بشر نیست مرد این میدان نگاه کن و بدان "اُنزل بعلم الله" اگر که بهتر از این هست هاتِ بالبرهان طناب اگر که بخواهی بیا که "انزلنا" طناب عرش الهی ست گشته آویزان نشسته اند همه انبیا بر این سفره به لقمه ای که بگیری از آن شوی لقمان فدای نثر روانش شود هزاران نظم که داده است پریشانی مرا سامان هزار عمر شده صرف فهم او و هنوز بدیع مانده معانی او و نحو بیان هزار فتنه بیاید هزار فتنه رود به زیر سایه قرآن نمیشوم نگران چنان پر است کتاب خدا ز وصف علی شود علی بشود این کتاب اگر انسان ببین به غیر علی کیست "باء بسم الله"؟! ببین شدست علی بر کتاب حق عنوان بدون نقطه چه معنا دهد کلام کسی؟! علیست مُظهِر قرآن و معنی "تبیان" خطاب آمده "بلّغ" : "علی ولی الله" که در غدیر شود حق چو آفتاب عیان به برکت علی "اکملتُ دینَکُم" آمد که با ولایت او کامل است این بنیان خلافت است فقط لایق علی آری "لَقَد تَقَمَّصَها" دیگری که وای بر آن کسی که شیعه او نیست ، غرق میگردد علیست کشتی نوح و علیست کشتی بان هر آنچه گفته نبی در حق علی وحی است مُطَهّر است نبی از خطا و از هذیان بدون حب علی راه بدتر از چاه است به کعبه نه که رسد آخرش به ترکستان علی الصباح قیامت خدات میپرسد چه شد که بعد نبی ، "اتبعتم الشیطان"؟! به حکم آیه "واتوا البیوتَ من ابواب" ز درب خانه نبی را فقط شوی مهمان علیست باب ورودی علم پیغمبر گمان مکن که بود شهر بی در و دربان علیست سرّ "یدالله فوق ایدیهم" که اوست آیت عظمای حق به عالمیان علیست علّت جمع ضمیر "انفسنا" به جز علی چه کسی بوده بر پیمبر جان علیست هادی امت پس از نبی به صراط صراط نیست برای مُحبّ او لغزان علیست وجه خداوند "ذوالجلال" بلی در آن زمان که شود "کُلُّ مَن علیها فان" علیست ساقی کوثر ، علیست رحمت محض و غیر اوست سرابی که "یَحسَبُ الظَمئان" علیست صاحب علم کتاب و شاهد وحی کجاست عالم و جاهل به یکدگر یکسان؟! علی و فاطمه مصداق آن دو دریایند به جز حسین و حسن نیست "لُوء لُوء و مَرجان" قسم به آیه "تَبّت یدا" بریده شود دو دست هر که زند دست جز بر این دامان اگر‌که تیغ به رویم کشند می مانم نمیشوم ز مسیر غدیر رو گردان به حشر گر‌که شفاعت کند گناه مرا ثواب میخورد آن روز غبطه بر عصیان بگیر دست مرا بیقرارِ نام تو ام کویر خشک منم من ، تویی تویی باران فقط ترنم نام تو جان دهد ما را شبیه آب خنک در میان تابستان سخن به آب رسید و ز غصه آب شدم عطش چه کرد که صار السماء مثل دخان رسیده است خطاب "ارجعی الی ربک" خدا کند نخورد سنگ بر لب و دندان فدای قاری قرآن که تشنه لب بود و نداد جرعه آبی کسی به آن عطشان آهای شمر تو را ذره ای طهارت نیست مزن بدون وضو دست خویش بر قرآن @ASI_khorasani
هدایت شده از مَدرَس/ ۸
💠 البلا للولاء | غنی کشمیری بایست اذعان کنم که من ترجمه ای زیباتر و شیرین تر برای این روایت که بلا برای دوستان است نیافتم! بُود در اضطراب، از اهل عالم هرکه کامل شد تپیدن در میان جمله اعضا قسمت دل شد! مصراع دوم به نظر حتی بی نیاز از لخت اول، چون جریان خون راهی به درون پیدا می کند... وزن در اینجا نوعی از دوگانگی ریتم را که یادآور ضربان قلب است ایجاد کرده ( فعلن فعلن - فعلن فعلن) . در خوانش دوم بر وزن رکض خیل بخوانیدش: تَپی دن در مِی آ نِ جم لِ اع ضا قس مَتِی ( اشباع) دل شد! «نکته در وزن رکض، این است که فَعلُن، فَعَلُن نیز می آید و از زحاف است! گویا خود این بیت هم سر تپیدن دارد» 💠 «مدرس هشت» را دنبال کنید 👇👇👇 https://eitaa.com/madras_8
امروز بزرگداشت شیخ بهایی است چند رباعی از شیخ بهایی تقدیم دوستان میکنم
هدایت شده از علی مقدم
این رباعی را شیخ در جواب میرداماد گفته است. ای صاحب مسئله ، تو بشنو از ما تحقیق بدان که لامکانست خدا خواهی که تو را کشف شود این معنی جان در تن تو ، بگو کجا دارد جا؟
هدایت شده از علی مقدم
ای عقل خجل ز جهل و نادانی ما در هم شده خلقی ز پریشانی ما بت در بغل و به سجده پیشانی ما کافر زده خنده بر مسلمانی ما
هدایت شده از علی مقدم
مالی که ز تو کس نستاند ، عِلم است چیزی که تو را به حق رساند ، علم است جز علم طلب مکن تو اندر عالم چیزی که تو را ز غم رهاند ، علم است
هدایت شده از علی مقدم
با هر که شدم سخت به مهر ، آمد سست بگذاشت مرا و عهد نگذاشت درست از آب و هوای دهر سبحان الله هر چند که دوست کاشتم دشمن رُست
هدایت شده از علی مقدم
تا منزل آدمی سرای دنیاست کارش همه جرم و کار حق لطف و عطاست خوش باش که آنسرا چنین خواهد بود سالی که نکوست از بهارش پیداست
هدایت شده از علی مقدم
آنکس که بَدَم گفت ، بدی سیرت اوست وآنکس که مرا گفت نکو ، خود نیکوست حال متکلّم از کلامش پیداست از کوزه همان برون تراود که در اوست
هدایت شده از علی مقدم
در مزرع طاعتم گیاهی بِنَماند در دست بجز ناله و آهی بِنَماند تا خرمن عمر بود در خواب بُدم بیدار شدم کنون که کاهی بِنَماند
هدایت شده از علی مقدم
آن حرف که از دلت غمی بگشاید در صحبت دلشکستگان می باید هر شیشه که بشکند ندارد قیمت جز شیشه دل که قیمتش افزاید
هدایت شده از علی مقدم
ای در طلب علوم در مدرسه چند تحصیل اصول و حکمت و فلسفه چند هر چیز به جز ذکر خدا وسوسه است شرمی ز خدا بدار این وسوسه چند