eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
512 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
740 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
یا فتحُ نحن مکةُ تنتظر الرسولا ای فتح! ما مکه‌ایم که منتظر پیامبر است 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
چگونه از او بگریزم در حالی‌که او سرنوشت من است؟ آیا رود می‌تواند مسیر خود را تغییر دهد؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
چرا تنها تو از میان آدمیان هندسه ی حیات مرا درهم می‌ریزی پابرهنه به جهان کوچکم وارد می‌شوی در را می‌بندی و من اعتراضی نمی‌کنم؟ چرا تنها تو، تنها تو را دوست دارم ...؟! 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
دلم‌ می‌خواست‌ در عصر دیگری دوستت‌ می‌داشتم‌ در عصری مهربان‌تر و شاعرانه‌تر عصری که‌ عطرِ کتاب‌ عطرِ یاس‌ و عطرِ آزادی را بیشتر حس‌ می‌کرد دلم‌ می‌خواست‌ تو را در عصر شمع‌ دوست‌ می‌داشتم‌ در عصر هیزم‌ و بادبزن‌های اسپانیایی و نامه‌های نوشته‌ شده‌ با پَـر و پیراهن‌های تافته‌ی رنگارنگ‌ نه‌ در عصر دیسکو ماشین‌های فراری و شلوارهای جین‌ دلم‌ می خواست‌ تو را در عصرِ دیگری می‌دیدم‌ عصری که‌ در آن‌ گنجشکان‌، پلیکان‌ها و پریان‌ دریایی حاکم‌ بودند عصری که‌ از آن‌ِ نقاشان‌ بود از آن‌ِ موسیقیدان‌ها عاشقان‌ شاعران‌ کودکان‌ و دیوانگان‌! دلم‌ می خواست‌ تو با من‌ بودی در عصری که‌ بر گل‌ُ، شعرُ بوریا وُ زن‌ ستم‌ نبود! ولی‌ افسوس‌ ما دیر رسیدیم‌ ما گل عشق‌ را جستجو می‌کنیم‌ در عصری که‌ با عشق بیگانه‌ است‌! 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
اسلحه می‌خواهم انگشتر مادرم را فروختم به خاطر اسلحه کیف پولم را گرو گذاشتم به خاطر اسلحه زبانی که با آن درس فراگرفتیم کتاب‌هایی که با آن خواندیم قصیده‌های شعری که از برکردیم یک درهم نمی‌ارزد در برابر اسلحه … حالا من اسلحه دارم مرا ببرید با خودتان تا فلسطین تا بلندی‌هایی چون چهره‌ی مجدلیه اندوهگین تا گنبدهای سبز ..و سنگ شریف بیست سال …و من دنبال سرزمینی می‌گردم و دنبال هویتی و دنبال خانه‌ام که آن‌جا بود دنبال وطنم احاطه شده با سیم خاردار دنبال کودکی‌ام می‌گردم و رفیقان صمیمی‌ام دنبال کتاب‌هایم … عکس‌هایم دنبال تمام گوشه‌های گرم ..تمام گلدان‌های شیشه‌ای حالا من اسلحه دارم تا فلسطین مرا ببرید با خودتان ای مردان می‌خواهم زندگی کنم یا چون مردان بمیرم می‌خواهم..که در زمینش زیتونی بکارم یا مزرعه پرتقالی یا گلی خوشبو بگویید... برای کسی که از مسئله‌ی من می‌پرسد باروت من... مسئله این شد حالا من اسلحه دارم به فهرست انقلابی‌ها در آمده‌ام خارها و غبار را لگد می‌کنم و لباس مرگ می‌پوشم مشیت تقدیر  هرگز مرا برنگرداند من کسی هستم که تقدیر را تغییر می‌دهد ای انقلابیون در قدس ..در الخلیل در بیسان ..در اغوار در بیت لحم ... هرجاکه هستید ای آزادگان پیش آیید پیش آیید که داستان صلح، نمایش است و عدل، نمایش است تا فلسطین یک راه است که از دهانه سلاح می گذرد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی در ستایش امام خمینی ره و انقلاب اسلامی ایران نزار قبانی- که بیشتر به اشعار عاشقانه اش در جهان شهرت دارد - چندین ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در شب شعری که به افتخارش در ابوظبی در امارات متحده عربی برپا کرده بودند، سروده‌ای را تقدیم امام خمینی و مردم ایران کرد. متن این شعر در ماه می 1979 میلادی در مجله "الاشتراکی" لبنان به چاپ رسید. ضمن اینکه صدای قرائت این شعر توسط خود شاعر همچنان موجود است. بادام در باغ های شیراز به شکوفه نشست و رنج کشیدگان، سرانجام، روزه را به پایان رسانیدند اینان همان پارسیانند که کسری را بعد از چیرگی به زیر کشیده‌اند و بت‌ها را به لرزه درآورده‌اند شیعیان... سنیان گرسنگان... تشنگان زنجیرهایشان را شکسته‌اند و لگام‌ها را گسسته ... فرمانروای مصر برای شاه ایران اشک می‌ریزد و چه خنده‌دار که شهر «اسوان»، به پناهگاهی برای یتیمان! تبدیل شده است و خمینی- که خدا شمشیرش را بلند نگاه دارد، ندای اسلام و رسولش را سر داده است اینچنین است که دین، به آفرینشی پایدار و به انقلاب و به فتح مبدّل می‌گردد (متن شعر به زبان اصلی ) زهر اللوز في حدائق شيراز وأنهى المعذبون الصيام هاهم الفرس قد أطاحوا بكسرى بعد قهر و زلزلوا الأصنام شيعة .. سنة جياعٌ .. عطاشٌ كسروا قيد هم وفكوا اللجام شاه مصر يبكي شاه إيران فأسوان ملجأً لليتامى والخميني يرفع الله سيفاً ويغني النبي والإسلام هكذا تصبح الديانة خلقاً مستمراً وثورة واقتحام 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
4_6012379543480832472.mp3
12.37M
ای لحظاتِ خوش که هنوز از راه نرسیده‌اید آیا نمی‌شود راهِ کوتاه‌تری در پیش بگیرید؟ قبل از این‌که دل‌هایمان فرتوت شوند... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
اگر سخن میان من و تو پایان یافت و راه‌های وصال قطع شدند و جدا و غریبه گشتیم از نو با من آشنا شو... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
می‌خواهم به تصویر کشم شکل دستانت را صدایشان را ترنم‌شان را سکوتشان را می‌توانی اندکی در برابرم بنشینی تا ناممکن‌ها را تصویر کنم؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
. ساده‌دلانه گمان می‌کردم تو را در پشت سر رها خواهم کرد ! در چمدانی که باز کردم، تو بودی هر پیراهنی که پوشیدم عطرِ تو را با خود داشت و تمام روزنامه‌های جهان عکس تو را چاپ کرده بودند! به تماشای هر نمایشی رفتم تو را در صندلی کنار خود دیدم! هر عطری که خریدم، تو مالک آن شدی! پس کی؟ بگو کی از حضور تو رها می‌شوم؟ مسافر همیشه همسفر من! 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 خانه زیبای ؛ شاعر سوری در دمشق تمثال زیبای حضرت علی(ع) بر دیوار آن...❤️ احتمالا الان ویرانه‌ای است! 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast