فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 پـــرودگـــارا
⭐️ امشب از تو میخواهم
🌺 دلهایمان راچون آب روشن
⭐️ زندگیمان را چون
🌺 گرمای آتش دلچسب
⭐️ وجودمان را چون
🌺 ماه آسمان آرام و روزگارمان را
🌙 چون نگاهت زیبا کن
🌺 شبتون معطر به عطر گـــــل
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️صبح
♥️سرآغاز روشنای زندگی است
❤️صبح ها را نفس بکش
♥️و با هر دم و باز دمش
❤️لذت دوست داشتن را
♥️در ریه هایت جان بده
❤️با مهربانی ،با دوست داشتن
♥️با عشق،زندگی زیبـا می شود
❤️صبحتون سرشـار از عـشق❤️
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
شهید شیخ احمد کافی
🎄کریسمس بهائیان (1) عبدالبهاء میگوید: «فیالحقیقه نفوسی که درآن یوم جشن به شادمانی پرداختند و ا
🎄کریسمس بهائیان(2)
ادعای بهائیان مبنی براحترام برتمام انسانها وادیان، نقابی است برای جذب ناآگاهان وسادهباوران درمجامع عمومی. آنها حتی علیرغم اعتقاد به خرافه بودن جشن کریسمس، بمنظور تبلیغ وجلب نظردیگران، آنرا برگزار میکنند.
لذا تصاویر وفعالیتهایی با رنگ ولعاب کریسمس ازبهاییان منتشر میشود وبرخی از این کانالها، عکسها وفیلمهایی ازچراغانی خیابان منتهی به محل دفن باب بمناسبت کریسمس را باچنین توضیحی منتشر کردند که:
«این خیابان براى جشنهاى مسیحیان، یهودیان ومسلمانان تزئین میشود. این نورها هم براى عید کریسمس است وزیبایى آن با درخشش عروس کرمل که بر صدر مستقر است کامل مىشود»
البته تابحال درهیچ یک از اعیاد مسلمین، چنین تزئیناتی درحیفا دیده نشده اما برای جمعیت بهایی، گنبد باب خیلی جلوهنمایی میکند و موردتوجه شرکت کنندگان دراین جشن قرار میگیرد.
سؤال اساسی ازتشکیلات بهایی اینست که آیا مسئولین برپایی جشن درکنار مرقد باب نمی دانند دربرابر کسی کریسمس را جشن گرفتند که معتقد بوده «تمام کلیساها باید خراب گردند، مساجد وکنیسه ها باید تخریب شوند، مکه ومدینه وبیت المقدس -که مکانی مقدس برای ادیان ابراهیمی است- باید تخریب گردند(عباس افندی، مکاتیب، ج2، ص266)
عباس افندی، دومین سرکرده بهاییان، جشن کریسمس، شادی در آن ونمادهایی مثل درخت کاج آذینبندی شده را خرافات و اهل آنرا بیبصیرت و متوهم میداند و درادعای خود چنان اطمینانی دارد که بدون اینکه استثنائی قائل شود، به نامهای بزرگ خداوند قسم میخورد.(عباس افندی، الواح وصایا،ج۲،ص۲۹۵)
#کریسمس
#نقد_بهائیت
→ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🎄افسانه بابانوئل
در قرن نوزدهم خانوادههای مسیحی تصمیم گرفتند تا افسانه بابانوئل را با جشن کریسمس همراه کنند و از آن برای آرام و مؤدب کردن کودکان خود بهره ببرند، بنابراین کلاه اسقفی و صلیب نیکلاس قدیس به لباس و کلاه قرمز تبدیل شد بابانوئل وزن اضافه کرد و یک گونی هدیه برای بچههای خوب و باادب روی دوشش گذاشت، او دیگر نه در بهشت بلکه در قطب شمال زندگی میکرد و صاحب کارخانه اسباببازی و هدیه بود. در سال ۱۹۳۱ کارخانه کوکاکولا، بابانوئل را بهعنوان نماد تبلیغاتی خود انتخاب کرد و سانتا کلاوس یا بابانوئل مدرن را به دنیا معرفی کرد. امروزه دفتر بابانوئل در جنوب غربی فرانسه به بیش از ۱ میلیون نامه آرزوهای کودکان پاسخ میدهد.
#ادیان
#مسیحیت
#بابانوئل
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣کمک به همسر ...!
🎙#دکتررفیعی
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
#مهدویتدرقرآن
آیه ای از سوره طارق
📖إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا.
وَأَكِيدُ كَيْدًا.
فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا [طارق/۱۵تا۱۷]
حیله می کنند. ومن هم در مقابل آنها حیله می کنم. حال که چنین است کافران را اندکی مهلت ده، تا سزای اعمالشان را ببینند.
ابو بصیر می گوید به امام صادق علیهالسلام عرضه داشتم؛ (آنان هر چه می توانند کید ومکر کنند ومن هم کید خواهم کرد) به چه معناست؟
امام (علیه السلام) فرمودند: با رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) کید ومکر نمودند وبا امیرالمومنین (علیه السلام) کید کردند ونسبت به فاطمه (علیها السلام) با مکر وحیله رفتار نمودند.
پس خداوند می فرماید: ای محمد. آنان هر چه بتوانند کید ومکر می کنند ومن هم در مقابل آنان کید خواهیم کرد.
پس تو ای محمد؛ (کافران را مهلت ده کمی) تا زمان قیام وخروج قائم (علیه السلام) که برای او از جباران وطاغوتهای قریش وبنی امیه وسایر مردم انتقام خواهد گرفت.
📚 المحجة فی ما نزل فی القائم الحجة.
به نقل از تفسیر قمی، جلد ۲، ص ۴۱۶.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📚#عطر_پاکدامنی
نقل شده است:
مردی در مدینه بود که همیشه از او بوی خوش به مشام میرسید. روزی شخصی علتش را از او پرسید. گفت: ای مرد! داستان من از اسرار است و باید این ست بین من و خدای متعال باقی بماند. آن شخص او را قسم داد و گفت: دست از تو بر نمی دارم تا آن را بیان کنی. گفت: در اول جوانی بسیار زیبا بودم و شغلم پارچه فروشی بود. روزی زنی و کنیزی در دکان من آمدند و مقداری پارچه خریدند، وقتی قیمت آنها را حساب کردم برخاستند و گفتند: ای جوان! این پارچهها را تا منزل ما بیاور تا قیمت آنها را به تو بدهیم. من هم برخاستم و با ایشان به راه افتادم. وقتی رسیدیم ایشان داخل شدند و من مدتی بیرون ماندم. بعد از ساعتی مرا به داخل خانه دعوت کردند، وقتی داخل شدم دیدم آن منزل از فرشهای نفیس و پردههای الوان و ظرفهای قیمتی زینت شده است، مرا نشاندند و پذیرایی مفصلی کردند. بعد آن زن چادر از سر برداشت، دیدم زنی بسیار زیبا و خوش اندام است که تا به حال مثل چنین زنی را ندیده بودم، او خود را به انواع جواهرات و لباسهای قیمتی و زیبا آراسته بود، آمد کنار من نشست و با ناز و کرشمه با من سخن گفت. بعد طعام آوردند، سپس به من گفت: ای جوانمرد؛ غرض من از خریدن پارچه به دست آوردن تو بود. وقتی چشمم به او افتاد و مهربانیهایی از او دیدم شیطان وسوسهام کرد، نزدیک بود عقل خود را از دست بدهم و دامنم آلوده شود. در این هنگام الهامی از غیب به من رسید و کسی این آیه را تلاوت کرد: «وأما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فإن الجنه هی المأوی» ؛ و اما کسی که از مقام پروردگار خویش ترسید و نفس خود را از هوا و هوس نهی کرد، بهشت جایگاه دائمی او خواهد بود. در این هنگام لرزه ای بر بدنم افتاد و قاطعانه تصمیم گرفتم دامن پاک خود را به گناه آلوده نکنم. آن زن مشغول عشوه گری شد؛ اما من توجهی به او نکردم و روی خوشی نشان ندادم. چون او مرا بی میل دید به کنیزان دستور داد چوب بسیاری آوردند، دست و پای مرا محکم بستند و روی زمین انداختند. بعد از آن به من گفت: یا مرا به مرادم میرسانی با تو را به هلاکت میرسانیم، حال کدام را اختیار میکنی؟ گفتم: اگر مرا قطعه قطعه کنی و به آتش بسوزانی مرتکب این عمل زشت نمیشوم و دامن خود را به گناه آلوده نمی کنم. آنها به طوری با چوب مرا زدند که خون از بدنم جاری شد. با خود گفتم: باید حیله ای به کار ببرم و خود را از دست شان نجات دهم. فریاد زدم: مرا نزنید، دست و پای مرا باز کنید من راضی شدم. مرا باز کردند، من هم راه دستشویی را از آنان سؤال کردم، داخل شدم و خود را به نجاست آلوده کردم و بیرون آمدم. وقتی آن زن و کنیزان نزد من میآمدند، من هم با دست آلوده به طرف ایشان میرفتم و آنان میگریختند. در این هنگام وقت را غنیمت شمردم و فرار کردم، آن گاه خود را به آبی رساندم، جامههای خود را شستم و غسل کردم. ناگاه شخصی آمد لباسهای نیکویی به من داد و من هم پوشیدم، سپس بوی خوشی به من مالید و گفت: ای پرهیزکار! چون تو پا بر نفس خود نهادی و از آتش روز جزا ترسیدی، تو را از این بلا نجات دادیم. آن گاه گفت: دل خوش دار که این لباس هرگز کهنه و چرک نمی شود و این بوی خوش هرگز از تو برطرف نمی گردد. از آن روز تاکنون نه لباسم چرک شده و نه بوی خوش از بدنم برطرف گردیده است.
📙خزینة الجواهر / ۶۵۴.
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
#اهميتوچرايیدعابرایظهور ۱۳
گریهی امامِ زمان...
مرحوم لطيفی نسب نقل ميکند:
يکی از بندگان صالح خدا و شيعيان و مخلصان حضرت مهدی، چندی پيش محضر امام زمان مشرف شده بود و نقل ميکرد:
به حدی امام زمان عجلالله را ناراحت ديدم که همين طور از چشمانشان اشک جاری بود و از شيعيان و دوستانشان گله مند بودند که:
"چرا اين قدر در حق ما جفا و کوتاهی ميکنند و برای ما دعا نميکنند؟ در صورتيکه اگر شيعيان و محبّان با اخلاص ما، دعا و استغاثه کرده و از خدا طلب فرج کنند، خدا به آنها فرج داده و از اين گرفتاری روز افزون دنيا آنها را نجات ميدهد؛ ولی افسوس که اينها در دعا کردن کوتاهی ميکنند" (راه وصال؛ ص134)
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
20.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟣از چه مادری عیسی علیهالسلام متولد شد؟
حتما ببینید به مسئله مهمی اشاره میکند
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبتون پر از مهربانی خدا 🌻
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️سـلام
🕊صبحتون زیبـا
❄️صبحتون
🕊پر از عشق
❄️و روزتون
🕊 سرشـار از خیـر و برکت ☕️❄️
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
📘#داستانهایبحارالانوار
توشه بر دوش به سوی آخرت!
زهری میگوید:
در شبی تاریک و سرد، علی بن حسین علیه السلام را دیدم که مقداری آذوقه به دوش گرفته، میرود. عرض کردم:
- یابن رسول الله! این چیست، به کجا میبرید؟
حضرت فرمودند:
- زهری! من مسافرم. این توشه سفر من است. میبرم در جای محفوظی بگذارم (تا هنگام مسافرت دست خالی و بی توشه نباشم! )
گفتم:
- یابن رسول الله! این غلام من است، اجازه بفرما این بار را به دوش بگیرد و هرجا میخواهی ببرد.
فرمودند:
- تو را به خدا بگذار من خودم بار خود را ببرم، تو راه خود را بگیر و برو با من کاری نداشته باش!
زهری بعد از چند روز حضرت را دید، عرض کرد:
- یا بن رسول الله! من از آن سفری که آن شب درباره اش سخن میگفتید، اثری ندیدم!
حضرت فرمودند:
- سفر آخرت را میگفتم و سفر مرگ نظرم بود که برای آن آماده میشدم!
سپس آن حضرت هدف خود را از بردن آن توشه در شب به خانههای نیازمندان توضیح دادند و فرمودند:
- آمادگی برای مرگ با #دوری_جستن_از_حرام و #خیرات_دادن به دست میآید.
📚بحار، ج ۴۶، ص ۶۵
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی