eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
512 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
740 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بوَد که گوشه‌ی چشمی به ما کنند؟ دردم نهفته بِه ز طبیبان مدّعی باشد که از خزانه‌ی غیبم دوا کنند معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد هر کس حکایتی به تصوّر چرا کنند؟ چون حُسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است آن بِه که کار خود، به عنایت رها کنند بی معرفت مباش که در مَن یَزیدِ عشق اهل نظر معامله با آشنا کنند حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود تا آن زمان که پرده برافتد، چه‌ها کنند! گر سنگ ازین حدیث بنالد، عجب مدار صاحب‌دلان حکایت دل، خوش ادا کنند می خور که صد گناه ز اَغیار در حجاب بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند پیراهنی که آید از او بوی یوسفم ترسم برادران غیورش، قبا کنند بگذر به کوی میکده تا زُمره‌ی حضور اوقات خود ز بهرِ تو صرف دعا کنند پنهان ز حاسدان به خودم خوان، که مُنعمان خیرِ نهان، برای رضای خدا کنند حافظ، دوام وصل میسّر نمی‌شود شاهان، کم التفات به حال گدا کنند ، ص۴۵۸ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
نکات مهم غزل حافظ بیت ۱ - گفته‌اند که حافظ این غزل را در پاسخ غزلی از شاه نعمت‌الله ولی، عارف معاصر خود و متوفّای ۸۳۲ سروده است به مَطلَع: ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم صد درد را به گوشه‌ی چشمی دوا کنیم کیمیا: اکسیر و مادّه‌ی مکمّلی که به وسیله‌ی آن، اجسام ناقص، کامل گردد. بیت ۲ - باشد که: امید است که. بیت ۳- معشوق: در این جا، مراد معشوق حقیقی، یعنی ذات حق است که از جمیع جهات، سزاوار عشق ورزیدن است. بیت۴ - رندی: لااُبالی‌گری و بی‌قیدی، رسوایی. زاهدی: تقوا و پارسایی. معرفت: شناخت و آگاهی. من یزید: چه کسی می‌افزاید؟ اصطلاحی است در حراج و معامله؛ یعنی چه کسی بر قیمت می‌افزاید؟ من یزید عشق: معامله و حراج عشق. آشنا: یار و دوست. در این جا،آشنای عشق است. بیت ۶ - حالی: حالا، اکنون. درون پرده: پنهانی و محرمانه. پرده برافتادن: ممکن است به روز قیامت اشاره داشته باشد؛ در آن روز که حقیقت هر چیز آشکار می‌شود. بیت ۷ - صاحب‌دلان: کسانی که اهل ذوق و معرفت و عشق‌ و عاشقی‌اند. بیت ۸ - اغیار: جمع غیر، نامحرمان و بیگانگان. روی و ریا: تظاهر و ریاکاری. بیت ۹ - یوسف: محبوب‌ترین پسر یعقوب است. او و ابن‌یامین از زنی به نام راحیل و ده برادر دیگر، از مادری جدا بودند .... . ترسیدن: بیم داشتن، مطمئن بودن و یقین داشتن. غیور: حسود. در این جا استعاره‌ی تَهَکُمیّه است؛ یعنی بی‌غیرت که کنایه‌ای به برادران یوسف دارد. پیراهن قبا کردن: پیراهن دریدن و چاک کردن. بیت ۱۰ - میکده: میکده و میخانه، در اصطلاح عرفان، باطن عارف کامل باشد که در آن شوق و ذوق و عواطف الهیه بسیار باشد و نیز به معنی عالم لاهوت آید و همچنین خانه‌ی پیر و مرشد کامل را گفته‌اند. زمره‌ی حضور: گروه حاضران و کسانی که دارای حضور قلب و جمعیت خاطرند. بیت ۱۱ - منعمان: بخشندگان و نیکوکاران. بیت ۱۲ - التفات: توجه و عنایت. برای اطلاع از شرح کامل لغات و ابیات، رجوع کنید به شاخ نبات حافظ، ص ۴۵۹ - ۴۶۱. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
سالها دل طلب جام جم از ما می‌کرد وان چه خود داشت، ز بیگانه تمنا می‌کرد گوهری کز صدف کَون و مکان بیرون است طلب از گم‌شدگان لب دریا می‌کرد مشکل خویش، برِ پیرِ مُغان بردم دوش کاو به تأیید نظر، حلّ معما می‌کرد دیدمش خرّم و خندان، قدح باده به دست و اندر آن آینه، صد گونه تماشا می‌کرد گفتم: این جام جهان‌بین، به تو کی داد حکیم؟ گفت: آن روز که این گنبد مینا می‌کرد بیدلی در همه احوال، خدا با او بود او نمی‌دیدش و از دور، خدا را می‌کرد... نکات: بیت ۱ - دل: قلب، به تعبیر عُرَفا، جایگاه تجلی انوار الهی و واسطه‌ی میان عالم جسم و معناست. جام جم: جامی که در آن، همه‌ی اسرار عالم دیده می‌شود. دل پاک و غیب‌نما و رازگشای عارف. بیگانه: کسی که در مقام سیر وسلوک برنیامده و قدم در راه طریقت ننهاده است. بیت۲ - کون و مکان: هستیِ مکان‌دار، دنیای مادی. گم‌شدگان لب دریا: کسانی که به حقیقت نرسیده‌اند و از دریای عشق و معرفت، بی‌خبرند. شاید مراد حافظ، فلاسفه باشند که لبی از حقیقت تر نکرده‌اند. در عرفان، دریا، مظهر عالم عشق و حقیقت است و صحرا و خشکی، مظهر عالم ماده. بیت ۳ - پیر مغان: پیر طریقت. پیر در اصطلاح عارفان، کسی است که در وادی سیر و سلوک، به مرحله‌ی کمال رسیده باشد و بتواند خامانِ ره‌نرفته را که قدم در این وادی پرخطر گذاشته‌اند، دستگیری کند و آنان را از لغزش و گمراهی‌ مصون دارد و به سرمنزل مقصود هدایت کند. بیت ۴ - قدح باده: جام می، استعاره از دل قدح باده به دست بودن: به احوال دل توجه داشتن آینه: همان دل است بیت ۵ - جام جهان‌بین: استعاره از دل. گنبد مینا: استعاره از آسمان آبی. بیت ۶ - بیدل: دل از دست داده و دل‌باخته، عاشق. در همه احوال، خدا با او بود: برگرفته‌ از آیه‌ی ۴ سوره‌ی حدید(۵۷): وَ هُوَ مَعَکُم اَینَما کُنتُم. و هر جا که باشید، خدا با شماست. جهت اطلاع از نکات بیشتر و معانی بیتها و ادامه‌ی غزل، رجوع بفرمایید به شاخ نبات حافظ، دکتر برزگر خالقی، ص ۳۴۱ - ۳۴۴. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
شاخ نبات در دیوان حافظ چیست؟🌺 شاخ نبات در لغت: آن چه به صورت شاخ در کوزه‌های نبات بر رشته‌ها بسته شود، شاخه‌هایی از نبات بلورین که درون کاسه‌ی نبات بندند. در نظر عوام، نام معشوقه‌ی حافظ بوده که عاقبت او را به عقد خود درآورده؛ اما دلیل محکمی در این مورد وجود ندارد و نباید توقع داشت که این گونه جزئیات امور زندگی را تذکره‌نویسان ایران نوشته باشند. شهرت شاخ نبات به معشوق حافظ، ظاهراً از این بیت او در غزل ۱۸۳ گرفته شده است: این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد اجر صبری است کز آن شاخ نباتم دادند و نیز در غزل ۳۹ گوید: حافظ، چه طُرفه شاخ نباتی است کِلک تو کِش میوه، دلپذیرتر از شهد و شکّر است در واقع، شاخ نبات همان شعر شیرین حافظ و وصفی برای قلم اوست. همان طور که در غزل ۴۰۴ گوید: کِلک حافظ، شکرین میوه نباتی است، بچین که در این باغ، نبینی ثمری بهتر از این کلک: قلم، قلم نی. شاخ نبات حافظ، دکتر برزگر خالقی، ص ۹۹ - ۱۰۴. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast