eitaa logo
شیخ محمد آمیخته
199 دنبال‌کننده
278 عکس
441 ویدیو
34 فایل
اطلاعاتی پیرامون کلاس ها و سخنرانی های حقیر جهت ارائه‌ی انتقادات و پیشنهادات👇 @emam_hasan118 لینک دعوت به کانال👇
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم🌹🌹🌹 هیاهوی جهان یاد توام مهدی جان‌❤️ حدوداً یک صفحه مطالعهٔ مهدوی لحمدلله🙏 گروه در ایتا: https://eitaa.com/joinchat/754581712Cb26259c366 👇👇  119_روضه روز عاشورا  فَنَکَثُوا ذِمَامَکَ وَبَیْعَتَکَ وَأَسْخَطُوا رَبَّکَ وَجَدَّکَ وَبَدَءُوکَ بِالْحَرْبِ فَثَبَتَّ لِلطَّعْنِ وَالضَّرْبِ وَطَحَنْتَ جُنُودَ الْفُجَّارِ وَاقْتَحَمْتَ قَسْطَلَ الْغُبَارِ مُجَالِداً بِذِی الْفَقَارِ کَأَنَّکَ عَلِیٌّ الْمُخْتَارُ فَلَمَّا رَأَوْکَ ثَابِتَ الْجَأْشِ غَیْرَ خَائِفٍ وَلا خَاشٍ نَصَبُوا لَکَ غَوَائِلَ مَکْرِهِمْ وَقَاتَلُوکَ بِکَیْدِهِمْ وَشَرِّهِمْ وَأَمَرَ اللَّعِینُ جُنُودَهُ فَمَنَعُوکَ الْمَاءَ وَوُرُودَهُ وَنَاجَزُوکَ الْفُتَّالُ....؛  ←در عهدی که بسته بودند، پیمانشکنی کردند، و پروردگار و جدّت را غضبناک و جنگ با تو را آغاز کردند. تو نیز ضربات خود را آغاز کردی و سربازان فاسق را در هم کوبیدی و در میان گرد و غبار فرو رفتی و با ذوالفقار جنگیدی. گویا که تو علی هستی.  زمانی که آن‌ها متوجّه ثُبات قدم و نترسی تو شدند، از در مکر وارد شدند و با حیله‌هایی که در سر داشتند با تو جنگیدند. آن لعین امر کرد تا لشکریانش راه تو به آب را بستند و با تو قتال نمودند، و به جنگ و مبارزه با تو شتافتند، و تیرها و خدنگ‌ها به سوی تو پرتاب نمودند، و برای زمین گیر کردنت اقدام کردند، و حُرمتی برای تو مراعات نکردند، و از هیچ گناهی در مورد تو خودداری ننمودند، چه در کشتن دوستانت، و چه در غارت اثاثیه خیمه ها. آری تو در گَرد و غُبار جنگ پیش تاختی، و آزار و اذیّت‌های فراوانی تحمّل نمودی، آن چنان که فرشتگانِ آسمان‌ها از صبر و شکیبایی تو به شگفت آمدند، پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند، و تو را به سبب زخم‌ها و جراحت‌ها ناتوان نمودند، و راه خلاص و رفتن را بر تو بستند، تا آن که هیچ یاوری برایت نماند، ولی تو حسابگر (عمل خویش برای خدا) و صبور بودی، از زنان و فرزندانت دفاع و حمایت می‌نمودی، تا این که تو را از مرکبت انداختند، پس با تنی مجروح بر روی زمین افتادی. اسب‌ها با سم هایشان تو را زیر دست و پا له کردند و طاغیان و فاسقان بی ارزش بالای سر تو ایستادند. پیشانی ات برای مرگ عرق کرده بود و راست و چپ تنت - از شدت درد - منقبض و منبسط می‌شدند. چشمانت را به آرامی چرخاندی و به سوی خیمه گاه نگاه کردی، در حالی که فکر تو از جانب آن‌ها پریشان شده بود. اسبت با سرعت به سوی خیمه‌ها فرار کرد در حالی که شیهه می‌کشید و گریه می‌کرد.  زمانی که زن‌ها اسب تو را در آن حال پریشانی یافتند و زینش را خالی از تو دیدند، از خیمه‌ها بیرون ریختند. در حالی که موهای خود را پریشان ساخته بودند. با دست بر صورتشان می‌زدند. روبندهایشان افتاده بود و صدایشان به واویلا بلند شده بود. بعد از عزّت به ذلّت افتادند و به سوی مقتل تو می‌دویدند. در همان حال شمر بر روی سینه تو نشسته بود، و شمشیر خویش با خون گلویت سیراب می‌کرد، با دستی مَحاسنِ شریفت را در مُشت می‌فِشرد، (و با دست دیگر) با تیغِ آخته اش، سر از بدنت جدا می‌کرد، تمام اعضا و حواسّت از حرکت ایستاد، نَفَس هایِ مبارکت در سینه پنهان شد، و سرِ مقدّست بر نیزه بالا رفت، اهل و عیالت چون بردِگان به اسیری رفتند، و در غُل و زنجیر آهنین بر فراز جهازِ شتران دربند شدند، گرمای (آفتابِ) نیمروز چهره هایشان را می‌سوزاند، در صحراها و بیابان‌ها کشیده می‌شدند، دستانشان را به گَردَن هایشان زنجیر کرده و در بازارها می‌گرداندند. ای وای بر این سرکشان گناهکار!