#حضرت_ابالفضل_علیه_السلام
همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است
چراکه حضرت مشکلگشا اباالفضل است
دو دست داده به راه خدا و پس چهعجب
اگر که معنی دست خدا اباالفضل است
به جملهجملهی «یا کاشِفَالکُروب» قسم
که استجابت صدها دعا اباالفضل است
نمونه است اباالفضل و در مسیر حسین
کسی که شد همهچیزش فدا اباالفضل است
شدم اسیر تو و مادرم بهمن آموخت
دوای درد گرفتارها اباالفضل است
چه ترس دارد از آتش؟ چه ترس از دوزخ؟
اگر شفاعت هر شیعه با اباالفضل است
خود امام زمان گفته است میآید
بهمجلسی که درآن ذکر یااباالفضل است
بگیر ذکر اباالفضل با امامزمان
کههست حضرتصاحبعزا امامزمان
فقط نه گردش چرخ جهان به دستش بود
که اختیار زمین و زمان به دستش بود
فقط نه این که علمدار خیمهگاه حسین
عمود خیمهی هفتآسمان به دستش بود
کریم بود شبیه برادر و پدرش
که چشم خواهش هرناتوان به دستش بود
به تیر اخم اباالفضل در کمین افتاد
سپاه دشمن اگرچه کمان به دستش بود
به قصد جنگ نیامد، ولی اگر میخواست
به ضربهای سر هر پهلوان به دستش بود
دل تمام حرم بود قرصِ بودن ماه
هرآنزمان علم کاروان به دستش بود
تمام آبرویش مشک آب شد، وقتی
نگاه العطش کودکان به دستش بود
از آستانهی هرچشم، اشک را برداشت
خبر رسید اباالفضل مشک را برداشت
شبیه باز شکاری که رو به علقمه رفت
هزار چشم به همراه او به علقمه رفت
سلاح غیرت خود را به تن حمایل کرد
به اشکچشم و به بغضگلو به علقمه رفت
دخیل بست به مشکش نگاه اهل حرم
هزار حسرت و صد آرزو به علقمه رفت
«وَ إن یَکاد» نشستهست بر لب همه، چون
میان چشمونظرها عمو به علقمه رفت
آهای دشمن اگر ذرهای شرف داری!
بههوشباش که با آبرو به علقمه رفت
چه حکمتیست که هرکس بهجنگ میآمد
برای کشتن او با وضو به علقمه رفت؟
ندای «اَدرِک اَخا» هم حکایتی دارد
اگرکه عاقبت این گفتگو به علقمه رفت
گریز آخر هر روضهخوان همین شد؛ آه...
عمود خیمهی ما نقش بر زمین شد؛ آه...
گذشته است در اين داغ آب از سر آب
که آب هم شده شرمنده در برابر آب
دوباره روی دل آب ماند داغ لبش
چرا که تشنهی لبهای اوست حنجر آب
هنوز مزّهی آن جرعه مانده در دهنش
که ريختهست بهدست خودش بهساغر آب
همین که قطرهی اشکش بهروی آب افتاد
نشست زخم عمیقی به روی پيکر آب
گرفته بود سرش را به روی زانویش
کنار علقمه با اضطراب مادر آب
چه پيش آمده در علقمه مگر؟ که شده است
«خجلکنندهی عباس» نام ديگر آب
به مشک تیر زدند و فرات با خود گفت:
اگر خجل شده عباس، خاک بر سر آب
فرات و مشک و علم نیز روضهخوان شدهاند
شریک داغ غم صاحبالزّمان شدهاند...
به هر نوشتهی دیگر مقدم است هنوز
کسیکه هرچه بگوییم از او کم است هنوز
علاج هجر بهجز صبح بودن او نیست
که بزم هر شب ما طالب غم است هنوز
خودش «وحید و فرید و طرید» خوانده شده
ولی پناه و امید دوعالم است هنوز
به انتقام شهیدان دین میآید او
که روی گنبد اسلام پرچم است هنوز
در این حسینیهها لحظهلحظه با یادش
بساط عاشقی ما فراهم است هنوز
برای شستن درد فراق کافی نیست
که روی گونهی ما اشک نمنم است هنوز؟
خدا کند که دم انتقام سر برسد
که صبحوشام برایش محرم است هنوز.
دعا کنیم شب هجر را سحر برسد
زمان غیبت مولای ما به سر برسد
#مجتبی_خرسندی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
اتفاقی جالب...۳۱۳ نفر عضو کانال شعر مذهبی هستند...
#امام_زمان_عجل_الله
موعود خدا، مرد خطر میخواهد
آری سفر عشق، جگر میخواهد
ای جامعهی میلیونی عصر ظهور!
او سیصد و سیزده نفر میخواهد!
#محمد_حسین_ملکیان
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#دهم_محرم #عصر_عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
پر از زخم و جراحت شد ... بمیرم
ته گودال اذیت شد ... بمیرم
چنان با حوصله سر را بریدند
که تقریبا سه ساعت شد ... بمیرم
#محمود_مربوبی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#امام_زمان_عجل_الله
#مناجات
#دیر_راهب
ای کاش که انتظار، واجب میشد
دلها به ظهورِ عشق، راغب میشد
آن یار سفر کرده به ما سر میزد
این شهر اگر چو دِیْرِ راهب میشد
#محمود_مربوبی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_زمان_عجل_الله
#مناجات
#دیر_راهب
ای وای اگر جای دگر سِیر کنیم
از سمت تو، رو به خانهی غیر کنیم
حتماً تو به مهمانی ما میآیی
دل را اگر از عشقِ تو، چون دِیْر کنیم
#محمود_مربوبی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#امام_حسین_علیه_السلام
#اصحاب
#دیر_راهب
از آخرِ کارِ وهب و حُر و زهیر
از ذکرِ شَهادتینِ نصرانیِ دِیْر
پیداست که دست همه را میگیری
در خیمهی تو، عاقبتم هست به خیر
#محمود_مربوبی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#ورود_به_شام
ای دل! مگر نه خاتمه، ماه محرّم است؟
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟»
گر ماجرای کوفه و کرببلا گذشت
«باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟»
گویا طلوع کرده به شام، آفتاب عشق
«کآشوب در تمامی ذرّات عالم است»
صبح ورود شام چنان تیره بُد کز آن
«کار جهان و خلق جهان، جمله درهم است»
سرهای کشتگان همه بر دوش نیزهها
«سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است»
آن محشری که کرد به پا چوب خیزران
«بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است»
رشک مَلَک خرابهنشین شد که «محتشم»
گفتا: «عزای اشرف اولاد آدم است»
▫️▫️▫️
ویرانه و دل شب و دردانه و پدر
آری؛ بساط عشق بهخوبی فراهم است
فردا سپیده، چشم در آن بزم تا گشود
بر گِرد شمع دید که پروانهای کم است
#جواد_هاشمی_تربت
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#امام_حسین_علیه_السلام
#اسارت
#شام
میبرندم بر سر بازار چشمت را ببند
نور چشم حیدر کرار چشمت را ببند
کربلا تا شام می گفتم که چشمت را نبند
یا اخا اما به شام تار چشمت را ببند*
شد نقاب صورت من آستین پاره ام
بی تو شد کار حرم دشوار چشمت را ببند
پایکوبی و کف و دشنام و سوت و هلهله
من کجا و این همه آزار چشمت را ببند
تاب سیلی خوردن دختر نداری روی نی
دخترت را دست من بسپار چشمت را ببند
کاری از دست سر ببریده می آید مگر
تو فقط یک کار کن یک کار چشمت را ببند
من که میدانم تو از زینب خجالت میکشی
در میان این همه انظار چشمت را ببند
چشم عباس تو را بستند با تیر جفا
تا نخورده سنگ این کفار چشمت را ببند
کوچه ها را یک به یک گشتم به همراه سرت
میروم در مجلس اغیار چشمت را ببند
من کجا و این همه نامحرمان بی حیا
من کجا و این همه خمار چشمت را ببند
رفت انگشت اشاره سمت دخترهای تو
ای برادر میکنم اصرار چشمت را ببند
خیزران تا رفت بالا قلب من آتش گرفت
تو بگو با خواهرت اینبار چشمت را ببند
#عبدالحسین
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
*مرحوم ذهنی در کتاب مدینه تا مدینه:
حضرت زینب فرمودند بین کوفه تا شام
سر برادرم بر نیزه چشمش باز بود و به اطفال و اهل و عیالش نگاه میکرد اما در شهر شام نگاه به سر برادرم کردم دیدم چشمهای مبارکش بسته شده یعنی دیگر طاقت ندارم این همه رقاص و شراب خوار و..... دور اهلبیتم ببینم
@sher_alghoth
#مهدوی
#اربعین
بیا از حال مهدی با خبر باش
مقیم موکبش با چشم تر باش
نجف تا کربلاپای پیاده
دعاگوی امام منتظر باش
#محمد_خرم_فر
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#امام_حسین_علیه_السلام
#قتلگاه
دردسرودهای خطاب به آن ده اسب.. زمانی که از کربلا بازگشتند:
دیروز پا به عرش معلّا گذاشتید
در این جهنم از چه کنون پا گذاشتید؟
گامی که شد گذاشته بر سینۀ بهشت
در دوزخیترین رهِ دنیا گذاشتید!
گویند عصر واقعه در شیب قتلگاه
پای خود از ثری به ثریا گذاشتید
هر گامتان شمیم خوشی می پراکنَد
بر شیشۀ عبیر مگر پا گذاشتید؟
جز نکهتی به دست صبا، بهر باغبان
زآن یاسِ تیشهخورده چه بر جا گذاشتید؟
گل را به سان مشک بسودید و همچو عود
آن سوده را در آتش صحرا گذاشتید
آیند قدسیان به تماشای آن چمن
چیزی اگر برای تماشا گذاشتید
صندوق سرّ غیب شکستید و تا ابد
بزم شهود را همه شیدا گذاشتید
گیرم مسیح آوردش مرهم از بهشت
یک زخم از برای مداوا گذاشتید؟
نتواندش گرفت در آغوش خود، کفن
کارش به بوریای کهن وا گذاشتید
#علی_رضا_قاسمی_رحیق
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#امام_زمان_عجل_الله
#اربعین
بیا از حال مهدی با خبر باش
مقیم موکبش با چشم تر باش
نجف تا کربلاپای پیاده
دعاگوی امام منتظر باش
#محمد_خرم_فر
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_زمان_عجل_الله
#اربعین #مهدوی
من عشق و صفا و شور را می طلبم
با روی سیاه ، نور را می طلبم
چون منتظر حجت ثانی عشرم
در هر قدمم ظهور را می طلبم
#محمد_خرم_فر
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth